کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

دغدغه ایشان، نزدیک کردن اقتصاد به اصول اسلامی بود

16 آبان 1394 ساعت 14:51

راوی خاطراتی که در پی می آید، از همراهان نزدیک مرحوم استاد حبیب الله عسگراولادی از دوران تصدی وزارت بازرگانی تا پایان حیات ایشان است. او از دغدغه آن زنده یاد در نزدیک کردن اقتصاد کنونی به اصول اسلامی، خاطراتی شنیدنی دارد که بخشی ازآن را در گفت وشنود پیش روی بازگفته است.


□ جنابعالی از چه مقطعی با مرحوم استاد حبیب الله عسگراولادی آشنا شدید و این آشنایی، چگونه به یک ارتباط پایدار مبدل شد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. مرحوم پدرم یک مرد سیاسی به تمام معنا بودند و همه عمر خود را صرف امور سیاسی کردند، به همین دلیل از دوره دبیرستان، فعالیتهای سیاسی خود را شروع کردم. حادثه فیضیه که پیش آمد، ما در قم بودیم و پدر، عموها و خانواده ما درگیر مسئله شدند. بعد هم که قضیه 15 خرداد 1342 پیش آمد. در آن دوره هنوز دبستان را تمام نکرده بودم، اما مسئولیت پخش اعلامیه‌ها و عکسهای حضرت امام را به عهده‌ام گذاشته بودند.
مرحوم آقای عسگراولادی،از چهره‌های مطرح مبارزات بودند. بعد از ترور منصور، هر وقت برای ملاقات پدرم به زندان می‌رفتم، ایشان را هم که در زندان بودند از دور می‌شناختم و به‌تدریج ارتباط ایجاد شد. پدرم چه در زندان و چه بیرون از زندان ارتباط زیادی با ایشان داشتند. خانواده‌های ما همدیگر را می‌شناختند.
اما ارتباط نزدیک و صمیمی خود بنده با ایشان، از وزارت بازرگانی شروع شد. بنده قبل از ایشان و در زمان تشکیل شورای انقلاب، از اولین کسانی بودم که به وزارت بازرگانی رفتم. در آن موقع گروهی 27 نفری از تحصیلکرده‌های امریکا در وزارت بازرگانی بودند و عده‌ای هم مثل من به اقتصاد اسلامی اعتقاد داشتند. گروهی هم بودند که به معجونی از اقتصاد سرمایه‌داری و سوسیالیستی اعتقاد داشتند و وجه مشترک همه‌شان هم، تحصیل در خارج بود.
 
 

□ طبعاً نگاه خود مرحوم عسگراولادی به اقتصاد هم، نگاهی اسلامی بود. این مسئله چه تأثیراتی در وزارت بازرگانی داشت؟
همین‌طور است. به همین دلیل وقتی ایشان به وزارت بازرگانی آمدند، این نگاه قوت گرفت و ما هم توانستیم نفسی بکشیم!
 
□ با طیف متمایل به سرمایه‌داری و سوسیالیسم چه کردید؟
در آن زمان گرایش چپ در اقتصاد، بر دولت حاکم بود و خود نخست‌وزیر هم، همین نگاه را داشت. امثال بنده که به اقتصاد اسلامی اعتقاد داشتیم، دور مرحوم آقای عسگراولادی جمع شدیم. ایشان از مبارزین قدیمی و برای کابینه مهندس موسوی وزنه‌ای بود، اما اختلاف نظر آنها درباره اقتصاد کاملاً مبنایی و ریشه‌ای بود و به همین دلیل هم در کابینه مهندس موسوی «انجمن اسلامی» تشکیل شد! اوایل بحثها فقط نظری بود، ولی کم‌کم کار به اختلافات سیاسی کشید و بالأخره هم همه اعضای این انجمن، طی نامه‌ای از حضرت امام خواستند استعفای آنها را قبول کنند که امام هم استعفای همه، غیر از آقایان رفیق‌دوست و دکتر ولایتی را قبول کردند.
 
□ شاخصه‌های اقتصاد اسلامی مورد نظر ایشان چه بود؟
مرحوم عسگراولادی بر اساس فتاوای امام، معتقد بودند تجارت باید توسط مردم انجام شود و دولت فقط نقش نظارتی داشته باشد. بخش خصوصی باید فعال شود و دولت فقط در زمینه‌های امنیتی و استراتژیک دخالت داشته باشد، اما مهندس موسوی و دوستان ایشان معتقد بودند همه امور اقتصادی باید در دست دولت باشد!
 
□ مرحوم عسگراولادی برای تحقق اقتصاد اسلامی چه اقداماتی را انجام دادند؟
ایشان همه مدیران وزارتخانه‌ها را جمع کردند و استادی از حوزه علمیه قم آوردند تا تجارت اسلامی را تدرس کند. اسم کلاس هم «الفقه ثم التجاره» یعنی اول فقه بعد تجارت بود. مرحوم عسگراولادی اعتقاد داشتند کسانی که می‌خواهند تجارت را اداره کنند، باید مبانی فقهی تجارت را بدانند و در این چهارچوب عمل کنند، به همین دلیل ایشان تصمیم گرفتند تمام مدیران جزء در سراسر کشور را هم آموزش بدهند و تمام مدیران سراسر کشور را در روزهای پنج‌شنبه، به نوبت دعوت می‌کردند که بیایند و مبانی تجارت اسلامی را یاد بگیرند. اعتقاد داشتیم کسانی که می‌خواهند تجارت و بازرگانی مملکت را هدایت کنند، ابتدا باید خودشان هدایت شوند.
 
□ با مشکل قانون تجارت موجود که مربوط به دوره طاغوت بود، چه می‌کردید؟
برای آموزش گزاره‌های اقتصاد اسلامی علمایی را از قم دعوت کردیم و مخصوصاً مرحوم سید منیرالدین شیرازی «رحمه الله علیه» برای این کار خیلی وقت گذاشتند.
 
□ نحوه کار به چه شکل بود؟
اساسنامه‌های مختلف وزارت بازرگانی را آوردیم و بند بندشان را بررسی کردیم تا بفهمیم کدام یک خلاف اسلام هستند. مثلاً در تجارت قند و شکر، معلوم شد اجرای آن توسط دولت خلاف قوانین اسلام است. تک تک بندهای مغایر با آموزه‌های دینی را در می‌آوریم و قوانین متناسب با قوانین اسلامی را جای آنها می‌گذاشتیم. بعد هم این مجموعه را به قم فرستادیم تا توسط علما بررسی مجدد شود. قصد داشتیم قانون تجارت رژیم طاغوت را، به این شکل و با دقت تغییر بدهیم و نسخه نهایی را به مجلس ارائه بدهیم تا پس از تصویب بازرگانی بر اساس قوانین اسلامی اجرا شود.
 
□ چرا این طرح به سرانجام نرسید؟
چون با سیاست دولت که در پی دولتی کردن کل اقتصاد و حذف بخش خصوصی بود، تناسب نداشت. آنها قصد داشتند اقتصاد را به سمت یک اقتصاد سوسیالیستی و دولت محور ببرند و قصد ما تقویت بخش خصوصی بود. اغلب مخالفتهایی هم که با برنامه ما شد، در زمینه واردات و صادرات، سهمیه‌بندی ارز و تخصیص منابع و توزیع کالا بود. در دوره بنی‌صدر در شورای انقلاب تصویب شده بود که دولت فقط می‌تواند 20 درصد از درآمد کالاهای وارداتی را بگیرد و 80 درصد به واردکننده تعلق دارد، ولی در دولت مهندس موسوی تصویب شد دولت صد در صد درآمد را بگیرد و قیمت فروش را هم خودش تعیین کند! خیلی جالب بود!
 
□ بعد از استعفای مرحوم آقای عسگراولادی چه کردید؟
مدتی در کمیته امداد بودم و بعد به صنایع دفاع و جاهای دیگر رفتم.
 
 

□ ویژگیهای بارز شخصیتی و اخلاقی مرحوم آقای عسگراولادی از نظر شما کدامند؟
ایشان حتی با کسانی هم که کاملاً با ایشان مخالف بودند، مدارا می‌کرد، جلسه می‌گذاشت و لحظه‌ای از راهنمایی و نصیحت غافل نبود. در یکی از آن جلسات یکی از افرادی که اصلاً گروه خونش به این چیزها نمی‌خورد، آیاتی از سوره تکاثر را خواند و به ایشان گفت: شما طرفدار سرمایه‌داری و سرمایه‌دارها هستید و برای همین بازاریها را به وزارت بازرگانی آورده‌اید! یکی دیگر که در دانشکده متهم به داشتن رابطه با ساواک و مشکلات اخلاقی متعدد بود، صدایش را بالاتر برد و پرت و پلاهایی از این قبیل گفت. من که تا آن موقع به حرمت مرحوم آقای عسگراولادی سکوت کرده بودم، دیگر تاب نیاوردم و فریاد زدم: «مردک! می‌خواهی بگویم در دانشکده چه کاره بودی؟» مرحوم عسگراولادی گفتند: «اینها دارند به من ایراد می‌گیرند، اگر طاقت ندارید از اتاق بیرون بروید!» سعه صدر ایشان مثال زدنی بود. ایشان با اینکه من و خانواده‌ام را سالها بود که می‌شناختند، برای اینکه کمترین شبهه طرفداری ایجاد نشود، به من گفتند: اگر طاقت ندارم از اتاق بیرون بروم تا مخالفان ایشان بتوانند راحت حرفهایشان را بزنند. بعد هم با لحنی بسیار مهربان و پدرانه سعی کردند به آنها بفهمانند درست فکر نمی‌کنند که البته ایمان داشتم که فایده ندارد.
در سالهای همکاری و معاشرت با ایشان جز تطابق علم، باور و عمل در ایشان ندیدم. ایشان حرفی را نمی‌زد، مگر اینکه خود بدان باور داشت و عمل می‌کرد. همه حرفها و رفتارهای این مرد بزرگ، مبتنی بر اعتقاد و باور قلبی ایشان بود. انسانی به تمام معنا متدین و مسلمان که هرگز به سود و منفعت خود نیندیشید و همواره حق را معیار قرار داد و حتی اگر به ضرر خود یا نزدیکان و دوستانش هم بود روی حق می‌ایستاد و به آن عمل می‌کرد.
ایشان به‌قدری منصف بود که اگر فردی صد حرف مخالف می‌زد که ده تای آن درست بود، آن ده تا را نادیده نمی‌گرفت و به طرف هم می‌گفت: این نکات را قبول دارد. اگر حتی به ایشان توهین هم می‌کردند، باز پا روی حق نمی‌گذاشت و کلام حق را حتی از دشمنش هم می‌پذیرفت و به آن عمل می‌کرد.
 
□ ولایتمداری ایشان هم زبانزد خاص و عام است. در این باره هم توضیحاتی بفرمایید.
 همین‌طور است. ایشان در این زمینه به‌قدری مقید و متعهد بود که اگر امام یا حضرت آقا حرفی می‌زدند که صد در صد هم مخالف نظر ایشان بود، ذره‌ای تخطی از آن را جایز نمی‌شمردند. امام و حضرت آقا صد در صد به ایشان اعتماد کامل داشتند، به همین دلیل می‌دانستند حق با ایشان است، ولی وقتی می‌گفتند: شما حرفی نزنید و موضع نگیرید، ایشان بدون لحظه‌ای تأمل اطاعت می‌کردند. ولایتمداری و ولایت‌پذیری ایشان، نظیر نداشت. مرحوم آقای عسگراولادی انسانی جامع‌نگر بود، لذا هیچ بعدی از شخصیت ایشان بر ابعاد دیگرش غلبه نداشت. ایشان در عین حال که سخت به امور سیاسی، علمی و اجتماعی مشغول بود، اما از مردم عادی هم غافل نبود و مشکل هیچ کسی را نادیده نمی‌گرفت. ایشان در همان حال که در بالاترین سطوح کلان انقلاب و نظام فعالیت می‌کرد، از فقیرترین قشر جامعه هم غافل نبود. در دفتر ایشان به روی همه باز بود و همه می‌دانستند از آنجا ناامید باز نخواهند گشت و ایشان تا جایی که در توان دارد، در حل مشکل آنها خواهد کوشید.
بسیار دقیق و زیرک بود و همان‌قدر که به مسائل سیاسی اهمیت می‌داد، مسائل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی هم برایش مهم بود. معمولاً کمتر پیش می‌آید فردی هم سیاسی باشد و هم اخلاق‌مدار، ولی این ویژگی در ایشان به کمال وجود داشت.
ایشان همواره با نهایت مهربانی، ملاطفت و ادب اشکالاتی را که به نظرشان می‌رسید، تذکر می‌دادند و در انتقاد هم جانب انصاف را نگه می‌داشتند. همواره به همه ما گوشزد می‌کردند حتی در باره مخالفان خود هم انصاف را رعایت کنید. به همین دلیل وقتی در هیئت منصفه مطبوعات بودند، حتی مخالفان ایشان هم مطمئن بودند ایشان رأی خلاف نمی‌دهد. برای ایشان مرز بایدها و نبایدها بر اساس احکام خدا تعیین می‌شد، نه بر اساس خواسته‌های فردی.
شرح صدر و سینه گشاده‌ای داشت و آن‌قدر کینه‌ها و تهمتها را تحمل کرده بود که به قول خودش دیگر مثل چینی بندزده‌ای بود که جایی برای شکستن نداشت....
 
□ از جمله تهمت سرمایه‌دار بودن؟
بله، در وصیت‌نامه ایشان آمده است که جز یک خانه چیزی ندارد که آن هم متعلق به برادر ایشان است! نماد تواضع و ادب بود و حتی وقتی کسی به ایشان دشنام هم می‌داد، می‌گفت: حضرت آقا! اشتباه می‌فرمایید! الگوی کامل یک سیاستمدار مسلمان، آگاه، مسئول و پایبند به اخلاق اسلامی بود. همیشه به همه سفارش می‌کرد مراقب همسر، فرزندان خود و سپس محرومین جامعه باشند. پشتکار حیرت‌انگیزی داشت و خستگی را نمی‌شناخت. همین ویژگیهای منحصر به فرد بود که سبب شد در مراسم تشییع ایشان از طیفها و اقشار مختلف سوگوارانه شرکت کنند.


کد مطلب: 3192

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/3192/دغدغه-ایشان-نزدیک-کردن-اقتصاد-اصول-اسلامی

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir