سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی دوم را اساسا میتوان مبتنی بر نظریه حامی ـ پیرو تجزیه و تحلیل کرد. براساس این نظریه، ایران زیرمجموعهای از نظام جهانی و دنبالهرو غرب و در راس آن آمریکا تلقی و به مرور به حیاط خلوت آمریکاییها تبدیل میشد. با وجود این سیاست خارجی، در همین دوره ایران با کشورهای اروپای شرقی و همچنین اقمار اتحاد جماهیر شوروی رابطه داشت. این ارتباط کمتر نقش موازنهای ایفا میکرد، اما به عنوان یک ضرورت در سیاست خارجی پهلوی دوم، تا زوال این رژیم ادامه یافت.
هدف از نوشته زیر اثبات این فرضیه است که اصل و مبنای سیاست خارجی در دوره پهلوی دوم، تمایل به آمریکا بود و چارچوب ارتباط با اروپای شرقی نیز تحت نظر آمریکا و به نحوی تنظیم و تعریف شده بود که منافع این ابرقدرت را خدشهدار نمیکرد. در واقع محمدرضا پهلوی در دورهای خاص، بنا بر اقتضائات زمانه و سیاست خارجی ایران، به اروپای شرقی تمایل پیدا کرد و پس از آنکه آمریکاییها از این ارتباطات اظهار نارضایتی کردند و متقابلا متعهد شدند که خدماتی مشابه اروپای شرقی به ایران بدهند، سطح ارتباطات با اروپای شرقی نیز از سوی حکومت محمدرضا پهلوی به نازلترین حد ممکن رسید.
ایران، صنایع سنگین و اروپای شرقی
صنایع سنگین و سبک کلیدواژهای بود که به عنوان یک حلقه واسط، منافع مشترک میان ایران و اروپای شرقی را رقم میزد؛ درواقع توسعه صنایع سبک و سنگین در ایران خواسته دیرینهای بود که آمریکاییها همواره از کمک به ایرانیها برای تحقق آن سرباز میزدند و برای مثال بارها و بارها از توسعه صنایع ذوب آهن ایران امتناع کرده بودند. همین مهم سبب شد برای توسعه این صنایع، نگاه ایران به اروپای شرقی معطوف شود.
البته این یک بازی برد ـ برد برای دو طرف بود؛ زیرا کشورهای اروپای شرقی و در راس آن شوروی، در مقابل توسعه صنایع سنگین در ایران، از نفت و گاز کشورمان بهره میبردند. گرچه زمینه نظام اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران با اروپای شرقی متفاوت بود و این کشورها از موزائیک اجتماعی متفاوتی برخوردار بودند، در دوره جنگ سرد و نیز در دهه پایانی عمر رژیم پهلوی دوم، صنایع سنگین زمینهای را برای گسترش ارتباطات با اروپای شرقی فراهم کرد.
رومانی، چکسلواکی، بلغارستان، لهستان و یوگسلاوی کشورهایی بودند که سران پهلوی دوم دائم به آنها سفر میکردند و از سوی دیگر پذیرای هیئتهای تجاری و اقتصادی متعددی از این کشورها بودند: بین سالهای 1345 تا 1352 موافقتنامههای همکاری اقتصادی و فنی با یوگسلاوی منعقد گردید و در مورد صدور تراکتور از رومانی و ایجاد کارخانه مونتاژ تراکتور تبریز و چند مورد مشابه دیگر نیز توافقاتی انجام شد.1 همزمان با این اتفاقات، مقادیر زیادی نفت و گاز به کشور رومانی صادر شد. ماشینسازی تبریز یکی دیگر از صنایع سنگین مورد توجه ویژه دولت پهلوی بود که کشور چکسلواکی توانست با پیشی گرفتن از سایر کشورهای اروپای شرقی، به انعقاد تفاهمنامهای در زمینه بهرهبرداری از آن دست یابد.2
رومانی از کشورهایی بود که در دوره پهلوی دوم، ارتباطش با ایران را ابتدا در حوزه فرهنگی گسترش داد ــ به نحوی که در فاصله سالهای 1345 تا 1348 شاهد بیشترین سطح ارتباطات فرهنگی میان دو کشور بودیم ــ اما بعدها از همین دریچه، ارتباطات اقتصادی و سرمایهگذاریهای متعدد نیز میان دو کشور شکل گرفت و در حوزههایی مانند نفت، لولهکشی گاز و ایجاد تاسیسات ذوب آهن ادامه پیدا کرد و حتی به تأسیس نمایشگاه فرصتهای سرمایهگذاری اقتصادی دائمی رومانی در ایران منجر شد. همین روند همکاری فرهنگی در دهه 1350 نیز ادامه یافت که در سطوح وسیعی به تعریف و تنظیم پروژههای مشترک اقتصادی از یک طرف و پروژههای فرهنگی از طرف دیگر، و نیز انتشار آثار مختلف ایرانشناسی منجر شد.3
کشور دیگری که در این دوره در پازل ارتباطات سیاسی پهلوی دوم قرار گرفت بلغارستان بود. این کشور موظف بود صنایع مصرفی و مونتاژ مورد نیاز رژیم پهلوی را تامین کند. در قبال این خدمت، بلغاریها نفت و گاز مورد نیاز خود را از ایران تامین میکردند.4 در مجموع، در این دوره، 98 درصد صادرات ایران را ماده خامی به نام نفت تشکیل میداد که سهم کشورهای اروپای شرقی از آن، به دلیل تامین صنایع مورد نیاز پهلوی، بسیار بالا بود.
رفتهرفته مسائلی چون وابستگی شدید به واردات، فقدان هرگونه برنامهریزی عمیق در تولید صنعتی و فقدان رابطه منطقی میان بخش صنعت با سایر بخشهای اقتصاد ملی و زیر بخشهای صنعت مهمترین ویژگیهای نظام صنعتی کشور در ارتباط با کشورهای اروپای شرقی شد. همین مسائل سبب شد صنایع کشور همچنان دچار ضعف ساختاری باشند و اغلب بر صنایع مونتاژ تکیه کنند. در مجموع در این دوره، اروپای شرقی نقش بارزی در وابستگی ایران به صنایع تکنولوژیبر را ایفا کرد.
رویکرد شاه پهلوی
شاه همواره از توسعه ارتباطات با اروپای شرقی، بهویژه در بحبوحه جنگ سرد میان طرفین، حمایت میکرد؛ زیرا معتقد بود که غربیها در قبال اقتصاد ایران، به ویژه در دوره کندی، کملطفیهای متعددی کردهاند و از طریق گسترش ارتباط با اروپای شرقی میتوان این خلأ را برطرف کرد؛ درواقع شاه پهلوی از این ارتباط به عنوان یک شگرد سیاسی نیز بهره میگرفت.
ماشینسازی تبریز یکی دیگر از صنایع سنگین مورد توجه ویژه دولت پهلوی بود که کشور چکسلواکی توانست با پیشی گرفتن از سایر کشورهای اروپای شرقی، به انعقاد تفاهمنامهای در زمینه بهرهبرداری از آن دست یابد.
علاوه بر این، ارتباط با کشورهای اروپای شرقی در اوج جنگ سرد میان قدرتهای غربی و شرقی، فرصت ویژهای در اختیار دستگاه سرکوب پهلوی قرار داد: در اوایل دهه ۱۹۶۰، کشورهای اروپای شرقی منبع اصلی حمایت از مخالفان چپگرا بودند، اما روابط ایران با این کشورها، فرصت مهمی فراهم کرد که در نتیجه آن، حمایت بسیاری از حکومتهای اروپای شرقی از گروههای مخالف ایرانی به پایان رسید و فشار شوروی نیز از این طریق بر ایران کاهش پیدا کرد.
رویکرد آمریکا
آمریکا و غربیها در بحبوحه روابط ایران و اروپای شرقی متوجه شدند که ایران از دریچه گسترش ارتباطات خود با این قبیل کشورها در حال گذار به سمت صنعتی شدن بیشتر است و این زنگ خطری برای آنها بود. شاه ایران نیز در ابتدا، به برقراری رابطه وزارتخانههای خود و در راس آنها وزارت اقتصاد با اروپای شرقی رضایت داده بود؛ زیرا او غربیها را که به فروش صنایع متوسط و سنگین به ایران تمایل نداشتند، در ناکامی برنامههای اقتصادی خود شریک میدانست؛ همچنین در اوایل دهه ۱۹۶۰ او نگران سیاستهای دولت کندی در قبال رژیمش بود و تمامی اینها موجب شد خواهان روابط با اتحاد شوروی و بلوک شرق باشد، اما همزمان با روی کار آمدن دولتهای جانسون و نیکسون در ایالات متحده آمریکا، فضای مانور بیشتری برای محمدرضا پهلوی فراهم گردید و آمریکا نیز متوجه شد دوره پایان دادن به ارتباطات صنعتی ایران با کشورهای اروپای شرقی مهیا شده است. از سوی دیگر شاه نیز به این جمعبندی رسیده بود که از ارتباط با اروپای شرقی به عنوان یک راهبرد کوتاهمدت با هدف سرکوب کردن مخالفان چپ داخلی خود، نهایت بهره را برده است. مجموع این اتفاقات سبب شد در دوران منتهی به پایان جنگ سرد و همچنین در دهه 1970، ضرورت ارتباط با بلوک شرق، اهمیت خود را در سیاست خارجی پهلوی دوم از دست بدهد.
فرجام سخن
«در حاشیه» دقیقترین واژهای است که میتوان از آن برای توصیف روابط کوتاهمدت و موقت پهلوی دوم با اروپای شرقی در عرصه سیاست خارجی استفاده کرد. محمدرضا پهلوی در دورهای از حکومت خود به دلیل ناملایمت غربیها به این جمعبندی رسید که برای نوسازی وزارت اقتصاد خود و همچنین توسعه صنایع سنگین از گزینههای اروپای شرقی استفاده کند تا از این طریق هم فرصتی برای سرکوب مخالفان داخلی خود بیابد و هم شاخک غربیها و در راس آن آمریکاییها را حساستر کند.
زمانی که هر دو هدف (داخلی و خارجی) محقق شد، سیاست درهای باز بار دیگر به روی آمریکاییها گشوده و مقرر شد آمریکاییها تمام خدمات اروپای شرقی در زمینه صنایع ایران را به پهلوی دوم ارائه دهند و در مقابل از منافع سرشار نفت و گاز ایران بار دیگر به شکل گستردهتر استفاده کنند.
مذاکرات محمدرضا پهلوی و رئیس جمهور لهستان در ورشو
شماره آرشیو: 6161-115ز
پی نوشت:
1.رضا پارسای، "بررسی تاریخچه حاشیهنشینی در تهران"، فصلنامه دانش انتظامی البرز، سال دوم، شماره سوم، پاییز1393، صفحه55.
2.حسین عظیمی، مدارهای توسعهنیافتگی در اقتصاد ایران، تهران، نشر نی، 1389 ، صفحه 350.
3.عباس مصلینژاد، دولت و توسعه اقتصادی در ایران، تهران، نشر نی، 1395، صفحه137.
4.مسعود کارشناس، نفت، دولت و صنعتی شدن در ایران، مترجم: علیاصغر سعیدی، تهران، گام نو،1382، ص2۰۴.
5.سعید لیلاز، موج دوم توسعه عامرانه در ایران، تهران، نشر نیلوفر، 1392، صفحه440.
6.آصف بیات، سیاستهای خیابانی، ترجمه: اسدالله نبوی چاشمی، تهران، انتشارات پردیس دانش، چاپ سوم، صفحه61.
7.آصف بیات، همان، صفحه67.
8.علی حاج یوسفی، "حاشیهنشینی شهری و روند تحول آن"، هفت شهر، سال سوم، شماره هشتم، 138 ، صفحه21.
9.محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، تهران، نشر مرکز، 1393، صفحه317.
10.سعید لیلاز، همان، صفحه542.