«خاطره ها وناگفته هایی از زمینه ها وپیامدهای اعدام سپهبد حاجیعلی رزم آرا»درگفت وشنود با حجت الاسلام والمسلمین سید محمدعلی میردامادی
مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید محمدعلی میردامادی، ازیاران قدیمی شهید سید مجتبی نواب صفوی واعضای دیرپای جمعیت فداییان اسلام بود. او به لحاظ همین قدمت،شاهد رویدادهای مهمی درتاریخ این جمعیت بود که اعدام انقلابی سپهبد حاجیعلی رزم آرا در زمره آنها به شمار می رود.گفت وشنودی که در پی می آید،با همین موضوع انجام گرفته است.امید آنکه مقبول افتد.
□ جنابعالی از شاهدان وفعالان برنامه ها ومیتینگ های فداییان اسلام، درروزهای منتهی به اعدام انقلابی سپهبد حاجعلی رزم آرا بوده اید.از خاطرات وناگفته های آن روزها بفرمائید؟
بسم الله الرحمن الرحیم.خدمت شما عرض کنم که در اسفند سال 1329، جبهه ملی تظاهراتی را بر پا کرد که خیلی مورد استقبال قرار نگرفت.درواقع رزمآرا چندان این تظاهرات را تحویل نگرفت. بعد هم در مجلس گفت: من مسجد را روی سر کاشانی و مجلس را روی سر جبهه ملی و مصدق خراب میکنم! فداییان اسلام اعلام کردند: در مسجد شاه تظاهرات خواهند کرد و دولت هم خیلی روی موضوع حساس شد. فداییان اسلام بلندگویی را روی جیپی گذاشته بودند و در خیابانها میگشتند و به مردم اعلام میکردند: روز جمعه در تظاهرات فداییان اسلام در مسجد شاه شرکت کنید! مرحوم علی احرار جیپ را میراند. مأموران شهربانی جیپ را تعقیب و نزدیکیهای میدان توپخانه، آن را متوقف کردند. افسر شهربانی آمد و گفت باید به شهربانی بروید. مرحوم احرار گفت: «باشد، بنشین برویم!» و افسر را سوار کرد و بعد هم پایش را روی گاز گذاشت و به سرعت به طرف پامنار و منزل آیتالله کاشانی راه افتاد. بلندگو روشن بود و افسر التماس میکرد: مرا رها کنید و صدایش در خیابان پخش میشد! جلوی خانه مرحوم کاشانی که رسیدند، افسر پایین پرید و به داخل اتومبیل شهربانی که پشت سرشان آمده بود، رفت و فرار کردند! مردم هم آنها را هو میکردند.
□ درروز موعود ودرآغاز مراسم،فضای حاکم بر مسجد شاه را چگونه دیدید؟
درروزمیتینگ، حدود ساعت دو دو و نیم، همراه با بعضی از بچههای فداییان اسلام، از جمله شهید واحدی به مسجد رفتیم. تمام صحن مسجد و اطراف آن پر از جمعیت بود. گمانم مرحوم آقا عبدالله پیراهندوز بود که داشت بالای منبر با صوت قشنگی قرآن میخواند. بچههای فداییان اسلام شعار دادند و شهید واحدی شروع به سخنرانی کرد که یکمرتبه برق قطع شد! شهید واحدی بالای منبر رفت و آستینهایش را بالا زد و گفت: «رزمآرا خیال کرده است برق را که قطع کند میتواند صدای فرزندان اسلام را خفه کند، حنجره فرزند علی(ع) به بلندگو نیاز ندارد».مشخص بود که رزمآرا به عدهای از زندانیان محکوم و شرور وعده داده است که آن اجتماع را به هم بزنند. من نزدیک منبر بودم که از سه چهار متری پشت سرم صدایی شنیدم. برگشتم و دیدم دو نفر دعوای الکی راه انداختهاند و یکیشان دارد عربده میکشد و خلاصه دارند جوسازی میکنند که اوضاع را به هم بریزند. برادر رشیدی به نام ذوالفقاری داشتیم. خدا رحمتش کند. قد رشیدی داشت و چون پایش کمی درد میکرد، با عصا راه میرفت. سر عصای او هم آهنی و سنگین بود. عصا را بلند کرد و محکم به سر یکی از آنها زد و سرش شکست و خون آمد! بعد هم فرار کرد و خودش را به حوض وسط صحن انداخت. یادم هست آب حوض رنگی شده بود. بعضیها رفتند که دستش را بگیرند و او را بیرون بیاورند، ولی او ترسیده بود و از وسط حوض این طرف نمیآمد، اما بالاخره هر جوری بود او را بیرون آوردند.
□ و لابد حساب کار دست بقیه آمد...
دقیقاً. بقیه ترسیدند و دیگر چنین عکسالعملهایی دیده نشد. شهید واحدی با صدای رسا سه بار تکرار کرد: «رزمآرا برو! سه روز به تو مهلت میدهیم بروی و اگر نرفتی خودمان تو را میفرستیم!» برادرها هم احساساتی شدند و با تکبیر حرفش را تأیید کردند.
آن روز جمعه بود و روز دوشنبه مهلت رزمآرا تمام میشد. روز چهارشنبه که دو روز از مهلت شهید واحدی گذشته بود، رزمآرا برای شرکت در مراسم ترحیم آیتالله فیض به مسجد شاه آمد و شهید خلیل طهماسبی او را زد. این مجلس را دربار گذاشته بود و رزمآرا به عنوان رئیس دولت در آن شرکت کرد.
□ عدهای معتقدند رزمآرا با گلوله استوار ارتشی که او را همراهی میکرد کشته شده است نه گلوله شهید خلیل طهماسبی. تحلیل شما ازاین ادعای تاریخی چیست؟
خیلی عجیب است برخی تا این حد عناد و لجاجت میورزند که تاریخ را هم مخدوش میکنند. خلیل طهماسبی نزدیکیهای حوض صحن مسجد به مغز رزمآرا شلیک کرد و بعد هم در حالی که با صدای بلند تکبیر میگفت به طرف بازار رفت.
□ شمادرآن روز کجا و شاهد چه وقایعی بودید؟
بعد از اعدام رزمآرا، به منزل رفتم و دیدم شهید نواب صفوی و شهید سیدعبدالحسین واحدی نشستهاند و میخواهند اعلامیه بنویسند و بر سر اینکه بهتر است بنویسند پسر پهلوی یا پسر رضاخان که شاه بیشتر تحقیر شود، با هم حرف میزنند. استخاره کردند و پسر پهلوی انتخاب شد. اعلامیه مفصلی بود و در آن به شاه هشدار داده بودند: اگر حکومت تا سه روز دیگر خلیل طهماسبی را آزاد نکنند، به سرنوشت رزمآرا دچار خواهند شد! اعلامیه بسیار تندی بود. آن روز چهارشنبه بود و جبهه ملی اعلام کرده بود روز جمعه در میدان بهارستان تظاهرات خواهد کرد. بعد از کشته شدن رزمآرا آنها که سخت ترسیده، مردد بودند تظاهرات را برگزار کنند یا نه؟ شهید نواب صفوی پیام فرستاد: تظاهرات باید برگزار شود... و اعلامیه آن را هم نوشتند و به چاپخانه فرستادند و تا صبح آماده شد. جبهه ملی تمایل نداشت شهید نواب در این تظاهرات شرکت کند. آیتالله کاشانی که هم با جبهه ملیها و هم با فداییان اسلام رابطه حسنه داشت، فکر کرد که اگر در آن شرایط فداییان اسلام شرکت نکنند و یا حضورشان مشخص نباشد، به صلاح نزدیکتر است. قرار شد یکی از برادرها پیام شهید نواب صفوی را در آن اجتماع بخواند.این اتفاق افتاد و مردم هم کف زدند و هورا کشیدند. کسی که پیام را خواند، گفت: بهجای کف زدن، صلوات بفرستید! مردم هم چنان صلواتی فرستادند که میدان بهارستان لرزید!
□ غیر از پیام شهید نواب صفوی،جمعیت فداییان اسلام برای آن روز، اعلامیهای نداد؟
چرا. روحانیای بود به اسم نیشابوری، که خیلی به شهید نواب صفوی اظهار ارادت میکرد. مرحوم نواب هم زیاد به منزل او میرفت. برای خودش شیخ متجدد مآبی بود و از سر و شکل خود و دخترهایش معلوم بود خیلی هم آخوند نیست! بالاخره هم رفت و وابسته رژیم شد! شهید نواب صفوی زیاد نصیحتش میکرد، اما متأسفانه کارگر نشد. آن روز 60، 70 نفر از فداییان اسلام، برای ناهار به خانهاش دعوت بودیم. ناهار را که خوردیم، قرار شد هر نفر تعدادی اعلامیه را زیر لباسش پنهان کند و به تظاهراتی که گفتم برود و آنها را بین جمعیت پخش کند. به فاصله 30، 40 متر از یکدیگر این کار را کردیم و همه متوجه شدند این تظاهرات با تظاهراتهای قبلی جبهه ملی خیلی فرق دارد. رزمآرا هم تازه ترور شده بود و همه مردم داغ بودند. بعد هم که پیام شهید نواب خوانده شد و مردم حسابی به هیجان آمدند. پیام شهید نواب شاید یک صفحه هم نبود، اما کل برنامههای جبهه ملی را تحتالشعاع قرار داد.
□ مضمون پیام چه بود؟
شهید نواب پیام را خطاب به شاه و دربار گفته و تلویحاً همه را تهدید کرده بود که:« اگر بخواهند بر سر خون فرزندان اسلام معامله یا ثمرات فداکاریهای آنها را دستاویز سیاسیکاریهای خود کنند، به سرنوشت رزمآرا دچار خواهند شد». یادم هست اعلامیه فداییان اسلام در تمام شهر تهران پخش شد و حتی تا 50 تومان هم خرید و فروش شد که در آن زمان پول زیادی بود!
□ آثار این اقدام شهید خلیل طهماسبی را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظرم اقدام خلیل طهماسبی تاثیر شایان توجهی بر تصویب لایحه ملی شدن صنعت نفت داشته است، اما بعدها جبهه ملی نقش فداییان اسلام را نادیده گرفتند.
□ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.