عالم جلیل، حضرت آیت الله حاج شیخ محمدعلی گرامی قمی، از شاگردان و محبان دیرین امام خمینی است و از همین روی، از سیره علمی و عملی ایشان، خاطراتی شنیدنی دارد. آیتالله گرامی در این گفت وشنود پرنکته، به بخشی از خاطرات خویش در این باره اشاره کرده و نکاتی جالب را بازگفته است که امید میبریم تاریخ پژوهان انقلاب و منش امام را مفید افتد.
□ جنابعالی از شاگردان حضرت امام و در دوره ای به ایشان نزدیک بودید. مدتی هم کتابهای خطی امام نزد شما بود. با توجه به این آشنایی، درباره علاقه و ارادت امام به مرحوم آیت الله شاهآبادی، به نکاتی اشاره بفرمایید؟
بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین، انه خیر ناصر و معین. حضرت امام همواره در نوشتهها و صحبتهایشان هنگامی که به نام مرحوم شاهآبادی میرسیدند، تعبیر «روحی فداه» استفاده میکردند و ارادت بسیار عجیبی به ایشان داشتند. و از ایشان استفادههای علمی زیادی کرده بودند. شاید هم بخشی از این ارادت، به خاطر تاثیرگذاری فوقالعاده آقای شاه آبادی بر معاشران و مخاطبان بوده است. یکی از شاگردان مرحوم شاهآبادی میگفت: یکی از مأموران رژیم پهلوی نزد مرحوم شاهآبادی میرود و چنان مسحور حرفهای ایشان میشود که یادش میرود برای چه به آنجا رفته بود! آقای شاه آبادی این طور آدمی بوده!
□ با توجه به آشنایی شما با آثار حضرت امام، گرایشهای فلسفی و عرفانی ایشان را، از کدام یک از آثار ایشان میتوان استنباط کرد؟
بنده از ایشان کتاب فلسفی ندیدهام و لذا در این باره نمیتوانم اظهارنظر کنم. حدسم این است که ایشان در عرفان بیش از فلسفه کار کردند. از آثار ایشان در این زمینه میتوان به کتابهای «مصباحالهدایه» و نیز «حدیث جنود عقل» اشاره کرد. ایشان فلسفه درس میدادند، ولی در این زمینه از ایشان کتابی ندیدهام. شاید تقریرات ایشان را کسی نوشته باشد. در فلسفه از ایشان درس نگرفتهام، ولی میدانم آقایان منتظری و مطهری از شاگردان درس «منظومه» امام بودهاند. بعد از ورود مرحوم آقای بروجردی به حوزه علمیه قم، مرحوم امام تدریس فلسفه را کنار گذاشتند.
□ با توجه به گرایش امام به عرفان، ذوق شعری امام را در چه حدی میدیدید؟
ایشان از نظر ذوق که در سطح عالی بودند. بنده با مطالعه آثار عرفانی ایشان حدس میزدم باید ذوق شعری هم داشته باشند. میگفتند: ایشان دیوان شعری هم داشتند که گم شده بود! کسی نزد ایشان آمده و ادعا کرده بود با امام زمان(عج) ارتباط دارد. امام فرموده بودند: این بار که خدمت ایشان رفتی از ایشان بپرس دیوان شعرم چه شده و کجا رفته است؟
□ مشهوراست که معمولا اهالی فلسفه و عرفان، در فقه و اصول تبحر چندانی ندارند. امام را از این جنبه چگونه دیدید؟ در این باره چه امتیازاتی داشتند؟
خب امام در کنار علایق عرفانی و فلسفی خود، فقه و اصول قوی و پرمحتوایی داشتند و در این عرصه هم خیلی خوب کار کرده بودند. مرحوم آقای اشراقی میگفت: وقتی آقای خمینی بحث زکات را شروع کرد و به اشاعه رسید، بهقدری تحقیقات ایشان علمی و عالی بود که همه تحت تأثیر قرار گرفتیم و این مربوط به دورهای است که ایشان تازه درس خارج را شروع کرده بود.
من در دوره تبعید ایشان به نجف، در ایران بودم ولی از دوستان شنیدم که برخی از افاضل نجف که به درس امام میرفتند، از طرف عدهای دیگر مورد اعتراض واقع شدند که شما که خودتان فاضل هستید، چرا به درس ایشان میروید؟ و آنها جواب داده بودند تازه وقتی امام به نجف آمد، فهمیدیم باید باز هم درس بخوانیم! این حرف در حوزه نجف،عجیب صدا کرد.
□ ویژگیهای تدریس امام چه بود؟ تجربه و خاطرات شخصی شما در این باره چیست؟
امام روی نظم خیلی حساس بودند و همین نظم روی تکتک ما اثر میگذاشت. یک روز وسط درس اصول، طلبهای وارد مسجد شد. امام درس را قطع کردند و در حالی که بسیار ناراحت بودند فرمودند: اگر میخواهید در درس شرکت کنید، به برنامهتان نظم بدهید و از اول جلسه حضور داشته باشید. یک بار هم کسی وسط درس، در گوشهای ایستاد و نماز ظهر و عصرش را خواند! امام باز هم بسیار ناراحت شدند و فرمودند: اگر نمازتان را اول وقت بخوانید اینجور گرفتاریها برایتان پیش نمیآید! امام بسیار در تدریس جدی بودند و هرگز نشد به علت برف و باران یا مسئله دیگری درس ایشان تعطیل شود. امام شخصیت فوقالعاده تأثیرگذاری داشتند. یکی از ویژگیهای رفتاری ایشان این بود که حتی وقتی که باران و برف هم میآمد، عبا را روی سرشان نمیکشیدند و ابداً از این کار خوششان نمیآمد و آن را دون شأن روحانیت میدانستند.
علاوه بر این، یادم هست یک روز خادم مسجدی که امام در آن درس میدادند به امام گفته بود طلبهها رعایت نظافت را نمیکنند و با کفش روی زیلوی مسجد میآیند! درس که تمام شد، امام فرمودند: «شیطان ابتدا از طریق مکروهات وارد میشود و بعد که بر انسان مسلط شد، محرمات را بر انسان تحمیل میکند! ما که پولی نداریم تا برای نظافتِ اضافی به خادم مسجد بدهیم، بنابراین خودتان رعایت نظم و نظافت را بکنید».
□ رویکرد امام در دوران مرجعیت آیتالله بروجردی چه بود؟ با عنایت به اینکه امام در هجرت آیت الله بروجردی به قم نقش بسزایی داشتند، در این دوره چگونه رفتار می کردند؟
ایشان در تمام دوران مرجعیت مرحوم آقای بروجردی سکوت کردند! ایشان اصولاً برای مراجع احترام فوقالعادهای قائل بودند و میفرمودند: اگر کسی علیه مراجع حرفی بزند، ولایت بین خدا و او منقطع میشود! زمانی که امام به ایران برگشتند، عدهای از علما که علیه ایشان حرف زده بودند به دیدارشان رفتند. امام فرموده بودند: «راضی نیستم کسی به بزرگان بیاحترامی کند، حتی اگر به من بیاحترامی کرده باشند. ذیحق، من هستم و از حق خود گذشتم و عفو کردم»!
در مورد آقای بروجردی یادم هست که یک روز رئیس شهربانی قم گفته بود میخواهم با آقایان علما جلسه بگذارم. امام فرمودند: هر چه آقای بروجردی بفرمایند مطاع است. عدهای گفتند آقای بروجردی حاضر نشدهاند جلسه بگذارند، اما دیگران را مختار دانستهاند که طبق نظر خود عمل کنند. امام فرمودند: «قطعاً آقای بروجردی مطلبی را میدانند که ما نمیدانیم، اگر ایشان تشکیل جلسه را صلاح نمیدانند، ما هم جلسه نمیگذاریم! اگر به نظر ایشان احترام نگذاریم، در واقع بزرگترین توهین را به خودمان کردهایم».
□ آرامش و اطمینان خاطر کمنظیر حضرت امام در ادوار گوناگون به ویژه لحظات خطر، را به چه دلیل میدانید؟
در اتصال به خداوند. ایشان در مواجهه با دشمن، همچون توفان توفنده و خروشنده بودند و در برابر حضرت حق آرام، متواضع و مطمئن. یادم هست هنگامی که در کوچه، از دور مرا می دیدند، مثل پدر مهربانی که فرزندش را میبیند، خوشحال میشدند و لبخند میزدند و غالباً در سلام دادن به دیگران پیشقدم بودند. توکل و اخلاص امام نظیر نداشت و لذا از بصیرت عجیبی برخوردار بودند.
امام در عبادت خضوع و خشوع فوقالعادهای داشتند و نسبت به نماز شب بسیار مقید بودند. همچنین به نماز اول وقت اهتمام و مراقبت بسیاری داشتند. ایشان در نجف که بودند هر شب در حرم امیرالمؤمنین(ع) زیارت جامعه میخواندند. یک بار احمد آقا به ایشان گفته بود زیارت جامعه سندیت ندارد و امام فرموده بودند: «بگذار ما به همان عقیده عامیانه خود باقی بمانیم!» امام با توکل و اخلاص کمنظیر خود، ریشه نظامی چند هزار ساله را کند. اگر این توکل در انسانی وجود نداشته باشد، در مواجهه با حوادث روزگار و دشواریهای فراوان دچار رعب میشود.
□ به شهادت همگان، سادهزیستی امام هم کمنظیر است. قاعدتاً جنابعالی از این جنبه از شخصیت امام هم، خاطراتی دارید که شنیدن آن در این بخش از گفت وگو برای ما مغتنم است؟
همینطور است. این هم از اخلاص کمنظیر ایشان نشئت میگیرد. امام همواره مراقب بودند کوچکترین غباری از دنیادوستی یا تعلقات بر دامان فضایل ایشان ننشیند. همواره به کسانی که میگفتند مثلا: این کارها را کرده، زندان رفته و شکنجه دیدهام، میفرمودند: «اگر برای خدا کردهای که اجرت با خداست و اگر برای من کردهای، بیخود کردهای!» امام کلاً به دنیا بیاعتنا بودند و از آنجا که رسم دنیاست که چون او را وابنهی و به او بیاعتنایی کنی، به تو رو میآورد، دنیا به تمامی به امام روی آورد.
یادم هست موقعی که برای درس میآمدند، عبای پاکیزه، ولی وصلهداری داشتند. پلههای منزل ایشان ساییده شده و قرار بود پلهها عوض شوند. ایشان فرموده بودند: چرا عوض کنید؟ سنگ فرشهای پلهها را برعکس قرار بدهید. در پاسخ به کسانی هم که رساله میخواستند، میفرمودند: اگر برای خودت میخواهی یکی کافی است! اگر دیگران میخواهند، خودشان بیایند و بگیرند! امام هرگز منزل تشریفاتی برای خود تهیه نکردند و در خانههای کوچک و ساده زندگی کردند.
□ رابطه امام و مردم در طول تاریخ سابقه ندارد. شما علت این رابطه عاشقانه را چه میدانید؟
بعضی از تحلیلگران در تفسیر و شناخت عشق بین امام و مردم به بیراهه رفتند و انقلاب را انقلاب کور نامیدند، در حالی که اعتقاد مردم به امام، از جنس اعتقاد به ائمه(ع) بود. امروز اگر امام زمان(عج) تشریف بیاورند، مردم سؤال نمیکنند ایشان قرار است به دنبال چه اهدافی بروند بعد به دنبال او بروند، چون خود امام و وجود ایشان، هدف هستند. یادم هست موقعی که امام را دستگیر کردند تا تبعید کنند، عمهام کارد آشپزخانه را برداشت و از خانه بیرون رفت تا همراه زنان دیگر، به این قضیه اعتراض کند! مردم امام را مرجع خود میدیدند و لذا سؤال نمیکردند که چرا امام فلان دستور را فرمود یا از فلان کار نهی کرد؟ در اطاعت از امام تردید نداشتند. امام هم به مردم عشق میورزیدند و به کسانی که به قدرت مردم شک داشتند میفرمودند: این مردم را از همه شما بهتر میشناسم. امام که در برابر گردنکشان، ظالمان و استکبار با آن قدرت بینظیر میایستادند، طاقت دیدن اشک یک آدم مظلوم را نداشتند. یک بار پیرمردی به دیدن ایشان آمده بود و اشک میریخت و نمیتوانست حرف بزند. امام از دیدن اشک او دستپاچه شدند و فرمودند: «آقاجان! چرا ناراحتی؟» پیرمرد گفت: «آقا! آمدهام برایم استخاره کنید.» امام با ملاطفت و آرامش برای او استخاره کردند. خود شاهد بودم رنگ امام، از دیدن اشک آن پیرمرد پریده بود!
□ واکنش امام نسبت به پیروزیهایی هم که در طول نهضت، انقلاب و جنگ پیش آمد، نیز درخور توجه است. دراین باره چه خاطراتی دارید؟
همینطور است. یادم هست بعد از قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی در منزل ایشان بودیم ، فرمودند: «به لطف خدا در این قضیه پیروز شدیم، ولی آقایان تصور نکنند این ما بودیم که کاری کردیم. در اصل خداوند بود که ما را پیروز کرد. یک وقت خیال نکنید به جایی رسیدهایم. ما طلبه هستیم و دنباله درس و بحثمان را میگیریم و دو باره اگر مشکلی پیش آمد قدم پیش میگذاریم.» ایشان نگفتند جشن بگیرید و چراغانی کنید، بلکه فرمودند اگر منکری اتفاق افتاد و وظیفه داشتیم جلوی آن را بگیریم، در واقع به تکلیف خود عمل کردهایم. امام در هر مناسبتی به همه گوشزد میکردند که منشأ پیروزی و موفقیت ما، فقط خداست و بدون توفیقی که از جانب خدا به ما اعطا میشود، قادر نیستیم پیروزی خود را رقم بزنیم. در قضیه آزادسازی خرمشهر هم اگر به خاطر داشته باشید، فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد! امام از آغاز نهضت تا پیروزی انقلاب و پس از آن، همواره توجه مردم و مسئولین را متوجه خدا میکردند تا منیتها و دنیاطلبیها آنان را از اصولی که انقلاب به خاطر آنها به پیروزی رسید غافل نشوند.
□ و سخن آخر؟
این مرد بزرگ که جمیع صفات یک انسان مخلص و مؤمن را در خود جمع کرده بود، برای بصیرتبخشی به جامعه تلاش فراوان کرد. جز به خدا و ادای تکلیف نیندیشید و جز برای خدا سخن نگفت، لذا بر ماست که این میراث ارزشمند را پاس بداریم و در برابر انحرافاتی که در راه و خط آن یگانه دوران پدید میآیند، بایستیم و از روشنگری و تبیین این خط اصیل که خیر دنیا و آخرت ما در آن است غافل نشویم.