کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

یک خاطره انتخاباتی از رای گیری مجلس درساوجبلاغ دردهه20

مصائب تبلیغ برای یک کاندیدا!

29 فروردين 1396 ساعت 9:27

آنچه پیش روی دارید خاطره ای است از داریوش اسدزاده که نمایانگر چند وچون برگزاری انتخابات مجلس در منطقه ساوجبلاغ وشهریار دردوره نخست وزیری احمد قوام است.این روایت از آن جنبه درخورخوانش است که سبک وسلیقه«جناب اشرف» را در گسیل داشتن نمایندگان شهرهای گوناگون به مجلس نشان می دهد.با سپاس از ایشان که این خاطره را برای درج در این وبگاه قلمی کردند.


درست به یاد دارم که در سال های نخستین دهه20 شمسی و در زمان نخست‌وزیری قوام السلطنه بود که بنده بعنوان ریاست کارگزینی اداره کل اموال دولتی و شهرداری‌ها در وزارت دارایی انتخاب شدم، ریاست اداره‌ها آقای شیخ اسلامی نامی بود که توجه خاصی نیز به بنده داشت. روزی از روزها مرا احضار کرد و با کمال خلوص نیت فرمود که باید مأموریت خاصی را انجام دهی. موضوع چنین است که دوران انتخابات مجلس شورای ملی است و نظر دستگاه و اعلیحضرت همایونی اینکه از ساوجبلاغ و شهریار سید محمد صادق طباطبایی انتخاب شود ولی بعقیده جناب نخست وزیر قوام السلطنه باید کهبد به مجلس راه یابد. از قرار معلوم (پشت پرده) آقای کهبد مبلغی قرار است به عنوان محبت به ایشان پرداخت نماید. حال چون بنده شناخت کاملی راجع به شما دارم باید با دوستان و یا کارمندان مورد نظرتان بدان سو حرکت کرده و کمک لازم را راجع به انتخاب فرد مورد نظر (آقای سید محمد صادق طباطبایی) بفرمایید.
 
بالاخره بعد از چند روز همراه شش نفر از کارمندان اداره و 4 تن از دوستان به طرف شهریار حرکت کردیم. از آنجا که کبودین دره مرکزیت داشت خودم در آنجا ساکن شدم و دیگران را به قصبات مختلف اعزام کردم و چون بوق و کرنا و سر و صدای تبلیغات شروع شده بود، به همراهان متذکر شده بودم که باید بیانات شما عامیانه و خداپسندانه باشد. مثلا قرار بود برای جلب نظر مردم به سمت صادق طباطبایی بگویند: «سید بزرگوار آقای سید محمد صادق طباطبایی که مردی مؤمن و خداپرست و با آل عبا هر شب محشور است و برای خدمت به مردم از درگاه خداوند متعال آرزوی سلامتی و فراوانی درخواست می‌کند را انتخاب کنید که هم دنیا را دارید و هم آخرتتان را.» و در مقابل برای ریزش رای کهبد بگویند ای مردم به کهبد کچل و شکم گنده که زمین‌هایتان را غصب و به شماها اجحاف کرده رأی ندهید. خلاصه قرار بود گفته‌ها در این حدود باشد که اگر بهشت را می‌خواهید به این بزرگوار یعنی سید محمد صادق طباطبایی رای دهید و اگر جهنم را می خواهید به کهبد غاصب زمین‌هایتان رای دهید.
 
بالاخره رای گیری آغاز شد و بعد از چند روز صندوق‌ آرا جمع‌آوری شد. با توجه به تبلیغات احتمال انتخاب شدن سید محمد صادق طباطبایی زیاد بود به همین خاطر برای حفاظت از صندوق‌ها قرار بود که شب در فرمانداری یا بخش‌داری بمانند تا روز بعد خوانده شوند. طبق قانون قرار بر این بود که مأمورین دولت و متولیان صندوق از اوضاع مراقبت نمایند که یکباره اختلاف و نزاع بین ژاندارم‌ها و نمایندگان مردمی صندوق در گرفت که در این کتکاری بعضی از کارمندان اداره زخمی شدند و راه فرار به طرف فرمانداری بسته شد. من که در پشت یک درخت شاهد ماجرا بودم و راه فرار نداشتم اجباراً برای اختفا بالای درخت رفتم و تا سپیده صبح از سرما لرزیدم.
 
نتیجه انتخابات آن شد که کهبد به مجلس راه یافت و کارمندانی که در این ماجرا به تبلیغ صادق طباطبایی پرداخته بودند همگی شناسایی و اخراج شدند ولی من که هدایت تبلیغات را برعهده داشتم چون به نام طباطبایی در این ماجرا معروف شده بودم به همین نام بازنشسته شدم و نهایتا هم معلوم نشد شخص طباطبایی کیست؟


کد مطلب: 4505

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/4505/مصائب-تبلیغ-یک-کاندیدا

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir