در دوران نخست وزیری مصدق شرایط برای ارتش و نظامیان سختتر شد از این رو، دربار و شخص شاه علاقه داشت از یک نیروی ضربتی دیگری در کنار نیروی نظامی استفاده کند و در برخی رویدادها از حمایت این جریان بهرهمند شود. بیشک این جریان که به لوطیان و لومپنها معروف بودند، نقش بسیار پررنگی در کودتای 28 مرداد ایفا کرد...
پس از برکناری رضاشاه از قدرت و واگذاری آن به پسر جوانش محمدرضا که با تلاش عمده متفقین ایجاد شد، فضای داخلی جامعه تا اندازه زیادی تغییر کرد. انگلیس و شوروی به عنوان کشورهایی که منافعشان با چیدمان سیاسی در ایران گره خورده بود، به دنبال آن بودند که با گماردن شاهی جوان، ترسو و البته کم تجربه، نگرانیشان در خصوص منافع خود برطرف شود. با این حال شرایط درونی کشور در 12 سال نخست حکومت محمدرضا شاه به چندین دلیل تغییر کرد و برخلاف گذشته، دربار نقش تمام و کمال را در بازیهای سیاسی ایفا نمیکرد. این شرایط از دوران نخست وزیری رزمآرا که شخصیتی قدرت طلب بود تشدید شد و با روی کار آمدن دکتر محمد مصدق به عنوان نخست وزیر در سالهای 1330 تا 32، ادامه یافت.
مصدق به واسطه نقش مهمی که در ملی کردن صنعت نفت ایران داشت، جایگاه بسیار ویژهای در میان مردم کسب کرد، از طرفی وی به هیچ وجه خواستار اعطای امتیازات ویژه به انگلیس و آمریکا نبود. این مسأله در کنار مخالفت وی با ریخت و پاشهای زیادی که در دربار صورت میگرفت و البته حس تمامیتخواهی وی، منجر به این شد که موجبات اختلاف وی با محمدرضا شاه فراهم شود. از این رو انگلیس با جلب حمایت آمریکا و راضی کردن شاه، شرایط را برای برکناری مصدق در کودتای 28 مرداد بهوجود آورد. اگرچه با توجه به اسناد کشف شده، نقش نخست طرحریزی کودتا بر عهده انگلیس بود ولی بیشک نمیتوان از عملکرد برخی اشخاص و جریانهای داخلی در تسریع و انجام این کودتا غافل شد. در یادداشت پیش رو برآنیم نقش جریانهای داخلی در کودتای 28 مرداد را مورد بررسی قرار دهیم.
نقش نظامیان داخلی در کودتا
تا پیش از این، درخصوص نقش انگلیس و آمریکا درمورد کودتای 28 مرداد مباحث مختلفی مطرح بود، ولی در یکی دو ماه اخیر سازمان «سیا» اسنادی را در این باره منتشر کرد که به نقش کلیدی انگلیس در این کودتا اشاره میکند. با این حال در کنار نقش کلیدی انگلیس و در کنار آن آمریکا، برخی جریانها و افراد داخلی نقش مهمی در عملی شدن این کودتا داشتند؛ یکی از مهمترین این گروهها نظامیان بودهاند. مصدق در دوران نخست وزیری، پس از اینکه در فرآیند سخت ملی شدن صنعت نفت به پیروزی رسید و توانست جایگاه محکم و پرنفوذی در میان مردم پیدا کند، به انتقاد شدید از شاه، ارتش، اشراف زمیندار و مجالس سنا و شورای ملی پرداخت. از اینرو تمامی این نهادها و اشخاص، به طرق مختلف نقشی در کودتا ایفا کردند. مصدق در این دوران، علاوه بر اینکه بودجه نظامی را کاهش داده بود، وزارت جنگ را نیز به وزارت دفاع تغییر نام داد. از اینرو طبیعی بود که بخش جدی از نظامیان به مخالفت با وی بپردازند.1
در حالیکه مصدق بخشی از طرفداران سنتی خود را از دست داده بود و در میان متجددین جریانهایی به حمایت از وی مشغول بودند، بخشی از نیروهای نظامی به رهبری فضل الله زاهدی و پسرش اردشیر، در کنار سرهنگ نصیری، سرلشکر ارفع، سرهنگ مقدم، سرلشکر حجازی و سرلشکر هدایت افسر اشراقی کمیتهای را تحت عنوان «نجات وطن» ترتیب دادند و خود را برای کودتای 25 مرداد آماده میکردند. هرچند در این مسیر ناموفق بودند ولی توانستند با کمک انگلیس و آمریکا در روز 28 مرداد مصدق را از کار برکنار کرده و شرایط را برای ورود شاه که به واسطه شکست کودتا در 25 مرداد از ایران به بغداد و سپس به رم گریخته بود فراهم کنند.2در همین خصوص ارتشبد حسین فردوست در کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» به نقش مهم زاهدی پدر و پسر اشاره میکند. بنا به گفته فردوست، فضلالله زاهدی حدود 5 میلیون دلار از آمریکا دریافت کرده بود تا هزینههای کودتا را پرداخت کند ولی به واسطه از دست دادن نیروهای حامی دکتر مصدق، عملا روز 28 مرداد با کمترین هزینه کودتا انجام شد تا جاییکه زاهدی فقط 100 دلار از این پول را هزینه کرد و مابقی را به جیب زد.3
لوطیان(لومپنها) و چگونگی برخورد با کودتا
شاید بتوان ارتش را بزرگترین اهرم حمایتی رضاشاه از خود عنوان کرد، از اینرو وی عمده فعالیتها و برنامههای خود را با کمک این نهاد نظامی پیش میبرد. پس از اشغال ایران از سوی متفقین و فرار رضاشاه از ایران، نخستین نهادی که دچار تضعیف و شاید نابودی شد، ارتش بود. بنابر این در دهه نخست پادشاهی محمدرضاشاه، شاهد کمترین حضور نظامیان هم در ساختار سیاسی و هم در دیگر تصمیمگیریهای مهم هستیم. در دوران نخست وزیری مصدق شرایط برای ارتش و نظامیان سختتر شد، زیرا وی علاوه بر کاهش بودجه ارتش، مانع از دخالت این جریان در مسائل سیاسی نیز شد. از این رو از چندسال قبل، دربار و شخص شاه علاقه داشت از یک نیروی ضربتی دیگری در کنار نیروی نظامی استفاده کند و در برخی رویدادها از حمایت این جریان بهرهمند شود.
برخی زنان، از طریق برخی واسطهها و رابطان به برخی عناصر دستگاه حکومت مرتبط و به ابزاری برای آنها مبدل شدند. از این رو، در کودتای 28 مرداد 1332 به سرکردگی تعدادی از روسای این مراکز همچون «ملکه اعتضادی» و «پری آژدانقزی»، با انگیزۀ کسب منافع اقتصادی و وجاهت و پایگاه اجتماعی وارد صحنه شده و نقش مؤثری در راستای اهداف محرکان خود برعهده داشتند.
بیشک این جریان که به لوطیان و لومپنها معروف بودند، نقش بسیار پررنگی در کودتای 28 مرداد ایفا کردند تا جایی که بعدها از این جریان به عنوان لمپنیسم در ایران یاد میشود. سردسته این جریان بر عهده شعبان جعفری معروف به شعبان بیمخ بود که پس از ایجاد گسست میان مصدق و نیروهای سنتّی که به وقایع 30 تیر مربوط میشود به سمت دربار و نظامیان روی آوردند. شاید شروع مخالفت این جریان با دولت مصدق به ماجرای تیمسار افشار طوس بازگردد. در اوایل اردیبهشت سال 32، تیمسار افشار طوس، رئیس شهربانی کل کشور ربوده شد. این اتفاق با همکاری یکی از همین لومپنها به نام «امیر رستمی» معروف به پهلوان کچل صورت گرفت. چند روز بعد از دزدیدن افشار طوس که انتخاب شخص مصدق برای شهربانی کل کشور بود، جسد وی پیدا شد درحالیکه علائم شکنجه بر روی بدن وی مشهود بود.4
بعد از شکست کودتای 25 مرداد، بسیاری از طرفداران مصدق در خیابانها حضور داشتند، تا جایی که با انداختن مجسمه شاه و پدرش اعلام حکومت جمهوری کردند. اشتباه استراتژیک مصدق در سرکوب کردن این افراد و خالی کردن خیابانها از آنها منجر به این شد که برخلاف تصور، از صبح روز 28 مرداد، گروههایی با سرکردگی همین لومپنها از جنوب شهر تهران به سمت خانه مصدق و مرکز شهر حرکت کردند. این افراد در مسیر خود با سرکوب جدی مخالفان و آتش زدن برخی از مراکز، نهایتا پس از فتح ساختمان رادیو، خود را به منزل دکتر مصدق رساندند و تمامی اسناد، اموال و مدارک خانه نخست وزیر به وسیله اوباش و نظامیان به غارت رفت. نقش این جریان به حدی برجسته بود که پس از بازگشت شاه به ایران، تا سالیان دراز از امتیازات ویژهای برخوردار بودند و سردسته این افراد یعنی شعبان جعفری لقب «تاجبخش» را از دربار دریافت کرد.5
نقش روسپیان در کودتا
از اواخر دورۀ قاجار و مقارن با انقلاب مشروطه، در کنار گروههای اراذل و اوباش، گروه جدیدی از زنان که در مراکز فحشا و فساد به سر میبردند، به ارکان تحرکات سیاسی و نظامی اضافه شد، تا آنجا که حضور این گروه از زنان در دورۀ پهلوی دوم که به ساکنانِ شهر نو معروف شده بودند، فعالتر و گستردهتر شد. این زنان، از طریق برخی واسطهها و رابطان به برخی عناصر دستگاه حکومت مرتبط و به ابزاری برای آنها مبدل شدند. از این رو، در کودتای 28 مرداد 1332 به سرکردگی تعدادی از روسای این مراکز همچون «ملکه اعتضادی» و «پری آژدانقزی»، با انگیزۀ کسب منافع اقتصادی و وجاهت و پایگاه اجتماعی وارد صحنه شدند و نقش مؤثری در راستای اهداف محرکان خود برعهده داشتند. در روز کودتای 28 مرداد، برادران رشیدیان، با پخش پول میان این گروه، آنها را به شعار دادن علیه مصدق و به طرفداری از شاه تهییج کردند. این افراد با در دست داشتن سلاح سرد، از صبح روز کودتا در خیابانهای تهران علاوه بر درگیری با مخالفان، افراد بیطرف را به شعاردادن علیه مصدق و زنده باد شاه مجبور میکردند به طوری که گمان رود همه مشتاقانه به دنبال بازگشت شاه و برکناری مصدق هستند.
مهندس مهدی بازرگان درباره این روز در کتاب «مدافعات» خود اینگونه میگوید: «در آن روز کذا در منزل آقای دکتر سحابی در خیابان امیریه بودم. در آنجا اتوبوسی را دیدم که از طرف شهرنو میآمد و عدهای زنهای معلوم الحال شعار به نفع شاه میدادند. عمل و حرکت آن زنهای روسپی را البته نمیتوان قیام ملی نامید و به طریق اولی زنهای روسپی احساس ملی و قیام سرشان نمیشده و مسلما مزدور و اجیر شده بودند.»6 نقش این زنان از این جهت حائز اهمیت است که با شعارهای تهییجآمیز و سخنان تند علیه مصدق و با وعده اینکه خودشان را در اختیار کسانی که به کودتا بپیوندند، قرار میدهند، افراد بیکار و بیموضع را دور خود جمع کردند و به یکباره بیش از دو هزار نفر را در سف کودتاچیان گماشتند.
نقش افراد شاخص در مقابل کودتا
اگر بخواهیم نام چندنفر از اشخاص را که نقش مهمی در کودتای 28 مرداد داشتند نام ببریم، بدون شک نام برادران رشیدیان (سیفالله، قدرتالله، اسدالله) در رأس قرار میگیرد. این افراد به واسطه اینکه پدرشان از مأموران سفارت انگلیس بود، روابطه بسیار نزدیکی با این کشور داشتند. همچنین به واسطه اینکه از شرایط مالی بسیار خوبی برخوردار بودند، بسیاری از قراردادهای اقتصادی با انگلیس از سوی این افراد بسته میشد. از این رو و برای خوش خدمتی کامل به انگلیس و البته حفظ منافع خود، نقش بسیار مهمی در کودتا ایفا کردند. شاید کوچکترین آن را بتوان در پخش پول میان اوباش و روسپیان عنوان کرد.
به گفته فردوست، علاوه بر رابطه نزدیک با انگلیس، اسدالله رابطه نزدیکی نیز با اشرف داشت. وی در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی عنوان میکند که در روز کودتا برادران رشیدیان توانتسند حدود 6 هزار نفر را بر علیه مصدق اجیر کنند که از مهمترین این گروهها دستههای غیرنظامی و اصناف و اوباش بودند.7 در کنار این افراد نمیتوان از نقش مهم سرلشکر محمددفتری چشم گشود. وی که برادرزاده دکتر مصدق بود، از زمان ترور نافرجام شاه ارادت خود به دربار را نشان داده بود. در روز 24 مرداد و قبل از کودتای نافرجام روز بیست و پنجم نیز به بهانه نگهداری از عموی خود، برنامه ربودن دکتر مصدق را در سر داشت که نهایتا کودتا نافرجام ماند. نکته قابل تأمل در خصوص دفتری این است که در روز 28 مرداد و پس از اینکه شواهد کامل مبنی بر حمایت تمام قد وی از کودتاچیان مشخص شده بود، از سوی دکتر مصدق به عنوان ریاست کل شهربانی کشور گماشته شد که قطعا یکی از بزگترین اشتباهات وی محسوب میشود، این در حالی است که در همان روز و به صورت مخفیانه از سوی ارتشبد زاهدی نیز حکم همین سمت را دریافت کرده بود.8
لمپنها در برابر خانه دکتر مصدق
شماره آرشیو: 5727-4ع
پی نوشت:
1.یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی، تهران، نشر نی، چاپ یازدهم، 1377، ص335-336
2.همان، ص342-343.
3.حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، تهران، انتشارات اطلاعات، 1370، ص180.
4.مجتبی زادهمحمدی، لومپنها در سیاست عصر پهلوی، تهران، نشر مرکز، 1389، ص161-162.
5.غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد 1332، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1378، ص386-378.
6.مهدی بازرگان، مدافعات، ج 6، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1385، ص270-271.
7.حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، تهران، انتشارات اطلاعات، 1370، ص181-182.
8.ضیاء کاظمی ازدینی، سرلشکر محمددفتری و نقش او در کودتای 28 مرداد 1332، مجله تاریخ معاصر ایران، سال 7، شماره 26، تابستان 82.