□ آمریکا به تازگی اسنادی را منتشر کرده است که در آن بیان شده که این کشور از پاییز سال 1331 با اصرار و تاکید فراوان انگلیس وارد ماجرای کودتای 28 مرداد شده است. شما این ادعا را براساس اطلاعات تاریخی خود و شواهد و مستندات تاریخی که وجود دارد چگونه ارزیابی میکنید؟
این ادعا را میتوان بر اساس اسناد مشابهی که قبلاً در رابطه با کودتای 28 مرداد چاپ شده مورد ارزیابی قرار داد. در سال 1377 اثری تحت عنوان اسناد روابط خارجی آمریکا دربارۀ نهضت ملی شدن نفت ایران در دو جلد با ترجمۀ آقای عبدالرضا(هوشنگ) مهدوی و اصغر اندرودی توسط انتشارات علمی منتشر شد که گفته شد این اثر دهمین جلد از اسناد روابط خارجی آمریکا مربوط به سالهای 1329-1332 و نهضت ملی شدن نفت ایران است که در سال 1989 از طرف موسسۀ انتشارات دولتی آمریکا در واشنگتن منتشر شده است. متعاقبا در سال 1383 اثری در دو جلد تحت عنوان پنج دهه پس از کودتا: اسناد سخن می گویند با ترجمۀ احمد علی رجایی و مهین سروری توسط انتشارات قلم به چاپ رسید که ظاهرا ترجمۀ دیگری از همان اسناد بود. در این کتابها، 508 سند در رابطه با کودتای 28 مرداد وجود دارد که با مطالعه آنها متوجه میشویم که ادعای جدید آمریکا که در چند هفته اخیر مجدداً در قالب اسناد منتشر شده، تازهگی ندارد.
البته مرتجمان مجموعه اول مدعی هستند که انتشار این کتاب جنجال بزرگی در آمریکا برانگیخت و اختلافات دیرینه مورخین و پژوهشگران و دانشگاهیان را از یک سو و مسئولان عملیات پنهانی و مقامات وزارت خارجه آمریکا را که مخالف چاپ اسناد و حفظ بعضی از اسرار در برنامه های پنهانی وزارت خارجه در کشورها هستند را آشکار کرد. ظاهرا مقامات آمریکایی اغلب این اسناد را با گزینش و به شکل ناقص منتشر می کردند و این مانع بزرگی برای پژوهشگران در شناخت ماهیت اصلی سیاست های آمریکا ایجاد می کرد. پس از چاپ این اسناد در سال 1989، انجمن مورخان آمریکا طی قطعنامۀ شدیداللحنی اعلام داشته بود که درستی و تمامیت سلسله انتشارات روابط خارجی آمریکا با انتشار اطلاعات ناقص و حذف اسنادی که حقا باید منتشر می شد نقض شده است و از جیمز بیکر وزیر خارجۀ وقت آمریکا خواستند پردۀ استتار را از روی حوادثی که بیش از چهل سال از آن گذشته بر دارد.
آمریکاییها همیشه سعی می کنند که این مسائل را با کم اهمیت نشان دادن عادی سازی نمایند ولی این واقعیتی است که در سوابق آمریکاییها وجود دارد. مطالعه همین اسناد ناقص و گزینش شده نشان میدهد آمریکاییها پس از جنگ جهانی دوم وقتی وارد منطقه شدند و به ارزش اقتصادی و موقعیت استراتژیک ایران و علی الخصوص قدرت نفتی ایران و منطقه پی بردند، دریافتند که ایران لقمه چرب و نرمی است که نباید آن را به سادگی از دست داد. انگلیس هم که قبلاً بهره خود را از ایران برده بود اگر هم ناچار به همراهی با آمریکا شد برای این بود که نمیتوانست از تمامی آن امتیازات چشمپوشی کند. بنابراین به ناچار پدرخواندگی این قدرت جدید را پذیرفت. کسانی که به دنبال حقیقت هستند میتوانند این اسناد را دنبال کنند و متوجه شوند که آمریکاییها به طور کلی بعد از جنگ جهانی دوم به عنوان یک قدرت منطقهای جدید به دنبال تمام جایگاههای انگلیس بودند و تلاش داشتند تا جای انگلیس را در منطقه بگیرد.
□ نگلیسیها خیلی تلاش کردند که آمریکا را از خطر حزب توده بترسانند. آیا آمریکا از این حیله انگلیس مطلع بود و میدانست که خطر از سوی حزب توده خیلی جدی و مهم نیست؟
کاملا همین طور است. در همین اسناد دو جلدی مطالب بسیار جالبی بیان شده که بخش اعظم آن مربوط به مذاکرات مصدق در آمریکا است. او سعی کرد با این مذاکرات در شرایط بسیار بد پس از ملی شدن صنعت نفت و تحریمی که انگلیس بر ایران تحمیل کرده بود و شرایط ایران را سخت کرده بود، از آمریکا کمک بخواهد تا ایران این شرایط سخت را پشت سر بگذارد. البته مصدق در این مذاکرات بسیار ضعیف ظاهر شد و با خالی نشان دادن خزانه ایران و وخیم بودن اوضاع کشور نه تنها چیزی برای مذاکره قدرتمند در چنته نداشت بلکه متاسفانه آمریکا را تحریک کرد که می تواند امتیازات بی مانندی از ایران بگیرد. در بخشی از این اسناد آمده است که دکتر مصدق برای جلب نظر آمریکاییها، اطلاعاتی را که مربوط به انگلیسیها و شرکت نفت بود به آمریکا میدهد تا به این روش از آنها کمک بگیرد و البته آمریکاییها ادعا کردند که تمام این مطالب و متن مذاکرات را به طرف انگلیسی رساندند. اصلا آمریکا، کودتای 28 مرداد را با کمک و مشورت انگلیسیها ایجاد کرد. در اسناد آمده که آمریکاییها مصدق را پیرمردی لجوج و یک دنده میدانستند که بدون دادن امتیازات بزرگ در صدد کسب امتیاز بود.
پس از چاپ این اسناد در سال 1989، انجمن مورخان آمریکا طی قطعنامۀ شدیداللحنی اعلام داشته بود که درستی و تمامیت سلسله انتشارات روابط خارجی آمریکا با انتشار اطلاعات ناقص و حذف اسنادی که حقا باید منتشر می شد نقض شده است و از جیمز بیکر وزیر خارجۀ وقت آمریکا خواستند پردۀ استتار را از روی حوادثی که بیش از چهل سال از آن گذشته بر دارد.
□ تا چه حد میتوانیم به اعتبار اسنادی که آمریکاییها منتشر میکنند اعتماد کنیم؟ حال چه اسنادی که به تازگی انتشار یافته است و یا اسنادی که خودتان هم به آن اشاره داشتید؟
به هرحال آمریکا دشمن ما محسوب میشود و آنها اسناد را به هر شکلی که بخواهند ثبت میکنند. اینکه آیا میتوان صد درصد به این اسناد اعتماد کرد، باید گفت که در بخشی از آنها قرینههای تاریخی خودمان وجود دارد و با توجه به اتفاقاتی که قبل یا بعد از آن رخ داده و یا سخنانی که دیگران بیان کردند میتوان به صحت و سقم اسناد پی برد. به طور مثال اسناد مذاکرات دکتر مصدق و آمریکاییها در آمریکا خیلی دور از واقعیت نبوده است. اما اینکه چرا آمریکا در حال انتشار این اسناد است، به این علت است که این مسئله جزء قاعده ملی آنها محسوب میشود و در واقع اسناد دیگر ارزشی برایشان ندارد و از طرفی میخواهند نشان دهند که خیلی دموکرات هستند و این روشی برای جلب اعتماد دیگران است که از آن استفاده میکنند. مضاف بر این که اینگونه نیست که تمام اسناد را چاپ کنند در اول هم عرض کردم که پژوهشگران آمریکایی و غیر آمریکایی همیشه دستگاه دیوانسالاری آمریکا را بخاطر نشر گزینش شده اسناد مورد انتقاد قرار داده اند. بر ما تردیدی نیست که هم این اسناد و هم آن اسناد قبلی و هم اسنادی که احتمالا در آینده چاپ خواهد شد بطور مطلق و بدون پژوهش قابل اعتماد نیست. شما اسناد لانه جاسوسی آمریکا را که ملاحظه می فرمایید در بعضی از آنها قید شده بود که بطور مطلق غیر قابل انتشار هست یعنی این گونه اسناد هیچگاه منتشر نخواهد شد. در مورد کودتای 28 مرداد و جریان ملی شدن نفت هم چنین اسنادی وجود دارد.
□ طبق همین اسناد که به تازگی منتشر شده است، دولت بریتانیا به طور مکرر از آمریکا خواسته است که برای سرنگونی مصدق وارد کودتا شود. آیا آمریکا در صدد انتشار این اسناد خود را از ماجرای کودتا تبرئه کرده است؟
آمریکا به هیچ وجه خود را از ماجرای کودتا دور ندانسته و بارها و بارها اعلام کردهاند که خودشان این کودتا را انجام دادهاند و بارها نیز به آن اعتراف کردهاند. کرمیت روزولت خود در خاطراتش بیان میکند که ما کودتا را به راه انداختیم. کتابی اخیرا توسط آقای ویلیام بلوم تحت عنوان «کشتن امید»، مداخلات ارتش آمریکا و سیا پس از جنگ دوم جهان در جهان از جمله ایران نوشته شده است که در آن نیز بر دخالت آمریکا در کودتا اشاره شده است. البته خود آمریکاییها هم بعد از کودتای 28 مرداد تا به امروز در جاهای مختلف بارها و بارها بیان کردند که در کودتا شرکت داشتند که به فرض صحت این اسناد اخیر چیزی از قبح ماجرا کم نمیشود. حتی اگر کودتا به خواسته انگلیسیها بوده باشد. شاهد این ادعا را میتوان حداقل بعد از جنگ جهانی دوم و در رابطه با اداره اصل 4 ترومن دید که در ایران پایه ریزی شد. کار این اداره ظاهراً بر این اساس بود که کشورهایی که در معرض تهدید کمونیسم بودند، مشمول کمکهای مالی آمریکا قرار گیرند و البته کمکها هم به طور کامل به دولتها هم داده نمیشد و یا به طریفی داده میشد که در نهایت برای خود آمریکا منافعی را در بر داشت. به عبارتی آمریکا برای آنکه جای نفوذی در آن کشور داشته باشد، تشکیلاتی در داخل خود همان کشور درست میکرد و مدیر مربوطه را هم انتخاب میکردند و پول را به او میدادند. آن مدیر با آن پول هر کاری که میخواست انجام میداد. در ایران هم وقتی اداره اصل 4 ترومن ایجاد شد مشکلات و بدبختیهای زیادی بر سر ایران آوردند. حتی در جاهایی هم خود دکتر مصدق به رییس این اداره که فردی به نام ویلیام وارن بود اعتراض کرد که شما این اداره را در ایران درست کردید و پول را در جایی که خودتان میخواهید خرج میکنید که هیچ سودی هم برای ایران ندارد و فقط اعتباری برای خودتان ایجاد میکند. دیگر این که از شما خواسته شده بود که از کارمندان بیکار دولت در این اداره استفاده کنید، اما شما از کارمندان قدرتمند و باسواد استفاده میکنید. به شما گفته شد که حقوق کارمندان این اداره باید برابر با حقوق کارمندان دیگر دولت باشد، اما به آنها حقوق دوبرابری میدهید و این خود باعث ترغیب بقیه برای حضور در این اداره شده است. تعدادی از این کارمندان را هم به خارج فرستادید.
همه اینها فعالیتهای آمریکاییها بعد جنگ جهانی دوم در ایران نشان دهنده این موضوع است که آنها آرام آرام جایگاه خود را به عنوان یک قدرت تازه به دوران رسیده در منطقه محکم کردند و جا باز کردند. حتی در جاهایی هم فداییان اسلام به فعالیت اداره اصل 4 ترومن اعتراض داشت. چنانچه شهید خلیل طهماسبی اعتراضاتی به این اداره بیان کرده بودند.
این اسناد به خوبی نشان میدهد که آمریکاییها به خوبی میدانستند که به کجا آمدهاند و ایران چه امکاناتی دارد و چگونه باید بر آن سیطره پیدا کنند. بنابراین بهتدریج جای دیگران که در راس آن انگلیس و روسها بودند را تنگ کرده و آنها را از رده خارج کردند.
□ به این اشاره فرمودید که مصدق هم در برههای از زمان به آمریکاییها اعتماد کرد. این اعتماد به خاطر این بود که موضع آمریکاییها وقتی که وارد این ماجرا شدند خیلی مشخص نبود و یا آنکه آمریکاییها در ابتدا طرفدار ملیگراها بودند و بعدا موضع خود را تغییر دادند. لطفا به این موضوع هم اشاره بفرمایید.
روش آمریکا از زمانی که به عنوان یک قدرت وارد عرصه تحولات ایران شد، استفاده از شعار دموکراسی بود و این اصل همیشه ابزاری در دست امریکا بوده است و به عبارتی تا آن دوره در هیچ جا دیده نشده بود که دولت انگلیس برای گسترش سیطره خود از واژه دموکراسی استفاده کند. در اصل این واژه را آمریکاییها وارد تحولات بینالمللی کردند و هر جا هم که میرفتند، مفهوم حقوق بشر و دموکراسی را استفاده میکردند. این مسئله برای برخی از شبه روشنفکران در ایران که اصولا تحولات و دگرگونی را با کمک از خارج دنبال میکردند و همیشه مقلد و وابسته بودند، جذابیت داشت. البته برای این افراد بعد از ورود شوروی و بیان مفاهیمی چون نجات طبقه کارگر و سوسیالیستی هم جذابیت داشت.
آمریکاییها مروج مفاهیم دموکراسی در ایران شدند و از طرفی انگلیس هم دیگر مورد توجه نبود و این طبیعی بود که غربگرایان و شبه روشنفکران ما که دنبال ایده موازنه منفی بودند یعنی برای در امان ماندن از رقابت روس و انگلیس دنبال قدرت دیگر بودند، به جای آنکه به اعتماد ملی تکیه کنند و تجربه انگلیس را مبنا قراردهند، متاسفانه دوباره به سمت آمریکا رفتند که در راس انها هم جبهه ملی قرار داشت. اگر اسناد جبهه ملی را بخوانید به خوبی به این مسئله پی میبرید. آنها آنچنان در باب دموکراسی خواهی و حقوق بشر و آزادی خواهی آمریکاییها، افسانههای عجیب میبافتند که آمریکا، قبله آنها شده بود. حتی در دهه چهل و زمانی که کندی ترور شد، ملی گرایان با وجود سابقه آمریکا در کودتای 28 مرداد و دانستن این مسئله باز هم کندی را سمبل دموکراسی و حقوق بشر میدانستند و آمریکا باز هم قبله آنها شده بود.
بنده معتقدم که این مسئله در باور آنها بود و همیشه به دنبال نمونهای غربی بودند تا آن را ابزاری برای بقای خود کنند. زمانی غرب برای آنها انگلیس بود ولی بعد از مشروطه و جنگ جهانی دوم که اعتبار انگلیس کم شد، قدرت نو ظهور دیگر، یعنی آمریکا جایش را گرفت.