در سال 1346 طی بازنگری در قانون اساسی، مقام نیابت سلطنت را پیش بینی نمود. اشرف با قدرتی که برای خود متصور بود به ویژه با توجه به مناصب بین المللی خود خواهان به دست آوردن مقام نیابت سلطنت بود ولی با توجه به چهره منفی که در داخل داشت به فکر انجام برخی فعالیتهای اجتماعی بظاهر خیرخواهانه برای کسب محبوبیت افتاد.
دربار شاهان به جهت شخصی بودن اقتدار و تسلط روابط غیر رسمی و غیر عقلانی بر حکومت، همواره عرصه رقابتها، حسادتها و مبارزات پنهان کسب قدرت بوده است. در حکومت خودکامه محمدرضا پهلوی نیز که همه چیز به رای و اختیار شخص شاه بستگی داشت نوعی جنگ قدرت پنهان و دائمی برای نزدیکی به شخص شاه و اثرگذاری بر تصمیمات وی در حلقه اطرافیان او وجود داشت. در این میان رقابتهای اشرف و فرح پهلوی برای تقرب هر چه بیشتر به مرکز قدرت و کسب منفعت افزونتر، و گردآوری حامیان و هواداران چیره تر، نقش تاثیرگذاری بر روند جریانات تاریخی و سیاسی آن دوره داشته است و از این رو درخور تامل و توجه می باشد. در ادامه به حوزه های این رقابت و تاثیرات آن بر رویدادها، ارتباطات و تصمیمات سیاسی و تاریخی دوران محمدرضا پهلوی خواهیم پرداخت.
حیطه های قدرت و کشمکش
اشرف پهلوی خواهر دوقلوی شاه یکی از قدرتمندترین و بانفوذترین اشخاص نزد شاه بود. به طوری که بیش از بیست سال از دوران سلطنت برادرش، نقش زن اول را در سیاست ایران بازی می کرد. مسعود انصاری نزدیکی و نفوذ اشرف بر شاه را چنین توصیف می کند: «اشرف را هم علاوه بر خواهری، میتوان از دوستان شاه به حساب آورد. اشرف بیشتر از تمام خواهر و برادرهای شاه با او نزدیک و حتی روی او نفوذ داشت.»1 فرح دیبا ملکه شاه، هرچند از ابتدای ورودش به دربار مشی مسالمت آمیزی در ارتباط با اشرف پی گرفته بود؛ ولی همواره بهویژه پس از کسب مقام نیابت سلطنت توسط شاه در رقابت و گردآوردن حامیان خود در تقابل با اشرف فعال بود. «فرح و اشرف در خاطرات خود با احترام متقابل از یکدیگر یاد کردهاند، ولی منکر این واقعیت نمیتوان شد که اشرف به آسانی حاضر نبود موقعیت برتر خود را در دربار به نفع فرح از دست بدهد و از مداخلات خود در امور سیاسی دست بردارد. فرح هم تا آنجا که به او ارتباط نداشت در کارهای اشرف مداخله نمیکرد، ولی در مسائلی که مربوط به زندگی خصوصی او یا تربیت فرزندانش میشد، دخالت اشرف و اطرافیان دیگر شاه را تحمل نمیکرد و در مقابل آنها میایستاد.»2 به طوری که علم در خاطرات خود به ابراز ناراحتی فرح از دخالتهای خواهران شاه چنین اشاره می کند: «شهبانو وارد مشهد شد... در پروازمان به تهران شهبانو خواست مرا تنها ببیند و مدت یک ساعت با هم حرف زدیم، از رفتار خواهرهای شاه و فعالیتهای خانواده او... گله داشت، منتهی شخصاً جرأت نمی کند این مسأله را با شاه مطرح کند.»3
قلمرو قدرت و مناصب اشرف وسیع بود، از پستهای بین المللی تا مافیای مواد مخدر و قاچاق و برخی فعالیتهای اجتماعی. «اشرف در مقاطع مختلف بر پستهایی نظیر نمایندگی چهل و دومین شورای اقتصادی و اجتماعی، نمایندگی در ریاست هجدهمین شورای وضعیت زنان، نمایندگی و ریاست کنفرانس جهانی سال زن (1975) نمایندگی و ریاست اجلاس بیست و ششم کمیسیون حقوق بشر در سال 1970 تصدی داشت.»4 سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی، سازمان زنان، بنیاد اشرف پهلوی از جمله فعالیتهای داخلی او برای کسب وجهه مشروع و مردم دارانه ــ در تقابل با فرح ــ و کسب قدرت و منافع مالی به شمار می رفت. فرح در مقابل، از ابتدای ورود به دربار با گرفتن چهره ای لیبرال و روشنفکر، سعی در فعال نشان دادن خود در امور خیریه و امور فرهنگی و هنری داشت و در این راستا سازمان عریض و طویلی درست کرده بود که همانند وزارتخانه ای دولتی عمل می کرد. با گسترش فعالیتهای بین المللی و خارجی اشرف و دور نمودن او از داخل، فرح فراغت بیشتری برای نقش آفرینی و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی مورد نظر خود یافت. ژستهای مردمی فرح برای سلطنت و حکومت شاه نیز کارکردهای مثبتی داشت و از این جهت مورد حمایت شاه بود. ایفای چنین نقشی مسلما رقابت اشرف را بر می انگیخت. اما آنچه مسلم است اینکه فرح پس از ورود به دربار و مواجهه با قدرت پرنفوذی چون اشرف سعی نمود تا با آن کنار بیاید و با اختیارات و سمتهایی که محمدرضا به اشرف داده بود مخالفت ننمود. قطعا اگر مخالفتی می کرد به سرنوشت فوزیه و ثریا دچار می گردید. هرچند با وجود مشی به ظاهر مسالمت جویانه فرح، مبارزه و تلاش برای کسب قدرت و کنار زدن رقیب در لایه های پیچیده تری در جریان بود.
رقابت برای نیابت سلطنت
مهمترین عرصه رقابت اشرف و فرح را باید در تلاش آنها در به دست آوردن نیابت سلطنت دانست. شاه به دلیل سن کم ولیعهد، در سال 1346 طی بازنگری در قانون اساسی، مقام نیابت سلطنت را پیش بینی نمود. اشرف با قدرتی که برای خود متصور بود به ویژه با توجه به مناصب بین المللی خود خواهان به دست آوردن مقام نیابت سلطنت بود ولی با توجه به چهره منفی خود در داخل، به فکر انجام برخی فعالیتهای اجتماعی به ظاهر خیرخواهانه برای کسب محبوبیت افتاد. به طوری که او اعلام کرد قصد دارد همه اموال خود را صرف امور خیریه کند. همه این کار او را زمینه سازی برای نایب السلطنتی معنا کردند. حتی شاه نیز نتوانست شگفتی خود را از این اقدام اشرف پنهان کند و در برابر خواستهای مالی او چنین گفت: «تا به حال اینقدر جار و جنجال به راه انداخته است که می خواهد ثروتش را به خیریه ببخشد. از او بپرسید در این صورت چرا اینقدر اصرار دارد وارد معاملات تجاری شود.»5 سازمان سیا نیز در گزارش خود دراین باره اینطور اظهار نگرانی می کند: «حرص و آز اشرف برای رسیدن به قدرت، دسایس و رقابت وی با فرح سبب از بین رفتن ثبات و پایداری مساله جانشینی خواهد شد.»6 اما سرانجام فرح توانست نظر مساعد شاه را برای معرفی او به عنوان نایب السلطنه جلب نماید هرچند برای حفظ آن و تحقق عملی آن در موقع لزوم، نیاز به شبکه قدرتمندی از هواداران و حامیان سیاسی و اقتصادی داشت. این در حالی بود که اشرف از حمایت بسیاری از طرفداران و نفوذیهای سیاسی و اقتصادی در حکومت برخوردار بود.
محفل حامیان و هواداران
حسین فردوست درباره حامیان و اطرافیان اشرف می گوید: «پس از مصدق تا انقلاب، اشرف براى خود یک شاخه سیاسى ایجاد کرده بود و تمام رجال سیاسى که توسط محمدرضا از کار بر کنار مىشدند؛ مانند نخست وزیر، وزیر، امیر ارتش و سایر افراد موثر، همه را پیرامون خود جمع مىکرد. این افراد پس از مدتى مجددا به مشاغل مهم مىرسیدند و معاون وزیر یا سفیر مىشدند و راهشان براى ترقى آتى باز مىشد.... پس کاخ اشرف محل دستهبندى نبود، محل سیاست بود.»7 او تعداد زیادی از سیاستمداران و دولتمردان وامدار به خود را در مناصب و مشاغل حساس و مهم گمارده یا با آنها شراکت نموده و به عنوان حامیان و هوادارانش گرد خود آورده بود. طبق اسناد سیا، هویدا به دلیل مخالفت با فرح به اشرف متمایل بود. همچنین اشخاصی چون پرویز راجی، جعفر شریف امامی، نصیری، طاهر ضیایی (سناتور بانفوذ و رییس اتاق بازرگانی)، کریم پاشا بهادری (رییس ویژه دفتر ملکه)، خانواده رشیدیان، علی رضایی (صنعتگر ثروتمند) نمونه هایی از هواداران و اطرافیان اشرف در رقابت قدرت به شمار می روند.8
فرح شبکه ای از دوستان و فامیل و همکلاسیهای دوران دبیرستان و دانشگاه را نیز دور خود جمع نموده و آنها را در مشاغل و مناصبی گمارده بود تا با این باند هوادار، قدرت و هیمنه ای برای خود فراهم آورد. اغلب این افراد مناصب مهم فرهنگی و اجتماعی کشور را دارا بودند.
فرح هر چند در تشکیل محفل درباری متشکل از دوستان و دولتمردان خاص به توانمندی اشرف نبود ولی بسیاری از سیاستمداران ناراضی از اشرف، همچون علم از فرح حمایت می کردند. افراد مورد غضب اشرف همچون منوچهر اقبال، محمودرضا و عبدالرضا -برادران شاه- نیز طبق اسناد سیا ازحامیان فرح بودند. برخی هواداران خریداری شده جبهه ملی چون فریدون مهدوی نیز از طرفداران ملکه بودند. همچنین طبق ارزیابی ماموران سیا، ارتش نیز در صورت کشمکش جدی بین اشرف و فرح، از نایب السلطنه (فرح) حمایت می کند.9 علاوه بر اینها فرح شبکه ای از دوستان و فامیل و همکلاسیهای دوران دبیرستان و دانشگاه را نیز دور خود جمع نموده و آنها را در مشاغل و مناصبی گمارده بود تا با این باند هوادار، قدرت و هیمنه ای برای خود فراهم آورد. اغلب این افراد مناصب مهم فرهنگی و اجتماعی کشور را دارا بودند. از مهمترین این افراد می توان به رضا قطبی (پسردایی فرح)، لیلی امیرارجمند، بیژن صفاری، فرخ غفاری، کامران دیبا، سردار افخمی، نادر اردلان اشاره کرد.10 در واقع دفتر مخصوص شهبانو خود نوعی قدرت در دربار به حساب می آمد که با شبکه وسیع هواداران و اطرافیان فرح از هیچ اقدامی در جهت نیابت سلطنت و افزایش قدرت او فروگذار نمی کرد.
سیا در تحلیل نهایی چنین ارزیابی می کند که فرح به دلیل مشروعیتی که طبق قانون اساسی به وی به عنوان نیابت سلطنت داده شده پیروز نهایی خواهد بود در حالی که اشرف متناقض ترین و منفورترین چهره خاندان پهلوی است.11 تمایل سیا به فرح در این گزارش کاملا مشهود است. در نهایت وقوع انقلاب اسلامی، پایانی بر این رقابت بی حاصل بود. آنجا که مردم ایران با حضور تاریخ ساز خود نشان دادند تعیین کننده جریان تاریخ، ملتها هستند و هرگونه رقابتی برای قدرت، بدون مشروعیت و تایید مردمی، فرجامی جز شکست نخواهد داشت.
فرح و اشرف پهلوی هنگام شرکت در یک مراسم
شماره آرشیو: 608-4513ش
پی نوشت:
1. احمد علی مسعود انصاری، پس از سقوط، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1371، ص 58.
2. محمود طلوعی، از طاووس تا فرح، تهران، نشر علم، 1377، ص 358.
3. اسدالله علم، گفتگوی من با شاه، ج1، تهران، طرح نو، 1371، ص 235.
4. محمدرضا حسن بیگی، مادر خوانده (زندگی و خاطرات اشرف پهلوی)، تهران، دلارنگ، 1387، ص 444.
5. احمد پیرانی، زنان پهلوی، تهران، نشر به آفرین، 1383، ص173.
6. خسرو معتضد، اشرف در آیینه بدون زنگار، ج2، تهران، البرز، 1376، ص 712.
7. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، 1374، چاپ هفتم، ص230.
8. حسن سعیدی، زن اژدها، تهران، فیروزه، 1380، ص 130.
9. مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج1، تهران، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، 1366، ص197.
10. علی جان مرادی جو، گروههای قدرت، تهران، اعتدال، 1388، ص 252.
11. مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، همان، ص 199.