در یکی دو سده اخیر، حوادث گوناگونی در تاریخ روابط بینالملل رخ داده است که از جمله آنها جنگ جهانی اول و دوم، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و حوادث یازده سپتامبر است. این حوادث نقاط عطفی است که هر یک سبب شده است سیاست و روابط بینالملل با گسستی ماهوی روبهرو شود. یکی از این نقاط عطف، جنگ جهانی اول بود که به فروپاشی امپراتوری عثمانی انجامید. این امپراتوری با فروپاشیاش به مناطق و سرزمینهاییی تجزیه شد که تحت سلطه فاتحان جنگ درآمد. بااینحال تا جنگ جهانی دوم تغییرات عمدهای در اوضاع سیاسی منطقه خاورمیانه بهوجود نیامد. به استثنای سوریه و لبنان که در پی شکست فرانسه در جنگ جهانی دوم به استقلال رسیدند، در باقی مناطق همان حکام گذشته که تا حدود زیادی تحت سلطه انگلستان بودند در راس امور قرار داشتند.
با وجود این، بریتانیا با وضعیتی متناقض مواجه شد؛ از یکسو خلأ قدرت در منطقه، سرزمینهای تحت سلطه بریتانیا را افزایش داده بود و از سوی دیگر منابعی که بریتانیا بر آنها تکیه کرده بود بسیار کاهش یافته بود. در همین مقطع بود که مسئله فلسطین مطرح گردید. در مورد سرزمین فلسطین دو دیدگاه وجود داشت و هر کدام طرفدارانی در منطقه و در میان قدرتهای جهانی داشت. یک دیدگاه بر تشکیل دو دولت مستقل یهودی و فلسطینی تاکید میکرد و دیگری تشکیل یک دولت فدرال متشکل از ایالت یهودی و فلسطینی را در نظر داشت. دیدگاه اول به دلیل اکثریت داشتن در اردیبهشت 1327در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شد. در نتیجه این تصمیمگیری، اسرائیلیها از فرصت استفاده و دولت اسرائیل را تاسیس کردند. دولتهای عربی که تحمل چنین وضعیتی را نداشتند، به اسرائیل حمله کردند، اما با شکست روبهرو شدند. در این میان دولت ساعد مراغهای اسرائیل را به صورت دوفاکتو به رسمیت شناخت. بااینحال با روی کار آمدن مصدق جریان امور به سمت دیگری رفت و کنسولگری ایران در بیتالمقدس تعطیل شد. با کودتای 28 مرداد 1332 همکاری رژیم شاه با اسرائیل دوباره از سر گرفته شد. در این میان روحانیان و طلاب بیکار ننشستند و همواره انزجار خود را از این رویکرد رژیم شاهنشاهی عنوان میکردند، اما واکنش امام خمینی، که سالها بعد حکومت جمهوری اسلامی را بنیان نهاد، به این موضوع بسیار جالب بود. بر همین اساس در جستار زیر، رابطه شاه و اسرائیل از منظر امام خمینی و چگونگی این رابطه و نحوه هدایت آن بررسی شده است.1
به رسمیت شناختن اسرائیل توسط رژیم پهلوی
امام خمینی در بیاناتی در زمینه به رسمیت شناختن اسرائیل توسط شاه فرمودند: دولت ایران به امر شاه، دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت. ما شاهد کمکهای شاه به اسرائیل بودیم، درحالیکه این دولت غاصب مسلمانان را آواره کرد و به خاک و خون کشید؛ همچنین ایشان در دیدار با نماینده سازمان آزادیبخش فلسطین، یعنی آقای ابوعمار، تاکید کردند: ما در قضیه فلسطین همیشه مخالف شاه و اسرائیل و پشتیبانان آنان بوده و با شما همصدا بودیم و مظالم اسرائیل را به گوش ملتها رساندیم و تا نابودی آن از پا نخواهیم نشست.2
دیدگاه امام درباره رابطه شاه و اسرائیل
حضرت امام همواره طی مبارزات خویش علیه رژیم شاهنشاهی، بر این مسئله تاکید میکردند که اسرائیل یک جرثومه فساد است که در سرزمینهای اسلامی روییده و در پی از بین بردن اسلام و مسلمانان است. ایشان سیاست خارجی رژیم شاهنشاهی را که به جای تکیه بر نظر و رای مردم، نگاهش به قدرتهای خارجی و در راس آنها امریکا و متحد منطقهای آن، اسرائیل، است قویا محکوم میکرد. در واقع امام خمینی بر این عقیده بودند که در حالی که ارزشهای دینی ریشه در اعتقادات جمع کثیری از مردم ایران دارد، دولت پهلوی و در راس آن محمدرضا همراه و همسو با دشمن امت اسلامی، یعنی اسرائیل سیاستهای منطقهای خود را طرحریزی و عملیاتی میسازد؛ ارزشهایی که با توجه به آیات قرآنی بر حمایت از تمام مسلمانان، محرومان و مستضعفان جهان تاکید کرده و مبارزه با ظالم را برای رسیدن به عدالتی جهانی در اولویت قرار داده است. ایشان همچنین بهصراحت و مکرر در سخنرانیهای خویش به سلطه اقتصادی اسرائیل بر ایران اشاره و اظهار میکردند: اگر روحانیان باشند، نمیگذارند اسرائیل اقتصاد ایران را قبضه کند و کالاهای اسرائیلی بدون گمرک در ایران فروخته شود.3
شاه در مقابل موضعگیریهای امام نسبت به اسرائیل، ادعاهای عجیبی مطرح میکرد. او در ادعایی برگرفته از توهم توطئه بر این عقیده بود که پولهای جمال عبدالناصر است که امام را وا میدارد مرتب زنگ خطر را علیه اسرائیل و صهیونیسم به صدا درآورد و ملت ایران را به اتحاد با اعراب و مبارزه علیه صهیونیسم و اشغالگران فلسطین فراخواند
اعلامیه امام در مخالفت با کاپیتولاسیون
در عین حال امام خمینی به مناسبتهای مختلف از ارتباط محمدرضا با رژیم صهیونیستی پرده میداشت و با صراحت و جسارت خاصی در قبال این موضوع، که به تعبیری مسئله اول جهان اسلام است، موضعگیری میکرد. ایشان در قسمتی از اعلامیه خود در مخالفت با کاپیتولاسیون میفرمایند: امروز اقتصاد ایران به دست امریکا و اسرائیل است و بازار ایران از دست مسلمانان خارج شده است. اصلاحات آقایان، بازار سیاه برای امریکا و اسرائیل درست کرده است و کسی نیست که به داد ملت فقیر برسد و من از این موضوع بیمناک هستم.4
مواضع صریح امام نسبت به جشنهای 2500 ساله
امام خمینی همچنین نسبت به جشنهای 2500 ساله، که محمدرضا طی آن بریز و بپاشهای بیحساب و کتابی کرد و در آن نقش عمال رژیم صهیونیستی به خوبی هویدا بود، بهصراحت موضعگیری کرد. ایشان در سخنرانی خود به همین مناسبت فرمودند که علمای شیراز از قحطی و گرسنگی در میان عشایر جنوب خبر دادهاند و وضع به نحوی اسفناک است که مردم به فروش بچههای خود مجبور شدهاند. این در حالی است که زمامداران امور کشور، میلیونها تومان خرج جشن تاسیس شاهنشاهی میکنند. کارشناسان اسرائیل برای برگزاری این جشن دعوت شدهاند و به طوری که برایم نوشتهاند همین کارشناسان مشغول برپا داشتن جشن هستند و این اسرافکاری و ولخرجی را آنها طراحی و اجرا میکنند؛ اسرائیلی که دشمن امت اسلامی است و در جنگ با اسلام است؛ اسرائیلی که مسجدالاقصی را به آتش کشید و دولت پهلوی قصد داشت این جنایت را لاپوشانی کند؛ اسرائیلی که امروز کارشناسانش طراح جشن تاسیس شاهنشاهی هستند؛ نفت ایران را میبرد و به همین دلیل است که امروز آنها در ایران جولان میدهند. شاه ایران است که دست اسرائیل را در سراسر کشور باز گذاشته و اقتصاد ایران را به خطر انداخته و افسران ایرانی را برای تعلیمات دیدن به اسرائیل میفرستد. شاه است که نفت را در اختیار دشمنان اسلام قرار داده است تا در جنگ با مسلمانان و اعراب بهکار برند. ایشان همچنین نهیبی به دولتهای اسلامی میزند و به آنها توصیه میکند که در جشنهایی که اسرائیل طرحش را ریخته است شرکت نکنند و خود را در ریختن خون مسلمانان و مستضعفان شریک نسازند. حضرت امام در ماههای منتهی به انقلاب در مصاحبهای که با خبرنگار خبرگزاری «میدل ایست» (Middle East) انجام داد فرمودند که یکی از علل قیام مردم مسلمان ایران علیه شاه حمایت بیدریغ او از اسرائیل غاصب است که سرزمینهای مسلمانان را غصب کرده است و شاه ایران نیز نفت آن را تامین میکند. محمدرضاشاه ایران را بازار مصرف کالاهای اسرائیلی کرده و برای فریبکاری افکار جهانی صرفا به محکوم کردن اسرائیل میپردازد.5
ادعای جالب شاه در مورد همدستی امام و جمال عبدالناصر
جالب اینجاست که شاه نیز در مقابل این موضعگیریهای امام خمینی ادعاهای جالبی مطرح میکرد. او در ادعایی برگرفته از توهم توطئه بر این عقیده بود که پولهای جمال عبدالناصر است که امام را وا میدارد مرتب زنگ خطر را علیه اسرائیل و صهیونیسم به صدا درآورد و ملت ایران را به اتحاد با اعراب و مبارزه علیه صهیونیسم و اشغالگران فلسطین فراخواند وگرنه اسرائیل هیچ خطری برای اسلام و جامعه اسلامی ندارد و استقلال سیاسی و اقتصادی ایران را به سقوط و نابودی تهدید نمیکند. در واقع به زعم شاه شخص عبدالناصر و ملت عرب است که علیه ایران و اسلام توطئه میکند و میخواهد از نیل تا فرات را تحت سیطره خود درآورد و بجاست که ملت ایران دست به دست حکام صهیونیسم و یهود دهد و برای نجات اسلام و ایران با اعراب مبارزه کند. صهیونیستها نیز در این مسیر همراه و همگام و همنظر با شاه بودند. این همراهی و همگامی در قیام 15 خرداد 1342 بهخوبی دیده میشود. در واقع یکی از نقاط عطفی که به خوبی دیدگاه صهیونیستها را نسبت به امام خمینی و مبارزات ایشان علیه رژیم شاه نشان میدهد قیام 15 خرداد است. صهیونیستها بر این عقیده بودند متعصبان مذهبی که قصد داشتند با کمک مصر علیه اصلاحات شاه قیام کنند، مرتجعترین عنصر جهان اسلام هستند. آنها بر اساس ادلهای عجیب بر آن بودند که مبارزه دائمی میان شیعه و سنی و نیز این حقیقت که شیعیان به صورت اقلیت در عالم اسلام باقی ماندهاند، باعث شد که این دسته مورد آزار و اذیت تعقیبکنندگان سنی قرار گیرند و در بسیاری موارد به صورت یک نهضت زیرزمینی فعالیت کنند. این شرایط باعث شد پیروان شیعه اطاعت کروکورانه و وفاداری بیچون و چرایی نسبت به رهبر مذهبی خود داشته باشند و حاضر باشند در راه اجرای اوامر او جان فدا کنند.6
در مجموع باید گفت که از منظر امام خمینی، شاه به دلیل نگاهش به خارج، از در نظر گرفتن منافع جهان اسلام چشم پوشید و در اتحادی استراتژیک با امریکا و متحد منطقهای آن اسرائیل سبب پایمال شدن حقوق مسلمانان مظلوم منطقه شد.
دیدار هرمز قریب (رئیس تشریفات وزارت دربار) با موشه دایان و همسرش به هنگام سفربه ایران
شماره آرشیو: 3179-11ع
پی نوشت:
1. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، نشر البرز، 1373، صص 155-151.
2. مجموعه دیدگاهها و سخنان امام درباره رژیم اشغالگر قدس، امام در برابر صهیونیسم، تهران، دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1361، ص 112.
3. همان، ص 165.
4. روحالله موسوی خمینی، صحیفه امام، ج 3، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج 3، 1389، ص 186.
5. همان، ص 202.
6. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج، چ شانزدهم، 1386، ص 590.