[28 آذرماه 1357]
آشفتگی در دربار
دربار موقعیت همیشگی خود را از دست داده بود و دیگر آن نظم همیشگی وجود نداشت. شبها دلگیر و خستهکننده بود. بعضی از پیشخدمتها و کارکنان مذهبی دربار به گروههای انقلاب پیوسته بودند. از خانوادۀ سلطنتی کسی نمانده بود و از اطرافیان اعلیحضرت، فقط خانم دکتر لوسیا پیرنیا بود که اغلب به دربار میآمد.
لوسیا پیرنیا
شماره آرشیو:900-1-113ق
کارهای شریف امامی فضای دربار را به کلی دگرگون ساخته بود. وقتی که وی به دربار آمد و حملهای که به حزب رستاخیز میکرد، رجال رستاخیزی حساب کار خود را کردند و بساط فرار را فراهم آوردند. هویدا از دربار رفته و به گوشۀ زندان افتاده بود. طرفداران هویدا پی در پی از من وقت شرفیابی میخواستند تا نزد شاه وساطت کنند. وقتی به عرض رساندم، شاه با تغیر میگفتند: «این دزد و دغلها را ول کن، حوصلۀ دیدن هیچ کدامشان را ندارم.» اصولاً شاه پس از واقعۀ 17 شهریور دچار شوک روحی شده بود و میل داشت بیشتر در انزوا باشد.
دکتر علیقلی اردلان، وزیر دربار، که متجاوز از 80 سال داشت، فقط ناظر گذران کارهای روزمره دربار بود. عملاً در دربار کاری از پیش نمیرفت. همه از آینده بیمناک بودند و کسی دل به کار نمیداد، حتی پیشخدمتها. تنها کسی که به شاه نزدیک بود، پورشجاع پیشخدمت مخصوص اعلیحضرت بود که سعی میکرد دیگران را دلداری دهد.1
امیرعباس هویدا نخستوزیر در یک مراسم جشن مربوط به دختران پلیس
شماره آرشیو: 535-252م
پی نوشت:
1. امیراصلان افشار، سروها در باد: آخرین روزهای شاه در تهران، به تقریر امیراصلان افشار؛ تهیه و تنظیم محمود ستایش، تهران: نشر البرز، 1378، ص 98-99.