«جلوههایی از منش علمی و عملی آیتالله علی مشکینی» در گفتوشنود با آیتالله محمد یزدی
آیت الله محمد یزدی به علل گوناگون از مرحوم آیتالله مشکینی خاطرات و گفتنیهای فراوان دارد. همگامی در مبارزات، فعالیتهای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و مجلس خبرگان رهبری و... از عرصهها و محملهای این خاطرات است. وی در آستانه سالروز ارتحال آیتالله مشکینی، به بخشی از خاطرات خویش درباره منش علمی و عملی این دوست و یاور قدیمی اشاره کرده است.
□ با تشکر از حضرتعالی به دلیل شرکت در این گفتوشنود، لطفا در آغاز بفرمایید که از چه مقطعی و چگونه با مرحوم آیتالله مشکینی آشنا شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده نخستینبار ایشان را در جمعی در مدرسه خان دیدم. هنوز نهضت اسلامی شکل نگرفته و تنور اعتراضها گرم نشده بود. ایشان در آنجا درباره حوزه و مسائل آن صحبت کرد. در اواخر سخنرانی هم حدود یک ربع به عربی حرف زد. من دقت کردم ببینم چرا این کار را میکند و به این نتیجه رسیدم که میخواهد به نکاتی اخلاقی اشاره کند که برای عموم مردم مناسب نیست و فقط طلاب باید بشنوند. بنده از همان جا به ایشان علاقهمند شدم. در جلسات و اجتماعات بعدی، آشنایی و ارادتم به ایشان بیشتر شد تا جلسات جامعه مدرسین پیش آمد و بنده عضو کوچکی از آن بودم و آیتالله مشکینی از شخصیتهای ممتاز آن جلسات بودند. در آنجا هر چه جلوتر رفتم، موضعگیریهای ایشان و علاقهای که به حضرت امام و انقلاب داشتند، مرا به ایشان علاقهمندتر کرد. آن روزها جامعه مدرسین، جا و مکان خاصی نداشت و جلسات به شکل سیّار در منزل آقایان اعضا تشکیل میشد. منزل ما هم تا حدودی، مرکز تلاشهای انقلابیون بود. در آن ایام مسئلهای پیش آمد و میخواستم درباره آن اقدام کنم، اما کمی در جنبه شرعی آن تردید داشتم. گمان میکنم جلسه در منزل آیتالله امینی یا آیتالله طاهری تشکیل شده بود. در آن جلسه برای اینکه شبهه شرعی من رفع شود، گفتم: «دلم میخواهد یکی از آقایانی که بزرگتر هستند موافقت کنند و اجازه بدهند تا من راحتتر بتوانم کاری را که میخواهم انجام بدهم». همه احتیاط کردند و هر کسی چیزی میگفت! سرانجام آیتالله مشکینی فرمودند: «شماها خودتان که کاری را به عهده نمیگیرید هیچ، کس دیگری هم که میخواهدکاری انجام بدهد، مانع میشوید؟ به جای اینکه کمکش کنید، سر راهش سنگاندازی میکنید؟» بعد خطاب به من فرمودند: «شما برو و کارت را راحت انجام بده، من خودم کمک میکنم و به عهده میگیرم». فوقالعاده از شجاعت ایشان در این امر ــ که فیالواقع از امور انقلاب بود ــ خوشحال شدم؛ البته مسئلهای هم که من میخواستم انجام بدهم بر اساس مبانی حضرت امام بود که آن موقع در تبعید بودند. این اتفاق هم باعث شد من بیش از پیش به آیتالله مشکینی نزدیک بشوم و همواره در جلساتی که ایشان را میدیدم، ابراز ارادت میکردم.
آیتالله مشکینی در رعایت جوانب شرعی مسائل بسیار دقیق بودند. نکته خاصی که از ایشان به یادم مانده این است که همیشه در اول صحبتشان از جملات ادعیه مأثوره ائمه(ع) استفاده میکردند. من خیلی به این نکته توجه و علاقه داشتم؛ مثلا ایشان همیشه در خطبههای نماز جمعه، بخشهایی از ادعیه را میخواندند که بر خلاف خطبههای متعارف و بسیار ارزشمند بود.
□ در دورهای دبیری جامعه مدرسین به عهده ایشان بود و سپس حضرتعالی دبیر شدید. از آن ایام چه خاطرهای دارید؟
دبیری جامعه مدرسین طبق اساسنامهاش، دورهای بود و بعد از اتمام هر دوره، کس دیگری را انتخاب میکردند. پس از پیروزی انقلاب، دبیری به عهده آیتالله مشکینی بود و سیاستهای کلی را ایشان تعیین میکردند؛ مثلا یکی از این سیاستها این بود که جامعه مدرسین باید به اندازه جیب خودش خرج کند و اگر بودجه ندارد، خرج نکند و از این و آن قرض نکند و اگر ندارد، به فعالیت ادامه ندهد.
اصل دوم این بود که چون جامعه مدرسین منبع درآمدی غیر کمکهای اعضای روحانی خود ندارد، همیشه باید برای خودش پساندازی داشته باشد تا اگر مشکلی پیش آمد، در فعالیتهای آن توقفی ایجاد نشود.
□ از مشورتپذیری مرحوم آیتالله مشکینی نیز بسیار سخن گفتهاند. شما در این زمینه چه خاطرهای دارید؟
بنده در دورههای اخیر، عضو مجلس خبرگان شدم. ایشان رئیس مجلس بودند و خاطرم هست که یک بار به بنده فرمودند: چهار، پنج مطلب تهیه کردهام و میخواهم درباره آنها حرف بزنم و تصور میکنم که از اولویت برخوردارند. بنده گفتم: یکی دو مطلب از آن، اولویت ندارند و مسائل کوچکی هستند و طرح آنها توسط شما به عنوان رئیس مجلس خبرگان درست نیست و اهمیت مجلس خبرگان بالاتر از این حرفهاست و در حال حاضر فلان موضوع اهمیت بالاتری دارد. ایشان کمی توضیح خواستند و بنده توضیح دادم. یادم هست که خیلی راحت پذیرفتند که دو سه مطلب را جابهجا کنند. اگر کسی به عنوان مشورت، مطلبی خدمت آیتالله مشکینی میگفت، ایشان به سخن او احترام میگذاشتند و اگر بنده سخنی را میگفتم، اعتماد میکردند؛ همچنین ایشان به گفته بسیاری از دوستان که از برخی از مسائل سیاسی و اجتماعی اطلاع بیشتری داشتند اعتماد میکردند. همین مشورتپذیری آیتالله مشکینی، پل ارتباطی محکمی بین ایشان و دیگران ایجاد میکرد.
□ چرا آیتالله مشکینی با آن جایگاه علمی و پایه تقوا، مرجعیت را قبول نکردند؟
آیتالله مشکینی حقیقتا از سرمایههای ارزشمند حوزه بودند و افراد مختلفی به ایشان پیشنهاد میکردند که جا دارد مرجعیت را بپذیرند، ولی ایشان میفرمودند: «نمیتوانم زیر بار این مسئولیت سنگین بروم و به هیچ وجه در این مورد با من بحث نکنید!» آیتالله مشکینی استاد مسلم درسهای سطوح عالی، درس خارج و درس اخلاق بودند و مسلما اگر وارد بحثهای مرجعیت هم میشدند، از ایشان استقبال میشد، اما خودشان این مسئله را رسما رد کردند.
□ به درس اخلاق آیتالله مشکینی اشاره کردید. این درس چه ویژگیهایی داشت؟
درس اخلاق آیتالله مشکینی معروف بود. بنده در تمام جلسات درس اخلاق ایشان که شرکت میکردم، همواره به یاد این روایت میافتادم: «دیدار او انسان را به یاد خدا میاندازد». ایشان در چند جمله، مخاطبان را نصیحت میکردند و همواره میفرمودند: «مراقب خودتان باشید».
□ کدام ویژگیهای شخصیتی را در ایشان برجسته میدیدید؟
آیتالله مشکینی فوقالعاده سادهزیست بودند و به هیچ وجه اهل تشریفات نبودند. تازه این اواخر که پادرد داشتند، قبول کرده بودند که در اتاق بیرونی منزلشان، روی صندلی بنشینند. در خانهشان حتی یک مبل هم نداشتند. منزل محقر و کوچکی در نزدیکی منزل آیتالله جنتی داشتند تا اینکه در این اواخر، که رئیس مجلسخبرگان و دبیر جامعه مدرسین بودند و مراجعات به ایشان زیاد بود، به خانهای در خیابان مالک آمدند تا حفاظت و امنیت ممکن شود و شرایط خانهشان کمی بهتر شده بود.
بسیار به خدمت به حوزه و طلاب علاقه داشتند و برای تربیت آنها، مدرسهای به نام«الهادی» درست کردند و نیز یک واحد انتشاراتی را هم راه انداختند. زمانی که رئیس قوه قضائیه بودم، یکی دو مورد کارهای مدرسه یا کتابخانهشان را به من ارجاع دادند که موضوع حل و فصل شود و من دیدم که ایشان چقدر راحت همه چیز را به عهده بنده قرار دادند و فرمودند: طبق مقررات و ضوابط عمل شود. هرگز دستور نمیدادند که باید این کار بشود یا نشود. بسیار صمیمی، صادق، پاک و باصفا بودند.
این اواخر آمادگی عجیبی برای مرگ پیدا کرده بودند و کاملا از حرفهایشان پیدا بود. ما میگفتیم: این جور مواقع معمولا به پزشکان کشورهای دیگر مراجعه میکنند. حداقل یک سفر خارجی بروید، ولی ایشان قبول نمیکردند و میگفتند: «مشکلی نیست. همین جا زیر نظر پزشک هستم!». در روایات هم داریم که مردان خدا در آخر عمر آمادگی خاصی پیدا میکنند.
□ مشرب سیاسی ایشان را چگونه ارزیابی میکنید؟
در مسائل سیاسی، فقط دیدگاههای حضرت امام و مقام معظم رهبری را قبول داشتند و غیر از تعابیر علمی و مرتبط به جایگاه رهبری، در مورد این دو بزرگوار، همواره از تعابیر ارادتمندانه استفاده میکردند و به این شکل، علاقه خود را به جایگاه ولایت ابراز میکردند. همواره چه در مجلسخبرگان و چه در جلسه نهایی ــ که در حضور رهبر معظم انقلاب تشکیل میشد ــ از ایشان با احترام و تحسین یاد میکردند. در جلسات جامعه مدرسین هم همین طور بودند. علاقه ایشان به امام و رهبر معظم انقلاب، ورای مسائل علمی و سیاسی و ولایتپذیری و در واقع نوعی مراد و مریدی بود. امام و رهبر نیز از ایشان به نیکی و با تجلیل نام میبردند. خدایش رحمت کند و در جوار رحمت خویش جای دهد.
□ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.