با اعطای امتیاز رویتر به انگلستان، عده بسیاری سپهسالار را اسباب دست انگلستان خطاب میکردند؛ ازهمینرو وی درصدد برآمد با اعطای امتیازی به روسیه دهان منتقدان را ببندد؛ بنابراین امتیاز شیلات شمال با هدف ایجاد موازنه بین انگلستان و روسیه اعطا شد؛ به عبارت دیگر، هدف دولتمردان ایرانی از اعطای این امتیاز ایجاد نوعی توازن قدرت میان انگلستان و روسیه در ایران بود.
وقتی از تاریخ مراودات و مناسبات ایران و روسیه در دوره قاجار سخن به میان میآید، دو عهدنامه گلستان و ترکمنچای به ذهن متبادر میشود. با انعقاد این عهدنامهها به دنبال دو جنگ میان ایران و روسیه، نواحی بسیاری از مناطق شمالی ایران از این کشور جدا و محدودیتهای بسیاری بر ایران تحمیل شد، اما این معاهدات تنها عهدنامههایی نبودند که دولت روسیه موفق به کسب آنها در ایران شد. در این دوران، دولت روسیه ــ همانند انگلستان ــ امتیازات اقتصادی و انحصاری بسیاری از دولت درمانده قاجار گرفت که یکی از نمونههای مهم آن امتیاز شیلات شمال بود. این امتیاز را سپهسالار ــ صدر اعظم ایران ــ در سال 1293ق به لیازانوف روس اعطا کرد. این مقاله به بررسی این امتیاز و دلایل کسب آن در زمان قاجار و تمدید نشدنش در زمان دکتر مصدق اختصاص یافته است.
امتیاز شیلات شمال ایران
اعطای امتیاز رویتر به انگلستان حرص و طمع روسها را زنده کرد و آنها نیز به دنبال کسب امتیازی مشابه از سران قاجار افتادند. یکی از بخشهای مهمی که روسها میتوانستند از آن امتیاز کسب کنند شیلات شمال کشور بود؛ زیرا آنها از گذشته در این حوزه فعال بودند و میدانستند شیلات دریای خزر میتواند برای آنها منبع ارزنده کسب منافع سیاسی و اقتصادی در شمال ایران باشد. میرزا سپهسالار در اعطای این امتیاز به لیازانوف روس نقش مهمی داشت. در واقع با اعطای امتیاز رویتر به انگلستان، عده بسیاری وی را اسباب دست انگلستان خطاب میکردند؛ ازهمینرو وی درصدد برآمد با اعطای امتیازی به روسیه دهان منتقدان را ببندد؛1 بنابراین امتیاز شیلات شمال با هدف ایجاد موازنه بین انگلستان و روسیه اعطا شد (موازنه مثبت)؛ به عبارت دیگر، هدف دولتمردان ایرانی از اعطای این امتیاز ایجاد نوعی توازن قدرت میان انگلستان و روسیه در ایران بود. در این میان، استپان (یا استفان) لیازانوف، تاجر روسی، بهترین گزینه ممکن برای کسب این امتیاز کرد. لیازانوف بلافاصله پس از بهدست آوردن امتیاز شیلات شمال ایران در سال 1293ق، تأسیسات متعددی در سواحل شمالی کشور ایجاد کرد2 و امر بهرهبرداری از شیلات این منطقه را آغاز نمود. او در مدت چند سال عواید هنگفتی را نصیب خود و دولت روسیه کرد.
اما در کنار اهدافی مانند ایجاد موازنه، دلایل دیگری نیز به اعطای این امتیاز به روسها منجر شد. در واقع، در این دوران دولت روسیه قدرت و نفوذ بسیاری در دربار و میان دولتمردان ایرانی داشت و به قول ابراهیم صفایی «پادشاه حقیقی ایران آن شاهی نبود که در ارک تهران زندگی میکرد، بلکه آن مرد سیاستمداری بود که حوالی ارک نزدیک بازار منزل داشت؛ یعنی وزیرمختار روس»؛3 بنابراین عجیب نبود که درخواست روسها برای کسب این امتیاز مورد تأیید دربار و دولت ایران قرار گیرد. روسها از کسب این امتیاز به دنبال دو هدف بودند: یکی هدف سیاسی که افزایش نفوذ در شمال ایران بود و دیگری هدف اقتصادی؛ یعنی کسب عواید بسیار از منابع سرشار شیلات دریای خزر در سواحل شمالی ایران. این مسئله وقتی پررنگتر میشد که بدانیم در آن زمان روسها در صید ماهی مهارت و امکانات بسیاری داشتند و صیادی و ماهیگیری از کارهای اقتصادی سودآور برای آنان بود.4 اما بیتردید این دو هدف نیز هماهنگ با هدف عمدهتر عقب نماندن از انگلستان و رقابت با قدرت و نفوذ این کشور در ایران بود.
روسها از کسب امتیاز شیلات به دنبال دو هدف بودند: یکی هدف سیاسی که افزایش نفوذ در شمال ایران بود و دیگری هدف اقتصادی؛ یعنی کسب عواید بسیار از منابع سرشار شیلات دریای خزر در سواحل شمالی ایران.
به هر ترتیب قرارداد شیلات شمال در سال 1293ق بین سپهسالار و استفان لیازانوف منعقد گردید و بر اساس آن، شیلات شمال ایران به مبلغ پنجاههزار تومان به این تبعه روس اجازه داده شد. البته از همان ابتدا اختلافاتی میان ایران و شرکت لیازانوف پدید آمد و حتی در مقطعی امتیاز لغو شد، اما پس از رفع اختلافات، دوباره همه چیز از سر گرفته شد. این امتیاز با کش و قوسهای فراوان تا زمان انقلاب اکتبر 1917 روسیه و تشکیل اتحاد شوروی سوسیالیستی تداوم داشت. با پیروزی انقلاب کمونیستی در روسیه، این امتیاز به دولت شوروی منتقل شد و شرکت مختلط ایران و شوروی برای صیادی در سواحل شمالی ایران تاسیس گردید. این امتیاز و شرکت یادشده تا زمان بر سر کار آمدن دولت ملی دکتر محمد مصدق پابرجا بود و دولت شوروی از عواید آن برخوردار میگردید. اما در این زمان عمر امتیازنامه به پایان رسید و با وجود تمایل روسها، دولت ایران حاضر نشد آن را تمدید کند.5
سیاست موازنه منفی و عدم تمدید امتیاز شیلات شمال
با روی کار آمدن دولت ملی دکتر محمد مصدق در اردیبهشت 1330، دوره و برههای جدید در تاریخ سیاسی ایران آغاز شد. در این دوره، سیاستها و برنامههای جدیدی در حوزه سیاست خارجی و روابط دیپلماتیک ایران در پیش گرفته شد. محققان این سیاست و رویکرد جدید را موازنه منفی (یا عدم تعهد که بعدها در جهان سوم مرسوم شد) نامیدهاند. سیاست موازنه منفی در واقع اصل سیاست خارجی دکتر محمد مصدق و منطق روگردانی از این و آن دولت یا سیاست بیطرفی در میان نیروها و قدرتهای بزرگ جهانی براساس حفظ منافع ملی بود. همچنین منظور از واژه منفی، نفی نیروها و انگیزههایی بود که آزادی ایرانیها را در اداره خانه خودشان (ایران) نفی میکردند.6 این سیاست در مقابل رویکرد موازنه مثبت ــ که برخی در ایران به آن معتقد بودند و در گذشته بهکرات مورد استفاده قرار گرفته بود ــ در پیش گرفته شد. موازنه مثبت بدین معناست که برای ایجاد توازن میان قدرتهای بزرگ باید در مواقعی که به یک کشور امتیازی داده میشود، به دیگری نیز امتیاز مشابهی داده شود تا بدین وسیله میان آنها موازنه ایجاد کرد. اما دکتر مصدق مخالف این رویکرد بود و در مقابل کسانی که بر درپیش گرفتن این سیاست برای ایجاد موازنه میان انگلستان و روسیه در ایران اصرار میورزیدند و معتقد بودند ایران باید امتیاز نفت شمال و برخی امتیازات دیگر را به شوروی بدهد (عمدتا تودهایها) میگفت: «نه تنها به شوروی امتیاز نمیدهیم، بلکه حقوق ایران را نسبت به نفت جنوب نیز که در اختیار انگلیس است، طلب میکنیم».7
بدین ترتیب هماهنگ با این سیاست نه تنها به کشورها و قدرتهای خارجی امتیازی داده نشد، بلکه امتیازات دادهشده که به ضرر منافع ملی ایران بودند نیز لغو گردید. مهمترین امتیازی که در این دوره لغو شد امتیاز نفت جنوب بود که دولت دکتر مصدق پس از کش و قوسهای فراوان آن را ملی کرد و بدین ترتیب دست انگلستان از منابع نفتی جنوب ایران دور شد. حتی به خاطر در پیش گرفتن همین رویکرد و سیاست بود که دولت مصدق حاضر نشد به هیچ وجه در مقابل ملی شدن نفت ایران کوتاه بیاید و همین مسئله نهایتا به کودتای 28 مرداد 1332 علیه وی و دولتش منجر شد.
همچنین هماهنگ با سیاست موازنه منفی بود که دولت ایران در تاریخ نهم بهمنماه 1331 به سادچیکف سفیر شوروی اطلاع داد مدت قرارداد شیلات دریای خزر به پایان رسیده است و دولت ایران حاضر به تمدید امتیاز آن نیست.8 مصدق در دیدار با سادچیکف درباره این مسئله گفت: «این اقدام نباید باعث دلخوری شوروی شود. ما دیگر قرار نداریم که منابع خود را در اختیار دیگران بگذاریم. فروش تولیدات مازاد بر مصرف داخلی نه تنها مانعی نخواهد داشت، بلکه بر پایه بهای عادلانه جهانی و حفظ منافع ملی تشویق هم خواهد شد».9
این گونه بود که امتیاز شیلات شمال ایران پس از حدود نیم قرن به پایان رسید و حتی عدهای آن را انقلاب دوم دولت ملی مصدق نامیدند: یعنی اول ملی شدن صنعت نفت جنوب و دوم ملی شدن شیلات شمال. پس از آن نیز با تصویب مجلس شورای ملی سازمانی به نام شیلات ملی ایران تشکیل شد و اداره شیلات شمال و سایر شیلات ایران را بر عهده گرفت. حتی به شکرانه این موضوع مدارس تهران و سایر شهرستانها تعطیل شدند. پس از این اتفاق، صیادان ایرانی به نام ایران و در جهت منافع ایرانیان به صیادی در دریای خزر مشغول شدند و بهتدریج آوازه ماهیان شمال ایران ــ بهویژه خاویار ایرانی ــ شهرت جهانی پیدا کرد.10
نتیجهگیری
در دوران قاجار، امتیازات متعددی به نفع دولتها و قدرتهای خارجی ــ بهویژه انگلستان و روسیه ــ اعطا شد و تا حدودی بسیار زیادی حاکمیت و استقلال دولت ایران از بین رفت. یکی از امتیازات مهم اعطایی در این زمان، امتیاز شیلات شمال کشور بود که به استفان لیازانوف روس داده شد. این امتیاز با کش و قوسهای فراوان تا زمان دولت ملی مصدق ادامه پیدا کرد، اما دولت مصدق حاضر به تمدید آن نشد و شیلات شمال ــ همانند نفت جنوب ــ ملی شد و به سازمان ملی شیلات ایران واگذار گردید. این اقدام دکتر مصدق هماهنگ با سیاست خارجی مبتنی بر موازنه منفی و با هدف کاهش و نابودی قدرت و نفوذ کشورهای خارجی در ایران انجام شد. در واقع دولت مصدق معتقد به پیگیری سیاست موازنه منفی در مقابل موازنه مثبت بود؛ بدین ترتیب در این دوران هیچ امتیازی به قدرتهای خارجی اعطا نشد و برخی امتیازات عمده از قبیل نفت جنوب و شیلات شمال نیز ملی گردید و تحت اداره و مالکیت دولت ایران قرار گرفت.
ملاقات ایوان سادچیکف سفیر شوروی در ایران با دکتر محمد مصدق نخست وزیر
شماره آرشیو: 1439-4ع
پی نوشت:
1. فریدون آدمیت، اندیشه ترقی و حکومت قانون (عصر سپهسالار)، تهران، نشر سپهر، ١٣٥٦، ص 355.
2. یاسنت لویی رابینو، ولایت دارالمرز ایران، گیلان، ترجمه جعفر خمامیزاده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ١٣٥٠، ص ١٥٥.
3. ابراهیم تیموری، عصر بیخبری، تهران، چاپ اقبال، ١٣٣٢، ص ٢٥٣.
4. همان، ص 290.
5. عبدالله ملتپرست، شیلات گیلان، در: کتاب گیلان، ج 3، تهران، گروه پژوهشگران ایران، ١٣٧٤، ص ٢٨٥ .
6. علی آقابخشی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، 1383، ص 447.
7. علیرضا عطاری، «سیاست موازنه منفی دکتر مصدق و بازتابهای خارجی آن»، فصلنامه علمی ـ تخصصی تاریخنامه خوارزمی، سال سوم (بهار 1395)، ص 46.
8. هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی: 1300 تا 1357، تهران، نشر البرز، چ دوم، 1374، ص 200.
9. «سالروز ملی شدن شیلات دریای مازندران»، روزنامه دنیای اقتصاد، ش 3969، تاریخ 9/11/1395.
10. افشین پرتو، تاریخ شیلات در ایران، تهران، فرهنگ ایلیا، 1391، ص 95.