حکومت همچنان که بیانات فلسفی راجع به حزب توده را در راستای منافع خود میدانست، اما به این افشاگریها بر ضد بهائیت واکنش نشان داد. چنانکه خود مرحوم فلسفی گفته بود: «روزی در نیمه ماه رمضان از سرتیپ تیمور بختیار و سرلشگر علوی مقدم به من هشدار دادند که اعلیحضرت امر فرمودند که به شما ابلاغ کنیم از ضدیت و سخنرانی علیه بهائیت دست بردارید.»
مبارزات جریان مذهبی پیش از انقلاب اسلامی تنها در مخالفت با خود رژیم محمدرضا پهلوی محصور نمیشد. در این دوران اشخاص بنامی بودند که به نقد جریانهای انحرافی به ویژه حزب توده و فرقه بهاییت میپرداختند. در شرایطی که این جریانها حامیان قدرتمندی داشتند. حزب توده خود از مخالفین رژیم شاه و مورد حمایت همسایه شمالی بود و بهائیت خود بخشی از بدنه این رژیم را تشکیل میداد و مورد حمایت شاه بود و همچون لابی نفوذی در بدنه رژیم دیکتاتوری پهلوی عمل میکرد.
آیتالله محمدتقی فلسفی از وعاظ مشهور قبل از انقلاب، از جمله منتقدین سر سخت جریانهای انحرافی بود که در حوزه روشنگری ذهنی به مبارزه ادامه میداد. برای او، منبر، بلند گوی بیان این انحرافات فکری بود. بیان این انحرافات در مورد حزب توده مورد استفاده رژیم پهلوی قرار میگرفت. جالب اینکه این رژیم سخنان مرحوم فلسفی در نقد حزب توده را از تلویزیون و رادیو در راستای منافع خود و برای جلب افکار عمومی در جهت سرکوب عناصر این حزب پخش میکرد، اما مخالفتهای او با جریان بهائی را تحت هیچ شرایطی پوشش نمیداد.
تراز و معیار مرحوم آیتالله فلسفی برای تبیین و مقابله با جریانهای انحرافی همچون حزب توده و فرقه بهائیت، مذهب بود. تبیین این انحرافات هم برای افشای چهره رژیم و عناصر وابسته به آن و هم شناسایی و تمایز نیروهای انقلابی واقعی از جریانهای انحرافی مثل حزب توده بود. او با فن بیان و خطابه این نقدها را برای همه مردم قابل فهم میکرد. از نظر محمدتقی فلسفی این هر دو جریان، الحادی و ضد اسلامی بودند. یکی در راستای منافع کمونیستها عمل میکرد و دیگری در راستای منافع انگلیس. در واقع مرحوم فلسفی بیش از دیگر مبارزان منبری نقد جریانهای انحرافی را پیشه خود کرده بود.
نقدهای مرحوم محمد تقی فلسفی نسبت به حزب توده
در طول تاریخ پهلوی دوم، حزب توده یکی از سازمانهای منسجم و جذاب ضد رژیم شاهنشاهی بود که متاثر از مارکسیسم و گاه با ارائه تفسیر وابسته به اسلام از مارکسیسم سعی داشت به جامعه چنان بنمایاند که قشر حامیاش اقشاری فراتر از کارگران هستند. در واقع «دموکراسی نیمه جان» ایران پس از برکناری رضا شاه فضایی شد تا تودهایها بیش از هر جناح مخالفی در پی نفوذ در اقشار جامعه آن روز بیفتند. بیان و القای برخی از آرزوهای بشری در قالب باورها و اندیشههای مارکسیستی باعث شده بود بسیاری از جوانان مذهبی مخالف رژیم به این حزب دلبسته شوند. در چنین فضای نامطلوب و اسفباری، رویکرد مبارزاتی مرحوم محمد تقی فلسفی مبارزه با نیروهای وابسته به شرق و غرب بود.1
در سالهای اوجگیری فعالیتهای حزب توده، مرحوم فلسفی نیز به بیان انحرافات فکری این حزب میپرداخت. وی حزب توده را صریحا الحادی و ضداسلامی میدانست و سخنرانیهای این مبارز از رادیو دولتی پخش میشد. سخنرانیهای رمضان سال 1327 بر ضد حزب توده یک نمونه است که در نتیجه آن، سران حزب توده به تهدید این روحانی پرداختند و نامههایی به وی ارسال کردند. سوء قصد به جان وی و طرح برهم زدن سخنرانیهای مرحوم فلسفی یکی از راههای حزب توده برای مقابله با این روحانی مبارز بود که با حمایت مردم و تدبیر خود ایشان نقش بر آب شد. تاکید بر اجباری شدن دروس دینی در مدارس نیز یکی از رویههای مرحوم فلسفی برای جلوگیری از به دامن افتادن قشر جوان به تفکرات الحادی حزب توده بود. آیتالله بروجردی از طریق ایشان به گوش شاه رسانده بود که تعلیمات دینی میبایست جزء تعلیمات ابتدایی قرار گیرد.2 مرحوم فلسفی خود در کمیسیونی در این زمینه شرکت کرد.
تاکید بر اجباری شدن دروس دینی در مدارس نیز یکی از رویههای مرحوم فلسفی برای جلوگیری از به دامن افتادن قشر جوان به تفکرات الحادی حزب توده بود. آیتالله بروجردی از طریق ایشان به گوش شاه رسانده بود که تعلیمات دینی میبایست جزء تعلیمات ابتدایی قرار گیرد.
سخنرانیهای انتقادآمیز مرحوم محمدتقی فلسفی در مسجد سپهسالار نیز بر ضد حزب توده دایر بود. در یکی از سخنرانیهایی که بر ضد این حزب ایراد شده بود، فلسفی برای جلب مخالفت مردم با حزب توده و اندیشههای کمونیستی، گفته بود «کمو» به معنی خدا و «نیست» به معنای نیستی و عدم است و بدین ترتیب «کمونیست» به معنی «خدا نیست»، معنا شده است. انتقادات این روحانی به حزب توده تا آنجا بود که ساواک نیز آنها را گزارش میکرد: «واعظ نامبرده ... ضمن یک سلسله بیانات علمی و تطبیق فرضیه دانشمندان خارجی با آیات قرآنی اظهار نمود چند سال قبل تودهایها کتابهایی منتشر کردند که بشر از ماده به عمل آمده، این سم پاشیهای خائنین بدون جواب نباید بماند، تودهایها افکار نسل جوان را آلوده کردهاند.»3 برخورد انتقادی مرحوم فلسفی با حزب توده تا آن اندازه بود که این حزب پس از انقلاب از طریق روزنامههای وابسته به خود نسبت به انتقادهای آیت الله فلسفی واکنش نشان میداد.
نقدهای فلسفی بر ضد فرقه بهائیت
همان طور که گفته شد، از دیگر جریانهای انحرافی که فلسفی به انتقاد از آنها میپرداخت، فرقه بهائیت بود. این گروه با اعمال نفوذ خود در دربار رژیم پهلوی، ظلم و ستم خود را بر مردم سراسر ایران به گونهای تحمیل کرده بود که مردم طی نامههای مختلفی به مرجعیت آن زمان، آیتالله بروجردی، از اعمال بهائیان شکایت میکردند و ایشان نیز فلسفی را مامور کردند تا اعتراض خود راجع به این اقدامات را به شاه پهلوی برساند. با این حال تریبون مسجدشاه بلندگوی افشاگریهای محمد تقی فلسفی بر ضد فرقه بهائیت شد و این کار مورد تایید آیت الله بروجردی نیز بود، آنچنان که موجی بر ضد بهائیت در کشور پدید آمد.
مرحوم فلسفی هدف خود را این میدانست که گمراهیهای بهائیان را آشکار کند. حکومت همچنان که بیانات فلسفی راجع به حزب توده را در راستای منافع خود میدانست، اما به این افشاگریها بر ضد بهائیت واکنش نشان داد. چنانکه خود مرحوم فلسفی گفته بود: «روزی در نیمه ماه رمضان از سرتیپ تیمور بختیار و سرلشکر علوی مقدم به من هشدار دادند که اعلیحضرت امر فرمودند که به شما ابلاغ کنیم از ضدیت و سخنرانی علیه بهائیت دست بردارید.»4
بهائیان در خیابان بهجت آباد تهران، مکانی با نام «حظیره القدس»(بهشت) برای عبادت دایر کرده بودند که در پی اعتراضات مرحوم فلسفی و افشاگری علیه این جریان انحرافی، در اردیبهشت سال 1334 با تایید غیر مستقیم شاه به دست ارتش و با نظارت سپهبد نادر باتمانقلیچ، تخریب شد. بعد از سخنرانیهای مرحوم فلسفی بر ضد این جریان تمام حظیره القدسهای بهائیان در کشور توسط دولت تسخیر و از اجتماعات بهائیان جلوگیری شد. در عین حال شاه پهلوی وجود آنها را در دربار خود مفید میدانست.5 در هر حال نفوذ این جریان انحرافی به حدی بود که مرحوم محمدتقی فلسفی پس از ایراد سخنرانیهایی بر ضد این فرقه، دچار محدودیتهایی از جمله ممنوعیت پخش صحبتهایش در رادیو شد. همچنان که فرصتش برای ملاقات با شاه و رساندن پیامهای آیتالله بروجردی نیز قطع شد.
فرجام سخن
انتقادهای مرحوم محمدتقی فلسفی رویکردی عمومی-مذهبی نسبت به مسائل آن روز جامعه ایران داشت. از نظر این روحانی هر جریانی که با معیارهای اسلامی همخوانی نداشته باشد و یا بر ضد این معیارها باشد، چه وابسته به حکومت پهلوی باشد و چه مخالف این رژیم، مطرود است. مخاطب اصلی این خطیب مشهور عامه مردم آن روزگار و به ویژه قشر جوان بودند و منبر بلندگوی افشای جریانهای انحرافی بود. تودهایها بیشترین نیروهای خود و کادرسازی خود را با تمرکز بر قشر جوان به دست میآوردند. گرایشهای به ظاهر منطبق با اسلام این جریان انحرافی نیز آشفتگی پدید آورده بود و نیاز بود کسانی همچون مرحوم فلسفی در جامعه آن روز باشند تا این انحرافات را افشا کنند.
نقدهای این روحانی مبارز بر ضد جریان انحرافی بهائیت این شبهه را از این شخصیت میزدود که مخالفتهای او با حزب توده را ناشی از وابستگی این شخصیت به دربار بدانند. بهائیان که در واقع فرقهای سیاسی بودند که تداوم حیات خود را در کمکهای دربار میجستند، با کمک و مساعدت در تصویب قوانینی ضدشرعی، به مخالفت با اسلام برخاسته بودند. اگرچه انتقادات مرحوم فلسفی از بهائیان موجب محدودیتهایی برای این روحانی شد، اما بیداد مردم جامعه آن روز از نارواییهای این جریان را آشکار و بلکه بیشتر از گذشته کرد. نتیجه این سخنرانیها شکلگیری خیزشهای مردمی در ایران برای مقابله با آنها در سراسر ایران بود.
1339. حجت الاسلام والمسلمین محمدتقی فلسفی دردیدار با برخی دانشجویان ایرانی درآلمان
پی نوشت:
1.محمدتقی فلسفی، رهنمودها بیانات استاد سخن محمد تقی فلسفی در سمینار مدرسه فیضیه، قم، دایره تبلیغات اسلامی، 1378، ص 17.
2.محمدتقی فلسفی، در مکتب اهل بیت، خوزستان، سیمان فارس، 1352، ص 15.
3.جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1386، ص 341.
4.خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص47.
5.نیمه پنهان: سیمای کارگزاران سیاست و فرهنگ، تهران، دفتر پژوهش های موسسه کیهان، 1378، ص 124.