دهه 1350 از منظر اقتصادی، می توانست دههای طلایی برای ایران باشد. ثروت هنگفتی که از راه نفت بهدست میآمد، میبایست پشتوانه پیشرفت این کشور می شد؛ امری که تحقق نیافت. مشکلات توسعه در این دوره موضوع گفتگوی حاضر است. آنچه می خوانید ماحصل گفتگوی ما با دکتر ابراهیم رزاقی، استاد دانشگاه و نویسنده کتابهای متعددی چون «اقتصاد ایران» است.
□ در اوایل دهه 1350 قیمت جهانی نفت به یکباره بالا رفت و ایران هم از این طریق به عوایدی دست یافت. لطفا بفرمایید به طور دقیق سود و عواید ایران در این زمینه تا چه میزان بود و به چه نسبت بیشتر شد؟
تا سال 1347 و 1348 درآمد ایران زیر یک میلیارد دلار بود، اما از سال 1348 به بعد به تدریج تحت تاثیر افزایش قیمت نفت، درآمد ایران به صورت تدریجی و خفیف شروع به افزایش کرد و از یک میلیارد دلار بالاتر رفت. در سال 1352 به یکباره این درآمد حدود سه برابر شد؛ زیرا قیمت نفت از هر بشکه 160 لیتری و از قیمت 2 تا 3 دلار به 12دلار رسید. بر اثر این افزایش شدید قیمت نفت و افزایش صادرات نفت، ایران که روزانه نزدیک به شش میلیون بشکه نفت صادر میکرد، درآمد نفت ایران به مبلغی نزدیک به 20 میلیارد دلار رسید. البته به یکباره هم به این مبلغ نرسید و به صورت تدریجی و طی چند سال این اتفاق رخ داد. این درآمد تا دو سال بعد از انقلاب اسلامی هم ادامه داشت و بعد از آن که وارد جنگ تحمیلی شدیم و تحریم شدیم، این مبلغ کاهش یافت.
□ شاه ایران این درآمد را بیشتر صرف هزینه در چه بخشهایی کرد؟ بیشتر این پول در کدام در بخش خدمات، صنعت و یا کشاورزی خرج شد؟
شاه از درآمد حاصل از نفت کمکهای زیادی به کشورهای خارجی به صورت سرمایه گذاری در آن کشورها انجام داد. در داخل ایران هم چون ذهنیت این بود که درآمد نفت به میزان بالا افزایش یافته، تولید داخلی خیلی اهمیت نداشت و بهجز تولیدات مونتاژی مانند قطعات و ماشین آلات و یا تولیداتی مانند پتروشیمی که غربیها خواستار آن بودند، کالا و خدمات مورد نیاز به صورت واردات از خارج از کشور تامین میشد. برخی از صنایع سنگین هم به صورت خام و نیمه خام صادر میشدند.
تا سال 1347 تورم در ایران خیلی محسوس نبود و به طور میانگین بین 2 تا 3 درصد بود. ولی بعد از اینکه درآمد نفت بعد از سال 1347 شروع به رشد کرد، تورم هم بالا رفت و به حدود دورقمی رسید. در این حالت، این مسئله در ایران شرایطی را ایجاد نکرد که دولت متناسب با این افزایش تورم داخلی قیمت دلار را هم افزایش دهد تا با این سیاست، وضع تجارت خارجی ما به گونهای به ضرر ایران تمام نشود. اما متاسفانه این اتفاق رخ نداد و دلار در قیمت هفت تومان سابق باقی ماند و در نتیجه این امر ارزش پول داخلی تنزل پیدا کرد و به شدت واردات افزایش پیدا کرد و در این حالت برای هیچ کدام از تولید کنندگان داخلی در زمینههای کشاورزی و صنعت صرف نمیکرد که تولید کنند؛ زیرا از خارج از کشور به راحتی کالاهایی وارد میشد و سودهای بالایی هم در آن وجود داشت.
در کشورهای صنعتی در چنین شرایطی سازوکارهایی تعریف شده است که در صورت اتفاقات تورمی که باعث کاهش در ارزش پول داخلی میشود تلاش می کنند با افزایش در ارزش ارز به صورت تصنعی این معضل را جبران کنند و با این کار مانع از آن شوند که واردات باعث نابودی تولیدات داخلی شود. این کاری است که در ژاپن انجام شد و در حال حاضر در چین هم در حال انجام است. در این شرایط باید متناسب با تورم داخلی قیمت دلار تعیین شود و به همان نسبت که پول داخلی تنزل پیدا کرد، قیمت دلار را افزایش دهیم. بنابراین بهترین شرایط سیاستی در این زمان کاری است که کشورهای ژاپن و چین انجام دادند. این کشورها برای سودآوری همگی به تولید داخلی روی آوردند و دولت آنها تولیدات داخلی را با قیمت بالای دلار میخرد و کشور به یک صادر کننده تبدیل میشود و علیرغم اینکه ممکن است که کیفیت محصولاتش پایین هم باشد، مانند کشور چین، باز هم صادرات را انجام میدهد و در نتیجه صادرات ارزآوری خواهد داشت.
□ این اتفاق (بالا رفتن قیمت نفت) چه پیامدهای اقتصادی برای ایران به دنبال داشت؟
در دهه 50 در ایران دولت از تولید داخلی حمایت نمیکرد و قیمت دلار را ارزان تعیین کرده بود و در نتیجه واردات آنچنان بنیان کن شد که وقتی نظام شاه سقوط کرد، ایران 14 میلیارد دلار واردات داشت و در ازای این رقم بالای واردات، ما فقط حدود 500 میلیون دلار صادرات غیر نفتی داشتیم؛ یعنی حدود 28 برابر کمتر از واردات، میزان صادرات ایران بود. این شرایط درحالی است که در دوره قبل به این شکل نبود و میزان صادرات غیر نفتی و واردات به هم نزدیک بودند. اما در اثر این سیاستهای غلط توازن به هم خورد.
در کشورهای غربی بعد از جنگ جهانی دوم به تدریج الگوی مصرفی به وجود آمد که تا قبل از آن در کشورهای سرمایهداری سابقه نداشت. به این معنا که ذهن افراد را با تبلیغات شدید به مصرف کالاهای مصرفی جدید ترغیب میکرد. در ایران هم این کالاهای جدید مصرفی وجود نداشت و در ایران ساخته نمیشد. این تبلیغات شدید باعث شد کسانی که به ثروت رسیده بودند، الگوی مصرفشان رشد و تغییر کرد و با واردات این مصرف را تامین میکردند.
در کشور لیبرال سرمایه داری مانند آمریکا برای حمایت از تولید داخلی، برای واردات تا 250 درصد تعرفه قرار میدهند. به طور مثال برای جلوگیری از ورود فولاد ارزان چینی چنین کاری کردند تا از تولید فولاد داخلی حمایت کنند. اما چنین کاری در ایران رخ نداد و سیل واردات کالاو خدمات به ایران افزایش بی رویه پیدا کرد.
□ اشتباه شاه در نحوه تخصیص این درآمد نفتی چه بود و آن پول باید در چه بخشهایی هزینه میشد تا ضمن ایجاد توسعه، باعث بالا بردن رضایت و اعتماد مردم ایران نسبت به شاه و رژیم شود؟
این مسئله به جهان بینی آن نظام مربوط میشود. شاه ایران معتقد بود که وظیفه ایران این است که برای آمریکا ژاندارمی منطقه را انجام دهد و در نتیجه هزینههای زیادی صرف ارتش و نیروهای نظامی ایران کرد بهگونهای که در عراق و یمن، بلوچستان و ویتنام دخالت کرد و سالها هم اسلحه و تجهیزات نظامی خریداری کرد که بسیاری از آنها قابل استفاده نبود. در همین شرایط نوع اقتصاد کشور به شکلی بود که باعث رشد شاه و اطرافیان او میشد. در آن زمان فعالیتها و زیرساختهای زیر بنایی هم رشد داده شد. اما تولید داخلی کاملا ویران شده بود و بیکاری افزایش یافته بود و روستاها خالی از سکنه گشته بود، شرایطی در کشور به وجود آمده بود که راهها و فرودگاهها و راهآهن و ... به طور نسبی رشد یافته و صنایع سنگین و ماشین سازی تا حدودی رشد یافته بود و مونتاژ کاری هم رشد کرد.
در کنار همه این شرایط، شگردهایی هم برای انتقال این ثروت به خارج از کشور انجام میشد. اواخر دوره پهلوی که تقریبا مشخص شده بود که انقلاب اسلامی در حال پیروز شدن است، بسیاری از ثروتمندان با دلار ارزان ثروت خود را به خارج منتقل کردند و حتی وثیقه متناسب هم به بانکها ندادند و این باعث شد که بعد از انقلاب بانکها در حال ورشکستگی قرار بگیرد.
در کشورهای اروپایی و آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم به تدریج الگوی مصرفی به وجود آمد که تا قبل از آن در کشورهای سرمایهداری سابقه نداشت. به این معنا که ذهن افراد را با تبلیغات شدید به مصرف کالاهای مصرفی جدید ترغیب میکرد. در ایران هم این کالاهای جدید مصرفی وجود نداشت و در ایران ساخته نمیشد. این تبلیغات شدید باعث شد کسانی که به ثروت رسیده بودند، الگوی مصرفشان رشد و تغییر کرد و با واردات این مصرف را تامین میکردند. توده مردم معمولی به این ثروتها دسترسی نداشتند اما احساس میکردند که میتوانند به این الگوهای مصرفی دست یابند.
□ آیا این شرایط جدید باعث ایجاد فساد هم میشد؟
بله طبیعتا این اتفاق رخ میداد. زیرا هدف به قول امام کوخ نشینان نبودند بلکه کاخ نشینان بودند که مجازات هم نمیشدند. ثروتمندان با الگوی آمریکایی به دنبال حداکثر سود و ثروت و لذت بوده و فارغ از هر محدودیتی مانند دین و اخلاق و منافع ملی به دنبال کار خود بودند. قانون هم به نفع آنان بود. این مسئله انسان را به ضد انسان تبدیل کرد و در ایران این روش زندگی و فساد رشد یافت. در تحقیقی که میان 200 نفر از فارغالتحصیلان آموزشگاه عالی ملی وزارت دارایی آن زمان انجام شده بود، فقط 5 نفر فاسد نبودند.
□ این فساد فقط در بخشهای اقتصادی بود؟
قطعاً خیر، این فساد به بعد اقتصادی خلاصه نمیشد و در بعد فرهنگی هم وجود داشت. نظام به نظامی غیر عادلانه تبدیل شده بود. الگوی فرهنگی مردم تحت این شرایط تغییر کرد و خیلی بیشتر به سبک غربی نزدیک شد. نمونه آن را میتوان در حجاب زنان مشاهده کرد که بیحجابی به اوج خود رسید. در این شرایط مردم به دنبال راهحل بودند که امام راه حل این شرایط بودند و انقلاب اسلامی رخ داد.
□ در آن دوره شاهد پدیدهای به نام بیماری هلندی هستیم. آیا کارشناسان سازمان برنامه و بودجه و یا اقتصاد دانان در آن دوره قادر به درک و احتمال بروز این پدیده بودند؟ به عبارتی این مسئله تا چه حد قابل پیشبینی بود؟
بله. حتما قابل پیش بینی بود. اقتصاد ایران براساس نفت میچرخید و در داخل تجملات و مصرف گرایی وجود داشت. در کشورهایی مانند نروژ اجازه ندادند که این پول به داخل کشور بیاید و در خارج سرمایه گذاری کردند. پس این مسئله قابل پیشبینی بود؛ زیرا روز به روز روستاها خالی از سکنه شده و طبقات ثروتمند ایجاد میشدند. شاه منافع خود را با منافع بیرون دقیقا یکی میدانست و فکر میکرد هر زمان که تاریخ مصرفش تمام شود، آمریکاییها به او پناه میدهند. در حالی که چنین نشد.
□ چه بخشهایی از بالا رفتن قیمت نفت متضرر شدند و چه بخشهایی نفع بردند و پیامد این موضوع چه بود؟
ضرر کنندگان در این اتفاق میلیونها تولید کننده و صاحبان کارخانه و کارگاه کوچک تولیدی بودند و هفت میلیون نفر هم بر اثر اصلاحات ارضی در روستاها بیکار شدند و به شهرها هجوم آوردند. علیرغم جهش شدید در واردات، میزان صادرات غیر نفتی به شدت کاهش یافت و به حدود یک چهارم میزان قبل خود رسید. تمام تولید کنندگان به غیر از کسانی که به سمت مونتاژکاری روی آورده بودند متضرر شدند و متناسب با رشد جمعیت اشتغال وجود نداشت و بیکاری افزایش یافت. در این میان مجموعهای که در راس آن خود شاه قرار داشت پیروز میدان بودند و به ثروت رسیدند. کسانی که در کنار شاه بودند و مسئولین کشور در زمان اواخر حکومت شاه با غارتی که با دلار ارزان از بانکها انجام دادند، باعث شدند که بعد از انقلاب بانکها دچار ورشکستگی شوند و بعد از انقلاب برای رهایی از این ورشکستگی بانکها را ادغام کنند. هرم قدرت اجرایی کشور در راس آن در دستان شاه و بعد خاندان سلطنتی بود. در ادامه هرم ارتشیها و نمایندگان مجلس و همکاران رژیم شاه و سران ایلات قرار داشتند. اینها از نظر تعداد در اقلیت بودند؛ اما ثروت عظیمی در دست داشتند که آن را هم به خارج از کشور انتقال داده بودند. حتی برخی از روحانیون هم در این صف قرار داشتند. اما بعدها که تعداد طلبهها در حوزههای علمیه افزایش یافت و زمانی که مردم به آگاهی رسیدند به حمایت از امام راحل روی آوردند و انقلاب اسلامی به ثمر رسید.