جایگاه حزب رستاخیز در میان نظامهای تکحزبی؛ در گفتوگو با مظفر شاهدی
3 خرداد 1396 ساعت 11:05
□ حزب رستاخیز چه معنایی دارد و پیشینه آن چه بود؟
عبارت رستاخیز در ادبیات سیاسی، فرهنگی و دینی ما به معانی کم و بیش همسانی اشاره دارد. در ادبیات دینی ما رستاخیز، روز قیامت، روز برخاستن مردگان، روز حساب و داوری معنی شده است. در ادبیات سیاسی و فرهنگی هم به مفهوم نوعی رنسانس، برانگیختگی، روییدن و برخاستن، روز قیام و راست ایستادن و برخی واژههای همخانواده دیگر دلالت دارد. در واقع رستاخیز مختصرشده عبارت «راستخیز» به معنای ایستاده و برخاسته است. بنابراین «حزب رستاخیز ملت ایران» که به فرمان محمدرضاشاه پهلوی در 11 اسفند 1353 تأسیس شد، در مفهوم سیاسی آن بهموضوع ایستادگی، رویش و برخاستن ملت ایران اشاره دارد. البته سالها قبل و در دهه 1320 هم حزبی با عنوان رستاخیز در ایران تشکیل شده بود، اما این حزب هیچگاه قابل اعتنا نشد و دامنه فعالیتهای کمی و کیفی آن تا آن حد گسترش نیافت که بتواند در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران مؤثر واقع شود. از ایران که بگذریم تأسیس احزابی در معنی و مفهوم رستاخیز در برخی کشورهای منطقه سابقه داشت. در واقع اولین بار در جهان عرب بود که در سال 1326ش/ 1947م حزبی با عنوان «حزب البعث العربی الاشتراکی» تحت رهبری میشل عفلق، صلاحالدین البیطار و زکی ارسوزی در سوریه شکل گرفت که هدف آن بهوجود آوردن اتحادی در جهان عرب بود و رهبران و بنیانگذاران آن علاقه مند بودند در سراسر کشورهای عربی شاخههای این حزب تشکیل و گسترش یابد. اما فقط در دو کشور سوریه و عراق بود که احزابی با عنوان «بعث» تأسیس شد. ابتدا در سوریه و در سال 1342ش/ 1963 حزب بعث به قدرت دست یافت. اما برخلاف آنچه بنیانگذاران حزب بعث در نظر داشتند، این حزب نتوانست به هدف خود که همانا ایجاد اتحاد در جهان عرب بود دست پیدا کند. دومین و آخرین حزب بعثی که در جهان عرب شکل گرفت، «حزب البعث العربی الاشتراکی فی العراق» بود که در سال 1330ش/ 1951 به رهبری فؤاد الرکابی در عراق تأسیس شد. حزب بعث عراق تا سال 1345 شاخهای از شعبه اصلی حزب بعث محسوب میشد که دفتر مرکزی آن در شهر دمشق واقع بود. اما در این سال میان دو شاخه عراقی و سوری حزب بعث اختلافاتی روی داد و حدود دو سال بعد و در 1347 حزب بعث با انجام یک کودتا در عراق به قدرت رسید و همچنان که میدانیم، طی سالهای آتی به رقابتهای پایانناپذیر خود با حزب بعث سوریه ادامه داد. هر دو این احزاب بعث، بهرغم آنکه گرایشات سوسیالیستی داشتند، اما بهلحاظ نگرشهای اقتصادی، قرابت زیادی میان آنها و احزاب کمونیستی مستقر در کشورهایی مانند شوروی، چین و دیگر کشورهای رسما کمونیستی در اروپای شرقی و غیره وجود نداشت. با تمام این احوال قراینی وجود ندارد که نشان بدهد هنگامی که شاه در اسفند سال 1353 بدون اطلاع قبلی و بهیکباره به تأسیس حزب رستاخیز ملت ایران فرمان داد، تحت تأثیر مستقیم ماهیت و عملکرد دو حزب بعث در عراق و سوریه قرار گرفته باشد. بهویژه اینکه تا آن هنگام هیچ یک از این دو کشور با رژیم پهلوی رابطه نزدیکی نداشتند. گرچه اعلامیه مشترک عراق و ایران مبنی بر پایان دادن به اختلافات بر سر اروندرود، 4 روز بعد از تأسیس حزب رستاخیز و در 15 اسفند 1353 منتشر شد و متن نهایی قرارداد موسوم به الجزایر در 23 خرداد 1354 به امضای دو طرف رسید، آثار این قرارداد آنقدر اهمیت نداشت که محمدرضاشاه را به تأسیس حزب رستاخیز به تقلید از حکومت عراق ترغیب نماید. واقعیت آن است که در ابتدای امر، خود شاه هم تردید داشت که نام این تشکل جدید را حزب بگذارد و از آن با عنوان نوعی نهضت یاد میکرد، اما مدت کوتاهی بعد نام حزب رستاخیز ملی ایران بر آن نهاده شد و نهایتا با عنوان «حزب رستاخیز ملت ایران» رسمیت یافت؛ با این توضیح که برخلاف احزاب بعثی عراق و سوریه، حزب رستاخیزِ تأسیس شده در ایران مرام یا رویکردی سوسیالیستی نداشت.
□ انگیزه تأسیس حزب رستاخیز چه بود و چه زمینههایی داشت؟
باید عرض کنم که به دنبال کودتای 28 مرداد 1332 تمام احزاب و گروههای سیاسیِ مستقلِ مخالف با حکومتِ برآمده از کودتا تقریبا بهسرعت سرکوب و از عرصه سیاست رسمی کشور کنار گذاشته شدند. از سال 1336 به دستور و تحت هدایت شاه دو حزب رسمی در کشور تأسیس شدند: حزب مردم، که پیشاپیش مقرر بود در جایگاه حزب اقلیت ظاهر شود و حزب ملیون که بهعنوان حزب اکثریت فعالیت خود را آغاز کرد. این بازی حزبی کنترلشده در شرایط رویگردانی بخش اعظمی از مردم کشور با نوساناتی ادامه یافت. در آذر سال 1342 حزب جدیدی با عنوان «حزب ایران نوین» تأسیس شد که در مقام حزب اکثریت جایگزین حزب ملیون، که از مدتها قبل فعالیت آن دچار رکود شده بود، گردید. همچنان که خواسته شاه بود، حزب جدیدالتأسیس ایران نوین تا هنگام تأسیس حزب واحد رستاخیز در 11 اسفند 1353، در مقام حزب اکثریت باقی ماند. حزب مردم هم کماکان نقش اقلیت را ایفا میکرد. البته از سال 1346 حزب کوچک پانایرانیست هم که محسن پزشکپور آن را رهبری میکرد، با نظر مساعد شاه در زمره احزاب رسمی پذیرفته شد. در سال 1350 هم با توطئههای امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت که از عملکرد حزب پانایرانیست در جریان تجزیه بحرین از ایران ناراضی بود، انشعابی در این حزب صورت گرفت و حزب کوچک و ذرهبینی دیگری با عنوان حزب ایرانیان بر جمع احزاب رسمی کشور افزوده شد. با این حال این دو حزب اخیر نقش قابل اعتنایی در عرصه سیاست کشور نداشتند و اساسا حزب ایران نوین تنها حزب مسلط محسوب میشد که با موافقت شخص شاه، دولت و مجلس را بهطور کامل تحت سلطه داشت. آنچه جالب توجه مینماید اعلام یکباره و بدون اطلاع قبلی تأسیس حزب واحد رستاخیز در بعدازظهر روز 11 اسفند 1353 بود که علیالظاهر جز شخص هویدا نخستوزیر و رهبر حزب ایران نوین (که گویا از یکی دو هفته قبل، شاه محرمانه ایده تشکیل حزب جدید را با او در میان گذاشته بود) هیچکس اطلاعی از این تصمیم شاه نداشت. حتی اسدالله علم، وزیر قدرتمند دربار شاهنشاهی که ارتباط بسیار نزدیکی هم با شخص شاه داشت، در خاطرات و یادداشتهای محرمانه خود تصریح میکند که پیش از آن هیچ گونه اطلاعی از این تصمیم خلقالساعه شاه پیدا نکرده بود. شاه همزمان با اعلام تأسیس حزب رستاخیز به دبیرکلهای احزاب رسمی فعال در کشور (مردم، ایران نوین، پانایرانیست و ایرانیان) دستور داد بهسرعت احزاب مذکور را منحل کنند. این فرمان شاه البته اطاعت شد و از روز 12 اسفند 1353 احزاب مذکور انحلال خود را اعلام کردند و اعضای ریزوکلانشان به حزب واحد رستاخیز ملحق شدند. درباره انگیزههای تأسیس حزب واحد رستاخیز ملت ایران علل گوناگونی ذکر شده است. برخی معتقدند ناکارآمدی و فساد حاکم بر نظام چندحزبی فعال در عرصه سیاست رسمی کشور موجبات انحلال آنها و تأسیس حزب رستاخیز را فراهم آورد. شماری میگویند سلطه سراسر گسترش یابنده حزب ایران نوین بر ارکان حاکمیت و کشور موجبات نگرانی شخص شاه را فراهم کرد و باعث شد وی به انحلال آن احزاب فرمان دهد و حزب واحد جدید را جایگزین نظام حزبی قبلی کند. گروهی دیگر بر این نکته تأکید کردهاند که گسترش خوی استبدادگرایانه و قانونگریزانه شخص شاه، که افزایش سریع قیمت نفت هم دامنه کبر و غرور متوهمانه او را فزونی مضافی بخشیده بود، موجبات انحلال احزاب قبلی را فراهم کرد و او را به این خیال سوق داد که در چارچوب حزب واحد رستاخیز بیش از پیش علایق سیاسیِ سرکوبگرانه خود را پیش خواهد برد. قراینی هم وجود داشت که نشان میداد شاهِ استبدادگرا از اینکه حتی در چارچوب همان نظام چندحزبی کاملاً مطیع و تحت هدایت او هم انتقاداتی متوجه عملکرد دولت و بخشهای دیگری از حاکمیت شود ناراحت و خشمگین بود. شاه طی چند ساله گذشته بارها انتقاد حزب اقلیت مردم از عملکرد سوء حزب ایران نوین و دولت هویدا را سخت مورد سرزنش قرار داده و حمله بهدولت هویدا را به معنای حمله به شخص خودش تعبیر و تفسیر کرده و به برکناری دبیرکلهای وقت حزب مردم فرمان داده بود. در آن میان امیراسدالله علم، که در مقام وزیر دربار شاهنشاهی رقابت شدیدی با شخص امیرعباس هویدا نخستوزیر داشت، به انحای گوناگون سوءظن شاه را علیه هویدا و حزب ایران نوین او برمیانگیخت و نسبت به تبعات قدرتیابی بیش از پیش هویدا و حزب ایران نوین به شخص شاه هشدار میداد. برخی معتقد بودند شاه در تأسیس حزب رستاخیز احتمالا تحت تأثیر نظام سیاسی تکحزبی مستقر در برخی کشورهای منطقه هم قرار داشت. علی ایّ حال شاید بتوان گفت معدلی از تمام این دلایلی که برشمرده شد، میتوانست انگیزهای برای تأسیس حزب رستاخیز در نظر گرفته شود.
□ اساسا نظام سیاسی تکحزبی به چه معناست؟
باید عرض کنم تا جایی که تجربه نشان میدهد، تا کنون چهار نظام حزبی مشخص در بخشهای مختلف جهان وجود داشته است: اول، کشورهای دارای نظام دو حزبی؛ دوم، کشورهای دارای نظامهای چند حزبی؛ سوم، کشورهای دارای نظام دو یا چندحزبی (که در آن یک حزب دارای موقعیت مسلط بوده است)؛ و چهارم، نظامهای تک حزبی. همچنان که قبلا هم اشاره شد، قبل از تأسیس حزب واحد رستاخیز در ایران، نظامهای سیاسی تکحزبی در بسیاری از نقاط جهان سابقه داشتند. بهطور مشخص باید کشورهای کمونیستی را پیشگام نظامهای سیاسی تکحزبی در جهان در نظر گرفت. اولین بار بهدنبال انقلاب کمونیستی در شوروی در سال 1917م/ 1296ش بود که نظام تک حزبی در آن کشور مستقر شد و حزب کمونیست شوروی اداره امور آن کشور را در دست گرفت. نظامهای فاشیستی حاکم بر آلمان و ایتالیا نیز که در فاصله جنگ جهانی اول تا پایان جنگ جهانی دوم در این کشورها مستقر بودند، نظامهایی تک حزبی محسوب میشدند. با تبلیغات وسیعی که بهدنبال انقلاب شوروی به راه افتاده بود بهتدریج در بسیاری از کشورهای جهان احزاب کمونیستی شکل گرفتند. همچنین شوروی در پایان جنگ جهانی دوم در سراسر قلمروهای واقع در اروپای شرقی (که در تصرف داشت) بهاجبار حکومتهای تکحزبی کمونیستی مستقر کرد. این حکومتها از آن کشور بهعنوان برادر بزرگتر فرمان میبردند. بعد از شوروی، چین بزرگترین و مهمترین کشوری بود که در سال 1949 حکومت کمونیستی در آن شکل گرفت. طی دهههای 1340 و بعد از آن بهتدریج در بسیاری دیگر از کشورهای جهان احزاب کمونیستی بر دامنه فعالیتهای خود افزودند و در برخی کشورهای آفریقایی، آمریکای لاتین و آسیا حکومتهایی کمونیستی تشکیل دادند. در این میان کم نبودهاند تعداد کشورهایی که حکومتهای استبدادگرا و دیکتاتوری داشتند و بدون آنکه مرام کمونیستی را قبول کنند عملا نظامی تک حزبی در کشور تحت هدایت خود مستقر میکردند. بنابراین قبل و بعد از تأسیس حزب واحد رستاخیز در ایران، در بسیاری از مناطق جهان نظامهای تک حزبی کمونیستی و غیرکمونیستی مستقر بوده است؛ با این توضیح که نظامهای کمونیستی ولو غیرمستقیم در شکلگیری برخی نظامهای تک حزبی در کشورهای مختلف جهان نقش داشتهاند. بدینترتیب مقصود از نظامهای تک حزبی کشورها و حکومتهایی است که فقط با اتکا به یک حزب واحد قلمروهای تحت هدایت خود را اداره میکنند. در اینگونه کشورها فعالیت و تأسیس هرگونه حزب، گروه یا دسته سیاسی رقیب و مخالف ممنوع بود و منتقدان بهشدت سرکوب میشدند. بهعبارت روشنتر تا جایی که تجربه تمام کشورهای دارای نظام تک حزبی (کمونیستی، فاشیستی و...) نشان میدهد، ماهیت همه آنها را دیکتاتوری و استبدادگرایی فردی و در خوشبینانهترین وضعیت سلطه اقلیت بر اکثریت تشکیل میداد.
□ آیا نظام تکحزبی همان نگاه کمونیستی نیست؟
همچنان که اشاره شد، کشورهای کمونیستی پیشگام تأسیس نظامهای سیاسی تک حزبی در جهان معاصر بودهاند، با این حال نظامهای تک حزبی فقط در کشورهای دارای مرام کمونیستی متوقف نشد و از جمله در کشورهای آلمان و ایتالیا نظامهای فاشیستی تک حزبی شکل گرفتند. این نظامها بهرغم برخی قرابتها، ارتباطی فکری ـ سیاسی مستقیمی با احزاب کمونیستی نداشتند و تلفیقی از دیکتاتوری (در عرصه سیاسی) و لیبرالیسم اقتصادی بودند. همچنان که احزابی که با عنوان بعث در کشورهای سوریه و عراق تشکیل شدند، بهرغم برخی مشابهتها که نشان میداد متأثر از احزاب کمونیستی شکل گرفتهاند، در عرصه عمل سیاسی تبعیتشان از مرام احزاب کمونیستی (جز همان خوی استبدادگرایانه و دیکتاتوری در عرصه سیاسی) قابل اعتنا نبود. حزب واحد رستاخیز ملت ایران نیز (که عنوان بدون مسمایی بیش نبود و جز نام، هیچ گونه ارتباطی با ملت ایران نداشت) ــ و در سال 1353 در ایران تأسیس شد ــ هیچ گونه ارتباط فکری ـ سیاسی و رفتاری معناداری با احزاب کمونیستی نداشت.
□ مفهوم تکحزبی واقعی و تکحزبی ظاهری و تکصدایی چیست؟
تا جایی که تجربه سیاسی کشورهای دارای نظام تک حزبی در بخشهای مختلف جهان نشان میدهد، بهویژه در عرصه عمل سیاسی تفاوت آشکاری میان تک حزبی واقعی با تک حزبی ظاهری یا تک صدایی وجود ندارد. همه این عبارات به مفهوم واحدی اشاره دارد که همانا استبدادگرایی و دیکتاتوری است. با این احوال در نظامهای تک حزبی بیشترین اختلافات در برنامهها و سیاستهای اقتصادی بروز و ظهور پیدا کرده است. چنانکه نظامهای تک حزبی کمونیستی با شعار برابری اقتصادی و از میان برداشتن مالکیتهای خصوصی، ایدئولوژی سیاسی مورد عنایت خود را در جامعه هدف مستقر میکردند؛ در حالی که در نظامهای تک حزبی فاشیستی ناسیونالیسم، ملیتگرایی و برتری نژادی ایدئولوژی غالب را شکل میداد و این احزاب در عرصه اقتصادی کموبیش از نظام سرمایهداری تبعیت میکردند. ضمن اینکه در کشورهای جهان سوم و از جمله ایران، نظام تک حزبی از ایدئولوژی سیاسی شناخته شده استواری تبعیت نمیکرد و شکلگیری احزاب واحد دستاویزی بود برای استقرار و تقویت نظامهای استبدادگرا و سرکوبگر.
□ میان گسترش دیکتاتوری با تأسیس نظام تکحزبی چه رابطهای وجود داشت؟
تا جایی که تجربه نشان میدهد همواره نظام تک حزبی با دیکتاتوری و سرکوبگری عجین بوده است. چنان که در تمام کشورهای دارای نظامهای تک حزبی کمونیستی، دیکتاتوری و سرکوبگری بهشدت اعمال میشد و تصفیههای خونین دهشتناکی در آن کشورها صورت میگرفت؛ چنانکه در جریان انقلاب فرهنگی در چینِ کمونیست دهها میلیون نفر به قتل رسیدند؛ در نظام کمونیستی شوروی هم، بهویژه در دوره دیکتاتوری استالین، میلیونها نفر جان خود را از دست دادند. همچنین بوده است در کره شمالی و دیگر کشورهای کمونیستیِ تحت هدایت مستقیم و غیرمستقیم شوروی در اروپای شرقی، آمریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی. در نظامهای تک حزبی فاشیستی در آلمان و ایتالیا هم دیکتاتوری خشن و کمسابقهای شکل گرفت و دستگاههای امنیتی فضای سیاسی و اجتماعی به شدت رعبانگیزی در کشورهای مذکور ایجاد کردند. همچنان که در نظامهای بعثی سوریه و عراق هم دیکتاتورهای خشن و سرکوبگری حاکم شدند. ضمن اینکه تأسیس حزب رستاخیز ملت ایران در ایران هم با گسترش بیش از پیش خوی استبدادگرایانه شخص شاه همراه بود و در آن میان ساواک رعب و وحشت کمسابقهای در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور حاکم کرده بود. بنابراین میشود گفت نظام تک حزبی همواره با دیکتاتوری ملازم بوده است.
□ چرا حزب رستاخیز توسط حضرت امام خمینی(ره) تحریم شد؟
میدانیم که مخالفتهای امام خمینی با رژیم استبدادگرا و سرکوبگر پهلوی سابقهای طولانی داشت. همچنان که از اولین نوشتهها و آثار ایشان برمیآید، امام خمینی از همان دوران جوانی با حکومت سرکوبگر و استبدادگرای رضاشاه مخالف بودند. در تمام سالهای دهه 1320 و 1330 هم منتقد عملکرد و رفتار سیاسی رژیم پهلوی و شخص شاه بودند. موضوع مخالفتهای صریح امام خمینی با رژیم پهلوی از اوایل دهه 1340 بدانسو هم آشکارتر و پرآوازهتر از آنی است که نیاز به تکرار باشد. ایشان اساسا بهدلیل مخالفتهای آشتیناپذیر و صریح خود با حکومت هم بود که در آبان سال 1343 از ایران تبعید شدند. امام(ره) همچنان که آثار خود ایشان نشان میدهد، حداقل از اواسط نیمه دوم دهه 1340 بدانسو هیچ گونه مشروعیتی برای رژیم استبدادگرا و سرکوبگر پهلوی قائل نبودند و در واقع تدریس دروس مربوط به بحث ولایت فقیه در مسجد شیخ انصاری (بهمن سال 1348) هم بهنوعی بیانگر برنامهریزی فکری ـ اندیشهای انسجامیافتهتر ایشان برای تشکیل حکومتی مبتنی بر آموزهها و شعائر اسلامی ـ شیعی در آیندهای قابل پیشبینی در ایران بود. بنابراین سالها قبل از آنکه شاه در 11 اسفند سال 1353 حزب رستاخیز را تأسیس کند، امام خمینی از نظام شاهنشاهی پهلوی مشروعیتزدایی کرده و این معنا را بارها در پیامها، سخنرانیها و دیگر اظهارات خود بهصراحت اعلام نموده و مخاطبان خود را به ضرورت از میان برداشتن حکومت سرکوبگر پهلوی و جایگزینی آن با نظامی اسلامی دعوت کرده بودند. بههمین دلیل هنگامی که به دنبال تأسیس حزب رستاخیز، شاه همه مردم کشور را مؤظف و مکلف شناخت در اولین فرصت در آن حزب عضویت پیدا کنند، امام خمینی در پاسخ به سوال پیروان سیاسی و دینی خود، که تکلیف مردم کشور را در رابطه با حکم اخیر شاه خواستار شده بودند، بهصراحت بر تحریم عضویت و فعالیت در چارچوب اهداف و برنامههای حزب رستاخیز رأی دادند و اقدام شاه در تشکیل حزب رستاخیز را مصداقی بارز از اصلاحناپذیری رژیم پهلوی و لزوم از میان برداشتن آن ارزیابی کردند. امام خمینی در 21 اسفند 1353 و در حالی که فقط 10 روز از اعلام تأسیس حزب رستاخیز سپری میشد و رژیم پهلوی تبلیغات شدیدی به نفع این حزب بهراه انداخته بود، در حکمی صریح حزب رستاخیز را مخالف اسلام و مصالح مسلمانان ارزیابی و عضویت در آن حزب را حرام اعلام کردند. ایشان شاه را بهشدت شماتت نمودند که با تشکیل حزب واحد رستاخیز، که نقض صریح قانون اساسی مشروطه محسوب میشود، بیش از هر زمان دیگری استبدادگرایی و دیکتاتوری را پیشه خود ساخته است. امام خمینی در حکم دیگری که چند روز بعد صادر نمودند، تحریم و مخالفت با حزب رستاخیز را مصداق بارز نهی از منکر ارزیابی کردند. بنابراین در آن برهه رژیم پهلوی هیچ گونه مشروعیتی در نزد امام خمینی نداشت و ایشان تنها راه مقابله با نظام سرکوبگر و استبدادگرای شاه را در از میان برداشتن نظام شاهنشاهی پهلوی و تشکیل حکومتی مبتنی بر احکام و آموزههای اسلامی جستجو میکرد.
□ آیا حزب رستاخیز در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران موفقیتی بهدست آورد؟
بهرغم تمام تبلیغات و جنجالهایی که دستگاههای ریزوکلان حاکمیت در شئون مختلف بهراه انداخته بودند و به انحای گوناگون میکوشیدند موقعیت حزب رستاخیز را در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران تثبیت و تقویت نمایند، هنوز یک سالی از آغاز فعالیت این حزب سپری نمیشد که گزارشات محرمانه ساواک و دیگر دستگاههای نظارتی و سیاسی نشان داد رکودی روزافزون در دامنه فعالیتهای کمی و کیفی آن حزب بهوجود آمده است. جز ارکان حاکمیت و کارگزاران دولت و حکومت که عضویت در حزب رستاخیز را ناگزیر تنها عامل حضور یا ارتقای موقعیت خود در مدیریتهای ریزوکلان سیاسی، اداری و اقتصادی ارزیابی میکردند، رقم کسانی که با اعتقاد به مبانی سیاسی و فکری حزب رستاخیز در آن حزب عضویت یافتند همسایه دیوار به دیوار «هیچ» بود. چند میلیون نفری که حکومت طی چند ماهه نخست تأسیس حزب رستاخیز ادعا میکرد ورقه یا دفتر عضویت در حزب رستاخیز را امضا کرده بودند میشود گفت هیچ گونه اعتقاد و اعتنایی به این حزب نداشتند و عضویتشان صوری و فاقد هرگونه اصالت سیاسی بود. بهویژه اینکه تمام کارمندان دولت، کارگران کارخانجات، کادرهای آموزشی و فرهنگی، دانشآموزانِ 14 سال بهبالا و دیگر کسانی که بهنوعی کارشان به امور دولتی و حکومتی مربوط میشد و حتی کسانی که به عنوان ارباب رجوع به دوایر دولتی مراجعه میکردند، بالاجبار باید دفتر عضویت در حزب رستاخیز را (که در ورودی همه ساختمانهای دولتی و وزارتخانهها و نظایر آن قرار داده شده بود) امضا میکردند. با این حال هر چه زمان بیشتری سپری میشد گستره رکود و ناتوانی حزب رستاخیز افزایش مییافت؛ این رکود تا جایی بود که حتی اکثر کارگزاران ریزوکلان حاکمیت که طی روزهای نخست با اشتیاق و عمدتا جهت جلب رضایت شاه و حفظ مناصب و مشاغل خود، ورقه یا دفتر عضویت در حزب رستاخیز را امضا کرده بودند، هنگامی که احساس کردند برای حفظ موقعیتهای سیاسی و مدیریتی خود، نیاز چندانی به تظاهر به حضور در جلسات و نشستهای حزبی ندارند، به همان عضویت صوری خود در آن حزب بسنده کردند. در آن میان اکثر رهبران و کارگردانان احزاب منحل شده قبلی که در این حزب جدید هم سمت ریاست و مدیریت پیدا کرده بودند، احتمالا تنها اعضای وفادار حزب رستاخیز باقی ماندند که از قِبل فعالیت در چارچوب برنامههای حزب، شأن و جایگاه شغلی خودشان را محفوظ میداشتند؛ با این توضیح که با کاهش فشارهای عمدتا روانی حکومت، اقشار زیادی از مردم عادی کشور که ناگزیر و بالاجبار ورقه یا دفتر عضویت در این حزب را امضا کرده بودند، در روندی که چندان هم تدریجی نبود برای همیشه از این حزب روی برگرداندند و بهاصطلاح عطایش را به لقایش بخشیدند. بدینترتیب بهرغم آنکه حاکمیت تبلیغ میکرد حزب رستاخیز حزبِ فراگیر ملت ایران است و بهتبع آن قاطبه ملت ایران در آن عضویت دارند، این حزب در عرصه عمل ارتباط قابل توجهی با بدنه جامعه ایرانی نداشت و هر چه زمان بیشتری سپری میشد بیش از پیش با بیاعتنایی مردم کشور مواجه می شد و تنزل جایگاه مییافت و بهتبع آن به زائدهای دردسرساز برای حاکمیت تبدیل میشد. تا جایی که از اواخر سال 1355 بدانسو رکود کمسابقهای بر مجموعه فعالیتهای حزب رستاخیز حاکم شد. چنان که وقتی از سال 1356 تحرکات انقلابی مردم ایران علیه نظام شاهنشاهی شکل گرفت و گسترش یافت، حزب رستاخیز ناتوانتر از آنی شده بود که بتواند از نظام استبدادگرا و سرکوبگر پهلوی حمایتی قابل اعتنا به عمل بیاورد. قراین و گزارشهای فراوانی وجود داشت که نشان میداد چه بسا تأسیس حزب رستاخیز خود عاملی مهم در گسترش نارضایتیها و مخالفتهای سیاسی و اجتماعی با مجموعه حاکمیت پهلوی بوده است. بههمین دلیل هم بود که در بحبوحه گسترش انقلاب اسلامی شاهد حملات مکرر انقلابیون به ساختمانها و مراکز حزب رستاخیز در شهرهای مختلف کشور هستیم؛ چراکه آنها این مراکز را نمادی از نظام استبدادگرای پهلوی ارزیابی میکردند. در اوایل سال 1357 حزب رستاخیز چنان دچار رکود و ناتوانی شده بود که بهتدریج بخشهایی از خود دولت و حاکمیت و نیز نمایندگانی از همان مجلس رستاخیزی دوره 24 شورای ملی علیه آن موضع گرفتند. چنین بود که وقتی جعفر شریفامامی در اوایل دوران نخستوزیری در شهریور 1357 از حزب رستاخیز اعلام برائت کرد، کسی در حاکمیت حاضر نبود از موقعیت این حزبِ در حال احتضار دفاع نماید. نهایتا حزب رستاخیز در 11 مهر سال 1357 منحل گردید.
□ با کسانی که در حزب رستاخیز عضویت نیافتند چه برخوردی صورت گرفت؟
شاه در همان جلسه بعدازظهر روز 11 اسفند 1353 آحاد ملت ایران را مکلف کرد در اولین فرصت در حزب رستاخیز عضو شوند. شاه هشدارآمیز تصریح کرد کسانی که قانون اساسی، انقلاب سفید و نظام شاهنشاهی را قبول دارند باید در این حزب عضویت یابند و اضافه نمود کسانی که نخواهند در حزب رستاخیز عضو شوند (هرگاه مخالفتی از آنها سرنزند) میتوانند در کشور به زندگی خود ادامه بدهند، اما نباید توقع حمایتی از سوی حکومت را داشته باشند. شاه مخالفت با حزب رستاخیز را به تودهایها نسبت داد که بهزعم او بیوطن بودند و باید کشور را ترک میکردند. بهرغم این تهدیدات، در عرصه عمل با کسانی که در حزب رستاخیز عضویت نیافتند برخورد مستقیمی صورت نگرفت؛ اگرچه تا مدتها بهگونهای غیرمستقیم فشارهای روانی هشداردهنده ادامه یافت. بهویژه بعد از آنکه با فرونشستن تب تبلیغاتی اولیه، رکودی تدریجی بر مجموعه فعالیتهای حزب رستاخیز در اقصی نقاط کشور حاکم شد، دامنه بیاعتناییهای عمومی بر آن حزب افزایش یافت. تا جایی که در آستانه یک سالگی حزب رستاخیز، بخش بزرگی از حوزههای حزبی در سراسر کشور عملا به تعطیلی گراییده بود و بسیاری از همان کسانی هم که از سر ناگزیری و بالاجبار ورقه یا دفتر عضویت در حزب رستاخیز را امضا کرده بودند، از هرگونه فعالیت در تشکیلات حزبی طفره میرفتند. تا جایی که در اواخر سال 1355 دیگر بهندرت بحثی پیرامون موضوع عضویت در حزب رستاخیز مطرح میشد. در طول سالهای 1356- 1357 هم که با گسترش انقلاب اسلامی مردم ایران علیه نظام شاهنشاهی رو بهاحتضارِ پهلوی همراه بود، سخت مشکل بود کسانی را پیدا کرد که حاضر باشند خود را عضو معتقد حزب رستاخیز قلمداد نمایند.
□ دولتهای خارجی در ایجاد و انحلال حزب رستاخیز چه نقشی داشتند؟
قراینی وجود ندارد که نشان دهد کشورها یا دولتهای خارجی بهطور مستقیم در شکلگیری و تأسیس و نهایتا انحلال حزب رستاخیز ملت ایران (که بر خلاف نامش هیچ نسبتی با ملت ایران نداشت) نقشی ایفا کرده باشند، اما هرگاه موضوع را بهصورت گستردهتر مورد بررسی قرار دهیم، تأسیس حزب واحد رستاخیز که معلول گرایشات کمسابقه محمدرضاشاه بهسوی شیوههای استبدادگرایانهتر و سرکوبگرانهتر حکمرانی بود، اساسا از حمایتهای دیرپاتر جهان سرمایهداری غرب به رهبری آمریکا از حکومت پهلوی نشأت میگرفت. بهعبارت روشنتر ریشههای شکلگیری و تأسیس حزب رستاخیز در واپسین روزهای سال 1353 را باید در رخدادها و حوادث سیاسیِ متعاقب کودتای 28 مرداد 1332 و پس از آن جستجو کرد. کودتاچیان انگلیسی و آمریکایی بعد از ساقط کردن دولت دکتر محمد مصدق نهایتا به این تصمیم رسیدند که برای تقویت و تثبیت موقعیت خود در ایران از حکومت محمدرضاشاه پهلوی حمایت بدون شائبهای بکنند. بهویژه در سالهای دهه 1340 و 1350، شاه که از حمایتهای آمریکا و غرب برخوردار بود، در مقابله با مخالفان و منتقدان سیاسی خود در میان جریانهای سیاسی و مذهبی مختلف از هیچ اقدام سرکوبگرانهای فروگذار نکرد. قراین بسندهای هم وجود دارد که نشان میدهد بهویژه آمریکاییها که تا آستانه دهه 1340 تا حدی نگران موقعیت شاه در رأس قدرت بودند، بعد از رخدادهای منتهی به قیام 15 خرداد 1342 و شدت عملی که در برابر مخالفان نشان داده شد، کماکان به حمایت بدون شائبه خود از شیوه استبدادگرایانه و سرکوبگرانه حکومت او در ایران ادامه و ترجیح دادند تا جایی که به حل و فصل امور سیاسی و امنیتی داخلی مربوط میشود حتیالمقدور او را مبسوط الید بشناسند. چه اینکه بهدلیل توافقات صورت گرفته در عرصه جهانی از دهه 1340 بدانسو خطر نفوذ شوروی در ایران هم تقریبا از میان رفته بود و آمریکاییان دیگر نگران تأمین امنیت داخلی ایران نبودند و این تصور وجود داشت که روشهای سرکوبگرانه رژیم پهلوی که با انجام اصلاحات اجتماعی و اقتصادی (در چارچوب اصلاحات موسوم به انقلاب سفید) هم همراه بود، در بلندمدت به مخالفتهای سیاسیِ جدی و نگران کننده در ایران پایان خواهد داد. بههمین دلیل از اواسط دهه 1340 بدانسو نوعی حس استقلال عمل سیاسی در شاه تقویت شده بود. با توجه به همین تحلیل، آمریکاییها بهرغم برخی هشدارهایی که نسبت به تبعات تأسیس حزب واحد رستاخیز داده میشد، نقشی در جلوگیری یا ایجاد این حزب ایفا نکردند. ضمن اینکه انحلال نهایی حزب رستاخیز در مهر 1357 هم اساسا از فشارهای سراسرگسترشیابنده سیاسی ناشی از اوجگیری انقلاب اسلامی مردم ایران ناشی میشد. در واقع در آن برهه حزب رستاخیز چنان دچار رکود و بیسروسامانی شده بود که ادامه حیات آن جز افزایش دردسر و بحران و ایجاد گرفتاریهای تازهتر، ثمر دیگری برای حکومتِ محتضر پهلوی نداشت. حزب رستاخیز در 11 اسفند 1353 تأسیس شد و بعد از 3 سال و 8 ماه فعالیت در 11 مهر 1357 منحل گردید. همچنان که خود شاه هم در کتابش «پاسخ به تاریخ» بهدرستی اشاره کرده است، تأسیس حزب رستاخیز «اشتباه بزرگِ» دوران سلطنت او بود. بدون تردید تأسیس و فعالیت حزب واحد رستاخیز موقعیت رژیم پهلوی را در برابر مخالفان و منتقدان سیاسی بس آسیبپذیرتر ساخت و سقوط نهایی نظام شاهنشاهی پهلوی را تسریع نمود. والسلام
کد مطلب: 4622