دولت حسنعلی منصور پیش از آنکه امام را آزاد کند، موضوع را در کمیسیون امنیت ملی مطرح کرد. آنها بیمناک بودند که تبعات ناشی از آزاد شدن امام چه خواهد بود. پاکروان در این جلسه صراحتا اعلام کرد که اگر ظرف 48 ساعت پس از آزادی امام تحول مهمی رخ ندهد موضوع فیصله خواهد یافت و این چالش امنیتی نیز از سر گذرانیده خواهد شد.
حکومت پهلوی برای سرکوب مخالفتها از روشهای مختلفی استفاده میکرد. از تبعید و اعدام گرفته تا شکنجههای سخت و طاقت فرسا که بسیاری را به کام مرگ میفرستاد. این امر بستگی به توازن نیروهای سیاسی در ایران داشت. یعنی اگر رژیم احساس میکرد نیرویی یارای مقابله با حکومت را ندارد، آزادی بیشتری به آن میداد؛ اما اگر خطری از ناحیه جریانات سیاسی متوجه آن میشد تمام همت خود را صرف رویارویی با آن میکرد. در این میان مبارزات امام خمینی از جایگاه ویژهای برخوردار بود. ایشان در طول سالهای مبارزه همواره در برابر خودکامگی و استبداد حکومت محمدرضا از خود صبر و استقامت نشان داد و تلاش کرد تا نقشهای این حکومت را در مواجهه با دین نقش بر آب کند.
با این وجود، رژیم پهلوی همه راههای خود را در این مسیر پر پیچ و خم امتحان کرد. محمدرضا در طول این سالها رویکردهای متفاوتی در قبال طیف روحانیت و به خصوص امام خمینی در پیش گرفت. گاهی به سرکوب شدید روحانیت روی میآورد و گاه برای نشان دادن چهرهای تساهلگرا از حکومت پهلوی، از سختگیریهای خود میکاست. سالهای 42 و 43 از جمله مقاطعی است که حکومت پهلوی به ترتیب هر دو چهره خشن و تساهلگرای خود را نشان میدهد. به همین دلیل جستار زیر در پی پاسخ به این پرسش است که چرا حکومت شاه پس از مخالفت صریح و بیپرده امام، ایشان را پس از مدت کوتاهی از زندان آزاد کرد. همچنین تلاش خواهد شد تا دلایل این مسئله مورد بررسی و ارزیابی بیشتری قرار گیرد.
عملیاتی کردن برنامه انقلاب سفید
در دی ماه 1341 شاه اصول شش گانهای را تحت عنوان «انقلاب سفید» مطرح کرد. اصولی که به دنبال الغای رژیم ارباب-رعیتی در ایران بود، ملیکردن جنگلها را دنبال میکرد و به دنبال ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری بود. برنامه ای که با حمایت آمریکاییها در ایران دنبال میشد و قصد آن تحکیم هر چه بیشتر نفوذ این کشور بر شئون اقتصادی-اجتماعی کشور بود. در واقع شاه تنها عامل پیاده کردن نقشهای بود که توسط آمریکاییها به او دیکته میشد. پر واضح بود که رهبری مقتدر، هوشمند و آگاه به زمان امام راحل نمی توانست بپذیرد طرح عوامل آمریکایی در ایران پیاده شود. طرحی که برخلاف ظاهرش مغایر با منافع کشور و شئون اسلامی بود. پس از طرح انقلاب سفید و به راه انداختن تبلیغات رسانهای گسترده توسط روزنامههای وابسته به شاه، امام خمینی به همراه سایر علما اعلامیهای در مخالفت با این همه پرسی صادر کردند. در این اعلامیه از مردم خواسته شده بود که در همهپرسی شرکت نکنند.
بدینترتیب موج مخالفت مردمی تهران و سایر شهرهای ایران را در نوردید. در ضمن بیان این مخالفتها، تعدادی از هموطنانمان شهید، مجروح و دستگیر شدند. با فرا رسیدن نوروز 1342 امام خمینی در واکنش به انقلاب سفید شاه، عید را عزای عمومی اعلام کرد. عصر دومین روز فروردین سال 42 چماقداران شاه به مدرسه فیضیه قم حمله کردند و جمعیت بسیاری را شهید، مجروح و دستگیر کردند. در تبریز نیز وقایع مشابهی اتفاق افتاد. در نتیجه این اتفاقات رژیم پهلوی با واکنش تند حضرت امام مواجه شد. ایشان در اعلامیهای سه رکن اصلی بقای رژیم پهلوی را دستگاه جبار شاه، آمریکا و اسرائیل معرفی کردند. دستگاه حکومتی که از رویارویی و مقابله با امام به ستوه آمده بود، ایشان را دستگیر و به تهران منتقل کرد.1
با انتشار خبر دستگیری امام موج اعتراضات مردمی در روز پانزده خرداد سراسر کشور را فرا گرفت. اعتراضاتی که با شعار «یا مرگ یا خمینی» همراه بود و آزادی بیقید و شرط امام امت را طلب میکرد. اما دستگاه سرکوبگر شاهنشاهی این اعتراض و خواسته مردمی را به خاک و خون کشید. پس از چند ماه، شاه که گمان میکرد توانسته رفراندوم را با موفقیت پشت سر بگذارد و میتواند بر اوضاع مسلط باشد امام را از زندان آزاد کرد. شاه امیدوار بود در پی اجرایی و عملیاتی کردن برنامه انقلاب سفید، مردم به جای نزدیکی به روحانیون، به حکومت نزدیک شوند. بر همین اساس بود که نزدیک به دو ماه پس از وقوع حوادث منتهی به قیام پانزده خرداد سال 1342 امام از زندان آزاد و با استقبال با شکوه مردمی روبهرو شد.2 باید این را هم در نظر داشت که حکومت پهلوی میخواست با آزادی امام خمینی خود را در میان افکار عمومی داخلی و جامعه بینالمللی اهل تسامح و مدارا جلوه دهد.
اعتراض مردم و روحانیت به دستگیری امام و تشدید فشار برای آزادی
در حالی که پس از وقایع 15 خرداد امام دستگیر و روانه زندان شده بود، محمدرضا تمام تلاش خود را برای تغییر رویه امام انجام داد. در واقع در طول مدت دستگیری ایشان پاکروان رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور تلاش روزافزونی برای جلب نظر امام انجام داد. وی در ملاقاتهایی که با امام ترتیب میداد از لزوم گفتگوی مستقیم امام با شاه سخن میگفت اما امام با زیرکی خاصی زیر بار این گونه ملاقاتها نمیرفت. امام در یکی از این دیدارها فرمودند که اظهار تمایل دستگاه برای ملاقات شاه با من به منظور حل مشکلات و اصلاح امور نیست، بلکه آنها به خوبی دریافتهاند که شاه تا انجا در میان اجتماع ارزش و اعتبار خود را از دست داده است؛ لذا میخواهند مرا وادار کنند با او ملاقات کنم تا مرا هم در میان تودههای مردم، مثل خود او آلوده و بی اعتبار سازند.
یکی از دلایل آزادی امام توسط حکومت پهلوی را میبایست در نزدیک بودن ایام محرم و به ویژه عاشورا دانست. مناسبتی که مخالفان سلطنت به بهترین وجهی میتوانستند در صورت زندانی بودن امام از آن برای به چالش کشیدن رژیم استفاده کنند.
در همین حال نگرانی مردم از سرنوشت امام روز به روز بیشتر میشد. تودههای مردم که برای آزادی امام راه به جایی نداشتند، از طرق مختلف پیگیر آزادی ایشان میشدند. گاه به صورت دسته جمعی و گاه با امضای طومار و نوشتن نامه به علمای مختلف تلاش میکردند برای آزادی امام، راهحلی پیدا کنند. امام وساطت برخی از علما و روحانیون دینی را ناصواب میدانست و هرگونه تعهد از جانب آنان به رژیم شاه را ناروا و مغایر با وظایف دینی علمای دینی برمیشمرد. این بیانگر روحیه سازش ناپذیر امام بود. بدین ترتیب، آنچه رژیم شاه را بیش از گذشته به وحشت انداخته بود، این واقعیت بود که افکار عمومی، بیش از این تحمل زندانی بودن امام را ندارد و اگر این وضع ادامه یابد، چه بسا شرایط کشور به صورت انفجارآمیزی درآید. از این رو، رژیم حاکم ناگزیر شد به آزادی امام تن در دهد و او را به قم بازگرداند.3
دولت حسنعلی منصور پیش از آنکه امام را آزاد کند، موضوع را در کمیسیون امنیت ملی مطرح کرد. آنها بیمناک بودند که تبعات ناشی از آزاد شدن امام چه خواهد بود. پاکروان در این جلسه صراحتا اعلام کرد که اگر ظرف 48 ساعت پس از آزادی امام تحول مهمی رخ ندهد موضوع فیصله خواهد یافت و این چالش امنیتی نیز از سر گذرانیده خواهد شد. آنها این واقعیت را درک کرده بودند که امام روحیه سازش ناپذیری دارد و با رژیم پهلوی کنار نخواهد آمد. مضاف بر این آنها گمان میکردند که مبادا با آزادی امام، هیجان ملی و خشم عمومی که در درون جامعه نهفته است، همانند موجی سهمگین پدید آید و انفجار غیر قابل کنترلی را پدید آورد که تبعات آن برای دستگاه حکومت مشخص نیست.
در عین حال، به مسئله نزدیک بودن ایام محرم و به ویژه واقعه عاشورا نیز باید اشاره کرد. مناسبتی که مخالفان سلطنت به بهترین وجهی میتوانستند در صورت زندانی بودن امام از آن برای به چالش کشیدن رژیم استفاده کنند. روی هم رفته و با در نظر گرفتن جمیع جهات دولت وقت تصمیم گرفت که امام امت را آزاد کند. سرانجام در تاریخ 16 فروردین 1343 امام را از ماشین شورلتی مقابل بیمارستان فاطمیه قم پیاده کردند و سرهنگ مولوی و چند تن از نیروهای امنیتی که همراه ایشان بودند پس از پیاده کردن امام به سرعت از آنجا دور شدند تا ریسک انجام این ماموریت را پایین بیاورند. هنوز دقایقی از ورود امام به شهر قم نگذشته بود که خبر آن همانند بمب در شهر صدا کرد و شهر را به شدت تحت تاثیر خود قرار داد. مردم به صورت گسترده به خانه امام سرازیر شدند و موجی از شادی و شور شهر قم را در بر گرفت.4
در این میان از نقش فعالیتهای تشکیلاتی و دسته جمعی مردم نیز نباید غافل بود. نهادهای مردمی همچون کارگران کارخانجات اصفهان، اتحادیه فرهنگیان و دانشجویان ایران، سازمان جوانان خوزستان، جمعیت کانون تشیع ایران، شورای اخوان المسلمین، مردم اصفهان، انجمن اسلامی اصناف، دانشجویان و دانش آموزان اصفهان، جوانان آزادیخواه اصفهان و دهها گروه دیگر خواستار آزادی امام و انجام اصلاحات واقعی سیاسی و نه نمایشی شدند. اما آنچه در این میان بیشترین اهمیت را داشت، نقش علمای اعلام در آزادی بی قید و شرط امام بود. آنها نه تنها با صدور اعلامیه، تلگراف و نامه خواستار آزادی امام بودند بلکه به منظور نشان دادن هماهنگی و اتحاد خود رسما به تهران مهاجرت کردند و خواستار آزادی سریع امام شدند5.
فروردین 1343. امام خمینی وشهید آیت الله سیدمصطفی خمینی درحاشیه یکی از جشنهای آزادی ایشان در شهرقم
پی نوشت:
1.علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، تهران، انتشارات سمت، 1382، ص 241.
2.موسی نجفی، موسی فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، تهران، موسسه تاریخ معاصر ایران، ص 652.
3.مجتبی مقصودی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، تهران، انتشارات روزنه، 1382، ص 224.
4.حمید روحانی، نهضت امام خمینی، موسسه چاپ و نشر عروج، تهران، 1386، ص 842.
5.همان، 660.