روایتی که پیش روی دارید،خاطرات دکتر سید محمود کاشانی فرزند آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی از منش علمی شهید آیت الله مرتضی مطهری است.بخشی از این گفت وشنود به بازگویی ماجرای برگزاری مراسم بزرگداشت آیت الله کاشانی دراسفندماه 1357 اختصاص دارد که شجاعت وپیشتازی شهید مطهری آن را تسهیل کرد. امید آنکه تاریخ پژوهان را مفید آید.
□جنابعالی از چه دوره ای با نام وفعالیت های شهید آیت الله مطهری آشنا شدید؟وایشان را به چه صفات وویژگی هایی شناختید؟
بسم الله الرحمن الرحیم.همه کسانی که به چهرههای عالم و نواندیش و سخنرانیها و منبرهای آنان علاقه داشتند، مرحوم آقای مطهری را میشناختند و به ایشان علاقه داشتند. مخصوصاً یادم هست از اواسط دهه 30، رادیو هفتهای یک بار سخنرانیهای ایشان را پخش میکردند و مادرم بسیار علاقه داشت به این سخنرانیها گوش بدهد و طوری کارهایاش را انجام میداد که موقع پخش این سخنرانیها هیچ کاری نداشته باشد و با دقت تمام گوش میداد.
آقای مطهری در مدرسه مرحوم آقای مجتهدی منبر میرفتند. گاهی میشد یک دهه دعوتشان میکردند. فضای حاکم بر مدرسه مجتهدی بیشتر پیروی از روشهای سنتی و حفظ وضع موجود، اما مشرب آقای مطهری یک مشرب عقلی و فلسفی و تحولبرانگیز بود. آن موقع دبیرستان میرفتم و خیلی علاقه داشتم پای منبر ایشان بروم و نکاتی را که ایشان مطرح میکرد، برایام تازگی داشت.
□شما در مدرسه آیتالله مجتهدی هم تحصیل کردهاید؟
بله، چهارده پانزده ساله بودم که حدود یک سال رفتم، چون مادرم علاقه داشت زبان عربی یاد بگیرم و روزی دو ریال به من میداد که تشویق شوم به مدرسه آقای مجتهدی بروم و عربی یاد بگیرم! مسجد این مدرسه را پدربزرگ مادرم ساخته بودم و مادرم از اینکه این مسجد رونق پیدا کرده بود، بسیار خشنود بودند. پدرم آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی هم در اعیاد به این مسجد میرفتند، ولی از زمانی که نیاز ایشان به من بیشتر شد، من هم کمتر به مدرسه مجتهدی میرفتم و بیشتر در جلسات منزل خودمان شرکت میکردم و پدرم آموزش زبان عربی به مرا به عهده گرفتند.
پدرم جامعالمقدمات را به من درس میدادند و وقتی همراه ایشان به جایی میرفتیم، بخشی از وقت ما به مباحثه میگذشت که خیلی در پیشرفتام مؤثر بود. پدرم وقت زیادی نداشتند و در عین حال بسیار هم مایل بودند که حتماً عربی را درست یاد بگیرم، لذا مرا به یکی از طلبههای مشهد به نام مرحوم شیخ مختار حجتی خراسانی که بسیار باسواد و سلیمالنفس و از مریدان پدرم بود، سپردند که بسیار در تقویت پایههای زبان عربیام نقش داشت. بعدها هم دروس حوزوی را تا پایان سطح یعنی کتاب کفایه ادامه دادم.
□گویا شهید مطهری پایاننامه دکترای شما را خوانده و تحسین کرده بودند.لطفا در این باره توضیح بفرمایید.
بله،در دورهای که در جلسات پدرم شرکت میکردم، متوجه بحثی تحت عنوان کلاه شرعی بین ایشان و علمایی که به دیدنشان میآمدند شده بودم و برایام این سئوال ایجاد شده بود که این حیلههای شرعی چگونه تجویز و رایج میشوند. بعدها در دوره تحصیل در کتابخانه وزارت دادگستری به کتاب قطوری به زبان فرانسه با عنوان تقلب در قانون برخوردم و دیدم این موضوع ظاهراً غیر از سوابق فقهی در کشور ما، در کشورهای دیگر هم دارای سوابقی است. لذا تصمیم گرفتم این موضوع را برای پایاننامه دکترای خود انتخاب کنم. سالهای زیادی هم روی آن کار کردم و بالاخره توانستم در سال 1352 آن را چاپ کنم که بسیار هم مورد استقبال وکلا، قضات و دانشجویان حقوق قرار گرفت. از آنجا که قبل از این کتاب، مجموعه مستقلی در زمینه کلاه شرعی به این صورت گردآوری نشده بود، این اثر در حوزههای علمیه هم مورد توجه قرار گرفت. مرحوم مطهری هم این کتاب را مطالعه و از مطالب آن اظهار خشنودی کرده و نسخهای را هم به نجف برای مرحوم امام فرستاده بودند.
□پس از انقلاب چه همکاری خاصی با ایشان داشتید؟
درآن دوره مرحوم مطهری در شورای انقلاب بودند و من در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی. هنوز هیچ نهادی هم بهطور کامل مستقر نشده و هرج و مرج باعث نگرانی دلسوزان کشور شده بود. برخی از عناصر وجریانات طرفدار مصدق هم اوضاع را مناسب دیدند و سعی میکردند با فریبکاری، همه چیز را به این جریان نسبت بدهند و تبلیغات فراوانی را به راه انداخته بودند. پس از فوت پدرم، در مطبوعات سانسور کاملی در باره ایشان وجود داشت و ما میخواستیم با توجه به جوی که بعد از انقلاب به وجود آمده بود، بزرگداشتی برای آیتالله کاشانی بگیریم، اما متأسفانه همچنان مصدقیها بر امواج ترور آیتالله کاشانی- که از سال 1332 به راه انداخته بودند- سوار بودند که عملاً زمینهای برای این بزرگداشت وجود نداشت و آنها توانسته بودند اکثر روحانیون را مرعوب کنند! ما و عدهای از دوستان آیتالله کاشانی تصمیم گرفتیم با وجود این جوّ سنگین و فشار این جریان، در مسجد شاه سابق برای ایشان مجلس بزرگداشت بگیریم و طبیعتاً باید اعلامیه میدادیم و این اعلامیه را هم علیالقاعده باید روحانیون امضا میکردند.
اعلامیه را نوشتم و مقدمات کار را هم تا حدودی فراهم کردم، ولی وقتی برای امضای اعلامیه با علمای مختلف تماس گرفتم، احساس کردم چنان مرعوب شرایط شدهاند که جرئت نمیکنند اسمشان زیر اعلامیه بزرگداشت آیتالله کاشانی بیاید! البته از قبل چنین وضعیتی را پیشبینی میکردیم، چون ترور شخصیت ایشان در ابعاد مختلف فوقالعاده سنگین بود و باید منتظر چنین عواقبی میبودیم. میدانستم روحانیون زیادی به آیتالله کاشانی علاقمند و با جایگاه علمی و سیاسی ایشان آشنا بودند، منتهی طی سالهای متمادی چنان ذهنیت نادرستی در افکار عمومی نسبت به ایشان درست شده بود که کسی جرئت نمیکرد این فضا را به هم بزند و اعلامیه را امضا کند!
وضعیت بسیار دشواری بود. موضوع را در حزب جمهوری مطرح کردم. عدهای بر این باور بودند که هنوز فضا از تهمتها و اهانتهایی که به ایشان شده، سنگین است و صلاح نیست به این زودی مجلس بزرگداشتی برای ایشان گرفته شود. عدهای هم معتقد بودند اتفاقاً به همین دلیل باید هر چه سریعتر این مجلس را برگزار کنیم. از جمله این افراد آقای هاشمی رفسنجانی بود که اعتقاد داشت هر چه بگذرد، این کار دشوارتر میشود. تصمیم داشتم به هر نحو ممکن این جو را بشکنم، لذا با منزل آقای مطهری تماس گرفتم و موضوع را مطرح کردم و گفتم: آقایان علما احتیاط میکنند و این اعلامیه را امضا نمیکنند! ایشان به چند نکته اساسی اشاره کردند که دقیقاً به یادم مانده است. ایشان گفتند: «امام از مراسم بزرگداشتی که برای مصدق گرفته شده است، فوقالعاده ناراضی هستند و تمایل دارند هر چه زودتر مجلس بزرگداشت آیتالله کاشانی برگزار شود. علما و روحانیون باید به این نکته توجه داشته باشند که تکریم و تجلیل از آیتالله کاشانی موجب عزت روحانیت میشود». بعد هم به من گفتند:« متنی را تهیه کنید و برایام بخوانید. بعد هم به تکتک روحانیون زنگ بزنید و از قول من بگویید اعلامیه را امضا کنند».
بیانیه را نوشتم و در آن تأکید کردم آیتالله کاشانی یک عمر با استعمار انگلیس جنگید. بعد هم اعلامیه را برای شهید مطهری خواندم و ایشان گفتند:« امریکا را هم اضافه کنم که این تصور در اذهان ایجاد نشود که ایشان فقط با انگلیس مخالف و با امریکا موافق بود».
□پس از این برخورد شهید مطهری، رویکرد روحانیون دیگر چه بود؟
وقتی مرحوم مطهری با متن اعلامیه موافقت و آن را تأیید کرد، به تکتک علما زنگ زدم و پیام ایشان را ابلاغ کردم و همه موافقت کردند اعلامیه را امضا کنند.
نکته مهمی که میخواهم روی آن تأکید کنم جسارت و شجاعت مرحوم مطهری است که با تیزبینی و موشکافی خاصی که داشتند، تحتتأثیر فضای مسمومی که از سال 1332 باقی مانده بود، قرار نگرفتند و مهمترین گام را در راستای تجلیل از آیتالله کاشانی برداشتند که نشانه درک عمیق و شخصیت متعالی ایشان است و برداشتن گامهای بعدی را تسهیل کرد. این کمک معنوی و همراهی به موقع و بسیار مؤثر ایشان، باعث شد ما آگهیها را به روزنامهها بدهیم و مجلس فوقالعاده باشکوهی برگزار شد. بسیاری از علما و روحانیون برای سخنرانی اعلام آمادگی کردند که ما از آقای هاشمی رفسنجانی درخواست کردیم تا صحبت کنند. بعد هم مرحوم آیت و هانیالحسن، نماینده فلسطین سخنرانی کردند.
برگزاری این جلسه تأثیر فوقالعاده زیادی در شکستن فضای مسمومی که علیه آیتالله کاشانی شکل گرفته داشت و جامعه آمادگی پیدا کرد تا آیتالله کاشانی را به دور از کینهورزیهای طرفداران مصدق و به شکلی که شایسته ایشان است، بشناسد. خوشبختانه برگزاری این مجلس در رسانهها هم انعکاس وسیعی داشت و ما با حداقل امکانات توانستیم جوی را که دولت موقت و گروهکهای وابسته به بیگانه با صرف هزینههای کلان و لشکرکشیهای بزرگ ایجاد کرده بودند، بشکنیم.
□به نظر شما ویژگیهای برجسته شخصیت شهید مطهری کداماند؟
ایشان فوقالعاده باسواد و خوشفکر بودند و به همین دلیل میتوانستند دست به نوآوری بزنند. آثار مرحوم مطهری مبتنی بر منطق و استدلال و دارای قوام و استحکام علمی و دور از احساساتبازیهای متداول در آثار امثال دکتر شریعتی است که صرفاً موجب تهییج جامعه میشود، ولی در تعمیق افکار مردم تأثیر چندان مثبتی ندارد. شهید مطهری در حوزهها درس خوانده و مطالعات گسترده و ریشهای در زمینه فقه، تاریخ و فلسفه داشتند و لذا نوآوریهای ایشان مبنای علمی داشت.
نکته مهم دیگر شجاعت علمی این مرد بزرگ بود که میتوانست با قدرت روشهای کهنه را نفی کند و جامعه را از انحراف نجات بدهد. در دورانی که حتی برخی از روحانیون به دلیل کممایگی علمی تحت تأثیر مارکسیسم قرار گرفته بودند، ایشان با صلابت و استوار به نقد مارکسیسم پرداخت. متأسفانه ایشان در آستانه شکوفایی علمی و فقهی با تروری ناجوانمردانه از جامعه نیازمند به ایشان گرفته شد. متأسفانه فرصت پیش نیامد که از وجود این مرد بزرگ بهره بیشتری ببریم.