شاه به جای اینکه ثروت حاصله را در مسیر نوسازی صنایع و افزایش تکیه بر تولید داخلی خرج کند و در کنار آن بستری مناسب برای شکل گیری تولیداتی برای صدور به خارج از کشور فراهم آورد، با تصور اینکه ثروت بادآورده هیچگاه از بین نخواهد رفت، به صورت گسترده این ثروت را در مسیر تجملات و واردات کالاهای لوکس و مصرفی خرج کرد.
تشخیص بروز بحران در اقتصاد یک کشور خیلی پیچیده به نظر نمیرسد؛ با این حال برخی مواقع تشخیص نوع این بحران و بیماری سخت مینماید. ممکن است برخی با مشاهده تقویت پول ملی، افزایش نرخ ارز، افزایش واردات و افزایش قدرت خرید مردم به این نتیجه برسند که نه تنها شرایط اقتصاد کشور بحرانی نیست بلکه به سمت رشد و پیشرفت در حال حرکت است. اگرچه این شرایط در کوتاهمدت بسیار مطلوب جلوه میکند ولی چنانچه علت بروز این مسائل ورود سرمایه کلان و ناگهانی به کشور باشد و برنامهریزی دقیق برای استفاده درست از این سرمایه وجود نداشته باشد، نه تنها کشور با رشد اقتصاد مواجه نخواهد شد بلکه در فاصله نه چندان طولانی دچار یک بحران بسیار جدی میشود که در علم اقتصاد بدان بیماری هلندی گفته میشود. سالهای پایانی حکومت پهلوی به واسطه افزایش قیمت نفت منتهی به ورود سرمایه سرشاری به کشور شد که به دلیل بیبرنامگی برای مدیریت آن، برای چند سال کشور با بحران و رکود جدی و به اصطلاح بیماری هلندی گرفتار شد. مطلب حاضر کالبدشکافی کوتاه این مسئله اقتصادی در چند سال پایانی حکومت پهلوی را به بحث میگذارد.
بیماری هلندی چیست؟
در دهه 1970 میلادی به واسطه کشف و صادرات گازهای طبیعی در هلند، اقتصاد این کشور به سرعت متحول شد. هلند که تا پیش از آن به عنوان وارد کننده گاز مطرح بود با تمرکز بر روی حوزه صادرات خود توانسته بود تعادل نسبی در اقتصاد کشور خود به وجود آورد. دولتمردان هلند با مشاهده کشف گاز در این کشور اقدام به صادرات زیاد آن نموده که در نهایت این امر منجر به افزایش درآمد ارزی این کشور و افزایش واردات کالا شد. این مسأله در ادامه به افزایش نرخ ارز واقعی هلند و کاهش صادرات منتهی شد که در نهایت تولید کنندگان و صادرکنندگان این کشور توان رقابت در عرصه جهانی را از دست دادند و به تدریج مردم هلند با کاهش رشد اقتصادی، تورم زیاد و رکود بیسابقه مواجه شدند که تا چند سال امکان رهایی از آن فراهم نشد.1 از این پس به مشکلاتی مشابه آنچه در هلند پیش میآید اصطلاحا بیماری هلندی میگویند، مسئلهای که دامن حکومت پهلوی را نیز گرفت.
بیماری هلندی در ایران
به طور کلی بیماری هلندی در کشورهایی نمایان میشود که اقتصاد آنها وابسته به منابع طبیعی مانند گاز و نفت و غیره... بنا شده باشد. این کشورها به دلیل وابستگی زیاد به این محصولات عموما در حوزه تولیدات و صادرات بسیار ضعیف عمل میکنند. همچنین به دلیل ناتوانی در تعیین قیمت محصول صادراتی خود در بازار جهانی، امکان برنامهریزی دقیق برای ارز آوری از آن محصول را ندارند و همواره اقتصادشان به شدت متأثر از تحولات بینالمللی است.
اقتصاد ایران در دوره پهلوی دوم در همین زمره قرار دارد. نفت از همان ابتدای استخراج در ایران به طور همزمان برای ایرانیان فرصت و تهدید بود؛ زیرا از همان دوره و به واسطه وجود درآمدی همیشگی از این حوزه، هیچگونه اقدامی در خصوص بسترسازی برای گسترش تولیدات داخلی صورت نگرفت و عملا در بسیاری از اقلام به عنوان وارد کننده محسوب میشدیم. اگرچه به واسطه نبوغ ذاتی در میان مردم، برخی از صنایع از جمله؛ صنعت منسوجات سنتی، صنعت کاشی سنتی، صنعت شیشهگری سنتی، صنعتی خراطی چوب و فلزکاری سنتی در برخی از مناطق ایران گسترش خوبی داشت که علاوه بر ایجاد اشتغال، امکان صادرات آنها و ورود ارز خارجی به کشور میسر شده بود، ولی به دلیل سیاستهای اشتباه حکومت پهلوی و بیتوجهی به این حوزهها، این صنایع یا به کلی نابود شدند و یا در حد کارگاههای بسیار کوچکی باقی ماندند.2
در پی برنامههای توسعه و نوسازی که از سوی محمدرضا شاه از اوایل دهه 40 به بعد در ایران مطرح شد، شاهد تأسیس بسیاری از کارخانجات و صنایع در حوزههای مختلف بودیم. اگرچه این امر منجر به اشتغال بسیاری از افراد در ایران شد ولی مسأله اینجاست که اکثر این کارخانجات و صنایع تأسیسی اولا مصرفی بوده و ثانیا وابستگی شدیدی چه در بحث نیروی کار ماهر، مواد اولیه و حتی ماشین آلات به خارج داشتند. طبیعتا حفظ و نگهدای این صنایع نه تنها سودآور نبود بلکه برای دولت هزینههای سنگینی نیز به بار میآورد. با این حال دولت پهلوی صرفا جهت نمایش صنعتی شدن ایران به کشورهای غربی، بخشی از درآمدهای حاصل از فروش نفت را برای حفظ این صنایع خرج میکرد.3
افزایش سرسام آور قیمت نفت در سالهای 52 تا 55 منجر به این شد که اقتصاد کشور با رشد چشمگیری روبه رو شود. این مسأله باعث سرازیر شدن ثروت زیادی به کشور شد و محمدرضا شاه در تلاش بود از این فرصت استفاده کند تا به یکی از وعدههای دیرین خود که همان حرکت به سمت دروازههای تمدن بزرگ بود جامه عمل بپوشاند.
این شیوه مدیریت اقتصاد در ایران منجر به این شد که کشورهای سرمایه دار غرب بر اقتصاد ایران مسلط شوند و عملا دولت ایران و سرمایهداری غربی به عنوان اداره کنندگان اقتصاد وارداتی و مصرفی، مدیریت خود را بر مردم تحمیل میکردند. این شیوه از مدیریت ادامه داشت تا اینکه در اوایل دهه 50 شمسی و به دلیل بروز جنگ میان کشورهای عربی با اسرائیل، مهمترین اتفاق اقتصادی چند دهه اخیر در منطقه رخ دهد. کشورهای عربی که به عنوان اصلی ترین صادرکنندگان نفت در کنار ایران شناخته میشدند، در پی وقوع جنگ با اسرائیل اقدام به تحریم استخراج و صادرات نفت به کشورهای دیگر نمودند که این مسأله منجر به افزایش تقاضا در سطح جهان برای این ماده و در نهایت چند برابر شدن قیمت آن شد. بدین طریق ایران در این سالها با ورود میزان بسیار زیادی ارز خارجی مواجه شد.
افزایش سرسام آور قیمت نفت در سالهای 52 تا 55 منجر به این شد که اقتصاد کشور با رشد چشمگیری روبه رو شود. این مسأله باعث سرازیر شدن ثروت زیادی به کشور شد و محمدرضا شاه در تلاش بود از این فرصت استفاده کند تا به یکی از وعدههای دیرین خود که همان حرکت به سمت دروازههای تمدن بزرگ بود جامه عمل بپوشاند. تصور شاه بر این بود که با افزایش رشد اقتصادی و وجود ثروت زیاد در کشور، فرصت مناسبی برای خودنمایی در میان کشورهای دنیا فراهم آمده است. به این دلیل در کنار صرف هزینههای گزاف برای برپایی جشنهای 2500 ساله و مواردی از این قبیل، کوچکترین توجه به سمت تکیه بر تولید داخلی و صادرات و نوسازی صنایع از سوی حکومت پهلوی صورت نگرفت.4
رکود و فروپاشی اقتصاد
همزمان با رشد اقتصاد در ایران که ناشی از افزایش قیمت نفت بود، شاه به جای اینکه ثروت حاصله را در مسیر نوسازی صنایع و افزایش تکیه بر تولید داخلی خرج کند و در کنار آن بستری مناسب برای شکل گیری تولیداتی برای صدور به خارج از کشور فراهم آورد، با تصور اینکه ثروت بادآورده هیچگاه از بین نخواهد رفت، به صورت گسترده این ثروت را در مسیر تجملات و واردات کالاهای لوکس و مصرفی خرج کرد. با این حال از اواخر سال 55 و در پی کاهش قیمت نفت، شرایط خاصی برای اقتصاد ایران به وجود آمد. ثروت موجود در کشور رو به اتمام بود، شرکتهای تولیدی در پی بیتوجّهی شاه در آستانه ورشکستگی قرار داشتند، صادرات غیر نفتی تقریبا نزدیک به صفر بود و در پی کمبود ارز نزد مردم، امکان خرید ایشان به شدت کاهش یافته بود تا جایی که بسیاری از صنایع و کارخانجات نیروی کار خود را اخراج کردند. ناکارآمدی دولت پهلوی در استفاده از فرصت به وجود آمده، زمینهساز ایجاد یک رکود وسیع در کشور شد که بسیاری از صنایع یا تعطیل شدند و یا اقدام به تعدیل نیرو نمودند که این امر منجر به بیکار شدن تعداد زیادی از مردم شد. در پی این بحران اقتصادی سالهای 56 و 57، تورم به شدت افزایش یافت و کار به جایی رسید که برخی از اقلام مورد نیاز مردم نیز یا پیدا نمیشد و یا با افزایش زیاد قیمت روبه رو شده بود.
همزمان با افزایش قیمت نفت -با توجه به اینکه نقدینگی مردم رو به افزایش بود- درصد مهاجرت مردم از روستا به شهر رشد چشمگیری داشت ولی با کاهش یکباره قیمت نفت، بسیاری از اینها بیکار شده و امکان بازگشت دوباره را نیز نداشتند که این مسائل موجبات نارضایتی بخشهای وسیعی از جامعه را فراهم کرد.5 خالی شدن روستاها از سکنه منجر به این شد که تولیدات کشاورزی نیز به شدت کاهش یابد و دولت برای جبران آن به واردات روی آورد ولی با توجه به کاهش قیمت نفت، واردات نیز کاهش یافت و در پی آن قیمت بسیاری از کالاها که عمدتا مصرفی و مورد نیاز مردم بود افزایش چشمگیری پیدا کرد. این در حالی بود که بسیاری از مردم به خاطر رکود و تورم زیاد، توان خرید بسیاری از اقلام را نداشتند. به طور مثال نرخ تورم اواخر سال 1356 حدود 40 درصد بود و میزان رشد صنایع غیر نفتی نیز نسبت به سالهای قبل با کاهش مواجه شده بود.6
به طور کلی اگرچه اعتراضات به حکومت پهلوی از سال 42 شروع شد، ولی شرایط اسفبار اقتصاد کشور در سالهای 56 و 57 در کنار عوامل مهم دیگر، ایجاد موج بسیاری از اعتراضات گسترده و فراگیر و اضافه شدن قشر کارگر و مردم عادی به انقلاب را فراهم کرد که در نهایت ثمره آن پیروزی انقلاب اسلامی و پایان یافتن حکومت پهلوی شد.
محمدرضا پهلوی هنگام بازدید از پالایشگاه آبادان
شماره آرشیو: 1843-124ط
پی نوشت:
1.استفن دی یانگر، کمک و بیماری هلندی: مدیریت و اقتصاد کلان زمانی که همه شما را دوست دارند، ترجمه رضوان سعیدی پور، گزیده مسائل اقتصادی و اجتماعی، شماره 136، ص 47.
2.سیفالله سیفاللهی، اقتصاد سیاسی ایران، تهران، پژوهشکده جامعه پژوهی و برنامه ریزی المیزان، 1374، ص 82-86.
3.ابراهیم رزاقی، آشنایی با اقتصاد ایران، نشر نی، تهران، 1381، ص20-23.
4.مهدی رهبری، اقتصاد و انقلاب اسلامی ایران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، تهران، 1383، ص 160-161.
5.محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، نشر مرکز، چاپ دوم، تهران، 1372، ص220-223.
6.همان، ص 223.