□ تاریخچه آشنایی جنابعالی با مرحوم استاد پرورش، به کدامین مقطع زمانی باز می گردد؟ این ارتباط چگونه توسعه پیدا کرد؟
بنده در سال 1360 در کابینه آقای مهندس موسوی، با ایشان آشنا شدم. شاید هم بهتر باشد بگویم در دولت شهید باهنر در دوران ریاست جمهوری شهید رجایی! در آن کابینه من وزیر پست تلگراف و تلفن و مرحوم آقای پرورش وزیر آموزش و پرورش بودند و در حاشیه جلسات دولت، با ایشان جلساتی داشتیم. یادم هست در دورهای که بنیصدر رأی آورد، یک جورهایی حزب جمهوری اسلامی مات شد! فضای یأسآلودی بر نیروهای اصیل انقلاب و کسانی که در حزب جمهوری اسلامی بودند و بر طرفداران آن، حاکم شد. پس از آن بود که جلسهای در حزب تشکیل شد تا برای نخستین انتخابات مجلس شورای اسلامی تصمیمگیری شود. این جلسه در دفتر مرکزی حزب، یعنی همان جایی که انفجار در آن روی داد و شهید بهشتی و یاران ایشان به شهادت رسیدند، در حضور ایشان و آیتالله موسوی اردبیلی تشکیل و بحث شد که پس از این شکست بزرگی که حزب خورده بود، آیا اساساً درست است در انتخابات مجلس شرکت یا باید از این کار خودداری کند؟ در این زمینه دیدگاههای گوناگونی مطرح شدند. اما نهایتا تصمیم بر آن شد که در انتخابات مجلس شرکت کنیم، خوشبختانه این انتخابات برای حزب موفقیت بزرگی به همراه آورد و اکثر کاندیداهای آن به مجلس راه یافتند. مرحوم پرورش هم در زمره راه یافتگان بودند.
□ درباره شیوه مدیریتی استاد پرورش، چه نکاتی را قابل اشاره و ذکر میدانید؟
ایشان به دلیل اطلاعات عمیقی که در ادبیات، قرآن و عرفان داشتند، دارای جذابیتهای اخلاقی و عاطفی زیادی بودند. ایشان سخت به علامه طباطبایی علاقمند بودند، به همین دلیل در اوایل انقلاب جزو معدود افرادی بودند که تفسیر دشوار المیزان را خوب خوانده و خوب هم فهمیده بودند و میتوانستند همیشه مسائل را به شکل خوبی جمع و جور کنند. ایشان جلسات روزنامه را هم با طنز در کنار قاطعیت و بهدرستی اداره میکردند و نتیجه گیریهای بسیار خوبی داشتند.
□ از رابطه ایشان با شاگردانشان هم چیزی میدانید؟
بهخصوص در سپاه و نهادهای مختلف اصفهان، کمتر کسی را دیدهام که به ایشان علاقه نداشته باشد. علتش هم این است که اغلب آنها در مقطعی، بهنوعی شاگرد ایشان بودند و از طریق ادبیات و معارف دینی، با ایشان پیوند عمیقی برقرار کرده بودند. این علاقه تا همین اواخر هم بین ایشان و شاگردانشان برقرار بود و تجلی آن را در تشییع جنازه ایشان دیدیم که واقعاً از همه اقشار آمده بودند. حتی در یکی از روزنامههای اصلاحطلب مقالهای از آقای شیرزاد دیدم که از خاطرات خوب دوران شاگردیاش با مرحوم آقای پرورش نوشته و از ایشان تجلیل کرده بود.
خدا رحمتشان کند. یادم هست هر وقت کسی در نوشتهها یا گفتههایش به تکرار میافتاد، ایشان میگفت: مثل اینکه مطلبت ته کشیده است، چون داری از این فنجان در آن یکی میریزی و بالعکس!
□ از رابطه مرحوم آقای پرورش با حضرت امام برایمان بگویید؟ این رابطه چه عمق و پیشینه ای داشت؟
حضرت امام هم ایشان را خوب میشناختند و هم به ایشان علاقه داشتند. مرحوم آقای پرورش در واقع یکی از رهبران انقلاب در اصفهان بودند و در این زمینه جایگاه و نقش ویژهای داشتند. این نکتهای است که دوست و دشمن بر آن معترفاند، لذا حضرت امام ایشان را بسیار خوب میشناختند. ایشان با مرحوم آقای طاهری امام جمعه اصفهان اختلافاتی داشتند، ولی حضرت امام در دیداری به ایشان فرمودند: آقای طاهری امام جمعه اصفهان و نماینده ولی فقیه است، برای اینکه در اصفهان مشکلی پیش نیاید، ایشان سکوت کنند و البته ایشان به این توصیه حضرت امام،عمل کردند.
□ اختلاف بر سر چه بود؟
گمانم اختلاف بر سر انتخاب استاندار بود. تا جایی که یادم هست نهایتا آقای پرورش سکوت کردند و استاندار مطابق میل آقای طاهری انتخاب شد.
□ ظاهراً ایشان در رأی عدم کفایت بنیصدر نقش پررنگی داشتند. اینطور نیست؟
بله، ایشان در صدور این رأی بسیار مؤثر و در مدرسه رفاه با حضور مرحوم شهید رجایی و عدهای از نمایندگان جلساتی را برگزار کرده بودند تا درباره رأی عدم اعتماد به بنیصدر، هماهنگیهای لازم را انجام بدهند و این مسئله با قاطعیت به تصویب برسد.
□ جنابعالی در کابینه مهندس موسوی حضور و همراه با عدهای از همفکرانتان ازجمله استاد پرورش، به عملکرد دولت انتقاداتی داشتید. از آن برهه چه خاطراتی دارید؟
بله، ما حدود هفت هشت نفر بودیم که به دیدگاه اقتصادی مهندس موسوی انتقاد داشتیم. نهایتاً هم شرایط طوری پیش رفت که در اواسط سال دوم، به دلیل جوسازیهای سنگینی که علیه آقای توکلی و مرحوم آقای عسگراولادی صورت گرفت، آنها مصلحت دیدند به خاطر مصالح کشور استعفا بدهند و کنارهگیری کنند. در آن مقطع دولت چند بار از مجلس رأی اعتماد گرفت که یک بار پس از فرار بنیصدر بود که بین تشکیل دولت و انتخابات مجلس فاصله افتاد. در نهایت یادم هست در ظرف چهار سال، دولت چهار پنج بار از مجلس رأی اعتماد گرفت که در یکی از این نوبتها، دوستان آقای موسوی در مجلس، به آقای پرورش رأی اعتماد ندادند!
□ چه شد که جنابعالی و همفکرانتان به فکر تأسیس روزنامه رسالت افتادید و مرحوم آقای پرورش در این زمینه چه نقشی داشتند؟
روزنامه را، بر اساس یک احساس انقلابی و شرعی تأسیس کردیم. مرحوم آقای پرورش به دلیل تسلط بر ادبیات فارسی و ادبیات عرب و برخورداری از قلمی روان و شیوا، در واقع در زمینه روزنامهنگاری، در میان همه ما متخصص بودند و استاد بنده محسوب میشدند. یکی از آموزههای ایشان این بود که در نگارش مقاله، مقدمات طولانی نیاورید و با یک مقدمه کوتاه، سریع به سراغ موضوع اصلی بروید و درباره آن توضیح مختصر و مفیدی بدهید و نتیجهگیری کنید. دیگر اینکه بیتکلف و ساده بنویسید و در این باره از قرآن الگو بگیرید که روان، مختصر، مفید و گویا و به زبانی که برای عامه مردم قابل فهم باشد نوشته شده است.
□ به حالات عرفانی و اخلاقی ایشان هم اشارهای کنید.
ایشان شخصیت جامعی داشتند. هرگز مجالس دعای کمیل ایشان را که شبهای جمعه در دفتر حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه برگزار میشد، از یاد نمیبرم. ایشان با لحن و صوت بسیار زیبایی دعا را میخواندند که بسیار جذاب بود.
سالها دوشنبه شبها، جلسات آقای دولابی در خانه ما برگزار میشد و دوستان از قم و اصفهان هم میآمدند و شرکت میکردند، از جمله مرحوم آقای پرورش که من این جلسات را از ایشان دارم. ایشان قبل از من با مرحوم آقای دولابی ارتباط داشتند. در سال 1362 که شرایط خاصی برایم پیش آمده بود، به من گفتند: آیا مایل هستید آقای دولابی جلساتش را در منزل شما برگزار کند؟ من که این را نعمت غیر منتظرهای میدیدم، با نهایت اشتیاق پذیرفتم و از آن به بعد، این جلسات در منزل ما برگزار شدند و در واقع مرحوم آقای پرورش واسطه فیض شدند. این جلسات تا یک سال قبل از رحلت آقای دولابی ادامه داشتند. مرحوم آقای دولابی خیلی به آقای پرورش علاقه داشتند و گاهی هم از ایشان میخواستند با صدای خوششان اشعاری از مولانا یا حافظ بخوانند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.