نگاهی به برخی اعتقادات و سُنن چینی در اوایل قرن بیستم (به روایت مخبرالسلطنه هدایت)
اولین روایت مربوط به زمانی است که مخبرالسلطنه با امینالسلطان و همراهان اش از سیبری در خاک روسیه وارد منطقه منچوری در شمال شرقی چین شدند. بزرگترین و مهمترین شهر این قسمت از خاک چین، «شن یانگ» یا همان «موکدن» (که مخبرالسلطنه در کتاب اش به عنوان شینگ یانگ و مغدن نام برده) است. شهر مذکور، در آن برهه دارای 180هزار نفر جمعیت بوده، اهمیت این شهر به روایت مخبرالسلطنه...
میرزا علیاصغر خان امینالسلطان بعد از برکناری اش از صدارت اعظمی در سال 1320ق، به همراه تعدادی از افراد نزدیک به خود، درصدد سفری درازمدّت به خارج از کشور بر می آید. او که مقصد خود را عربستان با هدف زیارت کعبه عنوان نموده بود، از مرز شمالی ایران خارج گردیده، بعد از طی کردن مسیرش در خاک روسیه و آسیای مرکزی، به کشورهای شرق آسیا مِنجمله چین وارد شده، از آنجا به ژاپن، سپس از دریا به امریکای شمالی، بعد از آن هم به اروپا و در نهایت نیز وارد عثمانی و شبه جزیره عربستان گردید. یکی از همراهان امینالسلطان، مهدیقلی خان هدایت مخبرالسلطنه بود که رابطه بسیار نزدیکی با او داشته و بدین خاطر نیز دعوت به همراهی در این سفر دور دنیا گردید. مخبرالسلطنه که فردی اندیشمند و تحصیلکرده بود، در حین سفر، به یادداشتِ دیده ها و وقایع مسافرتاش مبادرت ورزید که بعدها از طریق این یاداشتها، کتاب «سفرنامه تشرف به مکه معظمه از طریق چین ـ ژاپن ـ امریکا» طبع و نشر یافت که حاوی مطالب ارزشمندی راجع به برخی نقاط دنیا در اوایل قرن20م از دیدِ یک ایرانی می باشد. این مقاله کوتاه، بر آن هست تا بر اساس مطالب توصیف شده در کتاب مذکور راجع به کشور چین، برخی از اعتقادات و رسوم مردم آنجا را، در مقطع زمانی موردنظر، ارائه نماید.
اولین روایت مربوط به زمانی است که مخبرالسلطنه با امینالسلطان و همراهان اش از سیبری در خاک روسیه وارد منطقه منچوری در شمال شرقی چین شدند. بزرگترین و مهمترین شهر این قسمت از خاک چین، «شن یانگ» یا همان «موکدن» (که مخبرالسلطنه در کتاب اش به عنوان شینگ یانگ و مغدن نام برده) است. شهر مذکور، در آن برهه دارای 180هزار نفر جمعیت بوده، اهمیت این شهر به روایت مخبرالسلطنه بدین خاطر بود:
مسقط الراس سلسله خواقین منچو است و محل قبور خواقین ماضی و از این جهت اختصاصات دارد. بیشتر از آن جهت که قبر اژدهای مقدس اینجاست. مردم کمال رنجش و کدورت را دارند که کمپانی عنود راه را از روی کمر اژدهای معبود گذرانده و مذاکره است که راه را بگردانند. بالفرض که فرسخی هم دور شود چه مرحوم اژدهای مقدس ماشاالله قد و قامتی آسمان پیما داشتهاند. 1
حضور این گروه ایرانی در موکدن فقط چند ساعت به طول انجامید، چرا که درصدد حرکت به سمت پرت آرتور (نام قدیم منطقهای در شهر دالیان واقع در شبه جزیره لیائودونگ بود که در نزدیکی مرز کنونی کره شمالی است) برآمدند. اما همان چند ساعت نیز کافی بود تا حادثه ای در راستای آشنایی با بخش دیگری از اعتقادات مردم چین، که به ظاهر صبغه مذهبی اما در واقع رنگ و بوی عوامانه و توام با خرافات داشت، به وقوع بپیوندد:
عبدالله خان از یک نفر چینی که سر و وضعش نمودی داشت عکس انداخت صحبتی و اکراهی نبود، چینی رفت، عکس هم در کُداک ضبط است مقارن حرکت طِرَن دوان دوان و هراسان آمد که شکل مرا بمن رَد کنید. کسی مترجم شد کاشف بعمل آمد میگوید صورت مرا در این قوطی کرده اید تا این صورت در قوطی است اگر من بمیرم به آسمان نخواهم رفت، ای امان بخاطر آسمان بخاطر زمین بخاطر اجدادم صورت مرا بمن بدهید باطل کنم. حالِ آن بدبخت در ما هم تاثر آورده است هم خنده، چه کنیم بالفرض فیلم را از کُداک درآوردیم روی فیلم صورتی دیده نمیشود و او از تردید بیرون نخواهد آمد. در این اثنا طرن حرکت کرد و تاسّف ماند. سبحان الله شخصی به قصد زیارت و کار خیر از تهران بر می خیزد و هفتصد فرسخ راه طی میکند در «مغدن» مردی را بدبخت می کند. 2
بعد از اقامتی دو روزه در بندر (پرت) آرطور، امینالسلطان و همراهان اش، از طریق کشتی رهسپار بندر چیفو شدند. مطلب شایان ذکری که از مشاهدات مخبرالسلطنه راجع به این شهر می توان دریافت، مربوط به خاطراتی است که از حضور در تماشاخانه این شهر نوشته است. روایت او، حاکی از این است که اکثریت عمده حضّار، از جنس مذکّر بوده، و اقلیتی از زنان نیز که حضور داشتند، به صورت مجزّا نشسته بودند: «تا آن زمان اختلاط مرد و زن رسم نبود، اگر احیانان صورت زن چینی دیده شود مقداری سرخاب و سفیداب دیده شده که بیش از اندازه به کار می برند». 3 این گروه بعد از سیاحت و اقامت سه روزه در شهر چیفو، با کشتی، به مقصد بندر تین سین حرکت کردند.
حضور در شهر بزرگ و بندری تین سین، یک هفته به طول انجامید. موضوع قابل توجه در راستای آشنایی با رسوم و معتقدات مردم چین، در روایات مخبرالسلطنه از شهر تین سین، زمانی است که امینالسلطان و همراهان اش از سوی قنسول روس در شهر مزبور، به صرف ناهار دعوت گردیدند، مهمانی ای که با غذاهای چینی تدارک دیده شده بود. مخبرالسلطنه هدایت در توصیف خود از مهمانی مذکور به نکات جالبی اشاره می کند که حاکی از آداب و رسوم چینیها در زمینه تغذیه و برگزاری مهمانی است:
قُوتِ غالب چینی ماهی، برنج، گوشت خوک، انواع طیور همه قسم سبزی است، بعضی علفهای دریایی تنقل است. گوشت گاو و گوسفند نمیخورند... باز میشود گفت که هر جنبنده ای را میخورند حتی بعضی از کرمها را. بودائیها از گوشت گاو بخصوص احتراز دارند و ناسپاسی میدانند نسبت به آن حیوان زبان بسته و خدمتی که به این حیوانِ زبان باز میکند... خورش سوم که از اغذیه جات سنگین و شاهانه است تخم مرغ گندیده است. نعوذ بالله سرپوش را که از روی آن برداشتند از شدت تعفّن کلّه ما نزدیک بود بترکد معلوم شد این تخمها هفده سال زیر خاک به ترتیب معینی پرورده شده است از برای ملکه چین چهل ساله اش را مهیا دارند خواهش کردیم سرپوش را بگذارند سفیده سیاه شده بود و زرده زرنگاری. در آداب میهمانی چینی رسمی است که صاحبخانه دستش را پشت سر میبرد و میاورد در حالی که بعض انگشتان را جمع کرده است میهمان باید لاتامّل بگوید چند انگشت باز است والّا مجبور است به تکلیف صاحبخانه آنچه میگوید بخورد ولو از حلقش بیرون بیاید جای شکر است که این رسم در مورد ما بجا نیامد. 4
مقصد بعدی، پایتخت چین یعنی «پکن» بود که با قطار، راهی آنجا گردیدند. وصف این شهر از سوی مخبرالسلطنه، در نوع خود، بسیار جالب است:
ساعت شش و 45 دقیقه بعدازظهر وارد دیوار عظیم شهر چین شدیم، گوئی وارد قزوین شده ایم، قدری کثیف تر. تصور میکردیم در پایتخت مملکت وسط کرسی دولت هشتصد کروری، محل سریر پسر آسمان، خانبالغ، مقر حکومت قبلای قاآن که حکایتها از آنجا خواندهایم و شنیده چه ها خواهیم دید، در ایوان آسمان بنیان خاقانی «آنجا که عقاب پَر بریزد» از ما بپرسند به ما چه بگویند و با ما چطور برخورد کنند. در شهر چینی سکته ای به اندیشه دور و دراز ما وارد آمد، گفتیم مُشت نمونه خروار است. 5
اولین روایتی که از مخبرالسلطنه در هنگام اقامت ده روزه اش در پکن، مرتبط با اعتقادات و رسوم چینی، ارائه گردید، به آداب مذهبی یعنی چگونگی برگزاری مراسم «معبد آسمان» (این معبد که در سال 824م ساخته شد، از بناهای یکی از امپراتوران چین به نام یونگلو از سلسله مینگ است) بر می گردد:
سالی اقلّا یک بار می بایست خاقان به صفّه آسمان بیاید و تشریفات فرزندی را نسبت به مَلَا اعلی به جا بیاورد... عامه و تماشاچی در موقع عبور خاقان دو طرف خیابان در صفوف قرار می گیرند و به سجده می افتند، شمایل خاقان را نباید ببینند... اهل طرب رقص کنان و ساززنان قافله را مشایعت مینمایند. همه وقت و همه جا مطرب آزاد است. خاقان یا سوار فیل است یا در محفّه هایی زرکوب به صورت طاوس یا پیکر اژدرها، که خدّامِ مخصوص آنرا به دوش میبرند... گفته می شد که قبل از قربانی باید خاقان در زیر قبّه آسمان در امور یک ساله مملکت شور کند و تصمیم اتخاذ نماید. در واقع بودجه سال نو برنامه وظایف در ضمن این تشریفات معین و مقرر می گردد و تا این نتیجه حاصل نشود گنبد را ترک نمی کنند. در سال نوبتی هم خاقان به این محل میآید برای توبه از گناهان سیاستهای ناروا. این نوبت لباسهای خشن دربردارد. بالای همان صفه مرمر اسامی سیاستهای بیمورد را ذکر می کند و درخواست مغفرت می نماید. در تحویل شمس به برج جدی باید خاقان در معبد آسمان جریان وقایع یک ساله را به عرض پدر مهربان برساند. باز در اول سال چینی برای کسب تکلیف و در پائیز برای اِستقساء اگر حاجت افتد. 6
مخبرالسلطنه بعد از ارائه این مطالب، به مکاتب اعتقادی مورد تبعیتِ مردم چین اشاره نموده، «لااتسی و بودائی هر دو عرفانی و متوجه سرای دیگرند، کنفوتسی متوجه این سرا، طرفدار نقد است و هیچ کدام مزاحمت یکدیگر نیستند، دولت همه را به حال خود گذارده سلوکش کنفوتسی است». 7 سپس به توضیحاتی راجع به آموزههای کنفوسیوس، لائوتسه و بودائی به عنوان مذاهب عمده در چین مبادرت می ورزد. 8
هنگامی که امینالسلطان و هیئت همراهش، با واسطه سفارت روس در پکن، درصدد ملاقات با وزیر خارجه چین برآمدند، بدین بهانه، مخبرالسلطنه به ارائه مطالب راجع به آداب و رسوم سیاسی در چین مبادرت ورزید:
به اختلاف مراتب هشت نوع طرز ادب در چین معمول است. سلام «شیه شیه» است و در ضمنِ جمع کردن انگشتها غیرشصت که باید آزاد باشد...عینک در چین ولو بدون حاجت باشد و شیشه صاف، لازمه فضل یا فضل نمائی است و با عینک شرفیابی به حضور خاقان خلافِ ادب... دست چپ هم نزد چینی محترم است چه نزدیکتر به دل است... بالای درِ وزارت خارجه چهار کلمه نقش است: چین خارجه، صلح اقبال، صلح آرزوست، اقبال را خدا بدهد. 9
رسم دیگری که در چین رواج داشته، و صبغه شبه دینی پیدا کرده بود، «سفره ارواح» بود. گویا در هر خانه، نمازخانهای برای آمرزش روح اجدادشان وجود داشت. این آداب در قصر خاقان هم اجرا میگردید:
اول کاری که خاقان پس از جلوس مکلَّف است انجام بدهد نماز اجداد است و تقدیم هدایا که عبارت است از: سه جام شراب، دو جام آبگوشت و مقداری پارچه قیمتی دوخته و ندوخته، خوک و گوسفندِ بریان برای هر نفری. چون سفره حاضر شدخاقان به تالار آمده رسم «سانکو کین کو» را به عمل می آورد (سجده مفصّل). پس از انجام تشریفات آن هدایا را تسلیم آتش می کنند که دود شده به آسمان برود در ضمن نماز نیاگانی هیجده نوبت به زمین افتادن پنجاه و چهار سجده اش باید کرد و حضار را می باید که اقتدا کنند... شاید این رسوم بازی به نظر بیاید، نشانی تمکین به قوانین است و وسیله اطمینان روسا از تابعین و تابعین از روسا و تنبّه به وظایف. 10
امینالسلطان و همراهان اش، بعد از اقامت ده روزه در پایتخت چین، به سوی بندر تین سین حرکت کرده و در آنجا سوار بر کشتی شده، روانه بندر شانگهای گردیدند. در طی حرکت کشتی از تین سین به شانگهای، گفت وگوهایی میان مخبرالسلطنه و برخی از مسافران اروپایی انجام شد، که در اینجا نیز قسمت دیگری از آداب و سنن مردم چین، که در ارتباط با موضوع خانواده و زناشویی بود، مورد توجه قرار گرفت: « ... صحبت از وضع عروسی چینی شد و اینکه چینیان ثَیبَه را به جای باکره نمی پذیرند و اقایان اروپائی از این سلیقه تعجب می کردند و معتقد بودند می شود دختر فاقد بکارت باشد، مشرق زمینیها بی تربیتند، دختر همین قدر که اطمینان بدهد که مردی را ندیده است کافی است». 11
مخبرالسلطنه، در ادامه راجع به عدم پذیرش دختر غیرباکره از سوی مردان چینی به منظور ازدواج، عنوان می نماید: «در چین رسم است اگر دختر قبل از عروسی، عروس شده باشد او را عودت به خانه پدرش می دهند و خوکِ سربریدهای را همراه او می فرستند، مناسبتر بوده، خوکِ شکم دریده بفرستند. خوکِ بی سر از تشریفاتِ جهیز است که در روز ِ پاتختی صَرف می شود». 12
آخرین نکتهای که در راستای اعتقادات و سنن چینی، به نقل از کتاب مخبرالسلطنه، در این مقاله ارائه میگردد، مرتبط با اعتقادات مذهبی و تاثیر آن بر یک مسئله اجتماعی در کشور چین است، که در نوع خود، جالب و قابل توجه به نظر می آید:
چینی برای هر فرد بشر سه روح قائل است: یکی در جسد متوفّی می ماند، از آنجاست احترام قبور؛ یکی در لوح به نام او در مَقصوره اجدادی؛ سه دیگر به عالم ارواح انتقال مییابد. برای اوست که هدایا می فرستند و هدایا به مقدار و ارزش معتبر نیست، به تعداد فرستنده معتبر است، ازین جهت کثرت مرد (اولاد ذکور) در خانواده مطلوب، از هزاران سال این اعتقاد موجب ازدیاد جمعیت شده است. مردی که پسر و نوه ذکور نداشته باشد بدبخت است و در عالَمِ باقی محروم از هدایا، از این روی پسرها را زود زن می دهند و دخترها را شوهر و برای حفظ نسل سالم و قوی نکاح در قرابت به قسمی طرف اکراه است که بین دو خانواده که در اسم شریک باشند صورت نمی بندد. 13
سرانجام مخبرالسلطنه به همراه امینالسلطان و دیگر افراد گروه، پس از حضور چهل و پنج روزه در خاک چین، از طریق دریا، شانگهای را به مقصد بندر ناکازاکی ترک نمودند، تا سیاحت خود را در کشور ژاپن آغاز نمایند.
پی نوشت:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مهدیقلی هدایت، سفرنامه مکه، به کوشش: محمد دبیرسیاقی، تهران: تیراژه، 1368ش، ص32.
2. همان، ص33.
3. همان، ص44.
4. همان، ص52.
5. همان، ص56.
6. همان، صص59-64.
7. همان، ص66.
8. همان، بنگرید به:صص 67-74.
9. همان، ص77.
10. همان، ص89.
11. همان، ص100.
12. همان، ص101.
13. همان، ص113.