با یک نگاه بر ما روشن میشود که مقامات رژیم قصد داشتند برای جلوگیری از اتفاقات جنبش دانشجویی در تهران، دانشگاه پهلوی تازه تاسیس را به مکانی برای حامی پروری رژیم و تولید افرادی منفعل نسبت به سیاست تبدیل کنند و نه مرکزی جدی برای آموزش. به همین سبب برای این کار نیاز به افراد سیاسی مورد اعتماد و کار کشته چون اسدالله اعلم بود.
دانشگاهها و مراکز آموزش عالی از مهمترین نهادهای علمی- سیاسی به شمار میآیند که از بدو تاسیس خود منشا تحولات بسیاری هستند. یکی از این مراکز آموزش عالی که در جریان حاکمیت رژیم پهلوی دستخوش تحولاتی عمده شد، دانشگاه پهلوی و یا همان دانشگاه شیراز کنونی است. به گونهای که پنج سال نخست تاریخ دانشگاه پهلوی در بردارنده نشانههای بسیاری دال بر این مطلب بود که دانشگاهی جدید با تاکید بر کیفیت و برتری، در حال شکلگیری در ایران است که در آن از هیچ تلاشی برای فراهم آوردن مدرنترین تسهیلات مانند مجموعههای ساختمانی دریغ نمیشود و حتی اعضای هیئت علمی آن با حقوقی دو برابر یا سه برابر دانشگاههای دیگر به استخدام در میآیند.
بدین ترتیب در ابتدا چنین به نظر میرسید که دانشگاه پهلوی فرصتی عالی برای تبدیل شدن به یک مرکز آموزش عالی دارای کیفیت بالا ایجاد کرده که در آن از نفوذ سیاسیون رژیم پهلوی برعکس دیگر مراکز آموزشی خبری نیست. اما با انتخاب اسدالله علم نخست وزیر سابق و شخص مورد اعتماد شاه به ریاست دانشگاه، آن هم بدون هیچ سابقه مدیریت آموزشی و همچنین حمایت آمریکاییان از این دانشگاه، اشتباه تمامی تصورات بالا برملا شد. به همین منظور در ادامه این نوشتار قصد داریم بررسی کنیم چرا دانشگاه شیراز با یک هزینه بسیار زیاد و با حمایتهای آمریکاییان تاسیس شد؟ و همچنین به چرایی این نکته بپردازیم که به چه دلیل افراد عالی رتبه سیاسی رژیم، ریاست این دانشگاه را برعهده گرفتند؟ علت و هدف پنهان این هزینههای زیاد برای تاسیس این نهاد آموزش عالی چه بوده است؟
1) اداره دانشگاه توسط وفاداران سیاسی
برای پاسخ به این سوال که چرا سیاسیون عالی رتبه وفادار رژیم و بی تجربه در حوزه مدیریت آموزشی، به عنوان رئیس دانشگاه پهلوی انتخاب شدند و آن را تحت مدیریت و کنترل خود درآورند، باید ابتدا به روند خط فکری جریانهای دانشجویی آن زمان نظر بیفکنیم. در طول دوران حکومت پهلوی دوم به خصوص از دهه سی به بعد، جنبشهای دانشجویی در واکنش به وضع نامطلوب جامعه به نقد آشکار رژیم میپرداختند و برای رسیدن به اهداف خود و طراحی سیستم مطلوب رو به سوی ایدئولوژیهای اصلاحگر، منسجم و انقلابی آوردند.1 به همین علت رژیم پهلوی قصد داشت نظام دانشگاهی خلق کند که بر اساس الگوی مورد تایید نظام سیاسی حکومت پهلوی عمل کند و تجربه تلخ جنبشهای دانشجویی دوران نهضت صنعت نفت و یا قیامهای دانشجویی شانزدهم آذرماه 1332 و 15 خرداد 1342 2دوباره متبادر نشود. برای خلق این سیستم و الگو لازم بود مدیریت دانشگاه در دست کسانی باشد که به سیستم حکومتی وفادار باشند تا بتوانند آن الگوها را در عمل پیاده کنند.
بازدید محمدرضا پهلوی از دانشگاه پهلوی شیراز و گفتگو با یکی از دانشجویان
شماره آرشیو: 956-11ع
این مطلب بدین معناست که در درجه نخست، رئیس دانشگاه میبایست فردی باشد که توانایی کنترل دانشجویان و جهت دهی سیستم دانشگاه در جهت منافع سیاسی رژیم را دارا باشد. به همین منظور اسدالله علم از مورد اعتمادترین فرد در محفل داخلی شاه، به ریاست دانشگاه پهلوی انتخاب شد. وی به همراه معاون سیاسی خود امیر متقی، مامور شد دانشجویانی وفادار به رژیم تحویل دهد و آرامش خاطر و کنترل را در دانشگاه برقرار کند. به عنوان مثال بعد از چند مدت علم به فرح پهلوی در خصوص اهداف و موفقیتهای نظام اداری خود در این حوزه چنین گفت: «افتخار داریم به عرض برسانیم که آنها(دانشجویان دانشگاه پهلوی) این موسسه را در حالی ترک میکنند که از جملهی وفادارترین و وطن پرستترین فرزندان کشور هستند»3. با یک نگاه بر ما روشن میشود که مقامات رژیم قصد داشتند برای جلوگیری از اتفاقات جنبش دانشجویی در تهران، دانشگاه پهلوی تازه تاسیس را به مکانی برای حامی پروری رژیم و تولید افرادی منفعل نسبت به سیاست تبدیل کنند و نه مرکزی جدی برای آموزش. به همین سبب برای این کار نیاز به افراد سیاسی مورد اعتماد و کار کشته چون اسدالله اعلم بود.
از همان آغازین روزهای تاسیس دانشگاه پهلوی شیراز، با دانشگاه پنسیلوانیا یک قرار داد همکاری امضا شد تا شیوه آموزش آمریکایی در این نهاد دانشگاهی ایرانی پیاده شود. علت این امر نیز این بود تا به وسیله نظام آموزشی لیبرالی از نوع آمریکایی در خاک ایران، دانشجویان پیوند و تعهدی نسبت به سنتها و ارزشها دینی احساس نکنند...
2) پراکنده کردن دانشجویان معترض در کشور
همانطور که قبلا گفته شد، وجود حکومت خودکامه و دیکتاتوری محمدرضا پهلوی و فقدان آزادیهای سیاسی، سبب شده بود دانشگاههای تهران به پایگاهی برای فعالیتهای جدی علیه نظام تبدیل شود و روز به روز بر اعتراضات و اعتصابات دانشجویی در تهران افزوده شود. این اعتراضات به قدری رژیم را مستاصل کرده بود که به این فکر افتاد تا دست به تاسیس دانشگاهی در جنوب کشور بزند، تا بدین وسیله چند هدف را پیگیری کند. ابتدا بتواند با قرار دادن یک دانشگاه مدرن در جنوب کشور و دادن منابع مادی بسیار، برخی از دانشجویان معترض و انقلابی را متقاعد به رفتن به آنجا کنند تا مانند سفر نیکسون به تهران در 16 آذرماه 1332، در پایتخت نباشند که بلوایی برای رژیم ایجاد کنند و دائما برای سیستم مزاحمت فراهم کنند. همچنین هدف بعدی این بود که به واسطه این سیاست، دانشجویان انقلابی دیگر در کنار یکدیگر نباشند و در سطح کشور متفرق و پراکنده گردند. و در انتها میتوانستند با همان منابع نامحدود مالی با مدیریت افراد سیاسی کارکشته، دانشجویانی حامی رژیم پرورش دهند که در مقابل دانشجویان دانشگاه تهران به عنوان نیرویی تعادل بخش برای رژیم عمل کنند و در عین حال تهدیدات سیاسی آن دانشگاه را نیز کاهش دهند.4
3) حامیپروری در بین دانشجویان
با مطالعه سیر تحولات تاریخ رژیم پهلوی دوم متوجه میشویم که دانشجویان از جمله بزرگترین تهدیدات برای نظام موجود بودند. به همین منظور دستگاه اداری پهلوی به این فکر افتاد به جای رودرویی مستقیم با دانشجویان، آنها را با تلاش و هزینه بسیار، به صورت غیر مستقیم مطیع کند. به همین علت رژیم قصد داشت با تاسیس دانشگاه پهلوی در جنوب کشور و استقرار آن در فضای دور از فضای انقلابی پایتخت، به غیر از پراکنده کردن دانشجویان، در آنجا با نظام «کمک هزینه تحصیلی» مسئولیت پذیری و وفاداری دانشجویان را بیشتر تضمین کند. این ارائه نظام کمک هزینه دانشجویی که استادانه طراحی شده بود، میکوشید وفاداری دانشجویان را به دست آورد تا به همکاری با نظام بپردازند. همچنین با دادن این کمک هزینه به افراد حامی رژیم سعی میشد نه تنها بین براندازان رژیم شکاف و جدایی بیافتد، بلکه در کنار آن از دانشجویان حامی در مقابل اعضای هیئت علمی معرض رژیم استفاده شود. بدین ترتیب بسیاری از آن دانشجویان پیوندهایی را با مدیران سیاسی آن دانشگاه برقرار کردند و کارهای درسی به دلمشغولی درجه دوم آنها بدل شد.5
4) نظام آموزش آمریکایی
از همان آغازین روزهای تاسیس دانشگاه پهلوی شیراز، با دانشگاه پنسیلوانیا یک قرار داد همکاری امضا شد تا شیوه آموزش آمریکایی در این نهاد دانشگاهی ایرانی پیاده شود. به همین علت این همکاری با حمایت مالی، فکری و فنی ایالات متحده همراه شد. علت این امر نیز این بود تا به وسیله نظام آموزشی لیبرالی از نوع آمریکایی در خاک ایران، دانشجویان پیوند و تعهدی نسبت به سنتها و ارزشها دینی احساس نکنند، آن هم دانشجویان و جوانانی که قرار است به زودی کنترل اداری و سیاسی ایران را در دست بگیرند و یا قرار است معلمانی شوند که بتوانند به آموزش فرهنگ آمریکایی به نسلهای آینده ایران کمک کنند. به عنوان نمونه علم میگوید: «دانشگاه پهلوی از همان آغاز با دانشگاه پنسیلوانیا قرارداد همکاری و مبادله استاد داشت و نظام آموزشی آن نیز بیش از هر دانشگاه دیگر ایران همانند دانشگاههای آمریکایی بود.»6 افزون بر این، در اینجا فرصتی برای حمایت از یک طرح مهم و بسیار مورد نیاز برای آمریکا فراهم شده بود تا برنامههای کمکهای نظامی و سایر نفوذها و مداخلات سیاسی و نظامی در ایران را که سالها مورد انتقاد و حمله توده مردم قرار داشت از ذهنها پراکنده کند و هم مروج فرهنگ و توجیهگر اقدامات خود باشد.
فرجام
با وجودی که در ابتدا نخبگان علمی ایران از تاسیس دانشگاه پهلوی استقبال کردند و میپنداشتند این دانشگاه مدرن بشارت دهنده منافع علمی بسیار برای نسل جوان ایرانی است، اما در ادامه متوجه شدند هدف دیگری از تاسیس آن مدنظر رژیم است. اهدافی همچون بازسازی و تقویت حامیان رژیم در میان دانشجویان و اساتید، سرکوب افراد معترض به واسطه همان حامیان پرورش یافته در دانشگاه و همچنین ترویج سیستم لیبرالی نظام آموزشی آمریکا در ایران برای توجیه اقدامات سیاسی شاه و آمریکا در کشور.
محمد رضا پهلوی در سفر به شیراز ، هنگام بازدید از دانشگاه پهلوی
شماره آرشیو: 2623-1-124ط
پی نوشت:
1.علیرضا کریمیان، جنبش دانشجویی در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 295.
2.مهناز میزبانی، منیژه صدری و حشمت الله سلیمی، نقش مساجد و دانشگاهها در پیروزی انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 145.
3.جیمز آلن بیل، سیاست در ایران، گروهها، طبقات و نوسازی، ترجمه علی مرشدیزاد، تهران، نشر اختران، 1387، ص 136-137.
4.جیمز آلن بیل، همان، ص 133-135.
5.جیمز آلن بیل، همان، ص 143-144.
6.امیر اسدالله علم، یادداشتهای علم 1349 تا 1351، ویرایش: علینقی عالیخانی، جلد دوم، انتشارات مازیار، 1377، ص 182.