آیت الله قربانعلی دری نجف آبادی نماینده کنونی ولی فقیه در استان مرکزی،از شاگردان دهه 50 استاد شهید آیت الله مطهری به شمار می رود.دوره ای که استاد برای مواجهه با برخی جریانات فکری دین ستیز،به قم بازگشته وبه تربیت طلاب روی آورده بود. آقای دری در گفت وشنود پیش روی، به بیان خاطرات خویش از محافل درسی استاد پرداخته است.
□جنابعالی از چه مقطعی با شهید آیت الله مطهری آشنا شدید واین آشنایی چگونه رو به فزونی رفت؟
بسم الله الرحمن الرحیم.شهیدآیت الله مطهری(رضوان الله تعالی علیه) در زادگاه بنده «نجفآباد» شناخته شده و مشهور بودند و من که با آیتالله منتظری، آیتالله صالحی نجف آبادی، آیتالله امینی و سایر علمای نجفآباد ارتباط داشتم، از این طریق ایشان را شناختم. در عین حال که قبل از سال 1340، آثار ایشان را مطالعه کرده بودم و با افکارشان آشنایی داشتم.
اما از نظر دیدار حضوری، اولین بار در اوایل سال 1340 ایشان را در مدرسه فیضیه زیارت کردم. آقای ایزدی ایشان را به من نشان داد و من هم جلو رفتم و سلام کردم و شهید مطهری با همان شیوه بزرگمنشانه و موقرشان پاسخام را دادند. در سال 1342 هم در مسجد رضوی در خیابان باجک در باره روانشناسی و نقد آرای فروید سخنرانی سنگینی داشتند که رفتم و کسب فیض کردم.
□ ایشان در دارالتبلیغ هم تدریس میکردند. در آن جلسات هم شرکت میکردید؟
بله، ایشان جلد 5 اصول فلسفه و روش رئالیسم را تدریس و در باره معیارهای اخلاقی بحث میکردند. در مسجد چهارسوق نجفآباد هم در فاصله سالهای 1342 تا 1347 درس میدادند که آن مباحث در کتاب بیست گفتار آمدهاند.
□ جنابعالی در درسهای مختلف شهید مطهری شرکت داشتید ،ازجمله در زمره شرکت کنندگان در محافل خصوصیِ درسی ایشان بوده اید. در باره مباحثی که در این کلاسها مطرح میشدند و چگونگی راه یافتن به این محافل و تفاوت هایی که با کلاسهای عمومی داشت، توضیح بفرمایید.
در فاصله سالهای 1352 و 1353 که بحث تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق پیش آمد، سردرگمی عجیبی در میان جوانان مسلمانی که به این جریان دلبسته بودند، پیش آمد. شهید مطهری در تهران بحث شناخت را مطرح و مواضع آنها را به شکل دقیق، عمیق و عالمانه نقد کردند.بنده هم در آن برهه، دریکی از مساجد نجفآباد، این مطالب و بحثها را دنبال میکردم. بنده این افتخار را داشتم که یک بار در سالهای 1342 و 1343 اسفار ملاصدرا را نزد علامه طباطبایی بخوانم و سپس در جلسات درس عمومی جلد 3 اسفار در مدرسه رضویه در خیابان چهار مردان- که در روزها و شبهای پنجشنبه تشکیل میشدند و شهید مطهری درس میدادند- شرکت کنم. علت اینکه مجدداً در این درس شرکت کردم این بود که میخواستم نکات جدیدی را یاد بگیرم. شهید مطهری به بهترین وجه مارکسیسم را مورد بحث و بررسی قرار دادند. آن روزها اصول دیالکتیک و مارکسیسم بحث روز بودند و دانشجویان دانشگاهها و طلاب حوزههای علمیه در این زمینه سئوالات زیادی داشتند که شهید مطهری به احسن وجه پاسخ میدادند.
اما اینکه چگونه به جلسه خصوصی تدریس ایشان راه پیدا کردم، به این دلیل بود که آقای مطهری بنده را به اتفاق آیتالله یزدی به مجلس عروسی دخترشان در اصفهان دعوت کردند. در آنجا در یک مجلس نسبتاً صمیمی، در باره بعضی از مسائل با ایشان صحبت کردم و از جمله خواستم به من اجازه بدهند در جلسات خصوصی بحثهای فلسفیشان شرکت کنم. آن روز پاسخی به من ندادند. بعدها فهمیدم ایشان ابتدا توانایی علمی افراد را میسنجیدند و بعد اجازه میدادند در آن جلسات شرکت کنند. حدود یک ماه بعد داشتم وارد مدرسه فیضیه میشدم که ایشان مرا صدا زدند و آدرس جلسه درس آن هفته را به من دادند.
تفاوتی که این جلسات خصوصی با جلسات عمومیتر داشتند این بود که موضوعات به شکل فشردهتر و در سطوح بالاتری مطرح میشدند. جلسات هم در خانههای افراد به صورت سیار تشکیل میشدند. گاهی در منزل ما بود و شهید مطهری از تهران تشریف میآوردند. بحثها هم فلسفی و مباحث روز بودند که در شرق و غرب مطرح میشدند و در این جلسات مورد نقد و بررسی قرار میگرفتند. آن روزها مارکسیستها و ماتریالیستها در تمام دنیا جولان میدادند و این تفکر در بخش زیادی از دنیا حاکمیت پیدا کرده بود. شهید مطهری در چنین شرایط حساسی اصول فلسفه رئالیسم را تدریس میکردند و به مخالفتهایی که با اصول و ارزشهای اسلامی میشد، پاسخ میدادند.
□ مشخصاً چه آثاری نقد و بررسی میشدند؟
یادم هست کتاب مصطفی شعاعیان نقد شد. همچنین جریانات انحرافی و بدعتگزار از قبیل منافقین و فرقان مورد نقد و بررسی قرار گرفت. ایشان از همان موقع پیشبینی کرده بودند شهادتشان مرتبط با این موضوع خواهد بود. در آن جلسات، ایشان آقای دکتر حدادعادل را به ما معرفی کردند و بیست جلد کتاب علل گرایش به مادیگری را هم آوردند و به ما دادند که حاوی نکات بسیار ارزشمند و روشنگرانهای در باره جریان التقاط بود.
در این جلسات خصوصی تصمیم گرفته شد یک جلسه اختصاصی اسفار هم داشته باشیم و به تناسب موضوعات آن به مباحث روز هم بپردازیم. ابتدا قرار شد از افراد امتحانی به عمل بیاید تا کسانی که صلاحیت شرکت در آن جلسه اختصاصی را دارند، انتخاب شوند.
□ کدامیک از افراد شاخص بعدی در این جلسات شرکت داشتند؟
مرحوم ربانی املشی، آقای نبوی، آقای فاکر، آقای عبایی، آقای سید حسن طاهری، پروفسور مدرسی و عدهای دیگر. کلاسها هم نیم ساعت مانده به اذان مغرب در مسجد فاطمیه (آیتالله بهجت فعلی) تشکیل میشدند.
□ به خاطرات جلسات درس عمومی ایشان هم اشارهای کنید؟
ایشان بحثهای قرآنی را به صورت عامتر در حسینیه ارک تدریس میکردند. یک بار هم در باره مباحث موضوعی قرآن در مسجد اعظم امتحان گذاشتند تا طلبههایی را که میتوانند در این جلسات شرکت کنند، انتخاب کنند.
□ در چه مقطعی؟
بعد از اینکه ایشان همکاریشان را با دانشگاه قطع کردند و به قم آمدند. این جلسات دو بار در روزهای پنجشنبه و دو بار در شبهای پنجشنبه تشکیل میشدند.
□ علت بازگشت ایشان به قم چه بود؟
ایشان حدود 30 سال در تهران ضرورت تقابل با جریانات دینستیز و انحرافی را با همه وجود لمس کرده و به این نتیجه رسیده بودند که یکی از جاهایی که به بهترین وجه میتواند از معارف اسلامی صیانت کند و افراد متفکر و عالمی در آن پرورش پیدا کنند، حوزه علمیه قم است. شهید بهشتی هم همینطور فکر میکردند. از سال 1350 با هر دو بزرگوار ارتباط نزدیک داشتم و کاملاً در جریان نهضت امام و مسائل مربوط به انقلاب بودم. شهید مطهری به صورت پارهوقت در حوزه درس میدادند که همین هم بسیار مغتنم بود.
□ درآن دوره چه کسانی وبا چه گرایشاتی با ایشان مخالفت میکردند؟
شهید مطهری یک فقیه تمام عیار، جامع و کامل بودند و چنان شخصیت والایی داشتند که جز معدود آدمهای کجفهم و کج سلیقه، کسی جرئت مخالفت با ایشان را نداشت. اصولاً ایشان مباحث را بهقدری دقیق و عالمانه مطرح میکردند که جای چون و چرا نداشت! ایشان به قول قرآن مصداق کامل «اولوالالباب» بودند.
□ به اعتقاد شما چه عواملی سبب شده بود ایشان به چنین شخصیت ممتازی تبدیل شود؟
اول محیط خانوادگی مناسب و برخورداری از پدر و مادر شایسته و سپس نعمت وجود اساتید بزرگی چون آیتالله بروجردی، علامه طباطبایی، حضرت امام، علی آقای شیرازی، آیتالله صدر، آیتالله خوانساری، آیتالله حجت، آیتالله حاج عبدالکریم حائری و... هوش سرشار، پیگیری و اعتقاد و باور قلبی به ارزشها و احکام اسلامی و احساس مسئولیت در قبال دین و فرهنگ جامعه.
□ برخی به حضور ایشان در دارالتبلیغ نقد دارند. نظر شما چیست؟
حضور یک فرد یا افرادی در یک مجموعه، دلیل خوبی برای تخطئه کل آن مجموعه نیست. به هر حال دارالتبلیغ مکانی برای تبلیغ معارف اسلامی و ارتباط با طلبهها بود. شهید مطهری مدیریت دانشگاه را هم قبول نداشتند، ولی توانستند در سنگر دانشگاه اقدامات مهمی را انجام بدهند. ایشان از هر ابزاری تا جایی که به اهدافشان صدمه نمیزد استفاده میکردند.
□ در جو سنگینی که پس از شهادت آیتالله شمسآبادی وجود داشت و همه معتقد بودند ساواک ایشان را کشته است، تنها شهید مطهری بودند که این جنایت را کار گروه مهدی هاشمی را میشناختند؟
بله، او در درس مکاسب آیت الله منتظری شرکت میکرد. در مدرسه فیضیه او را دیدم و از او خوشام نیامد! انسان اگر با فکر و عقیدهای مخالف باشد، به هیچوجه این مجوز را ندارد که جان کسی را بگیرد. همانطور که بعدها قتل فروهر و همسرش را محکوم کردم، قتل مرحوم آقای شمسآبادی هم با هیچیک از اصول و ارزشها جور در نمیآمد. من هم میشنیدم که شهید مطهری چنین سخنی گفتهاند.
□ و سخن آخر؟
شهید مطهری مصداق کامل اولوالباب، اهل ذکر، دعا، توسل، تفکر، عرفان به الله و عامل به احکام الله و تابع فی سبیل الله بودند. ایشان عمری با منافقین و گروههای منحرف مبارزه کرد و بدیهی است کمتر از شهادت شأن ایشان نبود.