گروه اندیشمندان بعد از فرمان شاه شروع به مطالعه درباره وضعیت کشور کرد. یکی از گزارشهای این گروه در خصوص عملکرد دولت وقت و هویدا بود. برای همین وقتی شاه این موضوع را با هویدا در میان گذاشت، او به شاه، که در آن موقع در تعطیلات بود، گفت: توجهی به این مسائل نکنید؛ این روشنفکران بهانه بهتری برای خراب کردن تعطیلات شما ندارند.
شاه بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هر چه به سمت بستهتر شدن حکومت پیش میرفت، تلاش میکرد ترکیب افرادی را که در پستها و سمتهای دولتی بودند نیز تغییر دهد و از افراد مطیعتر استفاده کند. همین موضوع سبب شد او در دهه 13۴۰ به افرادی گرایش یابد که در کانون مترقی (گروهی که بعدها حزب ایران نوین را پایهگذاری کردند) فعالیت میکردند. این افراد توانستند در مدت کوتاهی سمتهای مهم کشوری را تصاحب کنند و به عنوان همراهان شاه برنامههای توسعه اقتصادی را به پیش ببرند و به یک وزنه قدرت در کشور تبدیل شوند. بااینحال شاه در اواسط دهه 13۵۰، در زمانی که این نخبگان بیشترین مناصب و سمتهای پژوهشی را داشتند، بهناگاه اعلام میکند که میخواهد گروه جدیدی با نام «گروه اندیشمندان» یا «گروه بررسی مسائل ایران» ایجاد کند که وظیفه آنها بررسی مسائل و مشکلات ایران و مشاوره دادن به شاه است. در این نوشتار به عواملی که سبب شد محمدرضاشاه در اواخر حکومت خود به این کار دست زند اشاره شده است.
در دهه 13۴۰ برخی از تحصیلکردههای غرب که به امریکا تمایل داشتند فعالیت خود را به شکل پژوهشهای علمی در کانونی با عنوان «ترقی» آغاز کردند.۱ فعالیتهای کانون ترقی و تعریفش از توسعه، که مبتنی بر نزدیکی به غرب از لحاظ فرهنگی و اقتصادی بود، در آن زمان توجه شاه و آمریکاییها را جلب کرد. اعضای کانون بر نوسازی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی از بالا به پایین تاکید میکردند و معتقد بودند ایران اگر میخواهد مسیر توسعه را بپیماید، باید با تضعیف اقتصاد کشاورزی نیروی لازم برای اقتصاد مبتنی بر جایگزینی واردات را که عمدتا شامل صنایع مونتاژ بود، فراهم کند.۲
شاه تصور میکرد این افراد میتوانند به مشاورانی برای دستیابی به اهداف او تبدیل شوند و کشور را به سویی که او میخواست هدایت کنند. در کنار این اقدام، شاه تلاش کرد برخی افراد منتقد را از طریق اسدالله اعلم و حزب مردم جذب کند. در واقع جذب بخشی از روشنفکران یکی دیگر از وظایف علم بود که در این سالها در قالب حزب مردم انجام شد؛ برای مثال در این سالها افرادیی مانند رسول پرویزی، ناتل خانلری، محمد باهری توسط علم جذب سیستم شدند.3
همچنین حزب مردم تلاش کرد با نفوذ در بین تشکلهای کارگری، حرفهای و اصناف یک نظام حامی و پیرو در بین مردم برای شاه ایجاد کند.4 توسعه اقتصادی ایران در دهه 13۴۰ ابتدا باعث شد شاه تصور کند که اقداماتی انجامشده سبب کنترل و هدایت کشور به سوی اهداف او شده است، اما در دهه 13۵۰، کم کم این تصور در شاه از بین رفت. علت این موضوع هم افزایش قیمت نفت بود که باعث شد او آرزوهای بزرگتری در سر بپروراند. او تصور میکرد با افزایش درآمدهای ارزی کشور زودتر میتواند کشور را به سمت آنچه او دروازههای بزرگ تمدن مینامید هدایت کند، اما در همین زمان تکنوکراتها مدام در لفافه سعی میکردند به شاه عواقب ریخت و پاشهای بودجه نفتی را یادآوری و عنوان کنند این موضوع چقدر میتواند برای ثبات کشور خطرناک باشد. با وجود این، چنین هشدارهایی نه تنها شاه را از کارهای خود منصرف نکرد، بلکه سبب شد شاه از آنها ناامید شود.5
همچنین در این زمان محمدرضاشاه احساس میکرد اجرای سیاست بسیج سیاسی مردم به نفع خود از طریق تاسیس دو حزب ایران نوین و مردم ابتر مانده است؛ بنابراین درصدد برآمد تغییراتی حداقل در تیم فکری حکومت ایجاد کند.6 همین تصمیم سبب شد شاه در فکر ایجاد گروهی برای مشورت به خود باشد که در آن اندیشمندانی معتمدتر جمع شده باشند.
هوشنگ نهاوندی، که خودش نقش موثری در تشکیل این گروه داشته، شکلگیری آن را در کتاب «محمدرضاپهلوی آخرین شاهنشاه» چنین روایت کرده است: بعد از افزایش قیمت نفت در سال 13۵۳ و اختلافاتی که شاه در خصوص قیمت نفت با غرب پیدا کرد، به اندیشمندان و استادان دانشگاه پیام فرستاد که به همه افرادی که چیزی دارند بگویند جمع شوند و به بحث و اظهارنظر در خصوص مسائل کشور بپردازند. مهدوی تاکید کرده است که این اقدام از ناامیدی شاه به احزاب موجود و تصمیم او برای برقراری ارتباط مستقیم اندیشمندان با او ناشی میشد.7
روزی نهاوندی، رئیس گروه اندیشمندان ایران، یکی از گزارشهای این گروه را نزد محمدرضاشاه برد. در این گزارش عنوان شده بود فساد اقتصادی، افزایش هزینه زندگی و تورم و اقدامات نادرست مدیران دولتی سبب ناراحتی مردم شده است. او پس از ارائه این گزارش، به شوخی به شاه گفت: اگر این گزارش هر جایی دیگر غیر از ایران تهیه میشد، یا نخستوزیر باید استعفا میداد یا رئیس ستادی که این گزارش را تهیه کرده بود.
به گفته نهاوندی، بعد از دستور شاه، گروهی از استادان دانشگاه، بازرگانان، صاحبان صنایع، وکلای دادگستری و برخی از قضات بلندپایه گردهم آمدند و «گروه بررسی مسائل ایران» یا همان «گروه اندیشمندان» را پایهگذاری کردند.8 گروه اندیشمندان بعد از فرمان شاه شروع به مطالعه درباره وضعیت کشور کرد. یکی از گزارشهای این گروه در خصوص عملکرد دولت وقت و هویدا بود. برای همین وقتی شاه این موضوع را با هویدا در میان گذاشت، او به شاه که در آن موقع در تعطیلات بود گفت: توجهی به این مسائل نکنید؛ این روشنفکران بهانه بهتری برای خراب کردن تعطیلات شما ندارند.۹
همچنین در ادامه فعالیت این گروه، گزارشی در خصوص عملکرد نارضایتی جوانان از حکومت در دهه 13۵۰ تهیه شده بود که پایه و اساس آن اعترافات افراد دستگیرشده توسط ساواک بود. روزی نهاوندی، رئیس گروه اندیشمندان ایران، یکی از گزارشهای این گروه را نزد محمدرضاشاه برد. در این گزارش عنوان شده بود فساد اقتصادی، افزایش هزینه زندگی و تورم و اقدامات نادرست مدیران دولتی سبب ناراحتی مردم شده است. او پس از ارائه این گزارش، به شوخی به شاه گفت: اگر این گزارش هر جایی دیگر غیر از ایران تهیه میشد، یا نخستوزیر باید استعفا میداد یا رئیس ستادی که این گزارش را تهیه کرده بود.10
بعد از تشکیل حزب رستاخیز و ایجاد دو جناح، که یکی نقش مترقی و یکی دیگر هم نقش محافظهکار داشت، بازهم شاه احساس میکرد که این دو جناح راه همان احزاب قدیمی را رفتهاند. در این زمان انصاری، پسرخاله فرح که ارتباطات نزدیکی با شاه داشت، او را ترغیب کرد که گروه اندیشمندان را نیز در حزب رستاخیز نفوذ دهد تا آنها بتوانند بسترهای کارآمدتر شدن حزب را فراهم کنند.11
هرچند این گروه ابتدا تلاش کرد مشکلات نظام حکومتی را به شاه یادآوری کند، گویا انتقادات مطرح شده به مذاق شاه خوش نیامد و همین موضوع عاملی شد تا در سالهای آتی دیگر شاه به آنها چندان اعتماد نکند و در عمل گزارشهایشان بیتاثیر بماند؛ برای مثال شاه در سال 13۵۴ که اعضای این گروه نزد او رفته بودند به آنها گفت: «گزارشاتی که از شما میبینیم و انتظار آنها را هم داریم، بیشتر شامل تذکر نواقص و معایب است. اولا هیچ جامعهای بدون عیب نیست و شاید تا موقعی که غریزه و احساسات انسان در آن دخالت داشته باشد، نمیتواند غیر از این باشد؛ چون احساسات مختلف است و غریزهها هم مختلف است و اصولا انسان جایزالخطا است. پس بیعیب و بینقص بودن، فکری خیالی است که فقط در کتابها میشود خواند، ولی ما باید ادعا و توقع این را داشته باشیم که شاید از هر جامعه دیگری کمتر نقصی داشته باشیم و این فکر نمیکنم اشکالی داشته باشد».12
در واقع شاه در این جلسه به افراد این گروه گفت که در عیبیابی مشکلات کشور دچار سیاهنمایی شده و به نوعی اقدامات او را نادیده گرفتهاند. همین موضوع باعث شد آنها کمکم از چشم شاه بیفتند و بهتدریج از دایره فعالیتهایشان کاسته شود؛ به طوری که دیگر فردی به نتیجه تحقیقهای آنها توجهی نمیکرد.
فرجام سخن
به نظر میرسد سرخوردگی شاه از تکنوکراتهایی که خودش عامل رشد آنها بود و همچنین بیاعتمادی وی به افرادی که در گذشته عضو حزب توده بودند و از طریق برخی از مقامات جذب سیستم شده بودند باعث شد او در دهه 13۵۰ درصدد تشکیل تیم نخبهای باشد تا بتوانند به او مشاوره بدهند، اما ازآنجاکه شاه ظرفیت نقدپذیری نداشت، به محض ارائه چند گزارش انتقادی، این گروه از چشمش افتاد و دیگر به اعضای آن توجهی نکرد.
محمدرضا پهلوی هنگام پذیرفتن هیات بررسی مسائل ایران
شماره آرشیو: 1-1097-849ن
پی نوشت:
۱. علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، تهران، انتشارات سمت، 1383، ص 274.
۲. حسین آبادیان، دو دهه واپسین حکومت پهلوی، تهران، دفتر مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۹، ص 179.
۳. محمود طلوعی،بازیگران عصر پهلوی، ج 1، تهران، نشر علم، 1376، ص 452.
۴. محمود لالوی، حزب مردم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 259.
۵. زهرا شجیعی، نخبگان سیاسی ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران، نشر سخن، 1371، ص ۸۹.
۶. مارک ج گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه جمشید زنگنه، تهران، رسا، 1371، صص 332-331.
۷. هوشنگ نهاوندی، محمدرضا پهلوی، آخرین شاهنشاه، فرانسه، انتشارات پِرَن، بیتا، ص ۶۲۱.
۸. همان، ص۶۲۲.
۹. همان، ص ۶۲۴.
۱۰. همان، ص ۶۲۵.
۱۱. محمد برقعی، من و خاندان پهلوی، تهران، نشر البرز، ۱۳۷۰ ، ص ۹۲.
12. قابل بازیابی در:
https://mashruteh.org/wiki/index.php