نقش رسانهها و شبکههای صوتی و تصویری در سراسر دنیا به گونهای است که کتمان آن توسط صاحب نظران و کارشناسان موضوعی غیر ممکن است. در واقع آنها از طریق تاثیرگذاری بر روند شکلدهی به افکار عمومی مردم در اقصی نقاط جهان و جهتبخشی به سیاستهای کلان کشورها تلاش کردهاند نقش و اهمیت خود را به خوبی متبلور سازند. در این میان رسانههای غربی که همواره در طول دهههای گذشته از قدرت قابل ملاحظهای برخوردار بودهاند توان خود را به خوبی در این روند نشان دادهاند.
آنها هر چند تلاش میکنند خود را مستقل از قدرتهای غربی نشان دهند اما کاملا در راستای منافع کشور متبوع خود گام برداشتهاند. اما نقش و جایگاه رسانهها در سدهای که به اطلاعات و ارتباطات مشهور است در نقاط عطف تاریخی بیبدیل میباشد. یکی از این نقاط عطف تاریخی جریان ملی شدن صنعت نفت در ایران به رهبری مصدق است. دورهای که تقریبا ابتدای اهمیت یافتن وسایل ارتباط جمعی همچون رادیو و تلویزیون در صحنه سیاست جهانی و به خصوص در ایران است. این دوره را میتوان آزمونی برای وابستگی یا استقلال این بازوهای خبری نیز دانست. با عطف توجه به این موضوع، جستار زیر در پی آن است که رویکرد رسانههای غربی و همچنین فضای افکار عمومی کشورهای غربی را در این خصوص جویا شود.
ملی شدن نفت: تقابل نیروهای داخلی و خارجی، جایگاه رسانهها
جریان ملی شدن نفت با همه فراز و فرودهایی که در تاریخ سیاسی ایران و جهان به ویژه در سالهای 1320 تا 1332 داشته است، هم در عرصه داخلی و هم خارجی با مقاومتهایی از سوی عناصر مخالف مواجه بود. در داخل کشور شاهد مقاومت دربار و برخی نخست وزیران وابسته به آن همچون رزمآرا بودیم و در عرصه خارجی ضمن مقاومت دولت استعماری انگلیس و بعدها آمریکا، با یک جنگ رسانهای ضد جریان ملی شدن و در جهت تحقیر آن روبه رو بودیم. این جنگ رسانهای هم در دوران ملی شدن و هم پس از آن در جهان ادامه داشت.1
رادیو بیبیسی انگلیس در تخریب چهره دولت مصدق از هیچ کوششی فروگذار نکرد. هریمن نماینده دولت آمریکا در 23 تیر 1330 وارد تهران شد و طی آن تظاهراتی صورت گرفته بود. رسانه انگلیسی حوادث این تظاهرات را به ناتوانی دولت مصدق در کنترل اوضاع ربط دادند و بیان داشتند در صورتی که دولت انگلیس پای خود را از ایران بیرون بکشد، کمونیستها و گروههای چپ در کمین هستند و کار ایران تمام است. البته این جنگ رسانهای در حالی تحمیل میشد که حزب کارگر انگلیس به ملی کردن صنایع این کشور مشغول بود.2 و همین روند در برخی کشورهای دیگر نیز صورت میگرفت، اما ملی شدن نفت ایران تحمل نمیشد. انگلیسیها با همین جو رسانهای در جهان بر ضد ایران، توانستند آمریکاییها را با خود در شکست دولت مصدق و کودتا همسو کنند.
انگلیسیها اداره کردن نفت به دست ایرانی و شعار «نفت ایران برای ایرانی» را غیر عملی و سادهلوحانه میدانستند. «منچستر گاردین» در تاریخ 19 مارس سال 1951 در ارتباط با ملی شدن نفت ایران نوشت که این اقدام ایران سایر کشورهای خاورمیانه از جمله عراق و مصر را نیز متاثر ساخته است. «تایمز» در همین اثنا به کار بردن شدت و زور را عامل اتحاد ایران و سایر ملتهای خاورمیانه ضد آمریکا و انگلیس عنوان کرده بود. اقدامات مصدق و مطرح شدن چهره او به عنوان شخصیت اول جریان ملی شدن نفت، اگر چه سبب شد به عنوان مرد سال 1951 در مجله تایمز آمریکا معرفی شود و عکس او روی جلد این مجله بدرخشد، اما همین مجله صحبت از طرحی کرده بود که انگلیس در صورت جواب ندادن سایر مجاری، در قالب کودتا به دنبال سرنگونی نخست وزیر ایران است. دو سال بعد، در سال 1953 در روی جلد همین مجله عکس کرمیت روزولت مرد اول طراح کودتای ضد مصدق نقش بست. کودتای انگلیسی- آمریکایی که رمز آن از سوی بیبیسی اعلام شد.3 این اتفاقات در حالی رخ داد که آمریکا سالها قبل نسبت به ملی شدن نفت مکزیک - که شرکتهای آمریکایی در استخراج و تولید آن بیشترین نقش را داشتند- واکنشی نشان نداده بود. این واکنشهای رسانهای در حالی رخ میداد که روند ملی شدن در کنار شخصیت مصدق از سوی برخی کشورهایی که بعدها در جنبش عدم تعهد قرار گرفتند، مورد تمجید قرار گرفت.
رئیس طرح کودتا با محمدرضا پهلوی صحبت کرد که برای اطمینان خاطر او که بداند انگلستان و آمریکا از سلطنت او و کودتا حمایت میکنند، ساعت 12 شب گوینده خبر در بخش خبر انگلیسی بیبیسی میگوید «اینجا دقیقا لندن است.» موضوعی که اکنون این بنگاه خبر پراکنی منکر آن است.
با این حال ملی شدن نفت ایران در رسانههای بیگانه یک خیالپردازی از سوی مردم و مقامات ایران تفسیر و تحلیل میشد و در نتیجه زبان توهین به سوی مردم و نمایندگانی که قانون ملی شدن را در مجلس تصویب کرده بودند در راس کار این رسانهها قرار گرفت. رادیو لندن در ارتباط با تصویب قانون ملی شدن نفت بیان کرده بود که این پیشنهاد از سوی عدهای از مرتجعین و ثروتمندان و روحانیون به رهبری سید ابوالقاسم کاشانی مطرح شده-است. به اعتقاد این رسانه این «عدهای منفیباف که عده کمی از جوانان ساده لوح از آنها پیروی میکنند، فریاد میزدند که نفت ایران برای ایرانی. ولی هیچ کس نگفت که چطور ممکن است ایران نفت خود را اداره کند.»4 آنچه را این روزنامه بدان اعتقاد داشت، فقط کسانی چون رزم آرا باور داشتند.
روزنامه فرانسوی «تریبون دوناسیون» در ارتباط با ملی شدن نفت نوشته بود که در نتیجه قتل رزم آرا بهای شرکت نفت تنزل کرده است و دریاداری انگلیس و اینتلیجنس سرویس میلیونها دلار متضرر شدهاند. بیبیسی انگلیس در روز خلع ید از شرکت و اعزام هیات ایرانی برای این اقدام، اعضای این هیات را فاقد تخصص و ناکارآمد توصیف کرده بود که خلاف مقرات بین المللی و توافقنامه با انگلیس به این اقدام دست میزنند.5
با این حال جنگ رسانههای بیگانه به عرصه داخلی ایران نیز کشیده شد. بیبیسی در این زمینه نقش رهبری رسانههای ضد ملی شدن را برعهده داشت که به تحریک کودتاچیان به بیان رمز کودتا پرداخت. رئیس طرح کودتا با محمدرضا پهلوی صحبت کرد که برای اطمینان خاطر او که بداند انگلستان و آمریکا از سلطنت او و کودتا حمایت میکند، ساعت 12 شب گوینده خبر در بخش خبر انگلیسی بیبیسی میگوید «اینجا دقیقا لندن است.» موضوعی که اکنون این بنگاه خبر پراکنی منکر آن است. به این ترتیب نقش و قدرت این رسانهها با کودتای 28 مرداد سال 1332 تکمیل شد. این رسانهها برخلاف داعیه بیطرفی خود بیشترین همکاری و هماهنگی را با جریان کودتا داشتهاند.
فرجام سخن
بعد از انقلاب اسلامی و انقلاب مشروطه، ملی شدن نفت ایران با رهبری ملی-مذهبی خود و تحولات ناشی از آن مهمترین رویدادی بود که هم در عرصه داخلی و هم جهانی واکنشهایی اعم از مخالفتها و موافقتها در پی داشت. تلاشهای مخالفین داخلی ملی شدن و مخالفین شخص مصدق و کاشانی، به ویژه دربار، همسو با تلاشهای انگلیس و آمریکا در عرصه خارجی در 28 مرداد 1332 در قالب کودتا به ثمر نشست و اگرچه ملی شدن در روی کاغذ صورت گرفت، اما کنسرسیومی متشکل از چندین شرکت نفتی خارجی را برای چندین سال بر ایران مسلط کرد. تفکر ملی شدن در دل خود این امید را داشت که دیگر ملتهایی را که منابع طبیعی آنها در سلطه کشورهای بیگانه است به این اقدام ترغیب کند.
در واقع جنبش عدم تعهد از این نهضت در ایران نیز تاثیر پذیرفت و اقدامات دکتر مصدق در این مسیر مورد تمجید قرار گرفت. یکی از مسائلی که مورد توجه رسانههای بیگانه نیز بود، گسترش این تفکر به دیگر کشورها به ویژه کشورهای خاورمیانه بود. از این رو رسانههای بیگانه که سازمان آنها در کشورهای سلطهگری همچون انگلیس و آمریکا بود به انتقاد از ملی شدن نفت ایران و تحقیر این حرکت در پیش چشم جهانیان و ملت ایران پرداختند. این در حالی بود که آمریکا حتی بخش بزرگی از سهام شرکت نفتی آرامکو در عربستان را به این کشور واگذار کرده بود، اما ملی شدن نفت ایران تحمل نمیشد.
اینکه رسانههای بیگانه به تحقیر ملی شدن نفت در ایران پرداختهاند، صرفا نمیتوان به خود نفت محدود کرد. جریان ملی شدن میتوانست به حرکتی فراگیر در دیگر کشورهای جهان سوم آن روزگار تبدیل شود تا قدرتهای استعماری را در هر گوشهای با این چالش و خطرات ناشی از آن برای منافع ملی خود مواجه کند. از این رو رسانههای قدرتهای بیگانه همسو با کشورهای متبوع خود در تخریب این فرآیند گام برداشتند.
نمایی از تاسیسات پالایشگاه نفت آبادان در ایام ملی شدن صنعت نفت ایران
شماره آرشیو: 4505-11ع
پی نوشت:
1. سید جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1390، ص 324.
2. محمد سوادگرا، تهدید شرکتهای چند ملیتی و حزب کارگر انگلیس، تهران، اداره پژوهشها، 1371، ص 48.
3. “Mosaddeq nationalization of Iran oil industry leads to coup”, www.historycommons.org/context. jsp?item=us_plans_to_use_military_force_against_iran_327.
4. غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران و کودتای 28 مرداد 1332، تهران، نشر انتشار، 1378، ص 127.
5. همایون کاتوزیان، مصدق و نبرد قدرت، ترجمه احمد تدین، تهران، کویر، 1383، ص267.