[گزارش مقدم رئیس ساواک به شاه] ... مقدم اضافه کرد: «از طریق تلفن شنودی ساواک اطلاع یافتم که همان شب بختیار با ارتشبد جم1 که در پاریس به سر میبرد تماس گرفته و پس از سلام و احوالپرسی، بیمقدمه گفته است: «تیمسار، بالاخره نوبت ما هم رسید.» جم از آن طرف پرسیده بود: «چه اتفاقی افتاده است؟» بختیار گفت: «شاه میرود و وجود شما سخت لازم است. هر طور هست خودتان را تا چهل و هشت ساعت دیگر به تهران برسانید.»...
5 آذر ماه 1357
[گزارش مقدم رئیس ساواک به شاه] ... مقدم اضافه کرد: «از طریق تلفن شنودی ساواک اطلاع یافتم که همان شب بختیار با ارتشبد جم1 که در پاریس به سر میبرد تماس گرفته و پس از سلام و احوالپرسی، بیمقدمه گفته است: «تیمسار، بالاخره نوبت ما هم رسید.» جم از آن طرف پرسیده بود: «چه اتفاقی افتاده است؟» بختیار گفت: «شاه میرود و وجود شما سخت لازم است. هر طور هست خودتان را تا چهل و هشت ساعت دیگر به تهران برسانید.» جم جواب داده بود: «میدانی، به علت کسالت پسرم نمیتوانم یک ساعت از او دور شوم.» بختیار در پاسخ گفته بود: «میدانی فریدون، اینجا پای مملکت در میان است و هر کدام از ما وظیفهای داریم، بیایید شما فرماندهی ارتش را به دست بگیرید و در کنار من نخستوزیر، علاوه بر جلوگیری از کشت و کشتار جوانان، و از بین رفتن آنان، جلو نقشۀ بیگانگان که همانا تجزیۀ ایران است بگیریم. به هر حال، وضع طوری شده که پای من وسط آمده و شاه پیشنهادهای مرا قبول کرده است. مطمئنم دکتر صدیقی هم مرا تأیید خواهند کرد. میدانم که او در مورد سرنوشت کشور نگران است.» جم از بختیار میپرسد: «آیا ارتش را از شاه گرفتهای؟» بختیار قول این کار را داده و گفته است: «به هر حال، من در ایران کسی را جز شما برای قبول این مسئولیت شایسته نمیبینم. در میان امرای ارتش که آلوده نباشند و ضمناً محبوبیت و قدرت کافی هم داشته باشد، نمیبینم.» پس از پایان این مکالمۀ تلفنی جم گفت: «شاپور اجازه بده کمی فکر کنم.»2
فریدون جم
شماره آرشیو: 2962-288م
فریدون جم
شماره آرشیو: 13963-3ع
پی نوشت:
1. فریدون جم نخستین شوهر خواهر شاه (شمس) بود که پس از رفتن رضاخان از ایران، خواهر شاه را طلاق داد. بعد از آن، مراحل ترقی را در ارتش پیمود تا به درجۀ ارتشبدی و ریاست ستاد مشترک رسید. وی روزی در جمع نظامیان شاه را به جای اعلیحضرت «برادر» خطاب کرد. شنیدن این مطلب برای شاه که همیشه تعدادی چاپلوس و متملقگو دورش را گرفته بودند، گران آمد و عذرش را خواست. ـ نویسنده.
2. امیراصلان افشار، سروها در باد: آخرین روزهای شاه در تهران، به تقریر امیراصلان افشار؛ تهیه و تنظیم محمود ستایش، تهران: نشر البرز، 1378، صص 61-62.