انقلاب اسلامی ایران در همه جای دنیا با نام امام خمینی عجین شده است. از این روی برای درک انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی می بایست به مباحث فقه سیاسی امام خمینی رجوع کرد. همچنان که درک ولایت فقیه به عنوان یکی از مهمترین نهادها و نقشهای موجود در قانون اساسی نیز بدون درک اندیشه سیاسی بنیانگذار جمهوری اسلامی، بخصوص در بحبوحه مبارزه ممکن نیست. بر همین اساس و در دهه مبارک فجر بر آن شدیم تا با دکتر «علیرضا صدرا»، عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران و پدیدآور آثاری چون «نقش راهبردی دولت در نظریه سیاسی امام خمینی(س)» به گفتگو بنشینیم. آنچه در ادامه میآید حاصل این گفتگو است.
□ چه زمینههایی در تاریخ ایران باعث حرکت و گرایش امام به سوی مسائل سیاسی شد؟
برای پاسخ به این سؤال ابتدا مقدمه ای در رابطه با چگونگی شکل گیری دولت- ملت در ایران عرض می کنم سپس به موضوع اصلی می پردازم. ملت و کشور ایران و در اصل بین النهرین پیشتاز تاسیس دولت و سبب گذار بشریت از بدویت به مدنیت بوده است. اما در عین حال در طول تاریخ دولت و تمدن سازی ایران همواره از آفتی درونی رنج برده است. این آفت جابجایی قدرت و دولت ها و حکومت ها از طریق غلبه اقوام بر هم بوده است. به این شکل که قومی بر قوم حاکم غلبه می کرد و بعد حکومتش به صورت موروثی ادامه می یافت تا آنجا که آن قوم حاکم رو به پیری و زوال می گذاشت؛ سپس قومی دیگر بر آن غلبه کرده و به این ترتیب این مسیر ادامه مییافت. لذا حکومتهای غالب از ابتدا تا زمان مشروطه که خود نقطه عطفی در تاریخ ایران محسوب می شد، بیشتر به صورت استبدادی و سلطنت مطلقه بودند و خودکامگی و خودمحوری جزء ذاتی آن حکومتها بود. البته بعضی از آنها مانند کریم خان زند مردم دار بودند؛ اما مردم مدار نبودند.
بنابراین مشروطیت اولین حکومت در تاریخ ایران است که در پی تعدیل و مشروط کردن حکومت بود و تا حدود زیادی از غرب الهام گرفته است. البته در مصر و قفقاز و ترکیه و آسیای مرکزی هم پیش از ایران مشروطه آمده بود، اما به اندازه ایران موفق نشده بود. ایران تنها جایی بود که توانست مشروطیت را تئوریزه کند. به طوری که آثار زیادی از علمای نجف که عمدتاً ایرانی بودند درباره تبدیل سلطنت مطلقه به مشروطه نوشته شد تا مشروطه قانون مدار شود. در رأس این علما علامه نایینی بود که یکی از افراد الهام بخش نهضت امام در بحث ولایت فقیه و حکومت و نواندیشی محسوب می شود.
به این صورت مشروطیت در ایران پیروز شد؛ اما بعدها توسط روشنفکران غرب زده و در پشت صحنه، انگلستان تحریف شد. انگلستان با استعمار نوینی که شروع آن از ایران بود باعث تحریف مشروطیت گردید. هرچند ایران هیچ گاه به علت هوشیاری مردم و مذهب تشیع دچار استعمار کهن انگلیسی نشد. استعماری که در آن حاکمان انگلیسی بر مردم کشورهایی چون مصر و عراق حکمرانی می کردند و یا در حال حاضر هم ملکه انگلیس برای استرالیا حکم می زند، هیچگاه به طور کامل بر ایران مستولی نشد.
بعد از مشروطیت بحث وابستگی پیش آمد و با آنکه مشروطیت با شعار آزادی و قانون مطرح شد و در پی مشروطه کردن سلطنت و استبداد بود، اما توسط انگلستان و عوامل روشنفکرماب ایرانی انحراف یافت و این انحراف تا قبل از دهه 20 ادامه داشت. در این شرایط آخرین سنگربان مشروطیت تا قبل از دهه20 شهید مدرس بود که تمام تلاش خود را برای بازگشت آن به مسیر اصلیش انجام داد و جان خود را در این راه گذاشت. اما بعد از دهه 20 جریاناتی از جمله نهضت امام خمینی(ره) رخ داد که بیان می کرد مشروطیت دیگر قابل بازگشت نیست و حالا وابستگی هم مزید بر علت شده بود. لذا بعد از دهه 20 بحث های آزادی، حکومت قانون، ضدیت با استبداد و استقلال طلبی مطرح شد که در اوج آن نهضت استقلال طلبانه و ضد استعماری نفت بود. پس در تاریخ معاصر ایران با دو نهضت مواجه هستیم اولی نهضت ضد استبدادی آزادی خواهانه یا همان نهضت مشروطیت بود و دیگری نهضت ضد استعماری، ضد سلطه بیگانه و استقلال طلبانه(ملی شدن نفت) بود.
در دهه 20 و 30 امام هنوز مرجع نشده؛ اما اجتهاد داشتند. در این زمان علاوه بر جریان روحانیت روشنفکرانی چون اقبال لاهوری و بعد از آن جلال آل احمد، مرحوم شریعتی و شهید مطهری و مانند اینها در جهان اسلام و شرق پرچمداران این جریان و بازگشت به اسلام اصیل بودند. امام دردهه 20 شروع به ارائه آثار علمی و سیاسی در جهت نظریه اصیل بازگشت به اسلام می کند. اثر علمی امام در این زمان نیز کتاب «مصباح-الهدایه» است که بر خودسازی تأکید دارد. در واقع امام در این دوره به خودسازی خودشان و شاگردپروری برای بسیج عمومی پرداختند تا بتوانند گفتمان سازی عمومی و مردمی کرده و وارد فاز دولت سازی و انقلاب و نظام سازی جدید و حکومت اسلامی گردد. کتاب سیاسی امام نیز کشف الاسرار است که در دفاع از حکومت اسلامی و امامت و ولایت و رهبری و نقش علمای دین نوشته شد و امام نقش علمای دین در رهبری سیاسی جامعه را از کشف الاسرار مطرح می کنند.
□ شاخصه های حکومت اسلامی امام چه تفاوتی با شاخصه های حکومت سکولار دارد؟
به طور کلی حکومت امام ، حکومت دین است؛ اما نه هر دینی بلکه دین اسلام مورد نظر است. نه دینی مانند بودا که تارک دنیاست و یا دین مسیحی که رهبانی است. به قول مولوی:
مصلحت در دین عیسی غار و کوه مصلحت در دین ما جنگ و شکوه
دین اسلام دینی مدنی و اجتماعی است و به تعبیر پیامبر اسلام لا رهبانیه فی الاسلام و به تعبیر دیگری الدین و الدولت توامان. امام اینها را پیش فرض قرار داده و عنوان می کند اینکه نمی شود قانون داشت اما مجری قانون نداشت. دین و قانون حتما مجری می خواهد و لذا این اساس تفکر امام است که دین اسلام دینی سیاسی است و باید اجرا شود و برای اجرایش نیاز به حکومت است. در مقابل هم تفکر سکولار قرار دارد که بین دین و سیاست جدایی قائل است و معتقد به حکومت عرفی است و کاری به دین ندارد. اما در تفکر امام که ملهم از تفکر افرادی چون خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرای شیرازی است و همچنین تجلی یافته از تعبیر بلند شهید مدرس است که دین ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دین ماست. به این معنا که سیاست و دین چون روح و جسم برای جامعه هستند طوری که روح جامعه دین و جسمش سیاست است. روح جمهوری اسلامی هم اسلام است. با این تفاسیر حکومت و سیاست از نظر امام خمینی، دینی است؛ اما در نظر سکولار غیر دینی است.
در زمان پیامبر اسلام بود که در سه پیمان عقبه که از انصار گرفته شد، دو بیعت یعنی 60درصد بیعت با زنان بود که به بیعت النسا شهرت یافت. پیامبر اسلام اولین بار از همه مردم و زنان بیعت گرفتند. این مدل اصلا در تاریخ سابقه نداشته و حتی در انگلستان هم در سال 1961 زنان اجازه و حق رای پیدا کردند و تا قبل از آن زمان این حق را نداشتند.
□ محور اندیشه امام در کلاس های نجف بر چه پایه هایی قرار داشت و موضوع ولایت فقیه در این دوره چه جایگاهی در اندیشه ایشان داشت؟
نهضت امام از آغاز اندیشه ورزی توأم با رویکرد علمی و عملی، دینی و سیاسی است و علت تبعید امام به نجف هم سیاسی بودن ایشان بود که به دنبال حرکت و انقلاب بودند. در این اوضاع و احوال، گاه کلاس های اخلاق امام تعطیل می شد زیرا امام خمینی معتقد بودند که نمی توان در جامعه ناسالم و دولت ناسالم انتظار افراد سالم داشت. مانند اینکه در دریا برویم و انتظار داشته باشیم که خیس نشویم. پس معتقد بودند که دولت وظیفه دارد که شرایط فضایل را در جامعه فراهم کرده و موانع آن را برطرف کند.
در نتیجه اینکه باید حکومت با ولایت فقیه و علما و رهبران دینی باشد زیرا دین ما دینی سیاسی است. اما به سه علت این مسئله در دهه 20 و 30 قدر مقدور ما محسوب نمی شد. اول اینکه مردم آمادگی لازم را ندارند و گمان می کنند که خادم دولت هستند. در حالی که نمی دانند که مردم مخدوم و دولت خادم محسوب می شود. در اینجا مردم به ظلم و ستم عادت کردند. دوم اینکه ظلم و ستم خیلی ریشه دوانیده و یک شبه نمی توان یخ-ها را آب کرد. و سوم اینکه روحانیت آمادگی لازم را ندارد و در دوران مشروطه تشکل روحانیت و مرجعیت در ابتدا آن اندازه نبوده است؛ اما امام از سال 45 تا 47 دکترین خود را ارائه کرده و بحث ولایت فقیه را در نجف مطرح میکنند و اینکه الان دیگر نه تنها از بعد نظری قدر متیقن ما محسوب می شود بلکه قدر مقدور و بعد عملی هم هست که نباید تغییر کند.
لذا امام دکترین و طرح عملی سیاسی خود را ارائه می دهد و قانون اساسی و حکومت و تعیین تکلیف وظایف حکومتی را مشخص کرده است؛ امام تا قبل از آن در کتاب مصباح الهدایه و شرح جنود اصل چیستی را بیان میکند هر چند صحبتی از چگونگی حکومت نمی کند. در بحث های فقهی با آنکه فقه، فقه عملی است اما آنچه امام مطرح می کند، شخصی است اما در ولایت فقیه جنبه عمومی می یابد. ولایت فقیه، فقه عمومی و کلان است و فقه اکبر محسوب می شود. لذا امام فقه اکبر خود را در نجف تئوریزه کرده و تبدیل به دکترین میکند؛ زیرا در تلاش برای ارائه راهبرد عملی است. پس بحث ولایت فقیه را ارائه می کنند.
□ تصویری که امام از حکومت اسلامی به رسانه ها در نوفل لوشاتو ارائه می کنند چه حکومتی بود؟
تا قبل از این امام ابتدا حکومت اسلامی و بعد ولایت فقیه را مطرح کردند و حالا در فرانسه شکل حکومت را مطرح می کنند که چه شکل و سازوکاری داشته باشد و در مصاحبه با فیگارو اشاره به مدل جمهوری اسلامی می کنند. جمهوری اسلامی حکومتی است که مردم در آن نقش اصلی را دارند. البته در نهضت مشروطه نیز مردم نماینده را تعیین می کردند و نمایندگان، قانون را وضع می کردند. اما دولت و حاکم و رهبران و جابجایی آنها از عهده مردم خارج بود. اما در جمهوری اسلامی هر دو کار را مردم می توانند انجام دهند به طوری که هم نمایندگان و هم رهبران و دولت مردان را انتخاب کنند تا به پیاده سازی قوانین بپردازند.
□ با توجه به تاکید بر نقش مردم، میتوان گفت که چون نظریه امام ملهم از اسلام بود، به خاطر خصوصیت داتی اسلام به دور از دیکتاتوری قرار داشت؟
بله، دقیقاً. و اتفاقاً این موضوعی است که برخی از نظریه پردازان غربی همچون روسو و هانری کربن نیز به آن اشاره کرده اند. روسو پدر نظریه پردازی جمهوری در غرب در کتاب خود « قراردادهای اجتماعی» که به نوعی انجیل مردم سالاری جمهوری، سوسیالیست و لیبرالیست محسوب می شود، مطرح می کند که هرگونه حکومت مشروعی جمهوری است اما هرگونه حکومت جمهوری مشروع نیست. بعد هم مطرح می کند که اگر بگوییم جمهوری مسیح اشتباه است و این دو با هم قابل جمع نیستند. اما می گوید که پیامبر اسلام شرع و عرف را با هم جمع کرده بود و بسیار هم کارآمد بود و تا هنگامی که مسلمانان به اسلام نزدیک تر بودند، حکومت مردم سالارانه بود و هر چه از اسلام فاصله گرفتند دچار دیکتاتوری شدند و بین جمهوریت و اسلام فاصله افتاد. حتی در زمان خلفا نیز با آنکه انحرافاتی ایجاد شده بود اما هنوز حکومت به مردم نزدیک بود و بحث هایی چون بیعت، نظارت و قانون به شکلی کمرنگ تر وجود داشت.
آقای هانری کربن در مورد بحث بیعت در اسلام در کتاب فلسفه اسلامی خود بیان می کند که قراردادها در غرب حکم همان بیعت در اسلام را دارد. البته تجربه قراردادهای عمومی در یونان باستان وجود نداشته و اوج دموکراسی یونان، آتن بوده که با 250هزار نفر جمعیت، فقط 5هزار نفر آنها با سن و جنس و شرایطی خاص اجازه رای داشته اند. این درحالی است که در اسلام، پیامبر از همه بیعت گرفتند و اولین باری که در تمام ادوار و در همه جوامع تا آن زمان از زنان بیعت گرفته شد. در زمان پیامبر اسلام بود که در سه پیمان عقبه که از انصار گرفته شد، دو بیعت یعنی 60درصد بیعت با زنان بود که به بیعت النسا شهرت یافت. پیامبر اسلام اولین بار از همه مردم و زنان بیعت گرفتند. این مدل اصلا در تاریخ سابقه نداشته و حتی در انگلستان هم در سال 1961 زنان اجازه و حق رای پیدا کردند و تا قبل از آن زمان این حق را نداشتند. لذا روسو و همین طور مونتسکیو در کتاب روح القوانین خود بیان می کند که در اسلام نهادهایی پایدار وجود دارد که دیکتاتورها نمی توانند آن را نفی کنند که یکی از آنها بیعت است. در اسلام بدون بیعت حکومت مشروعیت ندارد.
نهضت امام خمینی هم در اصل بیان بحثی اصیل از سوی امام بود که حکومت اسلامی حکومتی است که بدون پذیرش مردم اصلا امکان ندارد و بدون مردم موجودیت و مشروعیت پیدا نمی کند. امام هم این مسئله را در فرانسه به شکل جمهوری اسلامی و نه التقاط اسلام با غرب مطرح می کنند. لذا در دهه 20 امام خمینی بحث حکومت اسلامی را آغاز می کند و در دهه 40 بحث ولایت فقیه و در دهه 50 و 60 هم بحث جمهوری اسلامی طرح می شود.
□ در پایان اگر جمع بندی از صحبت هایتان دارید، بفرمایید.
سخن پایانی اینکه الگو و گفتمان جمهوری اسلامی در حال حاضر موجودیت یافته و الان رابطه دین با بقیه مسائل مطرح می شود که فقط مختص جمهوری اسلامی نیست. بلکه سازمان بزرگی مانند سازمان ملل نیز بحث هایی چون نقش دین در محیط زیست و یا پیشرفت جامعه و توسعه را به همایش می گذارد. به این معنا که الان دیگر رابط دین با سیاست جریانی جهانی شده است و در این حال باید مراقب باشیم که دچار شبهات نشده و حرکت به جلو و آینده داشته باشیم و کاربری سیستم را بالا ببریم. اگر در جامعه ما دین وارد سیاست نمی شد در دفاع مقدس قطعا ایران در مقابل آن همه نیرو زمین گیر می شد. در حال حاضر نیز ایمان مدافعان در مقابل تکفیری ها توانسته آنها را شکست دهد. چنانچه با حکم آیت الله سیستانی به جهاد و حرکت مردم به سمت جهاد، می توان نمونه ای از الگوی بسیجی و نقش ایمان در دفاع و کارآمدی حکومت را دید. باید این کارآمدی در فرهنگ و همه زمینه ها و توسعه اقتصادی هم پررنگ تر شود.
چالش کنونی ما این است که کارآمدی حکومت و جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را بالا ببریم که در این صورت جمهوریت و اسلام و ایرانیت تقویت شده و اگر بین دولت و مردم و دین و سیاست همگرایی ایجاد کنیم، نیروی مضاعفی ایجاد شده و راه های نرفته را می شود میان بر رفت و تمدن و توسعه اقتصادی ایجاد کنیم. در مورد چگونگی افزایش کارآمدی هم باید رسانه ها و روشنفکران کمک کنند و راه کار ارائه دهند و با کمک مردم و دولت این راه را برویم و به دستاوردهای بلند رسیده و مشکلات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را حل کنیم.