وه چه وجه تشابهی! چه اتفاق جالبی! جناب آقای کیم روزولت! این اسم چیزی را به یاد شما نمیاره؟ آیا ایشان همان طراح نقشه کودتای 28 مرداد 1332 و عامل اصلی سرنگونی دولت قانونی وقت، یعنی دکتر محمد مصدق نیست؟ بله، حدستان درست است، کیم روزولت یا بعبارتی کرمیت روزولت همان فرد است. خوب ممکن است از خود بپرسید موضوع چیست و یا مراد از طرح این سؤال کدام است؟
وه چه وجه تشابهی! چه اتفاق جالبی! جناب آقای کیم روزولت! این اسم چیزی را به یاد شما نمیاره؟ آیا ایشان همان طراح نقشه کودتای 28 مرداد 1332 و عامل اصلی سرنگونی دولت قانونی وقت، یعنی دکتر محمد مصدق نیست؟ بله، حدستان درست است، کیم روزولت یا بعبارتی کرمیت روزولت همان فرد است. خوب ممکن است از خود بپرسید موضوع چیست و یا مراد از طرح این سؤال کدام است؟
آیا میخواهیم در مورد سوابق عملکرد روزولت صحبت کنیم و نقش او را در جریان کودتای 28 مرداد مورد واکاوی قرار دهیم یا منظور چیز دیگری است؟ راستش در جواب به این سؤال باید بگویم: «خیر» چنین قصدی در کار نیست ـ هر چند که شاید پرداختن اندکی به آن هم خالی از فایده نباشد ـ ولی اصل ماجرا چیز دیگری است.
قضیه این است که هنگامی که داشتم خاطرات امیراصلان افشار در مورد آخرین روزهای شاه در تهران را مرور میکردم به محض اینکه به نام روزولت و طرح او که برای تثبیت نظام شاهنشاهی و رژیم پهلوی به محمدرضا ارائه میداد رسیدم، همان سؤال بالا به ذهنم خطور کرد که آیا این فرد همان شخص است یا تشابه اسمیای بیش نیست؟ غور و پیگیری این مطلب مرا با خود به جریانات وقایع ملی شدن صنعت نفت و نقش مشترک و مخرب دو کشور انگلیس و آمریکا در به شکست کشاندن آن نهضت مردمی برد.
پس از آن، فجایع و جنایات و ویرانیهای دیگری که باز از سوی همین کشورهای استعمارگر و استثمارگر غربی و شرقی انگلیس، آمریکا، شوروی و دیگر متحدانشان بر جهان بشریت و بر سر این مُلک و ملت رفته است، به یکباره از نظرم گذشت و در ذهنم مرور شد؛ گویی کلمات کتاب به حرکت و رقص آمدهاند و اتفاقات سنوات گذشته را به نمایش گذاشته و بازگو میکنند.
جنگ جهانی اول و دوم و کشتار آن همه انسانهای بیگناه، کاشتن نطفه نامشروع رژیم صهیونیستی در منطقه و غصب سرزمین فلسطین و به خاک وخون کشیدن و آواره کردن میلیونها مردم مظلوم آن به بهانه واهی واقعه هلوکاست ـ آنهم نه بدست مردم ستمدیده فلسطین بلکه به دست آلمان نازی؟!ـ، واقعه هیروشیما و ناکازاکی، انحراف و شکست نهضت عدالتخانه و مشروطیت ایران، ترور و بدنام کردن رهبران آن، بدار آویختن شیخ فضلالله نوری، ایفای نقش گروههای وابسته و سرّی و مخفی فراماسونری و بهائیت در به شکست کشاندن نهضت، قرارداد 1907 و تقسیم ایران به دو حوزه نفوذ انگلیس و شوروی، قرارداد 1919 به منظور تسلط مستشاران انگلیسی بر کلیه امورات لشکری و کشوری ایران، به کرسی سلطنت نشاندن افراد دست نشانده و وابستهای چون رضاخان پالانچی یا همان میرپنج و پس از آن نیز پسرش محمدرضا و به زیر یوغ اسارت بردن ملت ایران برای 57 سال، نقض بیطرفی ایران در شهریور 1320 و به بار آوردن آن همه خسارات و ویرانیهای جبران ناپذیر و قحطی و غارت و کشته شدن آنهمه مردم بیگناه کشورمان بدست نیروهای بیگانه و متجاوز، حمایت تمام و کمال از یک دیکتاتور جنایکاری چون شاه در مقابل انقلاب مردمی ایران در سال 57، تحریک تجزیهطلبان، مداخله نظامی در طبس، کودتای نوژه همدان، تحریک و پشتیبانی صدام در جنگ با ایران، تجهیز صدام به سلاحهای شیمیایی و سکوت در برابر به کارگیری آن توسط رژیم بعث بر علیه مردم مظلوم حلبچه و رزمندگان ایران، انتفاضه شعبانیه سال 1991 و کشتار شیعیان و مردم مظلوم عراق، ساقط نمودن هواپیمای مسافربری ایران در خلیج فارس، حمله به افغانستان، حمله به عراق، حمایت از رژیمهای دیکتاتور و متحجّر و موروثی عربی در به خاک و خون کشیدن انقلابهای مردمی منطقه و هزاران جنایات بیشمار دیگری که ذکر و سیاهه آن صفحات بیشماری را میطلبد، همه و همه از جمله چیزهایی بود که تصویر خاطرات آن یک به یک از جلوی چشمانم گذشت، جالب و حیرتآور اینکه دیدم تمام این اقدامات جنایتکارانه و ضد بشری ـ از دیرباز تا کنون ـ به دست کسانی انجام شده است که داعیۀ حقوق بشری، آزادیخواهی و دموکراسیخواهی آنان گوش فلک را پر کرده است و وجه مشترک همه اینها همانا شعارهای پر طمطراق حقوق بشری و آزادیخواهی بوده است در حالی که دستشان تا مرفق به خون همین بشر و انسانهای مظلوم عالم آغشته است.
عجبا از این همه وقاحت و بیشرمی و نامردمی! از این روی از خوانندگان محترم دعوت میکنم که در ادامه، خود به نظارۀ نمونۀ دیگری از این دست اقدامات آزادیخواهانه و دموکراسیطلبانه که ذکر آن به میان آمد بنشینند. مطلب ذیل روایتی است از سوی امیر اصلان افشار آخرین رئیس تشریفات دربار شاهنشاهی محمد رضا پهلوی در مورد طرح روزولت ـ یکی از همین سفیران صلح که از قضا پدر بزرگ وی، تئودور روزولت نیز برندۀ جایزۀ صلح نوبل میباشد ـ که به خوبی از چهرۀ دروغین این مدعیان حقوق بشری پرده برداشته است.
30 آذر 1357
امروز تلفنچی دربار اطلاع داد که آقای کیم روزولت 1 از سفارت آمریکا میخواهند با شما صحبت کنند. دستور دادم تلفن را وصل کنند. از آن طرف سیم روزولت گفت: «اصلان میخواهم وقتی بدهی تا شاه را ببینم.» پرسیدم: «خیلی فوری است؟» گفت: «بلی»، گفتم: «امروز عصر چطور است؟» گفت: «عالی است.» من به اعلیحضرت اطلاع دادم و ایشان هم تمایل به دیدنش داشتند.
روزولت، در وقتی که تعیین شده بود، به کاخ نیاوران آمد و او را به دفتر شاه راهنمایی کردم.
اعلیحضرت از من خواستند که بنشینم و به سخنان وی گوش دهم.
پس از آنکه رو به روی هم نشستند، روزولت، ضمن اظهار تأسف از اوضاع ایران گفت: «وقتی انورالسادات با شما صحبت میکرد من در ژنو بودم. زمانی که وارد مصر شدم مخفیانه نزد انورالسادات رفتم. در جلسهای که با حضور انورالسادات و ژنرال بونعیم رئیس ستاد مصر تشکیل دادیم، طرحی ریختهایم که، در صورت موافقت، بار دیگر موقعیت شما را تثبیت خواهد کرد. اعلیحضرت یقیناً به خاطر دارند که در آخرین دیدارمان این روزها را پیشبینی میکردم، بخصوص با بودن شخصی مانند هویدا که اعتماد مردم را نسبت به شما سست کرد.»
اعلیحضرت سری تکان دادند و گفتند: «بله، متأسفانه حصاری به دورم کشیده بودند که از ماورای آن بیخبر بودم و امروز هم که میخواهم این حصار را بشکنم فشار بیرونی نمیگذارد.»
شاه که بیصبرانه منتظر شنیدن مفاد طرح یاد شده بود، ضمن اشاره به موضع کارتر گفتند: «من و مشاورانم طرحهای متعددی برای پایان دادن به وضعی که کشورم با آن رو به روست ریختهایم، ولی متأسفانه رئیس جمهور شما، آقای کارتر، علیرغم روابط دوستانه و برخلاف اصول روابط دو کشور، همه چیز را زیر پا گذاشت و عملاً حمایت خود را از رژیم من که در 25 سال گذشته بهترین دوست آمریکا و مطمئنترین همپیمان شما بودم، دریغ کرده است. با این حساب و با توجه به تأکید چند بار کارتر به من و اردشیر زاهدی در مورد خودداری از اعمال خشونت، آیا تصور میکنید، باز هم اقدامی حاد و یکجانبه به نتیجه میرسد؟»
کیم روزولت گفت: «ما حمایت جرالد فورد را به دست آوردهایم. او قول داده است حمایت اکثریت جمهوریخواهان را در پارلمان آمریکا برای شما تدارک ببیند. به هر حال، طرحی با کمک سادات و رئیس ستاد ارتش مصر تهیه کردهایم که اگر اجازه میدهید آن را بیان کنم.» اعلیحضرت گفتند: «بگویید.»
دیدار محمدرضا و فرح پهلوی با محمد انورسادات (رئیسجمهور مصر) و همسر وی بهنگام سفر به آن کشور
شماره آرشیو: 405-11ع
طرح روزولت
برای آرامش کشور، نخست تعدادی از هواپیماهای حمل و نقل و بعضی از جتهای نیروی هوایی ایران، از ایران خارج و در مصر و تلآویو مستقر شوند تا از دسترس مخالفان دور باشند. در مرحلۀ دوم نیروهای باقیماندۀ ایرانی در مسقط و عمان به مصر منتقل شوند و در مرحلۀ سوم ژنرالهای شما در تهران، به بهانۀ ضعف دولت در ادارۀ امور کشور قدرت را به دست گیرند. در مطالعاتی که من و انورالسادات داشتهایم به این نتیجه رسیدهایم که روحیۀ سربازان ایرانی از 17 شهریور به این طرف سخت متزلزل است و بعضی از آنان از سربازخانهها فرار کرده و به مخالفان پیوستهاند و ضمناً هنگام رویارویی با مردم نمیتوانند کاری انجام دهند. در مرحلۀ آخر ترتیبی میدهیم که گروهی از نظامیان اسراییلی که از خانوادۀ مهاجران یهودی هستند، به همراه سربازان ایرانی مقیم ظفار، به تهران، مشهد، تبریز، شیراز و اصفهان بروند و با مردم مقابله کنند و در ظاهر چنین عنوان شود که به دستور دولت آخرین نفرهای نظامی ایران از مأموریت بر میگردند.»
پس از آنکه کیم روزولت سکوت کرد، اعلیحضرت گفتند: «در اینجا مسئلۀ درگیری پیش میآید و من مطمئنم که حمام خون به راه خواهد افتاد، ضمن اینکه میدانید آخرین شانس برای رسیدن به یک راه حل مسالمتآمیز است که بختیار را به نخستوزیری انتخاب کردهایم.»
کیم روزولت گفت: «من مطمئنم اگر این طرح به درستی اجرا شود، تشنجها فروکش خواهد کرد و کشور رو به آرامش خواهد رفت.»
در این هنگام روزولت دَرِ کیف خود را گشود، پرونده و نقشهای درآورد و روی میز پهن کرد و سخنان خود را اینطور ادامه داد: «مهمترین قسمت از عملیات بخش چهارم آن است. به محض اینکه نیروهای ویژۀ اسرائیلی همزمان با نیروهای ایرانی به شهرهای عمده رسیدند و در نقاطی که برایشان در نظر گرفته شده است مستقر شدند، کوماندوهای ویژه با داشتن نام و نشانی و شناسایی کامل از محل استقرار رهبران مذهبی و سیاسی مخالف، خیلی آرام و با دقت آنان را از محلهای سکونتشان میربایند و در محلی نگهداری میکنند تا کشور آرامش یابد.»
اعلیحضرت که از شنیدن حرفهای کیم به وحشت افتاده بودند، گفتند: «این طرح مثل قصههای جیمز باند است.»2
محمدرضا پهلوی، فرح، انورسادات، همسرش و هیئت همراه در بازدید از اهرام ثلاثه کشور مصر
شماره آرشیو: 407-11ع
پی نوشت:
1. کیم روزولت همان کسی است که باعث کودتای 28 مرداد و سقوط دکتر مصدق گردید. کیم روزولت به هنگام تحصیل در دانشگاه به خدمت سیا درآمد و از آنجا که استعداد خاصی در جاسوسی داشت، خیلی زود طرف توجه رؤسایش قرار گرفت و مأموریتهای ویژهای به او واگذار شد. وی دارای استعداد فوقالعادهای بود و در مدتی کمتر از هشت ماه ترکی و عربی را نزد خود فرا گرفت. پس از جنگ جهانی دوم تلاش کرد که جای پای خود را در خاورمیانه محکم کند. در همین زمان بود که سیل جاسوسان آمریکایی به چند کشور خاورمیانه سرازیر شدند و این هنگامی بود که مبارزات بر ضد انگلیس به اوج رسید. شاه برای سرنگونی مصدق دست به دامان آمریکاییها شد و آمریکاییها کیم روزولت را برای این منظور معرفی کردند. کیم روزولت طرح کودتای آمریکایی را پیریزی کرد. او، با کمک شوارتسکف بررسی دقیقی از موقعیت مصدق، حزب توده و نیروهای وفادار به شاه به عمل آورد و در این میان ملاقاتهای متعددی به طور پنهانی میان شاه، روزولت و سپهبد زاهدی صورت گرفت و زمینه برای کودتا بر ضد مصدق فراهم شد.
[برای اطلاع بیشتر از شرح حال کرمیت روزولت و جنایات آمریکا رجوع شود به:
http://www.irdc.ir/fa/content/5241/print.aspx
http://www.choghadaknews.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=646:choghadak&catid=15:article[
2. امیراصلان افشار. سروها در باد: آخرین روزهای شاه در تهران. به تقریر امیراصلان افشار؛ تهیه و تنظیم محمود ستایش، تهران: نشر البرز، 1378، ص 101-104.