امیرانی (مدیرمسئول مجله خواندنیها) در میان درباریان رژیم پهلوی بیش از همه به شاهپور غلامرضا نزدیک بود؛ همچنین از دوستان نزدیک سپهبد فضلالله زاهدی، عامل کودتای 28 مرداد، بود و با استفاده از همین دوستی موفق شد پس از کودتا، حاشیه امنیت پیدا کند. وی از امتیاز دوستی با اسدالله علم، وزیر دربار، نیز برخوردار بود.
پس از کودتای 28 مرداد 1332، آنچه نقد عملکرد حکومت از کانال مطبوعات مستقل، منتقد و مقتدر شناخته میشد، تقریبا به محاق رفت. در دو دهه پایانی حکومت محمدرضا پهلوی اغلب نشریات پرمخاطب ایران با اتخاذ رویکردی محافظهکارانه، در انعکاس اخبار سیاسی و انتقادی جانب احتیاط را در پیش گرفتند. در کنار این رویکرد، دو گونه عملکرد دیگر نیز مشهود است: نخست آن دسته از نشریاتی که محتوایی فرهنگی و هنری داشتند و خود به دو دسته نشریات جریانساز و جدی و کممحتوا و مبتذل (نشریات زرد) تقسیم میشدند. این نشریات به حوزه سیاسی و بررسی و نقد اقدامات حکومت وارد نمیشدند؛ گونه دیگر نیز روزنامهها و مجلاتی بودند که از برخی اقدامات دولتها و مدیران عالیرتبه انتقاد مینمودند و از این رهگذر نقدهای خود را به کارگزاران و ساختار حکومت پهلوی مطرح میکردند.
مجله «خواندنیها» یکی از نشریاتی بود که با وجود خط مشی محافظهکارانه و محتوایی که عموما غیرسیاسی تلقی میشد و بخش عمده آن غیرتولیدی بود، در سالهای دهه 1340 و 1350ش، نقدهایی نیز به حکومت پهلوی وارد میساخت. بااینحال این نشریه توانست در مدت حیات خود، جز برهههایی کوتاه، از تیغ توقیف و سانسور حکومت بگریزد و حتی به حیات خود تا شش ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز ادامه دهد. در این نوشتار کوتاه رویکرد مطبوعاتی مجله خواندنیها و عملکرد بنیانگذار و مدیرمسئول آن، علیاصغر امیرانی، را مرور خواهیم کرد.
چرا خواندنیها جذاب بود؟
«خواندنیها» انتشار خود را از شهریور 1319 با مدیریت علیاصغر امیرانی (1294 ـ 1360) آغاز کرد. سبک محتوایی این نشریه، شبیه مجله معروف آمریکایی «ریدرز دایجست» (Readers Digest) بود و بر مبنای گردآوری مطالب و گزارشهای جذاب سایر نشریات در موضوعات اقتصادی، هنری، فرهنگی و اجتماعی، بهداشت، مسائل خانوادگی و... قرار داشت.
دوره انتشار خواندنیها در ابتدا به صورت ماهانه بود، بعد از مدتی به صورت هفتهنامه کار خود را ادامه داد و در نهایت هفتهای دوبار و در روزهای شنبه و سهشنبه منتشر شد. دستاندرکاران نه چندان پرتعداد این نشریه، معمولا مطالب دیگر نشریات و روزنامهها را گلچین و پس از تأیید سردبیر، با نگارش مقدمهای کوتاه و تغییر تیتر و انتخاب عکس با ذکر منبع، منتشر میکردند. بدین ترتیب اگرچه بخشی از مطالب خواندنیها جنبه خبری داشت، عموما آن را نشریهای با محتوای تحلیلی و گزارشی میشناختند.
امیرانی حتی با رایزنی و انعقاد قرارداد با برخی از مجلات و روزنامهها توانسته بود بخشی از مطالب آنها را پیش از انتشار، در خواندنیها چاپ کند که همین مسئله اقبال عمومی به آن را افزایش میداد و البته نزد برخی اصحاب مطبوعات دلخوریهایی ایجاد میکرد. این شعر معروف درباره خواندنیها درست شده بود و آن سالها میگفتند: «ببر و بدزد و بچسبان به هم/ که تا نام آن خواندنیها نهند»! اما مخاطبان با این دید به مجله نگاه میکردند که یک شماره خواندنیها میگیرند و مطالب دیگر نشریهها در آن هست و انگار چند نشریه خریدهاند؛ چون به نوعی مطالب دیگر نشریهها را گلچین میکرد.1 جلدهای رنگی و در زمان خود باکیفیت، که چهره پرتره مشاهیر داخلی و خارجی ستارههای دنیای هنر، سیاستمداران جنجالی و در نهایت شاه و اعضای خاندان پهلوی روی آن چاپ میشد، نیز از جذابیتهای دیگر این مجله بود.
در سالهای نخست و برخلاف روزنامههای پرمخاطب آن سالها، خواندنیها نویسنده مستقلی نداشت. تحریریه شامل دو نفر بود، خبرنگاری که مطلب را از نشریات دیگر بازنویسی میکرد و امیرانی که نقش مدیرمسئول و سردبیر را همزمان داشت و خروجی کار را تأیید میکرد، اما با استقبال مردم از این نشریه و افزایش شمارگان آن، تعداد نویسندگان، سردبیران، پرسنل و امکانات مجله افزایش یافت. بهتدریج افرادی همچون امیرهوشنگ عسگری، نصرالله شیفته، ایرج نبوی، محمود طلوعی، ذبیحالله منصوری، مسعود برزین، حسین مکی، خسرو شاهانی، باستانی پاریزی و کریم دشتیزاده در خواندنیها قلم زدند و چهرههایی شناختهشده در مطبوعات ایران شدند.
روابط امیرانی با شاه آنقدر خوب بود که «از طرف دربار یک اتومبیل فورد تندبرد آلبالویی مدل 1968 (1347ش) با پلاک سفید سلطنتی در اختیار او قرار میگیرد و بار دیگر طیف اوامر ملوکانه یک دستگاه اتومبیل بنز SLE450 به مبلغ یک میلیون و 600 هزار ریال جهت او سفارش داده میشود»
در سالهای دهه 1340 و 1350ش، مطالب خواندنیها حالتی «جُنـگگونه» داشت. داستانهای عامهپسند و اجتماعی، گزارشهای سرگرمکننده از ایران و جهان، مطالب ادبی و اشعار روز در کنار اخبار و تحلیلهایی که گاه حاوی انتقادات تند به وزراتخانهها و هیئت دولت بود محتوای این نشریه را میساخت. اما ویژگی مهم و شاید امتیاز اصلی خواندنیها، پاورقیهای جذابی بود که توسط نویسندگانی همچون ذبیحالله منصوری، مسعود برزین، حسینقلی مستعان و خسرو شاهانی به نگارش درمیآمد و طرفداران زیادی داشت. بار سیاسی مجله هم بیشتر بر دوش سرمقالههای تند و تیز مدیر آن بود که با امضای «ع. امیرانی» به چاپ میرسید. او «به موضوعات روز با آب و تاب و جذابیتی خاص میپرداخت. مخاطبان همواره دوست داشتند درباره موضوعهای مختلف از امیرانی مطلبی بخوانند».2
اگرچه بیشتر مطالب خواندنیها بازنشر نشریات دیگر بود، معمولا خوانندگانش از نشریات دیگری که اصل خبر را منتشر میکردند بیشتر بود! حتی درباریان و از آن سو مخالفان دربار نیز آن را میخواندند. کمونیستها و تودهایها نیز اگرچه مخالف مشی امیرانی بودند، در زمره خوانندگان خواندنیها قرار میگرفتند و در برخی موارد مجادلات قلمی آتشینی با متولیان آن برقرار میکردند.
خواندنیها؛ ابزاری برای نزدیکی به دربار
با توجه به این نفوذ فرهنگی، امیرانی توانست با دربار و برخی صاحبمنصبان سیاسی عالیرتبه پیوند برقرار کند و طبیعتا در نظر برخی دیگر از آنان نیز عاملی مزاحم و منفور تلقی شود. او در میان درباریان رژیم پهلوی بیش از همه به شاهپور غلامرضا نزدیک بود؛ همچنین از دوستان نزدیک سپهبد فضلالله زاهدی، عامل کودتای 28 مرداد، بهشمار میآمد و با استفاده از همین دوستی موفق شد پس از کودتا، حاشیه امنیت پیدا کند. وی از امتیاز دوستی با اسدالله علم، وزیر دربار، نیز برخوردار بود و به لطف همین دوستی توانست تصاویر رنگی تاجگذاری شاه را در خواندنیها و پیش از آنکه خبرگزاریهای خارجی و روزنامهها آن را درج کنند، منتشر کند.3 روابط امیرانی با شاه آنقدر خوب بود که «از طرف دربار یک اتومبیل فورد تندبرد آلبالویی مدل 1968 (1347ش) با پلاک سفید سلطنتی در اختیار او قرار میگیرد و بار دیگر طیف اوامر ملوکانه یک دستگاه اتومبیل بنز SLE450 به مبلغ یکمیلیون و 600 هزار ریال جهت او سفارش داده میشود».4
رابطه تیره امیرانی و هویدا
اما رابطه او و امیرعباس هویدا، که در آن سالها نخستوزیر و از سیاستگذاران حوزه فرهنگی بود، هیچگاه دوستانه نبود و نشد. مهدی فشنگچی، از اعضای تحریریه خواندنیها و از دوستان نزدیک امیرانی، درباره اختلاف او با هویدا گفته است: «رفتارهای هویدا در مخالفت با امیرانی و خواندنیها از اختلاف هویدا با زاهدی سرچشمه میگرفت. هویدا گاهی برای تسویهحساب با زاهدی طرفداران او را آزار میداد. امیرانی به دنبال این بود که قدرتی داشته باشد تا کسی او را اذیت نکند، اما هویدا در دوره آغاز فعالیتش با امیرانی و مجله خواندنیها چپ افتاد و دو سه سردبیر را به او تحمیل کرد. یکی از کسانی که از سوی هویدا به او تحمیل شد پرویز لوشانی بود که مدت کوتاهی در روزنامه زمان کار کرده بود و چندان تجربه روزنامهنگاری نداشت. او که از عهده نوشتن یک یادداشت هم برنمیآمد با زدوبند، سردبیر پرمخاطبترین نشریه آن روزگار شده بود بدون اینکه چندان از کار سردبیری چیزی بداند!».5
ماجرای تحمیل سردبیر از سوی هویدا به تابستان سال 1347 بازمیگشت که مأموران پلیس، در اقدامی ضربتی تعدادی از عریضهنویسان و نامهنگارانی را که در کنار ساختمان دادگستری از این راه امرار معاش میکردند با خشونت سرکوب و پس از درگیری با آنها وسایل و اموالشان را ضبط و تعدادی از آنان را نیز بازداشت کردند. در پی این حادثه، 45 نفر از عریضهنویسان خسارتدیده، در نامه سرگشادهای بهشدت به این اقدام و سکوت مسئولان دادگستری و سایر دستگاههای حکومتی تاختند. آنها نامه را همزمان به تعداد زیادی از مسئولان ارسال کردند و نسخهای از آن را نیز برای خواندنیها فرستادند. در پی چاپ نشدن متن یا خبر این نامه در خواندنیها، یکی از نویسندگان نامه متن بسیار تندتری را مجدداً برای امیرانی فرستاد و ضمن اعتراض دوباره و شدید به اقدام پلیس دولت و سازمان بازرسی شاهنشاهی، عبارتهای تند و اهانتآمیزی نیز نثار مدیر خواندنیها کرد که چرا شکوائیه اول را چاپ نکرده است. امیرانی هم با زیرکی این نامه را با این استدلال که ناسزاهای علیه خودش، زهر این نامه را خواهد گرفت چاپ کرد.
وزارت اطلاعات (فرهنگ و ارشاد فعلی) نیز با تایید هویدا، این شکوائیه بسیار تند را سانسور نکرد و پس از چاپ فوراً به اطلاع شاه رساند. شاه بهشدت عصبانی شد و گفت: «به خواندنیها تذکر دهید مطلب هر دیوانه را چاپ کردن، یا دلیل دیوانگی خودش است یا غرض!» این در حالی است که مجازات هر روزنامه دیگری که به چنین اقدامی دست میزد، در خوشبینانهترین حالت تعطیلی برای همیشه بود، اما امیرانی به دلیل روابط خوبش با دربار و با استفاده از لابیگری با نزدیکان شاه و از جمله اسدالله علم (وزیر دربار) و نصرالله معییان (رئیس دفتر شاه) توانست از مهلکه بگریزد.6
هویدا که از این فرصت طرفی نبسته بود سرانجام به شکلی غیرمستقیم و با تعیین سردبیر برای خواندنیها وارد منازعه با امیرانی شد. در یکی از گزارشهای خیلی محرمانه اداره کل امنیت داخلی ساواک به رئیس ساواک آمده است: «محترما به عرض میرساند اداره مجله خواندنیها که با درج مقالات انتقادی و گردآوری انتقادات اکثر نشریات از سازمانهای دولتی منتشر میشد، در تاریخ 2/4/48 به دستور آقای نخستوزیر آن به عهده وزارت اطلاعات محول گردید و شخصی به نام راجی کارمند اداره کل آن وزارتخانه جهت کنترل مطالب مجله مزبور به طور موقت به موسسه خواندنیها اعزام شد تا سپس مدیری برای آن در نظر گرفته شود. [مدتی بعد] به دنبال جریان فوق، از طرف وزارتخانه مذکور، پرویز لوشانی اسماً به سردبیری خواندنیها انتخاب و به جای راجی مشغول به کار گردید و عملا با به عهده گرفتن مدیریت، اختیارات علیاصغر امیرانی، صاحب امتیاز مجله خواندنیها، در امور مندرجات مجله محدود گردید».7
نزدیکی امیرانی به ساواک و خنثی شدن خواندنیها
خواندنیها در دوران هفدهماهه سردبیری لوشانی سیاستی محافظهکارانه در پیش گرفت و صرفا به مدح اقدامات شاه و دولت مشغول شد. امیرانی در این ایام، اختیارات محدودی داشته و حتی چند ماهی خانهنشین شد، اما بار دیگر روابط دوستانه، این بار با سپهبد نصیری، رئیس ساواک، به دادش رسید و با دخالت او از آذرماه 1349 سکان مجله را مجددا بهدست گرفت؛ البته در این مدت، فردی به نام علی شعبانی به عنوان سردبیر و به تعبیر درست، نماینده دولت و مامور نظارت و سانسور داخلی به جای لوشانی وارد این مجموعه شد.8
وساطت نصیری برای بازگشت مدیرمسئول خواندنیها باعث قرابت هر چه بیشتر امیرانی به ساواک شد، به گونهای که در سالهای ابتدایی دهه 1350 گاه سرمقالههایش را قبل از چاپ مستقیما به ساواک فرستاد تا «در صورتی که مطالبی را خواسته باشند به آن افزوده یا کم کنند».9 بدین ترتیب نشریهای که با رویکرد نسبتا منتقد و مستقل، در سالهای دهه 1330 و 1340ش مخاطبان بسیاری پیدا کرده بود با ورود به مناسبات قدرت و منفعتطلبی مدیر خود، بهتدریج ارگانی برای تبلیغ رژیم، بهویژه در حوزههای فرهنگی و اقتصادی، گردید.
مولف کتاب «مطبوعات عصر پهلوی» معتقد است: «امیرانی به معنای دقیق کلمه، عنصری فرصتطلب بود و مطالب و اخبار خواندنیها را هم منطبق با شرایط و اوضاع و احوال منتشر میکرد. زمانی که محمدرضاشاه در موضع ضعف قرار داشت و حرکتهای ضداستعماری ملت ایران و جریان ملی شدن نفت روز به روز مطرح میشد، امیرانی به دربار پشت کرد و علیه شاه و خاندان سلطنتی مطالبی نوشت، اما به محض اینکه کودتای 28 مرداد به وقوع پیوست و امپریالیسم امریکا دوباره محمدرضاشاه را بر اریکه قدرت برگرداند، امیرانی هم خود را در صف جاننثاران سلطنت قلمداد کرد و به طور مستمر به بهرهبرداری از آن پرداخت».10
فرجام سخن
اگرچه در سالهای پایانی حکومت پهلوی، خواندنیها گاهی مطالب انتقادی از شیوه اداره کشور منتشر میکرد، اما با توجه به ظهور گفتمان اسلام انقلابی و رشد مبارزات مسلحانه برخی گروههای سیاسی، این شکل از فعالیتهای فرهنگی و منتقدانه خریداری در جامعه نداشت ضمن اینکه بخش چشمگیری از نخبگان فرهنگی و مطبوعاتی نیز از روابط پیدا و پنهان متولیان این مجله با کارگزاران رژیم آگاه شده بودند و اقبالی به آن نشان نمیدادند. خواندنیها در ادامه رویکرد «تطابقخواهی» خود، پس از انقلاب هم با فضای انقلابی کشور همراه شد. این مجله تا تابستان سال 1358 نیز به انتشار خود ادامه داد. در این روزها عکس روی جلد خود را به تمثال امام خمینی(ره) و اطرافیانشان، چهرههای مبارز همچون دکتر مصدق، آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان و تصاویر راهپیماییهای مردم اختصاص داد، اما این شیوه هم جواب نداد. علیاصغر امیرانی پس از بازداشت در اواخر سال 1357 و آزادی پس از چند ماه، دوباره در سال 1360 دستگیر و به جرم «وابستگی و همکاری نزدیک با خانواده سلطنتی و تقویت رژیم پهلوی و همکاری با ساواک منحله» محاکمه و اعدام شد.
عده ای از مدیران و خبرنگاران جراید کشور در دهه 1330
شماره آرشیو: 3032-11ع
پی نوشت:
1. «گفتگو با مهدی فشنگچی روزنامهنگار قدیمی درباره مجله خواندنیها»، مهرنامه، سال ششم، ش 44 (آبان 1394)، ص 232.
2. همانجا.
3. اکبر منتجبی، «خواندنیها و نخواندنیها»، مهرنامه، سال ششم، ش 44 (آبان 1394)، ص 229.
4. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک؛ کتاب سوم: مجله خواندنیها، تهران، 1381، ص 329.
5. «گفتگو با مهدی فشنگچی روزنامهنگار قدیمی درباره مجله خواندنیها»، همان.
6. عباس توفیق، امیرانی روزنامهنگاری خودساخته، مبتکر، نافرمان و بیپروا، مهرنامه، سال ششم، ش 44 (آبان 1394)، ص 242.
7. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، همان، ص 191.
8. عباس توفیق، همان، ص 243.
9. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، همان، ص 246.
10. اکبر منتجبی، همان.