«جلوه هایی ازمنش سیاسی ومبارزاتی آیت الله عباس واعظ طبسی»درگفت وشنود با حجت الاسلام والمسلمین غلامرضا اسدی
□ جنابعالی از چه مقطعی و چگونه با مرحوم آیتالله طبسی آشنا شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم.بنده در سال 1319 در دهستان ارسک، از توابع شهرستان فردوس به دنیا آمدم و تحصیلات خود را در مدارس ابتدایی آنجا شروع کردم. پدرم روضهخوان و معلم قرآن آن منطقه بودند. بنده چند ماهی در شهرستان بشرویه به تحصیل علوم دینی پرداختم و سپس به فردوس و در سال 1340 به حوزه علمیه مشهد رفتم. در آنجا سیوطی را نزد ادیب نیشابوری و مطول را خدمت آیتالله واعظ طبسی خواندم و به این دلیل که پدر ایشان از منطقه فردوس طبس بودند، طبیعتاً به بنده علاقه خاصی داشتند.
□ تدریس ایشان چه ویژگیهایی داشت؟
ایشان با بیانی بسیار رسا صحبت میکردند و لذا درسی که میدادند، در ذهن ما تأثیر زیادی میگذاشت. قبل از اینکه درس جدیدی را شروع کنند، باید یکی از طلاب، درس روز قبل را بهطور خلاصه تعریف میکرد و اگر سئوال یا اشکالی وجود داشت، ایشان پاسخ میدادند. این شیوه در سایر کلاسهای درس مرسوم نبود. ایشان همواره در درس طلاب را به معنویت، رعایت اخلاق و یاد خدا توصیه میکردند.
□ ایشان در همراهی با نهضت حضرت امام جزو سابقون بودند. آیا در درس هم نشانههای این همراهی پیدا بود؟
بله، از سال 1341 به بعد، نظر خود را در باره حضرت امام صراحتاً بیان میکردند.
□ کسی مانع نمیشد؟
چرا، این شیوه ابداً در حوزههای علمیه و کسانی که ریاست حوزهها را به عهده داشتند، قابل قبول نبود، زیرا نسبت به مسائل سیاسی حساسیت و تحفظ زیادی وجود داشت و رژیم هم ابداً اجازه فعالیت و رشد به کسانی که پیرو خط امام بودند، نمیداد. به همین دلیل هم برای تدریس ایشان در مدرسه مقداد، مانع ایجاد کردند. حتی درفعالیت های خود در مسجد گوهرشاد هم، با اینکه ایشان هنوز ملبس به کسوت روحانیت نبودند، با مشکلات عدیدهای روبرو شدند.
البته ایشان در سال 1340 و قبل از اینکه امام نهضت خود را علنی کنند، به خاطر فعالیتهای سیاسی به زندان رفته بودند، ولی در سال 1342 که ایشان را دستگیر کردند، به زندان قزلقلعه تهران منتقل شدند. نکته جالبی که ایشان در باره زندان قزلقلعه برایم تعریف میکردند، این بود که: رئیس زندان استواری بود که به هر کسی که در برابر رژیم مقاومت میکرد، احترام میگذاشت و محبت میکرد! به همین دلیل هم ایشان را مورد محبت زیادی قرار داد و اتاق روشنی را در اختیار مرحوم آقای طبسی گذاشت. این هم از عنایات الهی بود که ایشان همیشه از آن یاد میکرد.
□ رویکرد طلاب حوزه علمیه مشهد پس از دستگیری ایشان چه بود؟
از آنجا که هر حرکتی در حوزه علمیه و مدارس دینی مشهد روی میداد، بلافاصله توسط زوّار در تمام ایران پخش میشد، ساواک حساسیت خاصی نشان میداد و یکی از شعب ساواک در کنار مرقد حضرت رضا(ع) بود تا مدارس علمیه اطراف حرم را، زیر نظارت دائمی داشته باشند. رهبری مبارزات در مشهد، وابسته به سه شخصیت یعنی مقام معظم رهبری، مرحوم آیتالله طبسی و شهید هاشمینژاد بود که پیوسته اعلامیههای حضرت امام را، به صورت مخفی در سراسر خراسان پخش میکردند. رژیم هم بهویژه نسبت به این سه بزرگوار، حساسیت خاصی داشت و کوچکترین حرکت آنها را کنترل میکرد، با این همه هوشیاری و درایت این سه بزرگوار، سبب شد رژیم نتواند جلوی انتشار رهنمودها و افکار حضرت امام را بگیرد.
□ آیا این ممانعتها فقط منحصر به ساواک بودیا عناصر وجریانات دیگری هم در این ممانعت ها دخیل بودند؟
خیر، غیر از ساواک، چندین تشکیلات وابسته به رژیم هم مشغول فعالیت بودند، از جمله مجمع محدثین که بعضی از وعاظ معروف مشهد مثل: محدث خراسانی و رضا نوغانی در آن بودند. اوقاف و آستان قدس هم تمام فعالیتها، مراسم و مجالس خود را زیر نظر ساواک برگزار میکرد. مجمع وعاظ هم بود که منبریهای درجه دوم در آن بودند، اما مجمع محدثین در میان این تشکیلات، از همه مهمتر و تأثیرگذارتر بود. جریان دیگری هم با کمک انجمن حجتیه و تحت نظر ساواک در مشهد فعال بود که جریان جدایی دین از سیاست را تبلیغ میکرد وعملا یک جریان ارتجاعی بود. بعدها اسنادی به دست آمد که همه این فعالیتها را با ذکر جزئیات، نشان میداد و الان در مرکز اسناد انقلاب اسلامی نگهداری می شود.
□ به نمونههایی از فعالیتهای سه شخصیت اصلی انقلاب در مشهد اشارهای کنید.
یادم هست در سال 1348، این سه بزرگوار مجلس ختمی برای مرحوم جلال آلاحمد در مسجد ملاهاشم با حضور خانم دکتر سیمین دانشور برگزار کردند که در واقع اعتراضی به رژیم بود. این سه شخصیت، فعالیتهای فرهنگی متعددی را ساماندهی میکردند و لذا همواره از سوی رژیم تحت تعقیب بودند و زندانها و تبعیدهای زیادی را تحمل کردند، از جمله مهمترین فعالیتها، راهپیماییهای بعد از شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی بود که بسیار در تقویت حرکت انقلابی مردم مشهد تأثیر داشت.
□ یکی از فرازهای انقلاب در مشهد جریان 17 دی است.دراین گفت وشنود، شنیدن آن رویداد مهم از زبان شما مغتنم است.
همینطور است. در این روز زنان فعال و مبارز مشهد با رهبری این سه بزرگوار، تظاهرات اعتراضی عظیمی را نسبت به روز 17 دی -که رژیم آن را روز آزادی زنان اعلام کرده بود- انجام دادند و ساواک و شهربانی، به این راهپیمایی حمله کردند. میتوان این راهپیمایی را نخستین حضور جدی زنان در مبارزات سیاسی مشهد وبلکه تمام ایران دانست. البته رژیم، متحجرین و مقدسنماها سعی کردند با تبلیغات پر سر و صدا، تأثیر این تظاهرات را کمرنگ جلوه بدهند، اما هنگامی که حضرت امام از نجف این حرکت قهرمانانه را ستودند و بر زنان قهرمانی که این حرکت را پیش بردند، درود فرستادند، زنان سراسر ایران از این حرکت الگو گرفتند و از آن پس شرکت زنان در راهپیماییها مرسوم شد و به این ترتیب نیروی عظیم زنان که تا آن زمان توسط متحجرین و مقدسین از بدنه مبارزه جدا مانده بود، به سیل خروشان حرکت مردمی پیوست و نیروی عظیمی پدید آمد که سرانجام ریشه رژیم ستمشاهی را از کشور کند. در پایان تظاهرات در مشهد هم ،اغلب حضرت آقا یا شهید هاشمینژاد، شهید کامیاب، مرحوم آقای طبسی سخنرانی میکردند.
□ جنابعالی پس از پیروزی انقلاب، با مرحوم آیتالله طبسی در آستان قدس همکاری کردید. اشارهای هم به خاطرات وکارنامه این دوران داشته باشید.
بنده پس از پیروزی انقلاب مدت شش سال تبلیغات آستان قدس را به عهده داشتم و همزمان با حکم ایشان با کمیته مرکز اسناد همکاری میکردم.
□ نحوه مدیریت آیتالله طبسی دراین دوره را چگونه دیدید؟
ایشان با درایت و مدیریت خاصی، توانستند به حوزه و مخصوصاً موضوع وجوهات سر و سامان بدهند و از نظر سیاسی هم، گروههای معاند را سر جایشان بنشانند. اولین استاندار مشهد، آقای طاهر احمدزاده با جریان چپ، مخصوصاً چریکهای فدایی خلق ارتباط داشت و تحت عنوان تأمین امنیت شهر ،از شهربانی اسلحه گرفته و فداییان خلق را مسلح کرده بود! آیتالله طبسی بهشدت با رئیس شهربانی برخورد کردند و دستور دادند بلافاصله فداییان خلق را خلع سلاح کنند و با استاندار هم برخورد قاطعی کردند.ایشان همین قاطعیت را در مدیریت آستان قدس نشان دادند و تمام موقوفاتی را که در زمان پهلوی فروخته شده بودند به آستان قدس برگرداندند.
□ ظاهراً ایشان از حقالتولیه استفاده نمیکردند.اینطور نیست؟
همینطور است. همیشه رسم بود تولیتدار آستان قدس، سهمی را به عنوان حقالتولیه برمیداشت. قبل از انقلاب، حتی خود شاه هم پولی را از آستان قدس برداشت میکرد، ولی ایشان هرگز از این حق استفاده نکردند و آن را در حساب جداگانهای نگه میداشتند و در راه گسترش فرهنگ اسلامی، راهاندازی دانشگاه آستان، کتابخانه، حوزهها و مدارس علمیه به کار میبردند.
□ شما تا چه سالی در آستان قدس بودید؟
تا سال 1364 در آنجا بودم و بعد به دانشگاه علوم اسلامی رضوی رفتم و تا سال 1375 در آنجا بودم، ولی پس از اتفاقاتی که در استان روی دادند، ایشان فرمودند: به آستان قدس برگردم و مدت 20 سال، مسئول بازرسی و نظارت بودم! بنده تنها مسئولی بودم که با شخص ایشان ارتباط مستقیم ورسمی داشتم. بازرسی در سازمانهای دولتی، همیشه زیر نظر عالیترین مقام آن نهادهاست، ولی ایشان این مسئولیت را به بنده سپردند و فرمودند: به من گزارش بدهید و روی آن، دستورات لازم را میدهم. بدیهی است گاهی فشارها فوقالعاده زیاد میشدند، ولی بنده بهشدت مقاومت میکردم. ایشان هم همواره از بنده حمایت میکردند و میگفتند: کاری به دیگران نداشته باشید و کار خودتان را بکنید. مهمترین ویژگی مدیریتی ایشان، قاطعیت ایشان بود و چون بالاترین مقام استان هم بودند، کسی جرئت چون و چرا نداشت.
□ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.