عالم مجاهد و پرآوازه، شهید آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی یزدی، از محبوب ترین و مقتدرترین چهرههای منطقه ای روحانی، در ایران به شمار می رود. محبوبیت آن بزرگ به گونه ای بود که هنوز پس از سپری شدن 34 سال از شهادت وی، میتوان آثار آن را در شهر یزد دید. در گفت وشنود پیش روی، روایت مبارزات و تکاپوی شهید آیتالله صدوقی را، از زبان آیتالله محمدرضا ناصری، نماینده کنونی ولی فقیه در استان یزد و امام جمعه این شهرمی شنویم.
□ آشنایی جنابعالی با شهید آیت الله صدوقی، به کدام مقطع زمانی باز می گردد. چه عواملی موجب این آشنایی شد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین(ع). هنگامی که حضرت امام در نجف بودند، یکی از پلهای مهم ارتباطی برای انتقال پیامهای امام به ایران، شهید آیتالله صدوقی بودند. ایشان گاهی برای امام نامه مینوشتند و از طریق دوستانی که به نجف سفر میکردند میفرستادند. در این نامهها سؤال و جوابهایی رد و بدل میشد. در اسناد ساواک درباره این ارتباطات مدارکی موجود است.
□ کدام ویژگی شهید آیتالله صدوقی از نظر شما برجستهتر بود؟
شجاعت کمنظیر ایشان. شهید صدوقی در مبارزات انقلاب شجاعت و تبحر ویژهای داشتند و لحظهای ترس به خود راه نمیدادند. ایشان در مورد بسیاری از مسائل، به مراجع نجف هم نامه مینوشتند و از نصیحت به شخصیتهای بزرگ هم ترسی نداشتند.
□ گفته میشد به هنگام سفر شهید صدوقی به پاریس برای ملاقات با امام، شاه پیامی را توسط شخصی به ایشان میرساند که به دست امام برسانند. آیا شما در جریان این پیام بودید؟
خیر، از محتوای این پیام فقط خود شهید صدوقی و امام خبر داشتند، اما از واکنش هر دو معلوم بود چندان از محتوای پیام خوششان نیامده بود. لابد شاه میخواست شهید صدوقی در این میان وساطت کنند و چون به نتیجه نرسید، به سراغ مهندس بازرگان و آقای شریعتمداری رفت که معتقد بودند شاه بماند، ولی فقط سلطنت کند و حکومت نکند! اما امام با نهایت استواری در مقابل این تفکر ایستادند و با روشنگریهای متعدد پرده از این توطئه برداشتند.
□ پس از پیروزی انقلاب رابطه شما و شهید صدوقی چگونه ادامه یافت؟
حدود پانزده سالی میشد که اقوام را ندیده بودم! و دو سال هم در عربستان سعودی زندانی بودم، به همین دلیل به یزد سفر کردم تا اقوام را ببینم و در آنجا به ملاقات آیتالله صدوقی رفتم. ایشان گفتند: در یزد بمانید، ولی گفتم نمیتوانم در این مدت با امام انس گرفته بودم و دوری از ایشان برایم سخت بود. امام تکلیف فرمودند: در یزد بمانید و در نتیجه ماندم، اما گاهی به تهران سفر میکردم و به بعضی از کارها از جمله رفراندوم جمهوری اسلامی میرسیدم. در یزد مسئولیتهای متعددی از قبیل دادگاههای انقلاب، تشکیل سپاه، بسیج، جهاد و... به عهده من بود که همه آنها از حساسیت خاصی برخوردار بودند.
□ وضعیت اجتماعی و سیاسی یزد در آن دوران چگونه بود؟
یزد همیشه جای آرام و منظمی بود، اما در آن دوره بعضی از گروهها و احزاب در همه جا نفوذ کرده بودند، مخصوصاً بعد از اینکه بنیصدر سر کار آمد، تندرویهای زیادی شروع شد. آیتالله صدوقی سعی میکردند جلوی تندرویها را بگیرند و یزد را به حالت تعادل برگردانند. عدهای هم از سوابقم با امام خبر داشتند، سعی کردند خودشان را به من وصل کنند تا در برابر شهید صدوقی جبههای را ایجاد کنم، البته زیرکانه برخورد کردم، چون عمیقاً معتقد بودم اولین شرط توفیق حفظ وحدت است و نباید به رهبریت آیتالله صدوقی خدشهای وارد شود. حرکتها و بهانهگیریها زیاد بود و من در مقابل آنها ایستادگی میکردم. افرادی را هم دستگیر و آنها را نصیحت میکردیم دست از کارهای خلاف بردارند. گاهی هم آنها را دستهجمعی نزد آیتالله صدوقی میبردیم که نصیحتشان کنند.
□ چگونه توانستید به وضعیت یزد سر و سامان بدهید؟
یادم هست ایامی بود که امام تازه از بیمارستان مرخص شده بودند، مرحوم حاج احمد آقا از من پرسید: قضیه یزد چیست؟ گفتم: باید جایگاه آیتالله صدوقی در یزد تقویت شود، به امام بفرمایید با پیامی این کار را بکنند. امام هم به مناسبتی اعلامیه دادند و ضمن تقدیر از جایگاه آیتالله، جایگاه ایشان را در یزد تقویت کردند و به این ترتیب به تندرویها خاتمه داده شد. جنگ که پیش آمد، بسیاری از این افرادی که روزگاری تندرویهای زیادی میکردند، به جبهه رفتند و برخی هم مفقود شدند! محیط یزد بسیار آرام شد و آیتالله صدوقی با مدیریت و اراده محکم به امور سر و سامان دادند.
شهید صدوقی بسیار باهوش، تیزبین و سریعالانتقال بودند و خیلی زود متوجه قضایا میشدند. اگر کسی خلاف جریان انقلاب حرکت میکرد، بهشدت ناراحت میشدند و برای رفع نقصان بهسرعت اقدام میکردند.
□ ایشان در زمره کسانی بودند که قبل از دیگران به ماهیت بنیصدر پی بردند و موضعگیری کردند. در این باره چه چیز را شاهد بودید؟
همینطور است. ایشان اگر کاری را شروع میکردند، بدون ذرهای واهمه تا آخر ایستادگی میکردند. در قضیه بنی صدر هم هرگز کوتاه نیامدند.
□ شهید صدوقی هم نقش حکومتی داشتند و هم نقش مردمی. این دو نقش چگونه با هم جمع میشود؟
ایشان سوابق علمی زیادی در حوزه داشتند و بسیاری از مسئولین طراز اول در تهران در گذشته شاگردان ایشان بودند. ایشان قبل از انقلاب به افرادی که به مناطق دور تبعید میشدند رسیدگی میکردند و حتی زمانی که آیتالله خامنهای به ایرانشهر تبعید شدند، خودشان به دیدار ایشان رفتند. قدرت مدیریت و صداقت فوقالعاده شهید صدوقی سبب شده بود سرمایهداران و تجار یزد به ایشان اعتماد صد در صد داشته باشند. بسیار سخاوتمند بودند و از کمک به هیچ کسی دریغ نمیکردند. بسیار بلندنظر و با گذشت بودند، بنابراین جایگاه علمی بالا، آشنایی با مسئولین طراز اول که اغلب شاگردان خود ایشان بودند، همراه با اعتماد مردم یزد به ایشان و سخاوت و بلندنظری ایشان محبوبیت گسترده و عمیقی را برایشان به ارمغان آورده بود. ایشان پشتوانهای قوی برای مردم و نیز نهادهای انقلابی بودند و تا مدتی حقوق کارکنان دادگاههای انقلاب را خودشان میپرداختند. هیچ کس از نزد ایشان دست خالی برنمیگشت و یادم هست حتی به حوزههای علمیه و مراکز فرهنگی کردستان هم کمک کردند.
□ گفته میشد درجریان زلزله طبس، مردم زلزلهزده کمکهای حکومتی را قبول نمیکردند و میگفتند: آیتالله صدوقی به ما کمک میکنند. بعد از انقلاب چه روایتی از این واقعه شنیدید؟
آن موقع در نجف بودم، اما میدانم قویترین مقر امدادرسانی در زلزله طبس متعلق به یزد بود، حتی مراجع دیگر هم از این طریق کمکهای خود را به طبس ارسال میکردند. آیتالله صدوقی خودشان چند بار برای سرکشی به زلزلهزدگان طبس به آن منطقه رفتند.
□ برخورد ایشان با دادگاههای انقلاب چگونه بود؟
چون در قضایای اعدام و مصادره اموال بسیار با احتیاط رفتار میکردم، مشی مرا میپسندیدند. یک روز قبل از اینکه امام در مدرسه فیضیه سخنرانی کنند، خدمتشان رفتم و عرض کردم: طبق فرمایشهای شما و آیتالله صدوقی به یزد رفتم، بفرمایید در مورد احکام اعدام و مصادره اموال چه باید بکنیم؟ امام فرمودند: طبق نظر آیتالله صدوقی عمل کنید، ایشان هر حکمی بدهند، مورد تأیید من است! لذا شبها با دادستان به منزل شهید صدوقی میرفتم و درباره پروندهها با ایشان مشورت میکردم. وقتی کار پروندهای طول میکشید، توصیه به تسریع میکردند.
□ شهید صدوقی تظاهرات و مبارزات را در یزد بهگونهای مدیریت کردند که یزد کمترین شهید را داد. در عین حال در قضایایی مثل قضیه بنیصدر تندترین مواضع را گرفتند. تحلیل شما از دو نوع برخورد ملایم و تند ایشان چیست؟
شهید صدوقی طبعاً آدم خشنی نبودند، بلکه اهل معاشرت و بسیار خوشمشرب بودند، اما این طبع ملایم و ضد خشونت مانع از حضور تمام عیار و پایدار در عرصه مبارزات نمیشد. اگر ایشان احساس تکلیف میکردند و یا دستوری از سوی امام میآمد، تا به سرانجام رساندن کار با نهایت قدرت پایداری میکردند. اگر احساس میکردند لازم است برای انقلاب حرکتی انجام شود، در صف مقدم به میدان میآمدند.
□ از نقش آیتالله صدوقی در پشتیبانی از جبهههای جنگ بگویید؟
ایشان در سال 61 به شهادت رسیدند و لذا بیش از دو سال از جنگ را ندیدند. در تمام این مدت در تمام صحنههای جبهه جنوب و کردستان حضور داشتند و یزد در پشتیبانی از جبههها همواره پیشگام بود. بچههای جبهه که سوابق امدادرسانی یزد را میدانستند، مستقیماً تماس و اعلام نیاز میکردند. مردم یزد هم با تمام قوا این نیازها را برآورده میساختند.
□ از شهادت ایشان و آثار بعدی آن چه تحلیلی دارید؟
پس از شهادت ایشان تا چند روز کنترل کارها در یزد از دست همه خارج شد و مردم یزد حقیقتاً عزادار شدند، چون آیتالله صدوقی افتخار بزرگی برای مردم یزد بود. شهادت ایشان تحول عظیمی در نگاه کسانی که هنوز به ماهیت منافقین پی نبرده بودند، ایجاد کرد.