کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

شاهی که هیچگاه مردمش را ندید و نشناخت

17 بهمن 1395 ساعت 9:00

سفیر انگلیس، پس از بازگشت از مرخصی سالیانه، تقاضای شرفیابی کرد و اعلیحضرت که میل داشتند از نظر او و غربیها آگاه شوند، به وی وقت ملاقات دادند.


[30 آذر 1357]
ملاقات سفیر انگلیس
سفیر انگلیس، پس از بازگشت از مرخصی سالیانه، تقاضای شرفیابی کرد و اعلیحضرت که میل داشتند از نظر او و غربیها آگاه شوند، به وی وقت ملاقات دادند.  
 
آنتونی پارسونز، سفیر انگلیس، که عینک ضخیمش حالت پرفسوری دلپذیر به او می‌داد، از کارشناسان مسایل جهان غرب بود. او که از سال 1974 در ایران انجام وظیفه می‌کرد، بارها به من گفته بود که اعلیحضرت مرا دوست دارند. هروقت پارسونز نزد شاه می‌آمد ناچار بود اول به پرسش اعلیحضرت پاسخ دهد. پرسش این بود: «چرا مردم بر ضد او قیام کرده‌اند»
 
گاهی اوقات سفیر آمریکا و انگلیس با هم احضار می‌شدند. یادم می‌آید در اوایل مهرماه 1357 در یکی از این دیدارها اعلیحضرت عقده‌ها را گشودند. تقریباً تمام حوادث و ناآرامیهای چند ماهۀ اخیر را برشمردند و معتقد بودند تقریباً تمامی حوادث و ناآرامیهای چند ماهه اخیر به قدری پیچیده است که باید نتیجه توطئه‌ای خارجی بر ضد ایشان باشد.
 
اعلیحضرت معتقد بودند روحانیان و ملّی‌گرایان قادر به هماهنگ کردن چنین تظاهراتی نیستند. و دست ک. گ.ب یا انگلیسیها در کار است. پارسونز سعی کرد اعلیحضرت را آرام سازد. پارسونز متوجه شد که اعلیحضرت هیچ‌کس را ندارند که با او صحبت کنند، از این رو فقط با همسرشان صحبت می‌کنند.  1
 

آنتونی پارسونز سفیرکبیر انگلیس در ایران
شماره آرشیو: 1-85-287م

پی نوشت:
1. امیراصلان افشار. سروها در باد: آخرین روزهای شاه در تهران. به تقریر امیراصلان افشار؛ تهیه و تنظیم محمود ستایش، تهران: نشر البرز، 1378، صص 107ـ1088.


کد مطلب: 4254

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/4254/شاهی-هیچگاه-مردمش-ندید-نشناخت

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir