بدون شک زنان به عنوان نیمی از جمعیت ایران نقش بارزی را نه تنها در عرصه بیرونی بلکه در عرصه درونی و خصوصی خانواده به عهده دارند. این نقش، زمانی که در ساختار سلطنتی و رسمی قرار میگیرد پررنگ تر میشود. در طول تاریخ زنان زیادی را در جایگاه «مادر»، «همسر» یا «خواهر» مشاهده میکنیم که در جابهجایی مقامات یا دخالت در سیاستهای داخلی و خارجی دست داشته اند. این دخالتها در امور سیاسی میتواند معلول علتهای بیشماری باشد؛ از رقابت در تعیین جانشینی تا همچشمی با زنان اندرونی که حلقه خصوصی خاندان سلطنت هستند. خاندان پهلوی نیز به دور از این گونه اقدامات نبودند. بر این اساس قصد داریم در این نوشتار به بررسی نقش سیاسی و اجتماعی تاج الملوک (همسر رضاشاه و مادر محمدرضا پهلوی)، در مقایسه با اشرف (دختر رضاشاه و خواهر محمدرضا پهلوی) و فرح دیبا (همسر و به نوعی آخرین ملکه ایران) بپردازیم.
تاج الملوک
تاج الملوک آیرملو، متولد ششم اردیبهشت 1276 در بادکوبه قفقاز به دنیا آمد. پدرش جزء افسران عالیرتبه در بادکوبه بود و همچون همه داییها و عموهای تاج الملوک بر ضد بلشویکها میجنگید.1 بالطبع محیط نظامی گونه خانوادگی سبب شد «رضا» به دامادی خانواده پذیرفته شود. او پس از به دنیا آمدن محمدرضا و اشرف در حسن آباد تهران، « تیمار کردن اسبها در اصطبل خانه سفارت انگلیس»2 به پادشاهی رسید؛ تخیلی که هیچگاه به ذهن او خطور نمیکرد، ولی این افسر قزاق با کمک بریتانیا مسبب خلع قاجار از سلطنت شد. برای بازشناسی بهتر عملکرد تاج الملوک، تقسیم بندی چندگانهای از جهت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در مورد حیات وی انجام گرفته است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
الف) زندگی تحصیلی ـ فرهنگی
تاج الملوک، نه از تبار سلطنتی برخوردار بود و نه علاقهای به مردم ایران داشت. او بارها در مصاحبه تکرار کرده است که «این مردم، نمک نشناس اند... من از این مردم بدم میآید... مردم سلطنت ما را نمیخواهند. قابل نبودند... مردم ما ندید بدید هستند... شاه بودن در ایران و یا افغانستان دو قران نمیارزد... آیا سلطنت کردن بر این مردم مذبذب افتخار دارد؟»3 این ملکه قفقازی خصیصه بارزی داشت و آن دارا بودن «سختی و انعطاف ناپذیری یک نظامی»4 است. مجادلات و ایستادگی «ملکه مادر» در برابر رضاشاه، نشاندهنده نترسی و هویت مستقلانه او جدا از جایگاه و مقام خانواده سلطنتی است.
تاج الملوک، در مقایسه با دخترش اشرف و همسر فرزندش (فرح)، از تحصیلات عالیه در خارج از کشور برخوردار نبود و با تقلید از سبک زندگی اشراف قدیم به سرودن شعر و مجالس شعرخوانی تمایل نشان میداد. در مورد اشرف نیز باید گفت که دوران تحصیل وی نیز با آموزش خصوصی «مادام ارفع» در کاخ سپری شد تا علاوه بر فراگیری زبان فرانسه، تربیت عمومی پیدا کند.5 در این میان تنها فرح دیبا بود که بعد از اتمام دبیرستان رازی راهی فرانسه شد و از «مدرسه معماری پاریس» پذیرش گرفت.6
با بررسی پیشینه تاج الملوک روشن میشود که او به غیر از دیدار با «هیتلر» و «استالین»7 و تعداد معدودی سفر منطقهای، به جای دیگری سفر نکرده بود، اما وی پایه گذار عملی کشف حجاب در حوزه عمومی بود. وی که بارها آرزو داشت کاخهای مجلل قاجاریان را از نزدیک ببیند، خود مقیم یکی از آنان شد. «ملکه مادر» بودن و همسر رضاشاه، او را در درون دایره آزادی از قدرت مطلق قرار داده بود که ورود به حوزه آن کار دشواری مینمود؛ آن هم در زمانهای که به تدریج وضعیت جدایی دین از سیاست توسط روشنفکران نزدیک به رضاشاه قوت میگرفت. این کم رنگ شدن وجهه مذهبی و تجلیات برآمده از آن، موجب شکسته شدن مرزبندیهای دینی ـ اجتماعی شد.
پرواضح است که تاج الملوک با بودن رضاشاه نمیتوانست در امور سیاسی دخالت کند و هنوز ورود زنان به عرصه سیاست پدیدهای رایج و معمول نبود، اما در زمان پهلوی دوم، خانواده سلطنتی پهلوی، اعم از مادر، همسر و خواهران محمدرضا به حوزه سیاست وارد شدند و بعضا به دخالتهایی دست زدند.
ب) تغییر اجتماعی
تاج الملوک تاکید کرده است که رضاشاه در ابتدا مذهبی بود و شعایر دینی را رعایت میکرد، اما پس از همنشینی با «محمدعلی فروغی» و «قائم مقام رفیع» ، نه تنها از اصول اولیه خود دست کشید، بلکه مذهب زرتشت و اندیشههای سیاسی باستان را سرلوحه خود قرار داد. بیشک، تاج الملوک نیز با تاثیرپذیری از رضاشاه، سبک و شیوه زندگی او را پی گرفت. همان طور که میدانیم، اولین نمایش علنی بدون حجاب خانواده سلطنتی، در زمستان 1313 در مراسم دارالمعلمین جدید تهران8 انجام شد. کشف حجاب، نمونهای از «تجدد آمرانه» بود که برای دگرگون سازی جامعه زنان ایران به سمت غربی شدن جامعه پیریزی شد. اگر تاج الملوک قبل از آن، از مردها رو میگرفت اینک خود را پیشاهنگ رفع حصر از زنان دربند در جامعه مردسالار میدانست.
تاج الملوک، نوشیدن کنیاک و قمار و تریاک را امری خصوصی و برای خوشگذرانی میدانست و اذعان میکرد که نوشیدن یک گیلاس کنیاک «برنامه چهل ساله»اش9 در طول زندگی بوده است. اما اینها کارهایی صرفا شخصی نبود، بلکه بنا بر اسناد ساواک، او و برخی از مقامات مقدار زیادی هروئین و تریاک دریافت میکردند.10 باید در نظر گرفت که بحث از تریاک در خاندان سلطنتی، فراتر از مصرف آن بود و حوزه توزیع را هم دربرمیگرفت. البته در این زمینه، عامل عمده اشرف پهلوی بود که به راستی با مافیای بینالمللی ارتباط داشت.
اشرف یا «پلنگ سیاه ایران»11 بعد از رسوایی دستگیریاش در فرودگاه ژنو، که چمدانهایی پلاستیکی مملو از هروئین را حمل میکرد، به سلطان مواد مخدر در ایران تبدیل شد. به گفته «محمودرضا برادر ناتنی شاه، تریاکهای مکشوفه توسط ژاندارمری و شهربانی پس از مدتی به مقر اشرف پهلوی حمل میشود و سپس در داخل و خارج کشور به فروش میرسد».12 اشرف، درآمدهای حاصل از این کار را یا در کلوبهای شبانه در سر میز قمار میباخت یا صرف عیاشیهای خود در داخل و خارج ایران میکرد.
ج) سیاست و امر سیاسی
پرواضح است که تاج الملوک با بودن رضاشاه نمیتوانست در امور سیاسی دخالت کند و هنوز ورود زنان به عرصه سیاست پدیدهای رایج و معمول نبود، اما در زمان پهلوی دوم، خانواده سلطنتی پهلوی، اعم از مادر، همسر و خواهران محمدرضا به حوزه سیاست وارد شدند و بعضا به دخالتهایی دست زدند. تنها ذکری که در این باره شده این است که ملکه مادر (تاج الملوک) به سبب دوستی با تیمسار علوی مقدم، رئیس وقت شهربانی، در برابر فشاری که از طرف آمریکاییها برای تغییر او انجام میگرفت ایستادگی نمود و حتی شاه را تهدید کرد که اگر علوی مقدم تعویض شود، ایران را ترک خواهد نمود.13 با همه این احوال دخالتهای تاجالملوک قابل مقایسه با اشرف نبود. مواردی بود که در آن اشرف خاندان سلطنت را نجات داد؛ از جمله آنکه بعد از روی کار آمدن محمد مصدق، روابط خواهر دوقلوی شاه با نخست وزیر تازه رویکارآمده شکرآب شد و به خارج از کشور تبعید گشت. او بعد از وقایع اسفند 1331 که شاه قصد خروج از کشور را داشت، با دو تن از نمایندگان شخصی آمریکا و انگلستان، یعنی جان فاستر دالس و وینستون چرچیل در فرانسه، ملاقات نمود. آنها مراتب نگرانی خود را از اوضاع جاری به گوش اشرف رساندند و پاکتی محرمانه به وی دادند تا به شخص محمدرضا پهلوی داده شود.14 اشرف که حامل این پاکت بود، باید مخفیانه به تهران میرفت تا آن را به دست شاه برساند. در واقع به نظر میرسد نجات شاه از نبرد قدرت بین مصدق و او، در دستان اشرف نهاده شده بود که سرانجام نیز این امر اتفاق افتاد.
فرجام
به نظر میرسد تاج الملوک در مقایسه با اشرف و فرح، گستره اندکی از اقدمات سیاسی، اجتماعی و سیاسی داشته است. تنها امتیاز وی، ملکه مادر و همسر رضاشاه بودن بود که آن هم خیری برای وی نداشت؛ زیرا بعد از فوتش در نیویورک جنازه اش تا مدتی در سردخانه به امانت قرار گرفت، اما کسی حاضر به قبول کفن و دفن وی نشد!
دیدار محمدرضا و فرح پهلوی با تاج الملوک به مناست عید نوروز سال 1357
شماره آرشیو: 1057-11ع
پی نوشت:
1. خاطرات تاج الملوک: در گفت و گو با ملیحه خسروداد، تورج انصاری، محمود علی باتمانقلیچ، ویراسته مصطفی اسلامیه، تهران، نیلوفر، 1391، صص 30-31.
2. همان، ص 33.
3. همان، صص 122-127.
4. ماروین زونیس، شکست شاهانه: روانشناسی شخصیت شاه، ترجمه عباس مخبر، چاپ دوم، تهران، طرح نو، 1370، ص 60.
5. حسن سعیدی، زن اژدها: زندگینامه اشرف پهلوی، چاپ دوم، تهران، فیروزه، 1380، صص 21-22.
6. فرح دیبا، کهن دیارا: خاطرات فرح پهلوی، پاریس، نشر فرزاد، 2003، صص 59-64.
7. خاطرات تاج الملوک، همان، ص 70.
8. اشرف پهلوی، چهرههایی در یک آینه، ترجمه هرمز عبدالهی، تهران: فرزان روز، 1377، ص 37.
9. خاطرات تاج الملوک، همان، ص 128.
10. شهلا بختیاری، مفاسد خاندان پهلوی، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 115.
11. اشرف پهلوی، همان، ص 78.
12. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی: جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ج 2، چاپ دوم، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1370، ص 463.
13. شهلا بختیاری، همان، ص 91.
14. اشرف پهلوی، همان، ص 128.