سولیوان در روز 11 آذر 1357 از نزدیک شاهد تظاهرات مردم علیه حکومت پهلوی بود. به اعتقاد او ﺿﺪاﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲﮔﺮی ﻧﻘﺶ ﻣﻬﻤﻲ در ﺗﺤﺮﻳﻚ ﺗﻈﺎﻫﺮﻛﻨﻨﺪﮔﺎن اﻳﻔﺎ ﻣﻲﻛﻨﺪ. در ادامه این سند آمده است: «ﮔﺮوﻫﻬﺎی بزرگتر و ﺑﻬﺘﺮ ﺳﺎزﻣﺎن داده ﺷﺪه ﺗﻈﺎﻫﺮﻛﻨﻨﺪه در حدود 100 نفره در دو ﻣﻮﻗﻌﻴـﺖ ﺗﻼش ﻛﺮدﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻔﺎرﺗﺨﺎﻧﻪ اﻣﺮﻳﻜﺎ دﺳﺘﺮﺳﻲ ﻳﺎﺑﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎر اول از دو ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن ﻣﺎﻧﺪه ﺑﻪ ﺳﻔﺎرت ﺑﺮﮔﺮداﻧﺪه ﺷﺪﻧﺪ، وﻟﻲ ﺑﺎر دوم ﻋﺪهای از ﺗﻈﺎﻫﺮﻛﻨﻨﺪﮔﺎن ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪﻧﺪ ﻛـﻪ ﺑـﻪ ﻣﺤﻮﻃـﻪ سفارتخانه ﺑﺮﺳﻨﺪ.»
نفوذ و تأثیرگذاری کشورهای استعمارگر و قدرتمند جهان در مسائل داخلی و خارجی اکثر کشورهای در حال توسعه و ضعیف، مسألهای است که از قرن 18 میلادی و با شروع استعمار در خاورمیانه، آفریقا و آمریکای جنوبی در یک سطح متفاوت اتفاق افتاد. در ایران نیز این مسأله از دوران قاجار عینیتر شد، جاییکه انگلیس به عنوان قدرت اصلی استعماری آن زمان، چه از طریق بستن قراردادهای یکجانبه و چه با ورود و تأثیرگذاری در جنبش مشروطه، توانست نقش مهمی در سیاست ایران بازی کند. این مسأله در ایران به مانند بسیاری دیگر از کشورهای توسعه نیافته در جهان، عمدتا به سیاستهای حکمرانان داخلی و بعضا به اتفاقات خاص بینالمللی از جمله جنگ جهانی مربوط میشد.
به نظر میرسد با کمی تسامح، بتوان انگلیس را مهمترین کشوری دانست که تا زمان جنگ جهانی دوم و خروج رضاشاه از کشور، برای حفظ منافع خود در ایران و منطقه، به طرق مستقیم و غیرمستقیم در سیاستهای ایران دخالت میکرد. با آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران از سوی متفقین، دوران تازهای از سیاست در ایران ظهور کرد؛ زیرا تا پیش از این و حداقل در دوران رضاشاهی، شاهد حضور مستقیم و بدون واسطه کشورهای استعمارگر از جمله انگلیس و روسیه در ایران نبودیم. ولی از این زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، شاهد آن هستیم که کشورهای روسیه، انگلیس و به خصوص آمریکا نقش بسیار پررنگی در سیاستهای داخلی و خارجی ایران بازی میکنند تا جایی که بسیاری از انتصابات و عزلهای افراد سیاسی با نظر مستقیم این کشورها صورت میپذیرفت. با این حال از کودتای 28 مرداد سال 32 به بعد، باید آمریکا را به عنوان مهمترین کشوری دانست که اکثر سیاستهای محمدرضاشاه را تعیین و در اجرای آن نقش ایفا کرد. از این رو نهضت انقلاب اسلامی در فرآیند شکلگیری انقلاب، علاوه بر مبارزه با حکومت محمدرضاشاه باید در مقابل سیاستهای آمریکا که بسیاری از آن از سوی مستشاران این کشور در ایران انجام میشد ایستادگی میکرد.
ورود آمریکا به عرصه داخلی و خارجی ایران
بدون تردید، ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد سال 32 را باید زمان ورود جدی آمریکا به تأثیرگذاری در سیاستهای ایران دانست، جایی که از آن پس به صورت جدی خبری از انگلیس به عنوان استعمارگر پیر وجود نداشت و این قدرت نسبتا نوپا، بسیاری از اتفاقات و رویدادهای داخل ایران را طرحریزی میکرد. روند نفوذ آمریکا در ایران به خصوص از دوران نخست وزیری علی امینی افزایش یافت. این عملکرد آمریکا در ایران که تنها برای حفظ منافع خود صورت میگرفت و عملا استقلال سیاسی، اقتصادی، آموزشی و نظامی ایران را تضعیف میکرد، موجب شد یک نارضایتی عمیق و جدی نسبت به حضور این کشور در ایران صورت گیرد. جدای از اینها، حکومت پهلوی نیز با اعطای حقی همچون کاپیتولاسیون به آمریکاییهای ساکن ایران، مخالفتها و اعتراضات مردم را صدچندان کرد. در واقع باید گفت که مخالفت مردم ایران با آمریکا به واسطه عملکرد این کشور در تاریخ ایران بوده است.1
نکته قابل تأمل در خصوص برخورد مردم ایران با آمریکا به خصوص در ماههای منتهی به انقلاب سال 57 این است که پیش از این و در سالیان گذشته نیز کشورهایی همچون انگلیس و شوروی در امور داخلی ایران دخالتهای گستردهای داشتند ولی واکنش مردم نسبت به آنها به شدت آمریکا نبود. به نظر میرسد علت این امر به این دلیل است که سیاستهای آمریکا در ایران پس از جنگ جهانی دوم، دیگر بازتاب سیاستهای بریتانیا و شوروی نبوده و با یک بازنگری بر موقعیت استراتژیک جغرافیایی ـ نظامی ایران و موفقیت اقتصادی آن در مرزهای اتحاد شوروی و حوزههای غنی نفتی خلیج فارس متمرکز شده بود و به همین دلیل بود که تعداد مستشاران آمریکایی در ایران چندبرابر کشورهایی همچون انگلیس و شوروی در دوران نفوذ آنها در ایران بود. شاید بتوان اینگونه گفت که چهره مصلح و خیرخواهانه آمریکا در میان جهانیان، به سه دلیل نزد مردم ایران کاملا تغییر کرد: 1. حمایت همه جانبه از حکومت پهلوی در صورتی که مردم به شدت خواستار سقوط این حکومت بودند 2. دشمنی با فرهنگ ایرانی و اسلامی مردم ایران و تلاش برای تغییر سنت فکری در ایران 3. به غارت بردن بسیاری از منابع ایران به طرق مختلف و تبدیل کردن ایران به بازاری برای محصولات خود که این مسأله عملا تولیدات داخلی را نابود ساخت.2
مردم با آگاهی از شرایط موجود در کشور به درستی دریافتند که چنانچه به نیروهای آمریکایی در ایران که حامیان اصلی حکومت پهلوی هستند، ضربه بزنند، میتوانند با یک تیر دو هدف را نشانه بگیرند: هم حامیان داخلی حکومت پهلوی و دربار متوجه خواهند شد که سقوط حکومت قطعی است و هم اینکه آمریکا درمییابد که هیچ نیرویی توان مقابله با جریان انقلاب را ندارد.
در قریب به اتفاق آثار و منابع تاریخ ایران مربوط به سالهای منتهی به انقلاب اسلامی، دشمنی و مخالفت مردم و نهضت انقلاب را با آمریکا و سیاستهای آن نشان میدهد، اسناد به جا مانده از سفارت این کشور در ایران نیز بر این امر صحه میگذارد. هرچقدر که به بهمن سال 57 نزدیک میشویم، مردم با آگاهی بیشتری اقدام به حرکتهای ضدآمریکایی میکردند زیرا به درستی دریافته بودند که اگر حمایت این کشور از حکومت پهلوی برداشته شود، سقوط محمدرضا شاه با سرعت بیشتری انجام خواهد گرفت. سفارت آمریکا در تهران، در سند شماره 239 که در تاریخ 11 آذر سال 57 برای وزارت خارجه این کشور در واشنگتن ارسال کرد، به این مسأله اشاره میکند که نهضت انقلاب دریافته است که با دو جبهه در جنگ است؛ هم حکومت پهلوی و هم مستشاران آمریکایی در ایران.
سولیوان به عنوان مأمور سفارتخانه وقت آمریکا، که در روز 11 آذر از نزدیک شاهد تظاهرات مردم علیه حکومت پهلوی بود، در این سند اشاره میکند که ﺿﺪآﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲﮔﺮی ﻧﻘﺶ ﻣﻬﻤﻲ را در ﺗﺤﺮﻳﻚ ﺗﻈﺎﻫﺮﻛﻨﻨﺪﮔﺎن اﻳﻔﺎ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺷﻌﺎرﻫﺎی ﺟﺪﻳﺪ در ﺿﺪﻳﺖ ﺑﺎ آﻣﺮﻳﻜﺎ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺿﺪﻳﺖ ﺑﺎ ﺷﺎه ﺑﺮ روی دﻳﻮارﻫﺎی ﻣﺤﻮﻃﻪ ﺳﻔﺎرﺗﺨﺎﻧﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷـﺪه و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ اﻋﻼﻣﻴهﻫﺎی دﺳﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ دﻳﻮارﻫـﺎی ﻣـﺸﺮف ﺑـﻪ ﺧﻴﺎﺑـﺎن ﭼـﺴﺒﺎﻧﺪه ﺷـﺪه اﺳـﺖ. در ادامه این سند آمده است که: «ﮔﺮوﻫﻬﺎی بزرگتر و ﺑﻬﺘﺮ ﺳﺎزﻣﺎن داده ﺷﺪه ﺗﻈﺎﻫﺮﻛﻨﻨﺪه در حدود 100 نفره در دو ﻣﻮﻗﻌﻴـﺖ ﺗﻼش ﻛﺮدﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻔﺎرﺗﺨﺎﻧﻪ آﻣﺮﻳﻜﺎ دﺳﺘﺮﺳﻲ ﻳﺎﺑﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎر اول از دو ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن ﻣﺎﻧﺪه ﺑﻪ ﺳﻔﺎرت ﺑﺮﮔﺮداﻧﺪه ﺷﺪﻧﺪ وﻟﻲ ﺑﺎر دوم ﻋﺪهای از ﺗﻈﺎﻫﺮﻛﻨﻨﺪﮔﺎن ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪﻧﺪ ﻛـﻪ ﺑـﻪ ﻣﺤﻮﻃـﻪ سفارتخانه ﺑﺮﺳﻨﺪ.»3
نقش حضرت امام(ره) در این آگاهیدهی به مردم بسیار بارز بود، زیرا این اعتراض به آمریکاییها تنها در تهران مطرح نبود و در اکثر شهرهای بزرگ ایران که آمریکاییها مستقر بودند، وجود داشت. روحانیونی که با حضرت امام و نهضت انقلاب در ارتباط بودند در این مسیر نقش پررنگی ایفا کردند. آقای «ونس» که از نمایندگان دیپلماتیک آمریکا در ایران بود، وقایع روز 12 آذر سال 57 در اصفهان را اینگونه تعریف میکند: «ﻧـﺎآراﻣﻲ ﺑـﻪ ﺷﺪت در اﺻﻔﻬﺎن اداﻣﻪ دارد و ﻛﻨﺴﻮل ﮔﺰارش ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ در ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺟﺪاﮔﺎﻧﻪ ﺣﺪاﻗﻞ ﺳـﻪ ﻣـﻼ ﺑﻪ ﻣﺮدم ﮔﻔﺘﻪاند ﺗﺎ ﻣﻨﺎزل آﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻴﺎن را ﻣﻮرد ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻗﺮار دﻫﻨﺪ و ﺑﻪ زور وارد آن ﻣﻨﺎزل ﺷـﻮﻧﺪ و اﺳﺒﺎب و اﺛﺎﺛﻴﻪ آﻧﻬﺎ را در ﺧﻴﺎﺑﺎن رﻳﺨﺘﻪ ﺑﻪ آﺗﺶ ﺑﻜﺸﺎﻧﻨﺪ. ﺑﺎ وﺟﻮد اﻳﻦ، ﻣﻼﻳﺎن ﮔﻔﺘﻪاﻧﺪ ﻛـﻪ ﺑـﻪ ﺧﻮد آﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻴﺎن آﺳﻴﺐ ﻧﺮﺳﺪ. در ﻣﺪﺧﻞ ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻬﺎ ﻋﻼﻣﺎﺗﻲ زده ﺷﺪه ﻛﻪ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﺪام ﺧﺎﻧﻪ از آﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻴﺎن ﻣﻲﺑﺎﺷـﺪ. 5 ﺷﺐ ﮔﺬﺷﺘﻪ اﺗﻮﻣﺒﻴلی ﻛﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ آﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻴﺎن ﺑﻮد ﺑﺎ ﺑﻤﺐ آﺗﺶزا ﻣﻨﻬﺪم ﺷـﺪ. ﺷـﺐ ﻗﺒـﻞ از آن ﻫﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﻳﻚ آﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲ ﺑﺎ اﻧﻔﺠﺎر ﻛﭙﺴﻮل ﮔﺎز ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ آدﻣﻬﺎی ﻣﺰاﺣﻢ ﺻـﻮرت ﮔﺮﻓـﺖ ﺗﻘﺮﻳﺒـﺎ ﺗﺨﺮﻳﺐ ﺷﺪ . اﻣﺎ ﻫﻴﭻ آﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲ صدمه ندید.»4
این مخالفتها همیشه به صورت عملی و ایجاد خسارت صورت نمیگرفت بلکه به صورت زبانی و در قالب شعار هم به وجود آمده بود. در یکی دو ماه مانده به انقلاب، در کنار شعارهایی همچون مرگ بر شاه، و الله اکبر شاهد شعارهای ضدآمریکایی نیز بودیم. دفتر وابسته دفاعی آمریکا در ایران، در تلگرافی به وزارت خارجه این کشور به تاریخ 12 آذر به این مسأله اشاره میکند. بنا به گفته این وابسته دفاعی، علاوه بر شعارهای ذکر شده، مردم با شعارهایی همچون «آشغال سفید به خانهات برگرد» اعتراض خود را نسبت به حضور آمریکاییها در ایران اعلام میکردند.5
مردم با آگاهی از شرایط موجود در کشور به درستی دریافتند که چنانچه به نیروهای آمریکایی در ایران که حامیان اصلی حکومت پهلوی هستند، ضربه بزنند، میتوانند با یک تیر دو هدف را نشانه بگیرند: هم حامیان داخلی حکومت پهلوی و دربار متوجه خواهند شد که سقوط حکومت قطعی است و هم اینکه آمریکا درمییابد که هیچ نیرویی توان مقابله با جریان انقلاب را ندارد. سند شماره 247 اسناد لانه جاسوسی به ذکر چند مورد از اقدامات هوشمندانه ضدآمریکایی مردم اشاره میکند که این اقدامات منجر به ترس زیادی در میان مستشاران آمریکایی شد. در ادامه به چند مورد ذکر شده در این سند اشاره میکنیم: «ﮔﺰارش درﻳﺎﻓﺖ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺷﺮﻛﺖ ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻠﻲ آﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲ «ﺑﻞ» دو ﺑﺎر ﺗﻬﺪﻳﺪ ﺑﻪ ﺑﻤـﺐﮔـﺬاری ﺷﺪه و ﺳﻪ ﺗﻠﻔﻦ ﺗﻬﺪﻳﺪآﻣﻴﺰ در ﻃﻲ ﺻﺒﺢ درﻳﺎﻓﺖ ﻧﻤﻮده اﺳﺖ. اﻣﺎ در ﻣﺤﻠﻬﺎی ذﻛﺮ ﺷﺪه ﺑﻤﺒﻲ ﭘﻴﺪا ﻧﺸﺪ.» «ﭘﻴﺎم زﻳﺮ در روی ﺷﻴﺸﻪ ﺟﻠﻮی ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻳﻜﻲ از آﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻴﺎن ﭘﻴـﺪا ﺷـﺪ: «اﺟﻨﺒـیﻫـﺎ، ﺑـﺪﻳﻦ وﺳﻴﻠﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ اﺧﻄﺎر ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ در اﺳﺮع وﻗﺖ اﻳﺮان را ﺗﺮک ﻛﻨﻴﺪ، در ﺻﻮرت ﻋـﺪم ﺗﻮﺟـﻪ ﺑﺪون ﻫﻴﭻ ﺗﺮﺣﻤﻲ ﻛﺸﺘﻪ ﺧﻮاﻫﻴﺪ ﺷﺪ. اﻣﻀﺎ: ﻣﻠﺖ ایران.» «ﻳﻜﻲ از ﻛﺎرﻛﻨﺎن آﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲ ﺷﺮﻛﺖ اﻃﻼع داد ﻛـﻪ ﺧﺎﻧـﻪاش واﻗـﻊ در ﭘـﻼک 8 ﺧﻴﺎﺑﺎن ورزﻧﺪه ﺳﻪ ﺧﻴﺎﺑﺎن دورﺗﺮ از ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن ﺳﻔﺎرت آﻣﺮﻳﻜﺎ ﺑﺎ ﺑﻤﺐ آﺗـﺶزا ﻣـﻮرد ﺣﻤﻠﻪ واﻗﻊ ﺷﺪه، درب اﺻﻠﻲ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﺨﺮﻳﺐ ﺷﺪه و ﻫﻤﺴﺎﻳﮕﺎن در ﺧﺎﻣﻮش ﻛﺮدن آﺗﺶ ﻛﻤﻚ ﻧﻤﻮدهاﻧﺪ.» در بخشی از این سند، نماینده سفارت آمریکا که شرایط را وخیم ارزیابی کرده به تمامی مستشاران و خانوادههای آمریکایی در ایران توصیه میکند که از این پس باید نهایت احتیاط را داشته باشند.6
در پایان یادداشت به این جمله «گری سیک» یکی از کارمندان فعال کاخ سفید در دوران ریاست جمهوری کارتر اشاره میکنیم که به معنای واقعی کلمه شکست آمریکا در مقابل انقلاب ایران را نشان میدهد. «انقلاب اسلامی ایران یک شکست و تحقیر ابدی برای امریکایی بود. به همین دلیل آن ماجرا تبدیل به یک عقده روانی برای آمریکا و آمریکاییها شد و تاکنون آنان را آزار میدهد. بخشی از سیاستهای تند آمریکا تا به امروز برای جبران آن شکست است.»7
پی نوشت:
1. سیداصغر کیوان حسینی و راحله جمعه زاده، «آمریکاستیزی در جهان اسلام؛ شالوده نظری و روند تحول»، فصلنامه راهبرد دفاعی، سال نهم، ش 32، بهار 1390، ص 183.
2. توماس ریکس، «سیاست قدرت و فرهنگ سیاسی: آمریکا و ایران»، ترجمه غلامرضا بهروز لک، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال سوم، ش 7 و 8، بهار و تابستان 1379، صص 55-84.
3. روزشمار انقلاب اسلامی. اسناد لانه جاسوسی، سند شماره 239.
4. همان، سند شماره 241.
5. همان، سند شماره 243.
6. همان، سند شماره 247.
7. گری سیک، آمریکا چگونه ایران را از دست داد (مروری بر خاطرات گری سیک از انقلاب ایران)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 79.