حجت الاسلام والمسلمین شیخ قدرت الله علیخانی، از فعالان انقلاب در دهه 50 حوزه قم به شمار میرود. او در بسیاری از حرکتهای اعتراضی آن سالها، نقشی فعال و نمایان داشت که در برخی اسناد ساواک درباره آن سخن رفته است. با ایشان درباب بازتابهای شهادت آیتالله غفاری در حوزه علمیه قم به گفت وگو نشستیم که نتیجه آن درپی می آید.
□ به عنوان سؤال آغازین، بفرمائید که شهادت آیت الله غفاری در فضای آن روز حوزه قم، چه بازتابهایی داشت؟ و موجد چه حرکتهایی شد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده تا قبل از شهادت مرحوم غفاری، آشنایی و ارتباطی با ایشان نداشتم. آن روزها در حوزه علمیه قم درس میخواندم و یادم هست پس از شهادت آیتالله سعیدی و آیتالله غفاری، در قم تظاهرات و راهپیمایی شد. من و چند تن از دوستان از جمله آقای ابراهیم امری و آقای هاشم جواهری با هم صحبت میکردیم که چگونه میشود از این شهادتها به نفع اسلام و نهضت امام بهرهبرداری کرد؟ میخواستیم در قم تظاهرات به راه بیندازیم و حوزه را به تعطیلی بکشانیم! آن روزها این جور فکرها قطعاً به زندانی شدن عدهای منجر میشد، ولی همین فشارهای رژیم باعث میشد مردم برای مبارزه با آن انگیزه بیشتری پیدا کنند و مبارزات را با شور بیشتری ادامه بدهند.
در هر حال، سه نفری تصمیم گرفتیم در این زمینه با آقای هادی هاشمی و آقای سید تقی درچهای هم مشورت کنیم و با یک برنامه دقیق، حوزه را به تعطیلی بکشانیم! بالاخره پنج نفری به این نتیجه رسیدیم که همراه با 30، 40 نفر از طلاب به منزل آیتالله حائری یزدی در نزدیکی بازار برویم و آن شب همراه چند طلبه از جمله آقای سید حسین موسوی تبریزی، مرحوم عبایی، آقای جعفری گیلانی و... به منزل آیتالله حائری رفتیم.
آیتالله حائری خیلی محتاط بودند و میگفتند: باید به شکلی عمل کنید که برای مردم حادثهای پیش نیاید و خون کسی نریزد. آن شب عدهای از دوستان صحبت کردند. من از همه بیشتر حرف زدم و گفتم: «میدانید آیتالله غفاری در زندان شهید شده است. در نجف وقتی عالمی به شهادت میرسد حوزه تعطیل میشود، اعلامیه صادر میکنند و بین مردم ولولهای به راه میافتد. ما از شما درخواست میکنیم فردا درستان را تعطیل کنید»
آن روزها یکی از درسهای مهم حوزه متعلق به آیتالله حائری بود و قطعاً تعطیلی آن انعکاس زیادی داشت. عدهای از مراجع هم برای تدریس به مسجد اعظم قم میرفتند. گاهی میشد که یک مرجع، تا هزار شاگرد هم داشت. من گفتم: «اگر شما درستان را تعطیل کنید، سایر مراجع هم از شما پیروی خواهند کرد. صبح که طلبهها بیایند و ببینند درس تعطیل است، طبیعتاً برایشان سؤال ایجاد میشود و تجمع هزار طلبه در حیاط مسجد اعظم به خودی خود موضوع مهمی است. بعد ما از این فرصت استفاده میکنیم و موضوع را به اطلاعشان میرسانیم و با کمک آنها تظاهرات به راه میاندازیم.»
آیتالله حائری مخالفت کردند و گفتند: «ممکن است خون مردم ریخته شود و نمیتوانم شرعاً مسئولیت چنین چیزی را به عهده بگیرم!» من عصبانی شدم و گفتم: «اگر شما موافقت نکنید، ما بدون برنامهریزی تظاهرات به راه میاندازیم که به خاطر نبودن برنامه، احتمال دارد درگیری ایجاد و واقعاً خون مردم ریخته شود، ولی اگر مراجع درسهایشان را تعطیل کنند، این اعتراض جنبه قانونی و شرعی پیدا میکند و در عین حال احتمال درگیری کاهش مییابد، بازتاب این اقدام هم گسترده خواهد بود.»
□ بالاخره ایشان قبول کردند؟ علت مخالفتشان چه بود؟
بله، بالاخره با اصرار ما قبول کردند. ایشان آدم بسیار آرامی بودند و خود را وارد این مسائل نمیکردند، با این حال ما قصد داشتیم از طریق ایشان، بقیه مراجع را هم در این برنامه وارد کنیم و نهایتاً هم موفق شدیم. ایشان از همانجا با چند تن از مراجع تماس گرفتند و درخواست ما را به آنها منتقل کردند و از آنان خواستند فردا درس را تعطیل کنند. البته لازم است روی این نکته تأکید کنم که آیتالله حائری مرد فوقالعاده شریفی بودند و هرگز به دنبال منصب، مقام و جایگاه دنیوی برای خود نبودند.
□ اقدامات بعدی شما چه بود؟
ما راضی و خوشحال از منزل آیتالله حائری بیرون آمدیم و فردا صبح طبق یک برنامهریزی دقیق، به مسجد اعظم رفتیم تا از حضور طلاب بهره بگیریم و تظاهراتی را شکل بدهیم. من و دوستانم در بین طلبهها پخش شدیم و اطلاعرسانی کردیم که آیتالله غفاری به شهادت رسیده و به همین دلیل دروس حوزه تعطیل است. هنوز خیلی نگذشته بود که شعارهای «وا اسلاما» و «وا حسینا» از هر سو بلند شد و جمعیت در تجلیل از آیتالله غفاری و علیه رژیم شعار دادند. آن جمعیت چند هزار نفری از روحانیون و طلاب حرکت کرد که در نوع خود حرکت عجیبی بود و تا آن روز کسی چنین حرکتی را ندیده بود. تظاهرکنندگان به خیابان ارم که وارد شدند، پلیس با آنها مقابله کرد و عدهای زخمی شدند. عدهای هم فرار کردند و تعدادی هم دستگیر شدند. متعاقب این تظاهرات شهر قم تعطیل شد و خبر تعطیلی آن در سراسر کشور منعکس و از اتفاقات آن روز به نفع نهضت امام بهرهبرداری شد.
مسائل مربوط به این اتفاق در اسناد ساواک آمده است. در یکی از این اسناد آمده است: «ما با دستگیری علیخانی گروه ضربت را متلاشی کردیم!» هر جا که تظاهرات، تعطیلی حوزه، جلسه با دوستان و یا حتی هماهنگی بین جامعه مدرسین و مراجع لازم بود، بالاخره بهنوعی اسم من هم در میان بود. روزنامههای قبل از انقلاب، دربارهام مطالب زیادی مینوشتند. در روزهایی که قرار بود دکتر امینی نخستوزیر شود و شاه را از مخمصهای که در آن گرفتار شده بود نجات بدهد، با او تماس گرفتم و گفتم :اگر این کار را بکند، باید منتظر اتفاقات بدی باشد!
□ در سالهایی که به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شدند، فعالیتهای شما به چه نحو بودند؟
در روزهای منتهی به انقلاب، کارکنان صنعت نفت اعتصاب کردند و امام خطاب به مهندس بازرگان، آقای هاشمی رفسنجانی و آقای کتیرایی نامه ای دادند و در آن تأکید کردند این سه تن، هماهنگی امور مربوط به مناطق نفتی را به عهده بگیرند. مرحوم قافلهباشی متن این اعلامیه را از پاریس دریافت کرد و به دست ما رساند. ما هم آن را تکثیر و پخش کردیم. فردای آن شب با وجود اینکه در قم حکومت نظامی بود، راهپیمایی عظیمی بر پا شد. یادم هست همراه با عدهای از دوستان بالای تانکی متعلق به ارتش شاه رفتیم و در کنار سرباز مسئول تانک ایستادیم! مردم تصور میکردند مأموران به من شلیک خواهند کرد، ولی این اتفاق نیفتاد. از تانک بالا رفتم و اعلامیه امام را با صدای بلند خواندم. از آنجا آقای جمارانی را دیدم که به درختی که جلوی حوزه علمیه قم بود تکیه داده بود. اعلامیه را که خواندم، مردم مرا بهشدت تشویق کردند. بعد که پایین آمدم، آقای جمارانی به من گفت: در هتلی روبه روی مسجد اعظم اقامت دارد و خوب است شب به آنجا بروم، چون با من کار دارد. آن شب به هتل رفتم. آقای جمارانی یک اسکناس هزار تومانی را که در آن موقع پول زیادی بود، به من داد و گفت: «این را برای تشویق به تو میدهم، چون بالای تانک که ایستاده بودی، همه تصور میکردیم مأموران رژیم هر لحظه تو را با تیر خواهند زد، اما تو نترسیدی و همانجا ایستادی و اعلامیه را تا آخر خواندی!»
غرض اینکه بنده در اغلب این صحنهها حضور داشتم و هر چند طلبه کوچکی بیش نبودم، اما در اسناد ساواک اسمم در کنار بزرگانی همچون آیتالله یزدی، مرحوم آیتالله آذری قمی و مرحوم آیتالله ربانی املشی آمده است و بارها تکرار کردهاند که شیخ قدرتالله علیخانی قزوینی، از طرفداران سرسخت آیتالله خمینی است!
□ چگونه از شهادت آیتالله غفاری باخبر شدید؟
دوستان ما در حوزه علمیه قم با تهران تماس دائمی داشتند و اخبار خیلی زود به گوش ما میرسید.
□ از تشییع ایشان چه خاطرهای دارید؟
سالها از آن گذشته است و جزئیات آن رویداد یادم نیست. همینقدر یادم هست که تظاهراتی برپا و پلیس با مردم درگیر شد و عدهای را دستگیر کرد. عدهای هم بودند که در تظاهرات نقشی نداشتند، ولی آنها هم دستگیر شدند. ساواک هم از آنها بازجویی و آزادشان کرد و فقط کسانی را در زندان نگه میداشت که قبلاً هم دستگیر شده بودند و اسامی آنها در سوابق ساواک وجود داشت. وقتی خبر شهادت آیتالله غفاری به قم رسید، مثل خبر شهادت حاج آقا مصطفی در قم غوغایی به پا شد و مراسمهای زیادی برگزار شدند.
□ تأثیر شهادت آیتالله غفاری بر روند مبارزات چه بود و رژیم چه واکنشی نشان داد؟
خون شهدایی چون آیتالله سعیدی، آیتالله غفاری، حاج آقا مصطفی و شهدای دیگر، بساط ظلم را از این مملکت برچید و بدیهی است تأثیر عمیقی بر روند مبارزات داشت. خبر شهادت آیتالله غفاری هم بهسرعت در سراسر کشور پخش و باعث تسریع در پیروزی انقلاب شد. رژیم نسبت به هر نوع تجمع مردمی و تظاهراتی واکنش نشان میداد، لذا بدیهی است نسبت به تظاهرات پس از شهادت ایشان هم عکسالعمل تندی نشان داد که همین خود موجب تقویت مبارزات شد.
□ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.