هنگامی که دولت انگلیس در بحث امنیت ایالت دخالت میکند، مصدق با صراحت هرچه تمامتر به قونسول انگلیس میگوید: «در اموری که مربوط به ایالت است، شما نمیبایست دخالت کنید. از ناامنی راه باید به من شکایت نمایید تا من به وظیفه خود عمل کنم.»
کارنامه مصدقالسلطنه در زمان حکومت بر ایالات فارس و آذربایجان
مصدق؛ والی موفق
14 اسفند 1395 ساعت 10:57
هنگامی که دولت انگلیس در بحث امنیت ایالت دخالت میکند، مصدق با صراحت هرچه تمامتر به قونسول انگلیس میگوید: «در اموری که مربوط به ایالت است، شما نمیبایست دخالت کنید. از ناامنی راه باید به من شکایت نمایید تا من به وظیفه خود عمل کنم.»
اکثراً محمد مصدقالسلطنه را، در دوران پهلوی دوم و طرح اجرای ملی شدن صنعت نفت میشناسند. اما مصدق پیش از این اقدامات، سوابق اجرایی دیگری در زمان قاجارها، هنگامی که والی استانهای فارس و آذربایجان بود، داشته است. در این نوشتار قصد داریم از این زاویه به کارنامه سیاسی مصدق، یعنی دوران والیگریاش در زمان قاجار در دو استان فارس و آذربایجان بپردازیم که کمتر به آن پرداخته شده است. به نظر میآید آنچه که سبب موفقیت او در این سِمت شده بود، ریشه در عملکردهای اجرایی او در نوع تعامل با جامعه در رفع نیازها و برقراری امنیت، برخورد با نیروهای نالایق، شفافیت و صرفه جویی در اداره اقتصادی جامعه، و برخورد با دخالت بیگانگان، عدم انطباقپذیری با حکومت بیکفایت مرکزی و همچنین محبوبیت در بین تمامی طبقات جامعه داشت، که در ادامه به بررسی هر یک از این موارد میپردازیم.
1) ایجاد امنیت و رفع نیازها
جامعه آن زمان ایران از نبود امنیت برای تجار و اختلافات فرقهای به شدت رنج میبرد. در این میان دو ایالت فارس و آذربایجان نیز از این معضلات مستثنا نبودند. به همین منظور مصدق چه هنگامی که والی شیراز شد و چه پس از آن که به والیگری آذربایجان منصوب گردید، از همان ابتدای امر در حل و فصل امنیت ایاب ذهاب و حمل و نقل کالاها تجاری و دولتی در منطقه، تلاشهای بسیاری انجام داد، همچون اصلاحات ایالتی، برقراری نظم و امنیت، پایان دادن به پارهای اختلافات محلی که ریشه در یک قرن منازعات طایفهای داشت و نیز ایجاد تسهیلات در امر حمل و نقل کالاهای دولتی و بازرگانی در سراسر ایالت بدون خطر دستبرد سارقان، که همگی امنیت را به منطقه باز میگرداند.1
مصدق خود در ارتباط با برقراری امنیت در ایالت شیراز میگوید: «قبل از تصدی من وضعیت راه از آباده تا بوشهر هیچ خوب نبود، به طوری که بانک شاهنشاهی با نهایت اشکال میتوانست از ایران نقره به اروپا حمل کند. با اقداماتی که کردم، راه آن طور امن شد که دیگر اشکالی در کار نبود. بانک مذکور با نهایت اطمینان کار خود را انجام میداد.»2 همچنین هنگامی که مصدق به والیگری آذربایجان منصوب شد، بلوا و آشوب در آذربایجان بیداد میکرد و مصدق میبایست به اوضاع آشفتهای که منجر به فرار والی قبلی شده بود، رسیدگی مینمود. به همین منظور او که از عدم کفایت فرماندهان ارتش حکومت مرکزی با خبر بود، به شرطی والیگری آذربایجان را قبول کرد، که در آذربایجان هم مثل فارس، نیروهای ارتش ایالت به دلایل امنیتی زیر نظر مصدق عمل کنند و بر همین اساس با درایت خود، موفق به برقراری صلح و امنیت در آذربایجان گشت.3
2) شایسته سالاری
علاوه بر امنیت، جامعه ایران زمان قاجار از نبود افراد شایسته بر مناصب امور اداری و اجرایی به شدت رنج میبرد. مثلاً بزرگترین معضل در فارس، تنش فرقهای و نبود شایسته سالاری بود، که مصدق با منصوب کردن صولت الدوله به ریاست ایل قشقایی که رضایت انگلیسها و نظامیان پلیس جنوب ایران را نیز در بر نداشت - به دلیل شایستی و موقعیت محلی صولت الدوله- موجب آرامش و هماهنگی ایلات جنوب گردید. این امر بسیاری از سران ایلات و عشایر میهن دوست و ضد استعمار جنوب ایران و علما و شخصیتهای مذهبی و اجتماعی و پیکارگران لارستان و تنگستان را خوشحال و امیدوار کرد و صولت الدوله نیز تا وقوع کودتای سیاه صاحب اقتدار نسبی گردید.4
همچنین از مشکلات سر راه مصدق در برقراری امنیت در آذربایجان وجود افراد ناشایستی بود که سبب کمیابی نان در سطح شهر شده بودند. درواقع این کمیابی و ناامنی از پارهای جهات به طور مصنوعی و توسط صاحب منصبان بیکفایت و ناشایسته ایجاد میشد، که از این معضلات سود نیز میبردند. مصدق با هوشیاری و برای جلوگیری از شورش آنان، با طرح نقشهای با همکاری فرمانده لشکر، دو تن از محرکین، یعنی سردار عشایر و شهردار را بازداشت کرد و با قرار دادن افراد لایق مشکل نان و نا امنی حل شد.5
3) شفافیت و صرفه جویی در اداره اقتصادی جامعه
به علت فساد سیستم اداری قاجار خزانه ایالت همیشه خالی بود و امکان ایجاد سیستم اقتصادی امن وجود نداشت و دولت مرکزی از قبول هرگونه پیشنهاد مالی در این ارتباط طفره میرفت. در چنین سیستم فاسدی، متنفذان فارس در ابتدای والیگری مصدق، با پیشنهاد پرداخت 68.000 تومان پیشکشی سالانه به والی جدید، فکر میکردند مابه ازای آن از بسیاری از پرداختها به صورت رشوه، پیشکش و غیره در امان خواهند بود و مصدق، مال و جانشان را در برابر دولت مرکزی حفظ خواهد نمود6. مصدق نه تنها از قبول آن مبلغ هنگفت امتناع کرده، بلکه در برابر شگفتی و تعجب همگان اظهار داشت: «شش هزار تومان در هر ماه برای بودجه ایالتی زیاد است، دارالایاله جهت مخارج شام و ناهار و پذیرایی فقط 2 هزار تومان در ماه بیشتر نیاز ندارد»7. بنابراین چهار هزار تومان از شش هزار تومان را به نفع دولت مرکزی کنار گذاشت. با این کار اهالی و مسئولین فارس میدیدند برای اولین مرتبه یک نفر در چنین سمتی حاضر شده نه تنها از عایداتی که مرسوم بوده صرفنظر نماید، بلکه از مبلغی هم که دولت بحق در اختیارش میگذارد میکاهد و بدین ترنیب حساب کار خود را میکردند. این اصلی بود که مصدق بر محور آن در منطقه آذربایجان نیز شروع به فعالیت کرد و خود در خاطراتش میگوید که از دریافت پاکتهای ضخیم و بدون نوشته امتنا میکردم.8
بزرگترین معضل در فارس، تنش فرقهای و نبود شایسته سالاری بود، که مصدق با منصوب کردن صولت الدوله به ریاست ایل قشقایی که رضایت انگلیسها و نظامیان پلیس جنوب ایران را نیز در بر نداشت - به دلیل شایستی و موقعیت محلی صولت الدوله- موجب آرامش و هماهنگی ایلات جنوب گردید.
4) برخورد با دخالت بیگانگان
مصدق در مقام والیگری، کار خود را در ارتباط با مأموران سیاسی خارجی با نهایت دقت، احتیاط و باریک بینی و میهن پرستی انجام میداد. او به لحاظ اعتقادات شخصی، پلیس جنوب تحت امر انگلیسیها را به رسمیت نمیشناخت.9 مثلاً مصدق در همان دیدار اول با «ماژور ویر» قونسول انگلیس، به او یادآور میشود که: «دخالت پلیس جنوب، سبب خواهد شد که مردم بر تنفر خود]از انگلیس[ بیفزایند و این کار بر علیه خودتان تمام میشود.»10 و یا در جای دیگر، هنگامی که دولت انگلیس در بحث امنیت ایالت دخالت میکند، مصدق با صراحت هرچه تمامتر به قونسول انگلیس میگوید: «در اموری که مربوط به ایالت است، شما نمیبایست دخالت کنید. از ناامنی راه باید به من شکایت نمایید تا من به وظیفه خود عمل کنم.»10 همچنین مصدق همان طور که در کتاب خاطراتش نقل میکند، در هنگام والیگری آذربایجان نیز، با همین شیوه با نمایندگان شوروی برخورد میکند و هنگامی که قنسول شوروی در تبریز به بهانه نبود امنیت خواستار دخالت در امور اداری ایالت است، مصدق اجازه دخالت و نفوذ به قنسول شوروی در آذربایجان را نمیدهد.11
5) عدم انطباق پذیری با حکومت نالایق مرکزی
یکی دیگر از دلایل موفقیت مصدق، عدم انطباق و اتکا به حکومت بیکفایت مرکزی بود. به همین دلیل چه در هنگام والیگری فارس و چه در آذربایجان، درخواست میکند که خود مستقیماً فرماندهی قوای نظامی را برعهده بگیرد و امنیت را در ایالتها برقرار کند. در این ارتباط مصدق اینگونه به دولت مرکزی نظرش را بیان میکند: «هنگامی که تمام قوای انتظامی تحت اختیار شما است و فرماندههان قشون از شما پیروی مینمایند، من نمیتوانم انجام وظیفه نمایم.»12 نمونه دیگر عدم انطباق مصدق با حکومت مرکزی به رخدادهای پس از کودتای سوم اسفند ماه 1299برمیگردد. بدین گونه که پس از کودتا نخستین بار توسط احمدشاه قاجار به مصدق تلگراف و درخواست میشود که با دولت کودتا همراهی کند اما مصدق نمیپذیرد.
پس از آن نخست وزیر جدید کودتا -سیدضیاء- طی تلگرافی به مصدق اطلاع میدهد که رژیم جدید به مردانی نظیر او نیاز دارد و باید از حمایت آنها برخوردار شود. مصدق به این تلگراف پاسخی نمیدهد و در عوض طی تلگرافی به شاه استعفای خود را اعلام میکند.13 نمونه دیگر این عدم انطباق، به زمان والیگریاش در آذربایجان برمیگردد. هنگامی که پس از چندماه از زمان انتصابش به سمت والی آذربایجان، متوجه عدم کفایت و همراهی دولت مرکزی میشود و بلافاصله استعفا میدهد. مصدق خود در خاطراتش اینگونه ذکر میکند: «علت استعفای من این بود که در «اسکو» وضعیتی پیش آمده بود که برای جلوگیری از آن میبایست عدهای سوار به آنجا اعزام شود که دستور اعزام ده سوار نظام به فرمانده لشکر دادم ... و دستور اجرا ننمود، سپس خواستم که خود ده نفر سوار استخدام و به آنجا روانه کنم که باز به همان دلیل موافقت ننمود. این بود به دولت ... استعفا دادم که مورد قبول واقع نشد و چون در آن ایالت از من خدمتی ساخته نبود بوسیله تلگراف دیگری ضرب الاجل کردم که تا بیست سرطان در تبریز میمانم و آن روز حرکت میکنم، خواه استعفایم قبول شود یا نشود.»14
6) محبوبیت در بین تمامی طبقات
مصدق به دلیل خدماتش به مردم محبوبیت ویژهای در بین تمامی طبقات جامعه داشت و همین محبوبیت سبب میشد که آحاد جامعه در بسیاری از موارد با او همراهی کنند. به عنوان مثال مصدق در خاطراتش در ارتباط با عدم همراهی یکی از تجار با نام «نایب الاباله» با دستگاه اداری اینگونه ذکر میکند: «تصمیم گرفتم دیگر کار نکنم و چند ساعت بعد که وسایل حرکتم فراهم شد، به تهران حرکت نمایم که از تصمیم من مطلع شدند و گروه بسیاری از تمام طبقات، نایب الایاله را با خود آوردند که تعهد نمود دیگر کاری برخلاف مقررات نکند و بدین طریق موضوع خاتمه یافت و تا من متصدی کار بودم، هیچ نشنیدم که متعهدین خلف عهد کنند و تمام طبقات، بدون استثنا، با نظریات من موافقت میکردند و در پیشرفت امور ایالتی از هرگونه مساعدت خودداری نمیکردند»15. و یا در جای دیگری در ارتباط با محبوبیتش اینگونه نقل میکند: «... من اگر حالا هم به فارس بروم همه مرا میخواهند برای اینکه به آنها خدمت کردهام. کیست که در فارس مرا نخواهد؟ آنها مرا میخواهند و من هم آنها را دوست دارم. برای این که به آنها خدمت کردهام.»16
فرجام
بدین ترتیب در انتها به نظر میرسد توجه به مولفههایی همچون اتکا به خود و استقلال میهن، توجه به امنیت، معیشت و اقتصاد مردم، سبب شده بود تا مصدق در دوران والیگریاش در زمان قاجار، عملکرد موفقی داشته باشد.
مصدق در کنار دایی خود، عبدالحسین میرزا فرمانفرما
شماره آرشیو: 154-1-1ع
پی نوشت:
1.ناصر تکمیل همایون، والیگری مصدق در ایالت فارس، نشریه حافظ، شماره 15، خرداد 1384، ص 11-14.
2.بهرام افراسیابی، مصدق و تاریخ، تهران، انتشارات نیلوفر، 1360، ص 53.
3.همایون کاتوزیان، مصدق و نبرد قدرت، ترجمه: احمد تدین، انتشارات رسا، 1371، ص 53-54.
4.ناصر تکمیل همایون، همان، ص 11-14.
5.جلال متینی، نگاهی به کارنامه سیاسی دکتر محمد مصدق، تهران، انتشارات شرکت کتاب، 1388، ص 42.
6.همایون کاتوزیان، همان، ص 46.
7.بهرام افراسیابی، همان، ص 53.
8.محمد مصدق، خاطرات و تأملات دکتر محمد مصدق، تهران، انتشارات علمی، 1365، ص 145.
9.همایون کاتوزیان،همان، ص 47.
10.محمد مصدق، همان، ص 124.
11.محمد مصدق، همان، ص 151-152.
12.بهرام افراسیابی، همان، ص 68.
13.همایون کاتوزیان،همان، ص 52.
14.محمد مصدق، همان، 156-157.
15.محمد مصدق، همان، ص 123.
16.محمد مصدق، مصدق و مسائل حقوق و سیاست، گردآوری ایرج افشار، تهران، زمینه، 1358، ص 118.
کد مطلب: 4369