آیت الله محمدرضا ناصری نماینده کنونی ولی فقیه دراستان یزد وامام جمعه این شهر،از یاران صمیمی وقدیمی شهید محمد منتظری است.وی در گفت وشنود پیش روی،شمه ای از خاطرات خویش از آن مجاهد نامدارنهضت اسلامی را باز گفته است.امید آنکه مقبول افتد.
«جلوه هایی از منش مبارزاتی شهید محمد منتظری»درگفت وشنودباآیتالله محمدرضا ناصری
رنج ها وشکنجه های «محمد »ناگفته ماند!
12 تير 1395 ساعت 11:53
آیت الله محمدرضا ناصری نماینده کنونی ولی فقیه دراستان یزد وامام جمعه این شهر،از یاران صمیمی وقدیمی شهید محمد منتظری است.وی در گفت وشنود پیش روی،شمه ای از خاطرات خویش از آن مجاهد نامدارنهضت اسلامی را باز گفته است.امید آنکه مقبول افتد.
□ نخستین آشنایی شما با شهید محمد منتظری به چه سالی برمیگردد و این آشنایی وارتباط چگونه صورت گرفت؟
بسم الله الرحمن الرحیم.درسال 1342 و 1343 و بعد از رویداد 15 خرداد، از تهران به قم رفتم تا در آنجا با دوستانی که اعلامیهها را تکثیر و پخش میکردند و همینطور سایر مسائل مبارزاتی همراهی کنم. یکی از این افراد،شهید محمد منتظری بود. بعد از اینکه حضرت امام به ترکیه و نجف تبعید شدند، پروندههای ما هم رو شد و ناچار شدیم به شکل قاچاقی به عراق برویم. شهید محمد منتظری هم همین وضع را داشت و ناچار شد فرار کند و به عراق بیاید و در آنجا با نام سمیعی زندگی میکرد.
□ شهید منتظری در نجف چه میکرد؟
اوایل گاهی در کلاسهای درس و بحث شرکت میکرد و درس هم میخواند، ولی بیشتر وقتش را صرف کارهای مبارزاتی میکرد، از جمله اینکه نزد امام میرفت و با ایشان صحبت میکرد و بعد در مدارس دینی مختلف، با طلبههای افغانی یا طلاب کشورهای دیگر صحبت میکرد. حتی در آن جو سنگین حزب بعث با طلبههای عراقی هم حرف میزد و آنها را به ایجاد تشکیلات و گروههایی برای مبارزه با رژیم بعث ترغیب میکرد.
□ شهید محمد منتظری را بیشتر با چه خصالی به یاد می آورید؟
دائماً در حال حرکت بود. آرام و قرار نداشت وگذر شب و روز را متوجه نمیشد. معمولاً آخر شبها به منزل ما میآمد و دو بار پشت سر هم در میزد. ما از طرز در زدنش میفهمیدیم او آمده است. معمولاً لباس مبدل میپوشید، به همین دلیل باید به او قبا و عمامه میدادیم. گاهی هم موهایش بلند میشد که با ماشین اصلاح میزدیم! معمولاً صبح زود راه میافتاد و میرفت و با امام ملاقات میکرد. گاهی هم عبا و عمامه را پیش کسی میگذاشت و با لباس مبدل به جای دیگری میرفت. بعد ما باید آن فرد را پیدا میکردیم و عبا و عمامه را از او میگرفتیم که معمولاً هم موفق نبودیم! یادم هست در باره نهجالبلاغه مطالعات زیادی داشت و همیشه هم به دیگران توصیه میکرد که درس بخوانند و مطالعه کنند، چون موقعی که نهضت پیروز شود، به آدمهای عالم و اهل برنامهریزی و متخصص نیاز داریم. میخواهم بگویم در ذهنش چنین برنامههایی را هم داشت. نجف جای خاصی بود و ما در آنجا کتابخانههایی را درست کردیم و کتابهای اندکی را که داشتیم در آنها قرار دادیم تا همه مطالعه کنند. شهید منتظری هم در تشکیل این کتابخانههای کوچک نقش زیادی داشت. قصد داشتیم کتابهای مفید و انقلابی را در اختیار جوانان و فرزندان علما قرار بدهیم تا بهتر با انقلاب و وضعیت کشور آشنا شوند.
□ شهید منتظری در کشورها دیگر چه فعالیتهایی را انجام میداد؟
به هندوستان، افغانستان، لبنان، سوریه و... زیاد سفر میکرد. همه را هم با گذرنامههای جعلی که خود و دوستانش درست میکردند، میرفت. با طلبههای شیعه افغانستان جلسه میگذاشت و با آنها حرف میزد. شاید بهنوعی بتوان او را پایهگذار حرکت اسلامی در افغانستان دانست. در واقع او با فعالیتهایش جرقه حرکت اسلامی را در افغانستان زد، چون همانهایی که او تربیت کرده بود، بعدها به افغانستان رفتند و در آنجا به مبارزه پرداختند. اگر یادتان باشد در زمان ظاهرشاه در افغانستان حرکتهایی شروع شد که متأسفانه به سامان نرسیدند و رژیم آنجا کمونیستی شد. شهید منتظری خودش هم زیاد به افغانستان میرفت.
□ از فعالیتهای شهید منتظری پس از ورود امام به فرانسه برایمان بگویید.
در آنجا هم جزو اولین افرادی بود که خدمت امام رفت و در فعالیتهایی مثل ضبط مطالب و سخنرانی برای افرادی که پرسشهایی داشتند شرکت کرد. در آنجا هر وقت که ضرورت ایجاب میکرد با لباس روحانیت رفت و آمد میکرد، ولی در فعالیتهایی که نباید شناسایی میشد، لباس مبدل به تن میکرد! گذرنامههای متعددی داشت و با اسامی مختلفی مثل سمیعی رفت و آمد میکرد. بسیار فعال بود و با مبارزان در ایران ارتباطات گستردهای داشت. همچنین با مبارزان در کشورهای دیگر مرتبط بود. از نظر روابط عمومی بسیار قوی و امکان بسیار خوبی برای انقلاب بود. پس از پیروزی انقلاب هم در زمینه نهضتهای آزادیبخش با افراد مختلفی از کشورهای اسلامی ارتباط، بحث و گفتگو میکرد.
□ در دیدارهای شهید منتظری و امام چه میگذشت؟
معمولاً شهید منتظری اخبار ایران و گزارش کارها و فعالیتهایش را به امام میداد. امام هم میفرمودند در چه زمینههایی چه کارهایی باید انجام شوند. گاهی از امام اعلامیهها و نامههایی را برای جوانان انجمنهای اسلامی خارج از کشور میگرفت و رابط بین امام و آنان بود. گاهی هم عدهای از آنها را نزد امام میبرد. شهید منتظری معمولاً در جلسات عمومی مربوط به تشکل روحانیون مبارز خارج از کشور، حضور داشت و گزارشهایی را ارائه میکرد. وقتی هم نزد امام میرفت، گزارش آن جلسات را هم به امام میداد. البته حضرت امام دستورات خاصی را هم به او میدادند که ما از آنها اطلاع نداشتیم.
□ نظر امام در باره نوع فعالیتهای شهید منتظری چه بود؟
در بعضی از موارد توصیه میکردند بعضی از فعالیتها به شکل دیگری برگزار شوند. مثلاً یادم هست موقعی که قرار بود در پاریس تحصن شود و همه ما تصمیم گرفته بودیم برویم، امام به شهید منتظری فرمودند: آمدن بعضیها صلاح نیست! امام پیشبینی کرده بودند ممکن است این افراد دستگیر شوند که درست هم فکر کرده بودند. البته شهید منتظری از اینکه امام اجازه ندادند عدهای دنبال او بروند ناراحت هم شد، اما امام محکم روی حرفشان ایستادند و اجازه ندادند عدهای با او بروند. بعد هم معلوم شد پیشبینی امام درست بود و اصلاً صلاح نبود ما چند نفر برویم، چون این احتمال وجود داشت پلیس فرانسه ما را دستگیر کند و تحویل رژیم شاه بدهد.
□ تحلیل شما از نحوه تعامل شهید منتظری و ملیگراها و امثال نهضت آزادی چیست؟
قبل از پیروزی انقلاب بین گروهها خطوط خاصی وجود نداشت و همه مبارزان یک نقطه اشتراک داشتند و آن هم مبارزه با رژیم شاه بود. شهید منتظری با بسیاری از آرا و فعالیتهای ملیگراها مخالف بود و اغلب با آنها درگیر میشد. بعد از انقلاب هم که به ایران آمد، دائماً با آنها درگیر میشد.
□ چرا؟
میگفت اینها لیبرال و اهل سازش هستند و اهل انقلاب نیستند و بیشتر به اصلاحات فکر میکنند. او هم مثل امام بر این باور بود که شاه باید برود و بساط حکومت شاهنشاهی باید از کشور برچیده شود، اما آنها معتقد بودند شاه بماند و سلطنت کند و حکومت نکند. شهید منتظری در اکثر مسائل صد در صد با آنها مخالف بود.
□ پس از انقلاب هم ارتباط شما با شهید محمد منتظری ادامه پیدا کرد؟
اوایل انقلاب بله، ولی بعد به دستور حضرت امام به یزد و نزد آیتالله صدوقی رفتم. البته گاهی که به تهران میآمدم، سری هم به شهید منتظری میزدم، ولی ارتباط به اندازه سابق نبود. همیشه هم گلایه میکرد از وقتی همگی به ایران آمدید، هر کدام به سمتی رفتید و دور امام را خالی کردید تا اینها اطراف امام را بگیرند. از مهندس بازرگان و نهضت آزادیها دل خوشی نداشت و هر چه هم به او توصیه میکردیم آرام بگیرد، گوش نمیداد! گاهی اوقات مواضع او با سایر نیروهای انقلابی فرق داشت و در واقع پیشقراول مخالفت با دولت موقت بود. امام هم با اینکه به توصیه افرادی مهندس بازرگان را نخستوزیر کرده بودند، اما از مواضع و حرکتهای آنها راضی نبودند و یادم هست در سخنرانی مدرسه فیضیه از مردم عذرخواهی کردند و فرمودند: «من در اینجا انقلابی عمل نکردم!» امام از شجاعت شهید منتظری خیلی خوششان میآمد. شهید منتظری هم روابط خوبی با امام داشت و زیاد نزد ایشان میرفت و مشورت میگرفت.
□ خبر شهادت ایشان چگونه به شما رسید؟
در یزد بودم و نزدیک سحر خبر به من رسید. البته نمیدانستم شهید منتظری هم که در دفتر حزب بوده است. قبول این فاجعه بسیار برایم سخت بود و سریع خود را به تهران رساندم.
□ و سخن آخر؟
به نظر من باید با نگارش کتاب، ساختن فیلم و سریال و روشهای گوناگون این شخصیتها را به نسلهای فعلی و آینده معرفی کرد. افرادی همچون شهید منتظری پا به رکاب امام ایستاده بودند و در راه به ثمر رسیدن انقلاب زحمات فراوانی کشیدند و رنجهای بسیاری را تحمل کردند، لذا باید نام و یاد آنان را به قول مرحوم حاج احمد آقا که یار امام در غربت بودند، زنده نگه داشت. در آن روزهای غربت در کنار امام بودن و دستورات ایشان را اجرا کردن و تحت تأثیر جریانات مختلف قرار نگرفتن، کار هر کسی نبود و لذا باید قدر این افراد شناخته شود و به شکل شایستهای به جامعه معرفی شوند.
کد مطلب: 3262