افراد عادی کشور که خدا را همیشه یک نیروی بسیار قدرتمند تلقی میکنند، اکثراً عبادات روزانۀ خود را به گونهای انجام میدهند که گویی یک ارتباط دائم و ناگسستنی ــ بدون هیچ مانع و رادعی ــ بین خدا و فرد فرد آنها وجود دارد. در میان دینداران واقعی نیز ریشههای اعتقادی به حدی عمیق است، که شاه علیرغم کوشش فراوان در غربی کردن شئون کشور، هیچگاه موفقیتی در راه سوق دادن آنان به مسیر مورد نظر خود بدست نیاورد.
افراد عادی کشور که خدا را همیشه یک نیروی بسیار قدرتمند تلقی میکنند، اکثراً عبادات روزانۀ خود را به گونهای انجام میدهند که گویی یک ارتباط دائم و ناگسستنی ــ بدون هیچ مانع و رادعی ــ بین خدا و فرد فرد آنها وجود دارد. در میان دینداران واقعی نیز ریشههای اعتقادی به حدی عمیق است، که شاه علیرغم کوشش فراوان در غربی کردن شئون کشور، هیچگاه موفقیتی در راه سوق دادن آنان به مسیر مورد نظر خود بدست نیاورد.
برای عامۀ مردم ایران، زیارت بقاع مذهبی همیشه مایۀ تسلای خاطر بوده است. و اکثر زنان ایرانی که از سالیان دراز چادر را به عنوان پوشش خود انتخاب کردهاند، علیرغم ممنوعیت استفاده از چادر در زمان رضاشاه، هیچگاه از آن دست نکشیدهاند.
من همیشه از اینکه چطور رژیم پهلوی بدون درک حقایق موجود در جامعه، به راهی گام نهاد که اصلاً با واقعیت تطبیق نداشت، حیرت کردهام. ولی در عین حال میدانم که هم اقدام رضاشاه در کشف حجاب و هم کوششهای محمدرضا شاه در اعتبار بخشیدن به ارزشهای غربی در کشور، از جمله دلایلی است که نشان میدهد هیچکدامشان به آنچه در میان ملت میگذشت آگاهی نداشتند.
بیاطلاعی از وضعیت حاکم بر جامعه حتی «ساواک» را در بر میگرفت، و این سازمان اطلاعاتی قوی نیز هرگز نتوانست به اهمیت اثر اعلامیهها و نوار سخنان آیتالله خمینی در مردم ــ که مریدان وی مخفیانه از عراق به داخل ایران میآوردند ــ واقف شود.
به استثنای دو شهر مذهبی قم و مشهد ــ که در آنها اسلام تمام شئون زندگی مردم را فرا میگرفت ــ در بقیۀ شهرهای ایران، نفوذ مذهب ظاهراً به چشم نمیخورد و اکثراً زنهای توالت کرده که لباسهای شیک مد غربی به تن داشتند در خیابانها دیده میشدند.
من هر بار در خیابان به فردی روحانی بر میخوردم، گرچه کاملاً احساس میکردم به خاطر بیحجابی من از دیدنم خشمگین است؛ ولی در عین حال میدانستم که آنچه بیشتر خشم آنان را برانگیخته، گسترش روزافزون عادت خوشگدرانی به سبک غربی در میان طبقات سطح بالای جامعه است؛ که مصرف مشروبات الکلی، آزادی روابط بین پسران و دختران، و ظهور زنان نیمه لخت در کنار دریا و استخرهای شنا از نمونههای آن بود.
مقامات روحانی کشور همواره شاه و پدرش را مسئول چنین لاقیدیهایی در کشور میدانستند. ولی آنها ــ به اعتقاد من ــ برخلاف شایعات موجود هرگز مخالف این نبودند که چرا زنان از حقوق اجتماعی برخوردار شدهاند. اعتراض روحانیون عمدتاً اموری را در بر میگرفت که باعث ترغیب مردم به تقلید از الگوهای غربی ــ و بخصوص روشهای خوشگذرانی به سبک غرب ــ میشد.
به طور نمونه، یکی از مسائلی که واقعاً روحانیون را به خشم آورد؛ به ماجرای ازدواج دو پسر در سال 1968 مربوط میشد، که فرزندان دو ژنرال سرشناس بودند، و اتفاقاً یکی از آنها ـ کیوان خسروانی ــ به عنوان طراح لباس شهبانو فرح معروفیت داشت.
این ازدواج غیر عادی در هتل کمودور تهران صورت گرفت. و پایتخت کشور شاهنشاهی ایران در حالی شاهد این رویداد بود که هم احکام اسلام به ممنوعیت همجنسبازی صراحت داشت و هم در بیشتر کشورهای اروپائی هنوز همجنسبازی یک اقدام غیر قانونی تلقی میشد.
علیرغم آنچه ظاهراً مشهود بود، عقاید اسلامی هنوز در میان طبقات متوسط بالای کشور رواج داشت، و واقعاً نمیشد همۀ آنها را به کلی از عقاید اسلامی تهی دانست. در بسیاری موارد ایمان خدشه ناپذیر به وجود خدای قادر و مسلط بر زندگی انسانها، حتی بین خانوادههای سطح بالا به چشم میخورد و اکثراً به گونهای رفتار میکردند که کاملاً معلوم بود مشیت الهی را به عنوان یک اصل در تصمیمگیریها و امور زندگی خود پذیرفتهاند.
از سوی دیگر نیز البته کسانی بودند که تحت تأثیر جلوههای لذتطلبانۀ ناشی از آزادیهای فردی رایج در کشورهای غربی، اصلاً نمیتوانستند پذیرای قیود اخلاقی اسلام باشند. و چون مقامات رژیم هم به نوبۀ خود در صدد از میان برداشتن ضوابط اسلامی ــ به عنوان عامل بازدارندۀ گسترش فرهنگ غرب ــ بود، لذا ایرانیهای غربزده عموماً روز به روز از فرهنگ اسلامی فاصله میگرفتند و با مذهب بیگانهتر میشدند.
لیکن چون فرهنگ اسلامی کماکان در اجتماع ریشههای عمیق داشت، حتی شخص شاه ــ علیرغم فعالیتهایش در راه جدا کردن مردم از مذهب ــ باز ناچار بود تظاهر به مذهبگرایی کند؛ و برای جلب نظر مسلمانان گهگاه عازم زیارت بقاع مذهبی شود، و یا دربار را به برپایی مراسم در روزهای خاص مذهبی وادار سازد.
گرچه به این ترتیب معلوم بود که حتی شاه نیز اهمیت مذهب را به عنوان ستون اصلی در برقراری همبستگی ملی انکار نمیکند، ولی چون پیشرفت اهداف او در کنار مذهبگرایی مردم امکانپذیر نبود، لذا در صدد یافتن آرمان دیگری به جای مذهب بر آمد تا آن را به عنوان ستون اصلی برای تأمین همبستگی ملی مورد استفاده قرار دهد.
«ملیگرایی» بهترین آرمانی بود که برای این منظور به کار گرفته شد. و همراه با آن، وجود شخص شاه نیز عنوان مظهر «همبستگی ملی» بخود گرفت.
پس از آن در مدارس به مرور تعلیمات اسلامی کمرنگ شد؛ و در عوض، تبلیغات گستردهای در باب ضرورت وطنپرستی و عشق به شاه همه جا را فرا گرفت. عکس شاه در هر گوشهای به چشم میخورد و بخصوص یکی از تصاویر، او را در حالتی نشان میداد که گویی خداوندگار در مقابل بندگان خود مشغول اظهار تفقد است.
در این جریان «ساواک» نقش عمدهای به عهده داشت، و به عنوان گردانندۀ اصلی ماشین تبلیغاتی رژیم سعی میکرد شاه را به صورت یک موجود «فوق بشر» جلوه دهد. تا جایی که حتی در یکی از پوسترهای مربوط به شعار «خدا ـ شاه ـ میهن»، عمداً لغت «شاه» را بزرگتر و بالاتر از «خدا» نوشته بودند.
مواجهه با چنین وضعیتی در ایران ــ که حالت تصنّعی آن کاملاً مشهود بود ــ بیشتر از این جهت مرا ناراحت میکرد که میدیدم «ساواک» برای پیشبرد هدف تبلیغاتی خود محیطی آکنده از وحشت بوجود آورده تا هیچکس از ترس جرأت نکند آزادانه راجع به مسائل جاری کشور سخنی بگوید. 1
سرلشکر پرویز خسروانی رئیس سازمان تربیت بدنی و امیر عباس هویدا نخستوزیر در حال روبوسی با یکدیگر
شماره آرشیو: 653-531خ
پی نوشت:
1. مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمۀ دکتر حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، تهران، 1368، صص49-52.