نادر طالب زاده ازفعالان و چهره های شناخته شده هنر انقلاب است،با این همه اما خود را شاگرد سید مرتضی اوینی می شمارد،شاگردی که به گفته خود هنوز در حال تمرین است!درسالروز شهادت یکی از نمادهای فرهنگی انقلاب و در گفت وگو با طالب زاده، ویژگیهای روایتهای آوینی از رویدادجنگ تحمیلی را به بررسی نشسته ایم که نتیجه آن درپی می آید.
□ به عنوان یک فیلمساز انقلاب و دفاع مقدس، تحلیل شما از سبک فیلمسازی شهید آوینی دردوران پس از انقلاب چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم.سیدمرتضی آوینی قبل از اینکه فیلمساز باشد، یک مسلمان متفکر و عارف است که تحت تأثیر انقلاب اسلامی و شخصیت امام تحول یافت و یکسره عوض شد. البته که او در وجود خود طالب معرفت و حق بود، اما هنگامی که نگاه انسان عوض میشود، هنر، فن و عملکردش هم تغییر میکند. او یک مهندس آرشیتکت بود، منتهی میدید با این فن نمیتواند حق را بیان کند و در خدمت انقلاب باشد، لذا ابزار هنر را برگزید.
□ شما چگونه با او آشنا شدید؟
مثل خیلیها از طریق تلویزیون و کارهایاش، مخصوصاً صدای او روی فیلمهایش، بسیار برایام جذاب بود و هنگامی که توانستم با او ملاقات کنم، بلافاصله اشتیاق پیدا کردم که با او کار کنم و حاصل همکاری ما فیلمی به نام «بشیر عشق در شهر کوران!» بود که در خانه جانبازان در شهر کلن آلمان ساختیم. مرتضی برای این فیلم متنی را نوشت و خودش هم خواند. بعد سریال ده قسمتی «خنجر شقایق» را با هم کار کردیم. متأسفانه دیگر امکان کار مستقیم با مرتضی برایام حاصل نشد، ولی همواره در مقام یک شاگرد، مجذوب حالات عرفانی او بودم. گویی خداوند به او «حکمت جاری» داده بود. همه چیزش واقعی بود و خیلی چیزها داشت که به انسان بدهد. هر حرفی که زد، در مراحل مختلف زندگی و کار به کمکم آمد.
شما در سوال اولتان، به سبک کار او اشاره کردید. به نظرم مرتضی دنبال سبک خاصی نبود. کسانی که با او کار میکردند، در سبک و شیوهای با او به توافق رسیده بودند و بر همان اساس هم تصویربرداری و کار میکردند و مجموعه کار روی میز تدوین میآمد. به نظرم کار تدوین او، با نوعی الهام الهی و اشراق انجام میشد و وقتی او روی فیلمها حرف میزد، همه چیز جان میگرفت. بدیهی است پشت این کار علم وجود داشت، اما فقط از علم و تکنیک این همه تأثیر بیرون نمیآید. مرتضی همواره جهانی فکر میکرد و معتقد بود که در این بخش از جهان، اتفاق فوقالعاده مهمی روی داده است. او معتقد بود استکبار با همه وجودش در جبهههای جنگ به مقابله با انقلاب اسلامی آمده است و برای پیدا کردن حقیقت باید مستقیماً در صحنه نبرد حضور پیدا کرد و به جستجو پرداخت. بدیهی است اگر از بعد زیباییشناسی هم به موضوع نگاه کنید، با حضور در جبهه میتوانستید تصویریتر هم کار کنید، چون آنجا همه به شکل واقعی رو در روی مرگ ایستاده بودند و حواسشان به دوربین نبود و لذا اثر طبیعیتر و حماسیتر از کار در میآمد.
□ ظاهرا ایشان در مقام تصویر برداری هم، دنبال ثبت اتفاقات خاصی بود وبا ملاکهای خاصی ویژه ای را ثبت می کرد.اینطور نیست؟
بله، مرتضی دقیقاً میدانست چه وقت و در کجا تصویر بگیرد تا بعداً روی آن حرف بزند و تفسیر صحیحی از دفاع مقدس را به مخاطب منتقل کند. او فقط جنگ را ثبت نمیکرد. هر کسی میتواند این کار را بکند، بلکه با تصویرش با اعماق واقعیتهای دفاع مقدس نفوذ میکرد. کاری که مرتضی میکرد، فیلمسازی به معنای آکادمیک خودش نبود. من فیلمسازی خوانده بودم و دقیقاً میدیدم دانستههایام در برابر کاری که او میکرد، هیچ است! اثر او مثل کار یک فیلمساز مؤلف بود، محتوا داشت و قالب خاص خودش را پیدا کرده بود، قالبی که نمیشود آن را تقلید کرد و مختص به مرتضی است. متنهای مرتضی و لحن او، از حالات درونی او سرچشمه میگرفت که در کس دیگری ندیدم. این حالت عرفانی را در او درک کردم، اما نمیتوانم توصیف کنم. نگاه مرتضی به رسانه، نگاه خاصی بود و میگفت: این وسیله بسیار قدرتمند، متأسفانه به دست عدهای بیکفایت افتاده و تبدیل به یک بوق مفلوک شده است! امروز که به حرفهای آن زمان او توجه میکنیم، کاملاً میفهمیم چرا به تلویزیون میگفت:« بوق مفلوک». ببینید صهیونیستها و استکبار جهانی در جهت تحقق اهداف خود چه استفادهای از رسانهها و تلویزیون میکنند و ما چگونه استفاده میکنیم. مرتضی بلد بود چطور حرف بزند که هم ملاحظهکاری در آن نباشد و هم تأثیر بگذارد. به همین دلیل حتی اگر متدین هم نباشید، صدای مرتضی را که روی فیلمهایاش میشنوید، تحت تأثیر قرار میگیرید. در واقع مرتضی با «روایت فتح» و کلماتش، کیمیاگری کرده است. امام هم کلمات را به ترتیبی به کار میگیرند که جذبه خاصی را ایجاد میکند که ربطی به توالی کلمات ندارد، بلکه به گوینده باز میگردد.
□ بارها گفتهاید دوره آخرالزمان با امام شروع شد. آیا شهید آوینی هم همین اعتقاد را داشت؟ در این باره توضیح بیشتری بدهید؟
بله، او هم همین اعتقاد را داشت. به اعتقاد من انقلاب اسلامی بالقوه هر چیزی را که برای تحول لازم است، در خود دارد و کسانی که بخواهند متحول شوند، در فضای انقلاب اسلامی متحول میشوند. مرتضی میخواست به عنوان یک هنرمند راه این تحول را هموار کند. هیچ انقلابی مثل انقلاب اسلامی تحول عظیم معنوی ایجاد نکرده است و امام موجد و مؤسس همه این تحولات بودند. مرتضی این مطلب را خیلی خوب درک و لذا برای آرمان امام سربازی کرد. باغ انقلاب پر از درختان میوه است. کسانی باید به دقت این درختان را آبیاری و سمپاشی کنند. فرقی نمیکند خلبان باشید یا فیلمساز یا هر کس دیگری. برای حفظ انقلاب باید سربازی کردن را یاد گرفت و مرتضی الگوی بینظیری است که خداوند با شهادت جاودانهاش کرد. مرتضی از جمله کسانی بود که تا وقتی بود کسی او را نشناخت. حتی بسیاری به او تهمتها زدند و تا جایی که توانستند آزارش دادند، ولی وقتی رفت، حقیقت وجودش آشکار شد. همه روزهای زندگی او مبارزه بودند و این کار را با فیلمهایاش انجام میداد و این فرق یک انسان مبارز انقلابی با فردی معمولی است.
□ شهید آوینی پس از جنگ مجموعه «روایت فتح» را ادامه داد. انگیزهاش از تداوم این رویکرد مخصوصا در شرایط پس از جنگ چه بود؟
در دوره جنگ، مسئله اصلی مقابله با دشمن بود و لذا خیلی چیزها را نمیشد دید و خیلی از آدمها در دسترس نبودند، بنابراین تصمیم گرفت به خرمشهر برود تا ببیند چه بر سر خرمشهر آمد و ناگفتهها را گردآوری کند که حاصل آن «شهری در آسمان» شد. اگر او زنده میماند، قطعاً در باره قتلگاههای مشهور فیلم میساخت و از فرماندهان میخواست در باره آنها توضیح بدهند. او قطعاً فضاهای خالی باقیمانده در تاریخ جنگ را پر میکرد تا نسلهای بعد واقعیتها را آنگونه که بود، بدانند. او در این عرصه بیرقیب بود. کسی شهامت او را در نقد نداشت، کما اینکه امروز هم کمتر کسی جرئت میکند این کار را انجام بدهد. امروز ما، قدرت تشخیصِ مرتضی را کم داریم. مرتضی هیچ چیزی را از سر حسادت یا حرص نمینوشت، به همین دلیل هم با نوشتهها و آثارش توانست هنری را که میتواند در خدمت اسلام و انقلاب باشد، تعریف کند و تا روزی که زنده بود به وسیله مستند و بازگویی واقعیتها تلاش کرد راه جدیدی را باز کند. در تشخیص اصل و بدلی مهارت خیرهکنندهای داشت و وقتی به تشخیص میرسید، بیپروا نقد میکرد و ابداً برایاش مهم نبود فرد چه منصب، شهرت و سابقهای دارد. الان نه علماش را داریم و نه شجاعتاش را و این معضل بزرگی است.
□ اشاره کردید به تاثیرپذیری خودتان از شهید آوینی.فکر می کنید میزان آن چقدر بوده است؟
هنوز در حال تجربه هستم! یک سال در زمینه مستند و یک سال هم در کارهای دیگر با شهید آوینی همکاری کردم. ایشان فیلمنامهای به نام «مسیح» نوشت که قرار بود کار کنیم که بحران بوسنی هرزهگوین پیش آمد و برای تهیه مستند به آنجا رفتیم. قرار بود بعداً «مسیح» را کار کنیم، ولی متأسفانه نشد. ادعا نمیکنم از او تأثیر گرفتهام، همینقدر میدانم کمکاری، سوء تفاهم و بیسلیقگی دارد در این نوع کارها غوغا میکند! همه امیدم به کسانی است که صد در صد مذهبی هستند. آدمهای متعصب بدجوری سد راهاند! اینها مرتضی را خیلی اذیت کردند. آن روزها فکر میکردم مرتضی سالها زنده خواهد ماند و با هم کار خواهیم کرد. تقریباً هر روز به او سر میزدم، غافل از اینکه به زودی او را از دست خواهم داد.
ما باید مرتضی آوینی و هنرش را بهدرستی بشناسیم. به نظر من مرتضی آوینی یک نشانه است و باید به دنبال این نشانه رفت. من هم در حد توانایی خودم دارم سعی میکنم. جای نگرانی نیست. جوانهایی هستند که شیوه کار مرتضی را میشناسند و دارند تلاش میکنند، باید زمینهها و بسترها را برایشان فراهم کرد.