در جریان مبارزه با رژیم شاه در دوران استبداد و پیروزی نهضت امام خمینی(ره) شخصیتهای متعددی نقش داشتند. برخی افراد، شناخته شده و از تاثیرگذاری بالایی برخوردار بودند و برخی دیگر ممکن است کمتر شناخته شده باشند.طیب حاج رضایی یکی از شخصیتهای مبارز در عرصه نهضت امام ( ره) بود که کمتر در مورد نقش و جایگاه وی در نهضت سال 1342 صحبت شده است. وی از جمله شخصیتهایی بود که زندگیش از دو فصل کاملا متفاوت تشکیل شده بود.نیمه نخست زندگی حاج رضایی را میتوان در خدمت حکومت پهلوی دانست و نیمه دوم زندگی وی تاثیرپذیری از افکار انقلابی امام خمینی (ره) بود. در این نوشتار بر آنیم تا به بررسی زندگی و جایگاه فکری طیب حاج رضایی بپردازیم و بررسی کنیم که وی چه شخصیتی داشت و چگونه تحت تاثیر افکار امام خمینی (ره) قرار گرفت؟
از خالکوبی عکس رضاشاه تا تلاش برای ماندگاری حکومت محمدرضاشاه
طیب حاجرضایی در دوران جوانی همانطور که فراخور زمان بود، به سمت ورزشهای باستانی رفت و با حضور در زورخانههای جنوب شهر به ویژه زورخانه شعبان جعفری به چهرهای سرشناس در میان مردم و لوطیهای آن زمان تبدیل شد.1در واقع این اشخاص کسانی بودند که با پا گرفتن در زورخانهها و همراه شدن با به اصطلاح گندهلاتها برای خود نوچههایی جمع کردند و با ظاهر شدن در کوچه و گذر به دعوا و ضرب و شتم میپرداختند و از این طریق در دل مردم ایجاد وحشت میکردند.
طیب حاجرضایی نیز از این دسته آدمها جدا نبود و در گزارش شهربانی رضاشاه بیش از صد درگیری از وی ثبت شده است و به خاطر همین گزارشها بارها به زندان افتاد و حتی بنا به روایتهایی به دلیل قتل، 5 سال به بندر عباس تبعید شد.2 با این وجود وقتی به سوابق و فعالیتهای او نگاه میکنیم، میبینیم که وی از همان ابتدا به اهل بیت(ع) ارادت خاصی داشته استو بنا به برخی روایتهادرگیریها و به زندان افتادنهایش به خاطر درگیری با ماموران دولتی بهدلیل مسائل مذهبی بوده است. طیب حاج رضایی در خاطراتش مینویسد:"وقتی رضا شاه به قدرت رسید فهمیدم که این نامرد مهره خارجیهاست. وقتی شروع کرد چادر رو از سر زنها بگیره، خیلی از لوطیهای تهران با مامورها و دولت رضاخان درگیر شدند. من هم چند بار با اون نامرد درگیر شدم.... سال 1316 بود که با مأمورهای دولتی و پاسبانها درگیر شدم. آن روز نتوانستم فرار کنم و به خاطر این درگیری دستگیر و به دو سال حبس محکوم شدم." 3
درگیری و ایجاد رعب و وحشت در میان مردم تا آنجا در زندگی وی برجسته بود که به وجه جدایی ناپذیر از شخصیت وی بدل شده بوده که حتی پس از آزاد شدن از زندان و زمانی که اعلام کرده بود از اقدامات گذشته در زمینه ایجاد درگیری و رعب و وحشت تبری جسته و بهدنبال کسب و روزی حلال است، باز هم نتوانست آن را کنار بگذارد و این مسائل ادامه داشت.
با توجه به برخی گفتهها و روایتها، وی با جمع کردن نوچه در کنار دروازه میدان میوه و ترهبار آن زمان، اقدام به زورگیری میکرد. به این معنا که دم دروازه میدان به همراه نوچههای خود میایستاد و از هر کسی که میوهای را وارد و یا خارج میکرد، باج میگرفت.4در اواخر دهه 20 و اوایل دهه 30 طیب حاجرضایی با پولی که از این طریق جمع کرده بود توانست حجرهای در همان بازار میوه خریداری کند و از آن به بعد جزو نامیان میدان میوه شهر شد.
در مورد فعالیت سیاسی طیب حاج رضایی نیز حرف و حدیثهای فراوانی وجود دارد،بنا به برخی گفتهها وی شیفته خاندان پهلوی بوده و حتی عکس رضا شاه را بر بدن خود خالکوبی میکند اما خود طیب در این باره نظر دیگری دارد و میگوید:«اوایل دوران پهلوی بود. آن موقع من رضاخان را دوست داشتم. میگفتند آدم خوبیه، مقتدره، با خداست. به مردم کمک میکنه و ... من دیده بودم که رضاخان توی محرم میوندار دسته تکیه دولت بود. خلاصه خیلی از رضاخان خوشم اومد. برای همین روی بدنم تصویر سر رضاخان رو خالکوبی کردم.»5
فارق از اینکه وی شیفته خاندان پهلوی بوده است یا خیر، در دوره محمدرضاشاه پهلوی و در دهههای 20 و 30 طیب به عنوان حامی شاه شناخته میشدو وقتی در سال 31 و در زمان مصدق به همراه شعبان جعفری بازداشت میشود، در نامهای اعلام میکند که به جرم طرفداری از شاه بازداشت شده است. اوج همکاری و طرفداری طیب با حکومت شاه در کودتای 28 مرداد اتفاق میافتد. تا آنجا که بنا به اسناد موجود ساواک، نقش وی کمتر از نقش شعبان جعفری در کودتا نبود و به دلیل حضور و نقش آفرینی در رویدادهای 28 مرداد مدال دریافت کرد و حتی بنا به برخی اسناد واردات انحصاری موز را بهخاطر خدماتش به وی دادند.یکی دیگر از اقدامات طیب برای دربار شاه زمان تولد پسر اول محمدرضا شاه اتفاق افتاد. در آن زمان پسر شاه در بیمارستان چهارراه مولوی متولد شد و حاجرضایی هم همه محله را چراغانی کرد.
اعتقادات مذهبی زمینهساز نجات از تاریکی، تیرباران در راه نهضت امام خمینی(ره)
دوره دوم زندگی طیب حاج رضایی با آنچه در قبل این نوشتار گفتیم، کاملا متفاوت است. بنا به گفته دوستان و نزدیکان تغییر در رویه رفتار او از اواسط دهه 30 و به دلیل اعتقادات مذهبی و آشنایی با حاج مهدی عراقی اتفاق افتاد. در خاطرات رفیقدوست طیب مردی با روحیات مذهبی معرفی میشود و به این امر اشاره میکند که وی در ماههای محرم و صفر و و رمضان تمامی کارهای خلاف را کنار میگذاشت و با بستن تکیه در ماه محرم بزرگترین دسته عزاداری را در شهر راه میانداخت.6
بر اساس اسناد ساواک، در کودتای 28 مرداد، نقش وی کمتر از نقش شعبان جعفری نبود و به دلیل حضور و نقش آفرینی در این رویداد مدال دریافت کرد و حتی بنا به برخی اسناد واردات انحصاری موز را بهخاطر خدماتش به وی دادند.
احترام به روحانیت هم در آن زمان در رفتار طیب دیده میشود. در گزارشهای ساواک هم به این مسئله اشاره شده است. به عنون مثال در آن زمان که آیتالله کاشانی تا حدودی محدود شده بود طیب به منزل ایشان رفت و آمد داشت و در گزارش ساواک هم آمده است که وی با نزدیکان آیت الله کاشانی رفاقت و دوستی نزدیک برقرار کرده است.7
این دگرگونی رفتاری همراه شد با آشنایی با حاج مهدی عراقی در محرم 1342، در آن سال طرفداران امام(ره) نگران استفاده رژیم شاه از افرادی مانند طیب برای سرکوب جنبش بودند(مانند آنچه در کودتای 28 مرداد اتفاق افتاد) اما برخلاف انتظار بنا به خاطرات و گفتوگوی طیب با مهدی عراقی، وی پیشنهاد ساواک در جریان حمله به مدرسه فیضیه قم را رد کرد و در موارد دیگری نیز حاضر به همکاری با رژیم شاه برای سرکوب نهضت امام(ره) نشده است.
پیام امام(ره) به طیب در مورد خصوصیات روحی و دینی او، طیب را آن چنان از لحاظ روحی و فکری منقلب کرد که در روز 13 خرداد 42 و در عزاداری محرم در شرایطی که امام (ره) در زندان بود، عکس امام خمینی در دستهها و علمهای عزاداری طیب نصب شد. 2 روز بعد هم یعنی در واقعه 15 خرداد طیب نقشی اساسی ایفا کرد و با بستن بازار میوه، تظاهراتی در حمایت از امام(ره) به راه انداخت و برخلاف تصور رژیم که انتظار داشت تا طیب حداقل از برپایی تظاهرات در میدان جلوگیری کند، خود سردسته تظاهرکنندگان بر علیه رژیم شاه شد.
پس از 15 خرداد و در اوج دستگیریها طیب حاج رضایی نیز دستگیر میشود و بنا به اعتراف اغلب دستگیرشدگان در بازار میوه همگی طیب را عامل اصلی شکلگیری تظاهرات دانستند. پس از این ماجرا وی 5 ماه در زندان بود و هرچه رژیم تلاش کرد از راههای مختلف از جمله شکنجه وی را مجبور کنند که اعتراف نماید از امام(ره) پول گرفته است، زیر بار این موضوع نرفت و بنا به روایتی خود او گفته است:«من در زندگی خلافهای زیادی کردهام ولی هرگز حاضر نیستم به خاطر چند صباحی بیشتر زیستن دامان مرجع تقلیدی را لکهدار سازم. من در ۲۸ مرداد پول گرفتم و کودتا راه انداختم، نه در ۱۵ خرداد.»8
با توجه به محاکمه طیب حاج رضایی و عدم همکاری وی با رژیم شاه، به حکم دادگاه به جرم فعالیت مجرمانه و خیانتکارانه به منظور برهمزدن نظم و امنیت عمومی در روز ۱۵ خرداد ماه به اعدام محکوم شد و در 11 آبان در میدان تیر حشمتیه به همراه اسماعیل رضایی تیرباران شد.
سخن پایانی این که دو روی سکه زندگی طیب حاج رضایی با تمام فراز و نشیبهایی که داشت به دلیل شخصیت و علاقهمندی به اسلام، پایان متفاوتی با هم مسلک او شعبان جعفری داشت. همین مسلک جوانمردی، شجاعت و ارادت داشتن به اهل بیت سبب شد تا کسی که زمانی برای ماندگاری رژیم شاه تلاش میکرد با تحولی درونی در پایان برای نهضت امام خمینی از جان خود بگذرد.
طیب حاج رضایی در حال استماع رای دادگاه نظامی سال 1342
پی نوشت:
1.گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، طیب: زندگی نامه و خاطرات حر نهضت امام خمینی (ره) شهید طیب حاج رضایی، تهران،نشر امینان، ص 22 45.
2.محمود طلوعی «بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست»، ج1، تهران، انتشارات علم، ص30-52.
3.http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13920229001081
4.عباس خامه یار ، ویژهنامه «جوانمرد» ماهنامه یاران شاهد، بنیاد شهید و امور ایثارگران. شهریور 90.
5.گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، همان، ص 46 53.
6.سعید علامیان، برای تاریخ میگویم، خاطرات محسن رفیقدوست،جلد اول، تهران، سوره مهر، 1357 – 1368، ص 50-57.
7.شهید طیب حاجرضایی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص 6.
8.http://press.jamejamonline.ir/newspreview/1293607438287374006