طی قراردادی در سال 1910 دولت انگلیس متعهد شده بود که در صورت تجاوز حکومت مرکزی ایران به حقوق شیخ خزعل، از او حمایت کند و در عوض شیخ متعهد میشد که بدون موافقت قبلی با انگلیس دست به انتخاب جانشین و ولیعهد نزند.
روابط انگلیس با شیخ خزعل
تغییر از استراتژی تجزیه کشور به استراتژی یکپارچگی ایران
8 خرداد 1396 ساعت 9:26
طی قراردادی در سال 1910 دولت انگلیس متعهد شده بود که در صورت تجاوز حکومت مرکزی ایران به حقوق شیخ خزعل، از او حمایت کند و در عوض شیخ متعهد میشد که بدون موافقت قبلی با انگلیس دست به انتخاب جانشین و ولیعهد نزند.
دولتهای استعماری در ایران از هر گونه شرایط و وضعیتی به عنوان برگ بازی برای نفوذ در این کشور استفاده میکردند. تنشهای قومی، زبانی، وجود حرکتهای گریز از مرکز و تجزیهطلبانه، همه ضمن تهدید حکومت مرکزی، نقش ابزار بازی انگلیس و روسیه برای فشار وارد آوردن بر حکومت مرکزی در ایران معاصر را داشتهاند. بحران قشقاییها و بختیاریها در فارس، جداییطلبی کردها و آذربایجان همه از این نوع ابزارها بوده که در مرحله آخر فدای مطامع دولت استعماری شده و این دولتها دست از حمایت آنها کشیدهاند. در این چنین روابطی شاهد دو دوره هستیم: دوره دوستی و حمایت از این جریانها و دوره عدم حمایت و تقابل با آنها در راستای دوستی با حکومت مرکزی ایران. تعامل انگلیس با شیخ خزعل در خوزستان نماد بارز چنین روابطی در تاریخ معاصر ایران بوده است.
شیخ خزعل از قبیله عرب بنی کعب ملقب به سردار اقدس، اگر چه دست پرورده حکومت مرکزی ایران قاجاری بود، در نهایت در برابر دولت مرکزی روابط تقابلجویانهای پیشه ساخت و به نوعی وارد جریان روابط ایران و انگلیس شد. در واقع پدر و برادران شیخ خزعل با حمایت شاهان قاجاری بر خرمشهر و اطراف آن سلطه داشتند. روابط قدرت بین برادران و حمایت انگلیس از خزعل سبب شد وی با قتل برادر خود، بر خرمشهر یا محمره و اطراف آن مسلط شود. وجود مظفرالدین شاه ضعیف بر مسند حکومت مرکزی و بعدها احمدشاه بیش از پیش حاکمیت خزعل در خرمشهر را تثبیت نمود. این در حالی بود که دولت مرکزی در این برهه زمانی درگیر رقابت شدید روسها و انگلیسیها بر سر نفوذ در ایران بود. این نوشتار درصدد بررسی روابط انگلیس با شیخ خزعل در دو دوره است: دوره اول که انگلیسیها او را حاکم بخشی از جنوب ایران کردند و به مراودات اقتصادی از جمله خرید نفت با او پرداختند و دوره دوم که شیخ را فدای رضاشاه کردند.
روابط دوستانه انگلیس با شیخ خزعل
از دیرباز جنوب ایران، به واسطه اکتشافات نفتی، برای انگلیس اهمیت داشته است. سرکوب جنبشهای مقاومت و حمایت از عناصر تجزیهطلب مانند خزعل بر همین اساس بوده است. نظام السلطنه، حاکم سابق خوزستان، در حکم پل دوستی خزعل با دولت انگلیس بود. وی طی مذاکرات با شیخ خزعل، او را به همکاری و دوستی با دولت انگلیس فراخواند تا از این طریق بتواند بر خلاف برادر خزعل، شیخ مزعل، که مانع عمدهای در تجارت با استعمار انگلیس بود، به آن دولت خوشخدمتی کند و موقعیت خود را حفظ نماید.1 در واقع انگلیس با تحریک شیخ خزعل، اندیشه خودمختاری و تجزیه خوزستان را در ذهن او به وجود آورد. در سال 1914 انگلیس برای تامین منافع خود به طور رسمی با شیخ خزعل قرارداد حمایت بست. سفیر انگلیس این حمایت را به کشورهای همسایه گوشزد کرده و نسخهای از آن قرارداد را برای دولت مرکزی ایران نیز ارسال میکند.2
شیخ خزعل تحت لوای دولت انگلیس مناطقی از خوزستان را خریداری کرده بود که اگرچه قابل فروش به بیگانگان نبود، اما قابل اجاره دادن به آنها بود. این مناطق در راستای منافع شرکت نفت ایران و انگلیس مورد استفاده قرار گرفتند و انگلیس بخشی از این اراضی را نیز از وی خریداری کرد. انگلیس تا روی کار آمدن رضاخان دیگر قبایل و ایلها بهویژه لرها و قشقاییها را به حفظ روابط دوستانه با شیخ خزعل تشویق کرد. در نتیجه این سیاست، در سال 1908 با حمایت وزیر مختار انگلیس، قراردادی بین شیخ خزعل و خوانین بختیاری امضا شد. در سال 1915 نیز بین وزیر مختار انگلیس و خوانین بختیاری قراردادی امضا شد که مقرر میداشت خوانین بختیاری علیه دولت انگلستان دست به اسلحه نبرند و رابطه دوستانه خود را با شیخ خزعل حفظ کنند. از سوی دیگر دولت انگلیس با توجه به تقاضای خزعل، به دولت مرکزی ایران فشار آورد تا از پیشنهاد اصلاحات در گمرکات خوزستان درگذرد؛ زیرا این امر به کاهش درآمدهای خزعل منجر میشد.3
گزارش هفتم فوریه 1924 وزارت خارجه انگلیس این نگرش را تایید میکند که شیخ خزعل در ایران به عنصر ناهنجاری تبدیل شده که فرع بر اصل است و اصل، یکپارچگی ایران است؛ ایرانی باثبات که همچون دیواری در برابر تهدید شوروی برای خلیج فارس و هند باشد. در واقع انگلیس روابط بلندمدت با تهران را بر تفوق محلی دستپرورده خود ترجیح داد.
حمایت انگلیس و قدرتیابی شیخ خزعل در جنوب ایران به درجهای رسید که او در سال 1300 در ردیف شیوخ درجه اول منطقه خلیج فارس قرار گرفت و اگر از طرف دولت مرکزی برای مناطق جنوبی حکمران برگزیده میشد، نظر شیخ خزعل در عملکرد این حکمران موثر بود. البته حمایت انگلیس از شیخ خزعل رابطهای یکطرفه و ناشی از نیاز صرف انگلیس نبود. شیخ خزعل نیز به چنین حمایتی نیازمند بود تا جایگاه خود را در منطقه خوزستان حفظ کند. در سال 1910 قراردادی بین خزعل و انگلیس منعقد شد که اتحاد بین دو طرف را به رسمیت میشناخت. در این قرارداد دولت انگلیس متعهد شده بود که در صورت تجاوز حکومت مرکزی ایران به حقوق شیخ خزعل، از او حمایت کند و در عوض شیخ متعهد میشد که بدون موافقت قبلی با انگلیس دست به انتخاب جانشین و ولیعهد نزند. در این قرارداد شیخ خزعل موافقت کرده بود که با دریافت 650 لیره در سال، به ایجاد امنیت در منطقه و محافظت از تاسیسات لولههای نفتی بپردازد.4 با این حال روند حمایت انگلیس از شیخ خزعل تداوم نداشت.
برآمدن رضاخان؛ عدم حمایت انگلیس از خزعل
نیاز انگلیس به دولت قوی مرکزی در ایران برای مقابله با نفوذ افکار کمونیستی و تحکیم جایگاه خود در این کشور سبب شد این دولت بین حمایت از خزعل یا رضاخان، رضاخان را انتخاب کند و حمایت خود از شیخ خزعل را خاتمه دهد. عدم پرداخت بدهیهای مالیاتی بهانه خوبی بود تا رضاخان طومار این شیخ شورشی را در جنوب ایران در هم پیچد. به همین منظور نیروهای دولتی عازم منطقه شدند. شیخ خزعل دریافته بود با روی کارآمدن ارتش نوین و تلاش رضاخان برای کسب مالیات، او به مهرهای اساسی در شطرنج قدرت ایران تبدیل شده است. در این راستا اقدامات خزعل در برابر رضاخان مورد قبول دولت انگلیس واقع نشد. حمایت خزعل از مخالفان رضاخان در تهران و راه اندازی قیام سعادت علیه او موجب بیمهری انگلیس نسبت به این شیخ انگلوفیل شد. رضاخان برای پایان دادن به غائله شیخ خزعل به توافق پنهانی با دولت انگلیس دست یافته بود. بر اثر همین توافق، همه سران قبایلی که پیش از این، با تشویق انگلیس متعهد به حمایت از خزعل شده بودند با مذاکراتی که با دولت مرکزی داشتند و در عین بیتفاوتی دولت انگلیس به شیخ خزعل، نسبت به اختلاف میان خزعل و رضاخان بیطرفی پیشه کردند.5
رضاخان در 13 آبان 1303 به جنوب ایران لشکر کشید. انگلیسیها که وجود شیخ خزعل را گامی برای تجزیه خوزستان میدانستند، این بار حامی وحدت و یکپارچگی ایران شدند و به خزعل پشت کردند؛ چنانکه گزارش هفتم فوریه 1924 وزارت خارجه انگلیس این نگرش را تایید کرده و بیان داشته که شیخ خزعل در ایران به عنصر ناهنجاری تبدیل شده که فرع بر اصل است و اصل، یکپارچگی ایران است؛ ایرانی باثبات که همچون دیواری در برابر تهدید شوروی برای خلیج فارس و هند باشد. در واقع انگلیس روابط بلندمدت با تهران را بر تفوق محلی دستپرورده خود ترجیح داد. در چنین شرایطی، شیخ خزعل برای تجهیز سلاح دست به دامان روسها شد، اما انگلیس که از این رابطه آگاه شده بود، از خزعل خواست در پیام تلگرافی از رضاخان عذرخواهی کند. رضاخان شایعه صلح با شیخ خزعل را تکذیب کرد؛ با این حال با تصرف خرمشهر، پذیرفت که خزعل به طور مشروط در خوزستان بماند، اما پس از مدتی متوجه شد که شیخ خزعل قصد ترک ایران را دارد و ممکن است در خارج از ایران، به تحرکاتی بر ضد کشور اقدام ورزد؛ از این رو با هماهنگی دولت انگلیس، خزعل به تهران منتقل شد و در حالی که رضاخان متعهد شده بود به او آسیبی وارد نشود، پس از مدتی به طرز مشکوکی درگذشت.6
فرجام سخن
حمایت انگلیس از رضاخان برای تشکیل حکومتی مقتدر در ایران سبب شد این دولت استعماری از شیخ خزعل برای بدنام کردن مخالفان رضاخان در تهران، به ویژه اقلیت مجلس و روشنفکران، استفاده کند. آنها در عین اینکه از خزعل حمایت میکردند رضاخان را برای قدرتیابی در ایران یاری مینمودند. دولت انگلیس معتقد بود اگر اقدامات شیخ خزعل بیثبات کننده ایران شود و دولت مرکزی و انگلیس در این بیثباتی درگیر شوند، زمینه حضور فکری و فیزیکی شورویها در ایران فراهم میشود و بهتر است شیخ خزعل به عنوان سود کوتاه مدت انگلیس، فدای منفعت بلندمدت این دولت استعماری شود. این تغییر رویکرد نسبت به خزعل در واقع حاکی از تغییر استراتژی انگلیس نسبت به ایران بود. وجود شیخ خزعل در راستای استراتژی تجزیه ایران بود تا نفوذ افکار بلشویکی را کم کند. حمایت از رضاخان نیز استراتژی جدید انگلیس بود. براساس این استراتژی، انگلیس با حکومتی مقتدر در ایران بهتر میتوانست مانع نفوذ افکار شوروی در این کشور شود. کودتای سال 1299 و حمایت از رضاخان سرآغاز این استراتژی بود که در تداوم آن عدم حمایت از شیخ خزعل و کنار زدن او رخ داد.
عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار به اتقاق شیخ خزئل و عده ای از مقامات وزارت دربار
شماره آرشیو: 816-1ع
پی نوشت:
1. جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، 1391، ص 107.
2. سید مصطفی تقوی،حمایت انگلیس از شیخ خزعل، دسترسی در:
http://film.tebyan.net/film/102336
3. جواد شیخ الاسلامی، افزایش نفوذ روس و انگلستان در ایران، تهران، انتشارات کیهان، 1369، ص 36.
4. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیرکبیر، 1388، ص 267.
5. علیرضا ملایی نوایی، مجلس شورای ملی و تحکیم دیکتاتوری رضاشاه، تهران، نشر اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 141.
6. ایرج ذوقی، ایران و قدرتهای بزرگ، تهران، نشر پاژنگ، 1368، ص 507.
کد مطلب: 4632