چهارشنبه 3 اوت 1977 [12 مرداد 1356] تهران
هویدا ضمن صحبت، بالحنی که تنفر و تحقیر کاملاً در آن مشهود بود، راجع به فساد گسترده در میان مقامات سطح بالای ساواک، امرای ارتش، و بعضی از اعضای خانواده سلطنت داد سخن داد، و در پایان نیز اضافه کرد: «با مشاهده این وضع، بعضی وقتها احساس میکنم که واقعاً طاقتم تمام شده و دیگر توان ادامه کار ندارم...».1
جمعه 5 اوت 1977 [14 مرداد 1356] رامسر
در رامسر برای ملاقات با والاحضرت اشرف، به هتل قدیم رامسر ـ که کاملاً نوسازی شده ـ رفتیم و در آنجا به همراهان والاحضرت برخوردیم، که یک طبقه از هتل را در اختیار داشتند و همگی در لحظه ورود من و فریدون مشغول قماربازی بودند.
ساعت 2 بعدازظهر والاحضرت به هتل آمد و پس از خوشامدگویی گرم و صمیمانه به ما، مدتی را به صحبت گذراندیم. ولی در طول صحبت احساس میکردم که والاحضرت گرچه خود را خیلی خوشحال و با نشاط نشان میدهد، ولی احتمالاً از یک چیز من (رفتار یا گفتار یا سر و وضعم) آزرده خاطر شده است.
بعد که «عبدالمجید مجیدی» و همسرش نیز به ما پیوستند همگی برای صرف ناهار به سالن رستوران هتل رفتیم، و در آنجا با مشاهده میزهای خالی رستوران فهمیدم که تمام رستوران هتل به همراهان والاحضرت اختصاص داده شده است.
پیشخدمتهای رستوران که همگی انگلیسی بودند و از سوی یک شرکت اروپائی اداره امور کازینوی رامسر را بعهده داشتند، از ما با غذاها و شرابهای عالی پذیرایی کردند.
هنگام صرف ناهار نیز با والاحضرت درباره مسائل گوناگون صحبت کردم. پس از آن، موقعی که آماده میشدم تا همراه بقیه به سر میزهای قمار بروم، والاحضرت رو به من کرد و گفت: «برنامه امروز حساب نیست» و به دنبال آن تذکر داد که حتماً بعد از مراجعت به تهران باید یک ملاقات خصوصی با او داشته باشم.
عصر که به تهران برگشت، مجیدی با اتومبیلش مرا به هتل هیلتون رساند.2
شنبه 6 اوت 1977 [15 مرداد 1356] تهران
هویدا در دنباله صحبتش افزود: «گرچه با اوضاع فعلی مملکت، ایجاد تغییراتی در سطوح بالا واقعاً ضروری است، ولی باید دانست که اینگونه تغییرات به هیچوجه مسائل مملکت را حل نخواهد کرد» و بعد ادامه داد: «البته شخصاً هم هیچ امیدی ندارم که بتوانم در شغل جدید توفیقی کسب کنم. چون وقتی که تشکیلات دولت فاسد باشد، وزارت دربار هم به طور طبیعی تبدیل به لانه افعیها میشود...».3
هتل رامسر
شماره آرشیو: 492-124ق