پنجشنبه 20 آوریل 1989 [31 فروردین 1357]
موقعی که به سفارتخانه بازگشتم، چشمم به مصاحبهای در روزنامه تایمز افتاد که در آن یکی از رهبران جبهه ملی گفته بود: ساواک شبانه منزلش را در تهران با بمب منفجر کرده است. [این شخص «محمود مانیان» بوده است، که در روز 19 فروردین 57 توسط عوامل ساواک بمبی در منزلش منفجر شد. مترجم]
این شخص همچنین ادعا داشت که: در شب حادثه منزل دو تن از رهبران جبهه ملی بمبگذاری شده، اتومبیلی که متعلق به یکی دیگر از رهبران جبهه ملی بوده بر اثر انفجار بمب از هم پاشیده، و در این میان نفر پنجمی [نفر پنجمی احتمالاً دکتر پیمان بوده است. مترجم] نیز ربوده شده و به سختی کتک خورده است. به ادعای این شخص: مسئولیت همه این اقدامات را یک سازمان زیرزمینی به عهده گرفته که هیچکس سوابقی از آن ندارد، و هدف از چنین عملیاتی نیز انتقام از رهبران مخالفی عنوان شده که از خارجیها حقوق میگیرند. در مقاله روزنامه تایمز همچنین آمده که: مرتکبین این سلسله از اقدامات همگی بازوبند حزب رستاخیز را داشتهاند. [این سازمان به ظاهر زیرزمینی و مخفی، «کمیته انتقام» نام داشت و توسط ساواک برای اجرای دو هدف بوجود آمده بود: یکی تهدید و ارعاب مردم بوسیله بمبگذاری و خرابکاری و ترور افراد سرشناس مخالف. و دیگر، مطرح کردن همین افراد به عنوان رهبران اصلی جریان مخالف با رژیم، و انحراف ذهن مردم از توجه به رهبران اصلی واقعی، که البته بعداً شبیه این ماجرا را در حمله مأموران رژیم شاه به منزل سید کاظم شریعتمداری نیز داشتهایم. مترجم]1
در نامهای که به هویدا نوشتم، پس از تمجید از قدمهای مؤثری که متعاقب اعلام فضای باز سیاسی در ایران برداشته شده خاطرنشان ساختم که: «...خوشبختانه در سالهای اخیر به دلیل اجرای انقلاب سفید شاهنشاه، مردم ایران از نظر اجتماعی و فرهنگی بقدری رشد یافتهاند که دیگر لزومی به ادامه ضوابط سخت گذشته احساس نمیشود ولی ضمناً باید متأسف بود که همزمان با هرگونه اصلاحات نسبی توسط رژیم، بعضی اقدامات افراطی هم صورت میگیرد که اثر مخربی در خارج از کشور بجا میگذارد و سبب میشود که حتی حامیان تند و تیز ما نیز دچار مشکل شوند و نتوانند آنطور که باید به دفاع برخیزند». و بعد اضافه کردم: «...خبر ظهور سازمانهایی مثل کمیته انتقام ـ که به صورت گروهی چماقدار برای مقابله با چماقداران بوجود آمده ـ در خارج ایران به عنوان یک عکسالعمل افراطی از سوی رژیم تلقی میشود، که قصد از آن نیز چیزی جز سپردن قدرت اجرای نظم و قانون به دست یک مشت عناصر بیمسئولیت نیست. و بدیهی است که این چنین اعمالی ضربات جبرانناپذیری به حیثیت رژیم وارد میآورد. در حالی که ما میتوانیم برای بهرهگیری مثبت از سیاست لیبرالیسم و امکان بوجود آوردن آزادیهای موعود، خردمندانهتر عمل کنیم. و با خونسردی و حوصله همراه با قاطعیت، نظارتی دقیق و مستمر بر جریان باز شدن سوپاپ داشته باشیم. ولی چنانچه بخواهیم برای کنترل اوضاع، به موازات ایجاد فضای باز سیاسی، کمیته انتقام ـ و یا حتی سازمان مقاومت ملی هم ـ تشکیل دهیم، مسلماً مواجه با عدم پذیرش برنامههایمان توسط افکار عمومی جهان خواهیم شد و باید بدانیم که بیاعتنایی نسبت به این واقعیت نیز آنچنان ضربهای به حیثیت ایران وارد خواهد کرد، که نتیجهاش هزاربار بدتر از بازگشت به همان سیاست گذشته است...».2
داریوش فروهر و در مقابل او محمود مانیان ـ از اعضاء شورای مرکزی جبههٔ ملّی ایران و از بنیانگذاران حسینیهٔ ارشاد و آسایشگاه معلولین کهریزک ـ در مراسم ختم سپهد ولی الله قرنی
پی نوشت:
1. پرویز راجی ، خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه: ح.ا.مهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اول: 1364، صص173ـ174.
2. همان، ص175.