پس از رسمی شدن مذهب شیعه در دوران شاه اسماعیل صفوی، روابط جدیدی میان روحانیون و دربار پادشاهان شکل گرفت. از سویی، روحانیون در برخی دورهها به عنوان نیروی مشروعیتبخش حکومت پادشاهان بودند و از طرفی نیز جریان مذهبی و در رأس آنها بسیاری از روحانیون همواره به عنوان منتقد بر فعالیتهای پادشاهان و اطرافیان وی شناخته میشدند. در تاریخ ایران و پس از دوران صفوی به این سو روحانیون عمدتا داعیه دار جنبشهای آزادی بخش بوده و مردم نیز اعتراض و انتقاد خود را از حکومت با کمک و همیاری ایشان -بسته به موقعیتهای مختلف- به طرق گوناگون انجام میدادند.
با این احوال در برهههایی، تعداد محدودی از روحانیون با فاصله گرفتن از جریان غالب و اصلی تفکر روحانیت که همواره همراه با مردم عمل میکردند، مسیر متفاوتی را برگزیدند و عملا در خدمت سلسلههای پادشاهی و درباریان برآمدند. به تدریج عبارتی تحت عنوان «آخوند درباری» در خصوص این افراد به وجود آمد و نمونههای این گروه از روحانیون در اواخر دوران صفوی، دوران قاجار و دوران پهلوی دوم مشاهده شد.
روحانیت قطب مقابل حکومت غاصب و ظالم
تشکیل حکومت صفوی در ایران به عنوان اولین حکومت با مذهب رسمی تشیّع، انقلاب بزرگی در تاریخ ایران به شمار میآید. هرچند از آن تاریخ به بعد پادشاهان تلاش میکردند با تأکید بر اجرای فرامین دینی خود را به عنوان مدافع مذهب و دوستدار روحانیون نشان دهند ولی این امر سبب نمیشد تا در صورت حرکت خلاف جهت عدالت الهی و مسیری که اسلام برای تحقق یک جامعه عادلانه مشخص کرده، روحانیون و به طور ویژه روحانیون برجسته به آنان معترض نشوند. از همین روست که ما در دوره صفوی حضور روحانیونی را شاهدیم که اگرچه برای تثبیت و ترویج تشیع به همکاری با این حکومت میپردازند، اما به واسطه زعامت مذهبی که برخوردارند شخصیت مستقل از حکومت را دارایند و در صورت لزوم به عنوان یکی از منتقدین اصلی اقدامات حکومت عمل میکردند.
از این رو برخلاف مذهب در میان برخی از ادیان و مذاهب، در تشیع همیشه و در طول تاریخ، نهاد مذهب همیشه نهادی مستقل از نهاد حکومت بود. نهادی که جدا از کارویژههای آموزشی و قضاوتی و دنیوی و اخروی دیگر، به مثابه قوه ناظره بر حکومت نیز عمل میکرد و با توجه به شرایط در مناسبتهای مختلف به دفاع از حقوق اقشار مختلف مردم میپرداخت. کما اینکه در دوره حکومت ناصری در حمایت از استقلال اقتصادی ایران به مقابله با امتیاز واگذاری توتون و تنباکو(رژی) همت گماشت.
با این حال بودند برخی از روحانیونی که با فاصلهگیری از تفکر مرسوم دینی روحانیون، خود را به دربار نزدیک کرده و حاکمان نیز به واسطه مشروعیتی که میتوانند از راه دین و به تبع آن مبلغین دین کسب کنند از این افراد استقبال کرده و از ایشان در راستای تأمین منافع و اهداف خود استفاده میکردند. امروزه روحانیونی از این دست به تعبیری به «آخوند درباری» شهره شدهاند.
.
آخوند درباری در نگاه حضرت امام(ره)
شرایط روحانیون در زمان حکومت پهلوی متفاوت بود. دوران پهلوی اول به طور کلّی به واسطه مخالفتهای صریح و آشکار رضاشاه با مذهب و روحانیون همواره نوعی مقابله و تخاصم میان دربار و روحانیون برقرار بود. هرچند در مواقعی رضا پهلوی تلاش کرد با نزدیک شدن به روحانیون به واسطه ایشان مشروعیت لازم را کسب کند تا از شدت اعتراضات نیز بکاهد ولی این امر، به دلیل تخاصمی که پس از رسیدن به سلطنت با مذهب به خرج داد، هیچگاه میسر نشد.
از جمله آخوندهای درباری میتوان به «غلامحسین دانشی» نماینده مردم آبادان در مجلس شورای ملی اشاره کرد که به عنوان مجری برنامههای مذهبی رادیو و تلوزیون ملی ایران به دفاع از برنامهها و اقدامات شاه میپرداخت و از مخالفین جدی خروج شاه از ایران نیز به شمار میرفت. گفتنی است که وی بلافاصله پس از انقلاب به دلیل مبارزات آشکار علیه انقلاب اسلامی اعدام شد.
با این حال محمدرضا شاه پس از کودتای 28 مرداد و تسلط کامل بر ساختار حکومت، به مخالفت آشکار با مذهب و روحانیون نپرداخت و تلاش کرد از میان روحانیون کسانی را به عنوان نزدیکان خود برگزیند تا به واسطه ایشان هم نگاه مثبت مردم را با خود همراه سازد و هم اینکه مانع از یکدست و یک رأی شدن روحانیون و حوزههای علمیه علیه وی و حکومتش شود. در این بین برخی از روحانیون خواسته یا ناخواسته با نزدیکی به دربار پهلوی در مسیری قرار گرفتند که مقاصد و اهدافشان با حکومت پهلوی یکسان و همراه بود.
روحانیت همواره به عنوان سنگر مهمّی در مقابل استبداد حکومتهای فاسد قرار داشتند و به همین دلیل مردم ایشان را به عنوان رهبران خود در مبارزات و انتقادها از حکومت برمیگزیدند. با این حال برخی از روحانیون به تعبیر حضرت امام «روحانیون ناصالح» بودند که نه تنها برای مردم قدمی برنمیداشتند بلکه اسلام را نیز به نابودی میکشاندند و در نهایت با نوع فعالیت خود صدمات جبران ناپذیری به مردم و جامعه وارد میکردند.1
اصطلاح «آخوند درباری» برای نخستین بار توسط حضرت امام استفاده شد. وی نسبت به جایگاه روحانیت حساسیّت بسیار ویژهای داشتند و این قشر را نسبت به مسائلی که برای مردم، جامعه و کشور رخ میدهد بیش از سایر اقشار مسئول میدانستند زیرا وظیفه هدایت مردم بر عهده روحانیون و علمای دین میباشد. از این روی وظایف و تکالیف بسیار سنگینی بر دوش آنان بوده است.
طبیعتا اگر روحانیون در انجام وظایف خود کوتاهی کنند مسیر حرکت صحیح جامعه با مشکل همراه خواهد شد. ناگفته پیداست که حرکت این گروه در راستای اهداف حکومتهای طاغوتی گناهی به مراتب بزرگتر از کوتاهی محسوب میشود. از این رو حضرت امام (ره) نسبت به روحانیون درباری که در خدمت حکومت پهلوی بوده واکنش بسیار شدیدی نشان دادند و در این باره فرمودند: «خدای متعال میداند که من نسبت به آخوندهای فاسد آنقدر شدید هستم که نسبت به سایر مردم نیستم. ساواکی پیش من محترمتر است از آخوند فاسد، آنقدر صدمهای که اسلام از یک آخوند فاسد میخورد از محمدرضا نمیخورد. در روایات هست که آخوند فاسد و ملای فاسد در جهنم از بوی تعفنش اهل جهنم در عذاب هستند. در این دنیا هم از بوی تعفن بعضی از آخوندهای فاسد، دنیا در عذاب است. ما طرفداری از عمامه نمیکنیم. ما طرفداری از اسلام میکنیم. این اسلام پیش شما باشد معظم هستید. پیش هرکس باشد معظم است.»2
حضرت امام با مشاهده روحانیونی که به جای مخالفت با برنامهها و اقدامات حکومت پهلوی، همسو و همراه با این حکومت اقدام به تبلیغ و دفاع از شخص شاه و دربار وی نمودند، جامعه و مردم را نسبت به این افراد آگاه ساخت و این جریان را به «ابوهریره» و «شریح قاضی» تشبیه میکند که دربار برای پیشبرد اهداف خود این افراد را معمم کرده بود. امام خمینی در این باره میفرمایند: «اینها از فقهای اسلام نیستند و بسیاری از اینها را سازمان امنیت ایران معمم کرده تا دعا کنند.»3
از نمونه این روحانیون درباری میتوان به غلامحسین دانشی و عباس مهاجرانی اشاره کرد. غلامحسین دانشی نماینده مردم آبادان در مجلس شورای ملی به عنوان روحانی توانست نظر شاه را جلب کرده و به مجلس راه پیدا کند و به جای توجه به نیازها و منافع مردم به عنوان مجری برنامههای مذهبی رادیو و تلوزیون ملی ایران به دفاع از برنامهها و اقدامات شاه میپرداخت و مرتب به دربار رفت و آمد میکرد تا جایی که از مخالفین جدی خروج شاه از ایران نیز به شمار میرفت. گفتنی است که وی بلافاصله پس از انقلاب به دلیل مبارزات آشکار علیه انقلاب اسلامی اعدام شد.
حضرت امام اگرچه ارزش بسیار زیادی برای روحانیت و لباس آن قائل هستند ولی روحانیونی که عملا در اختیار دربار و مقاصد محمدرضاشاه حرکت میکنند را خارج از دین و مفسد خطاب میکنند زیرا این افراد نه از اسلام درکی دارند و نه دین را میشناسند. این گروه در منظر حضرت امام جز برای گمراه کردن مردم اقدامی نمیکنند. از همین رو بود که حضرت امام این افراد را از ساواک بدتر میدانست زیرا نیروهای ساواک و دربار ادعایی در ترویج دین و اسلام نداشتند و آشکارا اقدام به نفی دین مینمودند ولی این روحانیون با برتن کردن لباس پیامبر (ص) به عنوان مبلّغان دین اسلام عملا در مسیر طاغوت گام برداشته و از هیچ عملی برای برقراری و ماندگار حکومت پهلوی دریغ نمیکردند. باید به این نکته توجه داشت که به تدریج و در فرایند مبارزات انقلابی امام خمینی و پر رنگ تر شدن نقش روحانیون از یک طرف از تعداد از این روحانیون نیز کاسته شد و از سوی دیگر آنان با انتشار اسلامی که منادی انقلاب بود به حاشیه رفتند.
امام خمینی به هنگام تدریس در مسجد شیخ انصاری در دوران تبعید به شهر نجف
پی نوشت:
1.سید روحالله موسوی خمینی، صحیفه امام، ج21، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1389، ص98.
2.همان، ج10، ص279-280.
3.سید روحالله موسوی خمینی، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1378، ص 148.