«شهید آیت الله سید محمدباقرصدر وتعامل با نهضت اسلامی ایران»درگفت وشنود با حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی
حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی از جمله نزدیکان حضرت امام خمینی است که در دوران تبعید ایشان در شهر نجف،با شهید آیت الله سید محمدباقر صدر ارتباطی نسبتا مداوم داشته واز ارتباط رهبر کبیر انقلاب با آن شهید گرانمایه،خلاطراتی شنیدنی دارد.گفت وشنودی که پیش روی دارید،دربردارنده شمه ای از این خاطرات است.امید آنکه مقبول افتد.
□ جنابعالی از جمله شخصیتهایی هستید که بهنوعی رابط بین حضرت امام و شهید صدر بودید. ابتدا از این موضوع شروع میکنیم. اگر خاطراتی در این زمینه دارید بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم.بله، بنده چندین بار از طرف حضرت امام خدمت شهیدآیت الله صدر رفتم که: اگر پیشنهادی دارند یا مشکلی هست بفرمایند تا خدمت امام عرض کنم. از جمله یادم هست امام فرمودند: به ایشان عرض کنم میخواهند وجوهی را به ایشان بدهند، ولی شهید صدر ضمن قدردانی فرمودند: چنانچه نیازی پیش بیاید قطعاً اعلام خواهند کرد.
□ به نظر شما،درآن دوره رویکرد شهید بیشتر فرهنگی بود یا سیاسی؟
قطعاً فرهنگی. شاهدش هم دو شاهکار «فلسفتنا» و «اقتصادنا»ی ایشان است. ایشان اعتقاد راسخ داشتند که تا مسلمانان از یک بینش و تفکر علمی عمیق برخوردار نشوند، نمیتوانند جامعه سالمی بسازند، لذا مبانی فلسفه و اقتصادی را که برای تشکیل یک حکومت پایدار ضروری است، بیان کردند.
□ اندیشه های ایشان را چقدر به آثار شهید مطهری و مرحوم علامه طباطبایی نزدیک میبینید؟
بسیار زیاد. علت هم این است که افکار همه این بزرگان، ریشه در تعالیم وحیانی دارد و طبیعی است که همه آنان به نتیجه نسبتا یکسانی برسند. شهید صدر بسیار به شهید مطهری علاقه داشتند. حتی یک بار به خودم فرمودند: «میخواستم از آقای مطهری اجازه بگیرید کتاب فلسفه حجابشان را در اینجا ترجمه و چاپ کنم».
□ میتوانستند فارسی بخوانند؟
فارسی ایشان ضعیف بود و کتابهای فارسی را به کمک خواهرشان، شهیده بنتالهدی و همسرشان میخواندند.
□ پیغام ایشان را به شهید مطهری رساندید؟
بله، همان سال به حج مشرف شده بودم و پیام را خدمت شهید مطهری دادم. ایشان بسیار استقبال کردند و فرمودند:« اجازه بدهید چاپ سوم کتاب در بیاید، چون مطالبی جدیدی را به آن افزودهام. بعد که چاپ شد نسخهای را خدمت آقای صدر میفرستم و ایشان به هر شکلی که صلاح میدانند، عمل کنند». بعد هم که کتاب چاپ شد، آن را برایم فرستادند و من هم برای شهید صدر بردم. ایشان هم کتاب را به شهیده بنتالهدی دادند. مقداری هم ترجمه شد که بعد بازداشت، محاصره و حبس پیش آمد.
□ شهید صدر و شهید مطهری با هم ارتباط هم داشتند؟
هر دو بسیار به هم علاقمند بودند. یک بار هم که شهید مطهری به عراق آمدند، ساعتها پیش آقای صدر بودند و با هم گفتگو کردند.
□ برخی معتقدند شهید صدر قبل از اوجگیری انقلاب ایران، گرایش چندانی به آن نداشتند و بعدها به حمایت از این جریان پرداختند.دیدگاه شما در این باره چیست؟
اینطور فکر نمیکنم. نکته مهم این است که ایشان در ابتدای امر ،با وجود بزرگانی چون آقای حکیم و آقای خوئی، خود را به عنوان یک فرد شاخص مطرح نمیکردند و تابع آنها بودند و این هم به دلیل تواضع ایشان بود.وگرنه ایشان به امام ارادت زیادی داشتند واسناد آن از دیرباز،دردست است.
□ از لحاظ سنی هم خیلی کوچکتر بودند...
همینطور است، اما انصافاً از نظر بینش اجتماعی، آگاهیهای سیاسی و حتی بنیانهای فقاهتی و اصولی، همتراز آن بزرگان و حتی در برخی از زمینهها، سرآمد مراجع عصر خود بودند. ایشان هوش و استعداد خارقالعادهای داشتند، منتهی از سر تواضع بروز نمیدادند. فوقالعاده پایبند اصول اخلاقی و مبادی آداب بودند و به خود اجازه نمیدادند در برابر اساتید خود و زعمای برجسته حوزه اظهار وجود کنند.
طبیعتاً ایشان به دلیل بینش عمیق و درک روشن از اسلام، از انقلاب ایران حمایت میکردند، اما به دلایلی که اشاره کردم اعلامیه و بیانیه نمیدادند. ایشان هدفمند و مؤثر حرکت میکردند و شیوه ایشان شباهتی به تندروها نداشت. خودم شخصاً بارها شاهد ابراز علاقه صمیمانه ایشان نسبت به حضرت امام بودم.
□ شما طبیعتاً مقلد امام بودید. با این اعتقاد عمیقی که به مرجعیت شهید صدر دارید، هیچوقت پیش آمد در موضوعی از ایشان تقلید کنید؟
چرا اتفاقاً در یک مورد، از ایشان تقلید کردم! در طول هفت سالی که در نجف اقامت داشتم، دائماً سفر میکردم و بر اساس فتوای حضرت امام، نمیتوانستم روزه بگیرم! این اتفاق سه سال افتاد و هر چه اصرار کردم، امام فرمودند: شما مسافرید و روزه بر شما واجب نیست! وقتی زیاد اصرار کردم، فرمودند: در این مسئله به شخص دیگری رجوع کنید. در نجف کسی را بصیرتر از شهید صدر نمیشناختم. به ایشان مراجعه و مشکلم را مطرح کردم و ایشان فتوا دادند باید نمازم را کامل بخوانم و روزه هم بگیرم، چون کثیرالسفر هستم و ناچارم دائماً در حرکت باشم.
□ رابطه شهید صدر با شهید آیت الله حاجآقا مصطفی خمینی چطور بود؟
حاجآقا مصطفی سعی میکرد با همه رابطه یکسانی داشته باشد و گرایش خاصی را به کسی نشان ندهد. ایشان میدانست هر حرکتی انجام بدهد، به پای امام نوشته میشود و لذا در کارهایش بسیار دقت میکرد، بنابراین با تمام مراجع، از جمله شهید صدر ارتباط عادی و طبیعی داشت. البته به دلیل اندیشههای مترقی و کتابهای ارزشمند شهید صدر، برای ایشان احترام خاصی قایل بود.
□ آیا واقعاایشان میخواستند انقلابی شبیه به انقلاب ایران را در عراق محقق کنند؟چیزی که برخی ادعا کرده اند؟
به هیچوجه، چون جامعه اهل سنت در عراق از نظر نفوذ و موقعیت اجتماعی، با ایران تفاوت بسیاری دارد. البته ایشان مبانی فقاهتی و حکومتی امام را قبول داشتند و احتمالاً به مبانی ولایت فقیه هم اعتقاد داشتند و قطعاً به تمام رویدادهایی که در جهان اسلام اتفاق میافتادند توجه میکردند، اما بیتردید تفاوتهای مهم و اساسی دو کشور ایران و عراق را میشناختند. ایشان معتقد بودند ایران از نظر سیاسی پشتوانه مهمی برای عراق است، به همین دلیل هنگامی که صدام مقدمات جنگ علیه ایران را مهیا می کرد، شهید صدر حمایت رسمی خود را از ایران اعلام کردند و به همین دلیل مورد غضب رژیم بعث قرار گرفتند. صدام بارها از ایشان خواست علیه حکومت اسلامی فتوا بدهند، اما ایشان به این خواسته تن ندادند و لذا رژیم بعث ایشان را در خانه زندانی و تماسهای ایشان را با دیگران قطع کرد!
□ آیا درآن دوره، شهید صدر قصد خروج از عراق را داشتند؟
بله، یک روز برادر آقای سید کاظم حائری -که از اصحاب سرّ شهید صدر بودند- برایم بهطور خصوصی پیامی به سفارت ایران فرستادند که: آقای صدر پیغام داده و پرسیدهاند آیا امام اجازه میدهند به ایران بیایم یا نه و در صورتی که به ایران بیایم، آیا امکان فعالیتهای علمی و سیاسی دارندیاخیر؟پیغام را به حضرت امام منتقل کردم وایشان درپاسخ فرمودند:« از طرف من به آقای صدر سلام برسانید و بگویید ایران وطن شماست و اختیار و آزادی هر نوع فعالیتی را دارید». این سخن امام را به مرحوم دکتر صادق طباطبایی -که در آن موقع معاون نخستوزیر بود- گفتم و ایشان هم سفیر سوریه را خواستند و قرار شد برای ایشان یک پاسپورت سوری تهیه شود. با پلیس فرودگاه هم هماهنگ شد و به پاسپورت ایشان مهر خروج زدند. بعد هم پاسپورت را بهوسیله همسرم به دست آقای حائری رساندم. بعد هم که مرا به عنوان عنصر نامطلوب از عراق اخراج کردند و در مقابل، ایران هم سفیر عراق را اخراج کرد. به ایران برگشتم و چند ماه بعد هم خبر شهادت ایشان را شنیدم. بنابراین کارها تا مرحله تهیه پاسپورت و ارسال آن برای شهید صدر عملی شد، اما به علت دستگیری ایشان و خواهرشان، خروج از عراق ممکن نشد. بنابراین ایشان قطعاً تصمیم داشتند از عراق بیرون بروند.
□ ارزیابی کلی شما از جایگاه علمی، مبارزاتی و شخصیت شهید صدر چیست؟
ایشان از معدود شخصیتهای بر جسته عالم تشیع هستند که در جوانی و شاید هم نوجوانی، به درجه اجتهاد رسیدند. هوش خارقالعادهای داشتند، بسیار پرکار، بصیر و آگاه بودند و درک و تحلیل اجتماعی و سیاسیشان از جامعه عراق و جهان، بسیار فراتر از سطح معمول حوزههای علمیه، مخصوصاً حوزه علمیه نجف بود. به خاندان برجسته علمی، روحانی و اصیلی تعلق داشتند که همه پیشینیان و نوادگان آن اهل علم و فضیلت بودند، از جمله امام موسی صدر، آیتالله حاجآقا صدر، آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر و.... ایشان سطوح علمی اولیه را که همان مبانی اصلی فقاهت و دانش مرجعیت است، در نجف و نزد اساتید برجستهای بهسرعت فرا گرفتند و خود از اساتید برجسته همین مباحث شدند. در کنار دروس حوزوی، مطالعات بسیار عمیق سیاسی و اجتماعی داشتند و از همه مهمتر، گرایش فلسفی ایشان بود. ایشان بهدرستی تشخیص داده بودند که عقبماندگی جوامع اسلامی، فقدان برداشت نو و منطقی و بهروز از مبانی دینی است. ایشان معتقد بودند باید مبانی دینی را با زبان و بیانی زیبا و مناسب روز به دنیا عرضه کرد تا تأثیرگذار باشد. همواره میگفتند: باید اسلام را به عنوان یک مکتب و الگوی عملی ارائه کنیم تا بتوانیم به پرسشهای نسل سرخورده جوامع اسلامی و شیعی، پاسخهای قانعکننده بدهیم.
□ یعنی همان برداشتی که متفکرین برجسته اسلامی از قبیل شهید مطهری داشتند؟
دقیقاً! افرادی چون علامه طباطبایی، شهید بهشتی، شهید مطهری و شاگردان و پیروان حضرت امام، اینگونه میاندیشیدند و به همین دلیل هم توانستند کاروان انقلاب را به سر منزل مقصود برسانند. به دلیل همین نحوه تفکر است که وقتی حضرت امام با درک روشن و مکتبی از اسلام، در برابر رژیم شاه میایستند و مجبور به هجرت اجباری و اقامت در نجف میشوند، شهید صدر با ایشان احساس همدلی و همگرایی میکند و از همان ابتدای ورود امام به نجف، رویکرد جانبدارانه و حمایتی از ایشان را اتخاذ میکند.
□ ایشان درآن دوره ودر حمایت عملی از حضرت امام، عملاً چه اقداماتی انجام دادند؟
نخستین اقدام ایشان این بود که به همه شاگردان خود توصیه کردند که در درس امام شرکت و از آن استفاده کنند و در عین حال با حضور خود، به درس امام رونق بدهند. ایشان معتقد بودند شخصیتی چون امام نباید ناشناخته و در انزوا بمانند و باید به هر شکل ممکن کمک کرد که مطرح شوند. بیتردید شهید صدر یکی از اولین یاریکنندگان امام بودند.
با وجود همه کجفهمیهای برخی از افراد علاقمند و طرفدار حضرت امام و شهید صدر، این دو بزرگوار دقیقاً میدانستند چه میخواهند و امیدوار بودند که بتوانند در جهان اسلام منشأ تحول و آثار بزرگی باشند. افراد آگاه میدانستند رژیم شاه ممکن است در مقاطعی به خاطر مخالفت با رژیم بعث، به شکلی مصلحتی از آقای صدر حمایت کند یا رژیم بعث امکاناتی را در اختیار یاران امام قرار بدهد و از امام به عنوان مخالف رژیم شاه حمایت کند، ولی هر دو رژیم عمیقاً فاسدند و آبشخور آنها یکی است و نهایتاً با هم به توافق میرسند کما اینکه رسیدند و دست از حمایت امام و شهید صدر برداشتند.
□ اگر از مدتی که با شهید صدر ارتباط داشتید خاطره خاصی دارید، بیان بفرمایید.
یادم هست یک بار مرحوم دکتر صادق طباطبایی به عنوان نماینده انجمن اسلامی دانشجویان از اروپا آمده بود و شهید صدر مایل بودند با ایشان جلسهای داشته باشیم. این جلسه در منزل آیتالله سید محمود شاهرودی برگزار شد. تابستان و هوا گرم بود و جلسه در سرداب خانه ایشان- که خنک بود تشکیل شد- و اوقات بسیار دلپذیر و خوشی بود. شهید صدر فارسی را خوب میفهمیدند، اما خوب صحبت نمیکردند، به همین دلیل مثلاً میگفتند :هفتاد، هشتاد، نهتاد! که بسیار موجب تفریح و خنده میشد.
□ آخرین بار کی با ایشان ملاقات کردید؟
بعد از هجرت امام از نجف به پاریس. یک روز بعد از ظهر پس از اقامه نماز عصر، ایشان به بیرونی منزل امام آمدند و متنی را به من دادند که برای امام بفرستم. من هم توسط آدم مطمئنی متن را به پاریس ارسال کردم. ایشان در آن متن متذکر شده بودند: از تمام امکانات مالی و نفوذی که دارند، برای پیروزی نهضت امام تلاش میکنند، با همه وجود به امام و راه ایشان اعتقاد دارند و دنبالهروی این راه هستند. پس از پیروزی انقلاب هم که آن عبارت ماندگار را در باره امام به یاران خود گفتند که: در امام ذوب شوید، همانطور که ایشان در اسلام ذوب و منشأ تحولی عمیق در عالم اسلام شدند.
□ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.