«جستارهایی درتکاپوی فرهنگی- سیاسی علامه شیخ محمدحسین کاشفالغطاء»درگفت وشنود با آیتالله سید رضی شیرازی
عالم مجاهد ومرجع عالیقدر مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ محمدحسین کاشفالغطاء از جمله مبارزان نامدار بااستعمار وپیشگامان وحدت اسلامی در دوران معاصر به شمار می رود. وصف اندیشه وکردار او، همچنان راهگشای مسلمانی است که دل درگرو عظمت آیین وگستره فرهنگی خویش دارند.
درگفت وشنودی که پیش روی دارید، عالم جلیلالقدر حضرت آیتالله سیدرضی شیرازی از شاگردان آن بزرگ، به بازگویی پاره ای از خاطرات خویش از استادپرداخته است. امید آنکه علاقهمندان را به کار آید.
□ با تشکر ازحضرتعالی به لحاظ شرکت در این گفت وشنود، لطفا بفرمایید که از چه مقطعی و چگونه با مرحوم آیتالله کاشفالغطاء آشنا شدید و آیا در درس ایشان هم شرکت داشتید؟
بسمالله الرحمن الرحیم. من متولد نجف هستم و لذا اکثر علمای نجف را میشناسم و در درس خیلیهایشان هم شرکت داشتم. مرحوم آیتالله شیخ محمدحسین کاشفالغطاء هم به بنده اجازه اجتهاد داده بود و ارادت خاصی به ایشان داشتم. در درس ایشان هم مقداری بودم.
□ چه ویژگیهایی در ایشان برای شما جالبتوجه بودند؟
مرحوم کاشفالغطاء آدم عجیبی بود و در حوزه نجف هم موقعیت خاصی داشت، به طوری که کمتر مرجعی از چنین جایگاهی برخوردار بود. ایشان هم فقیه و اصولی بود، هم ادیب و سخنور و شاعر. منطق بسیار عجیبی داشت و سخنش فوقالعاده نافذ بود. خلاصه در ابعاد مختلف، انسان و مرجع بسیار برجستهای بود که من نظیرش را کمتر دیده بودم. هم در بیان و نطق کمنظیر بود، هم در نگارش. مطالبش هم سیاسی بودند، هم ادبی، هم اجتماعی و انگار که خدای متعال، ایشان را برای مناظره آفریده بود. در تحقیق و تدریس روش منحصر به فردی داشت و نویسنده قهاری بود. خلاصه این که با تمام مراجع فرق داشت، چون برخی سخنور هستند و قدرت القا دارند، اما نویسنده نیستند. اما ایشان مجموعهای از تمام کمالات بود.
□ اشاره کردید که در درسهایشان هم شرکت داشتید. درس مرحوم کاشفالغطاء چه ویژگیهایی داشت؟
ایشان فقه و اصول درس میداد. غالباً هم در مقبره مرحوم میرزای شیرازی - که متصل به صحن است و مکانی برای درس هم دارد- جلسه درس ایشان تشکیل میشد. همه فضلا هم میآمدند و بحثها و نقدهای زیادی مطرح شدند. شیخ فوقالعاده قوی بود و به خوبی از عهده پاسخ به سؤالات و اشکالات برمیآمد.
□ با توجه به این ویژگیهای منحصر به فرد، چرا مرجعیت ایشان فراگیر نشد؟
مرحوم شیخ معاصرین زبردست و قوی فراوان داشت اشخاصی مثل: میرزای نائینی، آقا ضیا عراقی، آشیخ کاظم شیرازی، میرزا علی آقا شیرازی و میرزای اصفهانی در نجف و حاج شیخ عبدالکریم حائری در قم. در چنین شرایطی مرجعیت تقسیم میشود و دیگر مرجعی، مرجعیت فراگیر به دست نمیآورد. یک مرجع باید عمری طولانی داشته باشد تا معاصرینش فوت کنند و مرجعیت در او خلاصه شود.
□ رابطه ایشان با سایر علما چگونه بود؟
هیچ مشکلی وجود نداشت. همه مرجع تقلید و با یکدیگر هماهنگ بودند. یادم هست که در صحن، هم آقا سید ابوالحسن اصفهانی نماز میخواند، هم میرزای نائینی، هم مرحوم کاشفالغطاء. مشکلی هم نبود و روابط بسیار دوستانه و صمیمانهای هم داشتند.این از رفتارشان کاملا معلوم بود.
□ از نظر ارتباطات اجتماعی، چه ویژگی جالبی را در ایشان مشاهده کرده بودید؟
شیخ به قدری متواضع بود که در کوچههای نجف هم که راه میرفت، حتی به بچهها هم سلام و با آنها احوالپرسی میکرد. لهجه بسیار گرم و جذابی داشت و موقعی که صحبت میکرد، سخنانش سرشار از شعر و داستان و تاریخ و حرفهای مفید بودند و همه جذب میشدند. فوقالعاده خوش محضر بود.
□ واکنش ایشان به مسائل سیاسی و اجتماعی در ایران چه بود؟
ایشان یک مرد سیاسی و اهل مبارزه، با استبداد و استعمار بود، بنابراین نمیتوانست نسبت به عملکرد رضاخان بیاعتنا باشد. شیخ میدانست که رضاخان را انگلیسیها سرکار آوردهاند. او خیلی به ایرانیها علاقه داشت و فارسی را خیلی خوب حرف میزد. به علت همین علاقه و مخصوصاً زیارت بارگاه حضرت امام رضا (ع)، هر چند وقت یک بار به ایران میآمد. جد شیخ، مرحوم شیخ جعفر کاشفالغطاء در زمان فتحعلیشاه به ایران آمد و شاه برای ایشان احترام زیادی قائل بود.
□ مرحوم کاشفالغطاء به مبارزه با استعمار و تلاش برای ایجاد وحدت بین مسلمین شهره بود. در این زمینه با چه کسانی مراوده داشت؟ در چه مجامعی از حقوق مسلمین دفاع کرد و آیا مستقیماً هم وارد مبارزه با استعمار شد یا از طریق آگاهی بخشی و صدور فتاوا به وظیفه خود عمل میکرد؟
مرحوم کاشفالغطاء با رجال علمی، سیاسی و مذهبی فرقههای مختلف اسلامی ملاقات و با آنان بحث میکرد. از جمله نویسنده مصری، احمد امین کتابی علیه شیعه نوشته بود و مرحوم کاشفالغطاء در کتاب «اصل الشیعه و اصولها» پاسخ وی را داد. این کتاب تحت عنوان«این است آئین ما» به فارسی ترجمه شد. کتاب که منتشر شد، به قدری برای احمد امین جالب بود که به نجف آمد و با شیخ ملاقات کرد و دست او را بوسید و از منطق و قدرت بیان او تعریف کرد.
یک بار شیخ در کنگرهای در بیتالمقدس شرکت کرد. اهل سنت معتقدند که در شب اسراءِ، خداوند پیامبر (ص) را به مسجد الاقصی و مسجد صخره آورد و معراج ایشان از مسجد صخره آغاز شد، در حالی به اعتقاد شیعه، پیامبر (ص) از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برده شدند و معراج ایشان از مسجد الاقصی آغاز شد....
□ درچه سالی؟
27 رجب سال 1380 ه. ق و قبل از فوت آیتالله بروجردی. بنده و مرحوم دکتر شهابی استاد برجسته دانشگاه تهران، مرحوم آیتالله سیدنجفی شهرستانی از علمای تهران از طرف آیتالله بروجردی در این کنگره شرکت کردیم. مناسبت تشکیل کنگره، دعوت از ملل اسلامی برای چارهاندیشی در باب نجات الجزایر از چنگال استعمار فرانسه بود. از همه بلاد اسلامی شخصیتهای برجستهای در کنگره شرکت کرده بودند. شیخ درباره موضوعی که عرض کردم ودیگر مسائل مطرح، چنان اعضای کنگره را تحت تأثیر قرار داد که من نظیرش را هرگز قبل و بعد از آن ندیدم، به طوری که نماز جماعت در بیتالمقدس به امامت ایشان برگزار شد و همه بالاتفاق به امامت ایشان رأی دادند. سخنرانی شیخ در این کنگره بینش وسیع ایشان را نشان میداد و جزو بهترین سخنرانیهای کنگره بود. ایشان در ابتدای سخنرانی گفت که: پیامبر اسلام (ص) برای دو چیز مبعوث شدند: کلمه توحید و توحید کلمه. ایشان آمدند تا افراد بشر همه اختلافات نژادی، طبقاتی، قبیلهای، عشایری، خانوادگی و... را کنار بگذارند و وحدت داشته باشند. ایشان دعوت به وحدت و اتحاد را مطلع بحث خود میکند و سپس وارد بحث میشود که همه بدبختیهای جوامع اسلامی ناشی از تفرقه بین فرقههای مختلف است. همین تفرقه باعث شد که اسرائیل بتواند اراضی فلسطینیها را از دستشان بیرون بیاورد و غصب کند. شیخ روی مسئله فلسطین خیلی تأکید داشت و همیشه به دنبال راهحلی میگشت. او زیاد به سفر میرفت. در قاهره، در دانشگاه الازهر درس داد و با علمای حجاز دیدار و گفتگو و آنها را به اتحاد دعوت کرد. ایشان در همه جا سفر و پیک اتحاد و اتفاق مسلمانان بود. البته همه جوامع به این امر اهتمام داشتند، ولی ایشان توجه و اهتمام بیشتری داشت. آیتالله بروجردی هم فوقالعاده به این امر توجه و اهتمام داشت و دارالتقریبی را ایجاد کرد. در نتیجه مساعی ایشان، شیخ شلتوت، رئیس جامع الازهر برای نخستین بار مذهب شیعه را هم به عنوان یکی از مذاهب رسمی اسلام پذیرفت و گفت که: تعبد شیعی مانعی ندارد. آقای بروجردی همواره نگران روند فعالیت دارالقریب بود. مرحوم کاشفالغطاء برای دعوت مسلمین به وحدت و شرکت در گردهماییهای آنها، دائماً سفر میکرد.
و اما در مورد مبارزه مستقیم با استعمار، ایشان نه تنها در جنگ جهانی اول علیه استعمارگران به جبهه رفت، بلکه زمانی که رشید عالی گیلانی علیه انگلیسیها کودتا کرد، در آنجا حکم جهاد صادر کرد. ایشان صددرصد ضد استعمار بود. یک بار انجمن امریکایی دوستداران خاورمیانه در روستای بحمدون لبنان کنگرهای را برگزار کرد و از رجال خاورمیانه دعوت کرد. موضوع کنگره تلاش برای ایجاد اتحاد و ائتلاف بین ادیان و مسیحیت علیه مارکسیسم و کمونیسم بود. نامهای به شیخ نوشتند و او را به کنگره دعوت کردند. پاسخ شیخ به این نامه با عنوان «المثل العلیاءِ فیالاسلام بحمدون» در واقع یک کتاب است. این نامه را دکتر شریعتی به فارسی ترجمه کرده است. شیخ در این نامه علیه استعمار واستثمار سخن گفته و فجایع و فریبهای استکبار جهانی را به رخ دنیا کشیده است. او در این نامه نوشته است: «شما این همه فاجعه و مشکل برای بشر به وجود آورده و حالا از ما دعوت به همکاری کردهاید؟ ما چه همکاریای داریم که با شما بکنیم و چگونه میتوانیم در کنار شما باشیم؟ با این همه گرفتارهایی که شما برای مسلمانان به وجود آوردهاید، همکاری با شما چه معنایی میتواند داشته باشد؟» شیخ از همان ابتدا علیه استعمار و استکبار، شمشیرش را از رو بسته بود.
□ برخی ادعا کردهاند که مرحوم کاشفالغطاء به خاطر واکنش افراد جاهل از بیان صریح آرای خود امتناع میکرد.دیدگاه شما دراین باره چیست؟
مرحوم کاشفالغطاء شجاعتر از این حرفها بود که ملاحظه کسی را بکند و حرفش را نزند. کتاب «الفردوس الاعلی» او را بخوانید تا متوجه شوید که شیخ در برابر جهل، خرافات، تحجر و حرفهای بیپایه، چقدر با شهامت و صریح بود. شیخ فرزند و برادر و نوه مردان دانشمندی هم بود. اشاره کردم که جدش مرحوم شیخ جعفر کاشفالغطاء مورد احترام فتحعلیشاه بود. پدرش شیخ علی و برادرش شیخ احمد مردان بزرگی بودند. آقا سید کاظم یزدی صاحب کتاب عروه، به این دو برادر علاقه زیادی داشت و پاسخ به بسیاری از سؤالاتی را که از او میشد، به این دو برادر ارجاع میداد. این دو برادر در ویرایش و تهذیب کتاب عروه سهم زیادی داشتند. پدرشان آقا شیخ علی هم مرد بسیار والایی بود و هفت هشت سالی در شهرهای ایران اقامت کرد. مردی ادیب، شاعر، فقیه، اصولی، رجالی و کاتب بود.
□ آیا خاطره خاصی از ایشان به یاد دارید؟
در نجف در ماه ربیعالاول، بچهها مراسمی شبیه به چهارشنبه سوری ایران به راه میاندازند و ترقهبازی میکنند. مرحوم کاشفالغطاء در صحن سخنرانی کرد و به قدری سخنانش مؤثر واقع شد که بچهها دست از ترقهبازی برداشتند! چنین تأثیری آن هم روی بچهها کار هر کسی نیست. نفوذ کلام عجیبی داشت.
نکته دیگر کیفیت نماز جماعت ایشان در صحن نجف بود. صدای بسیار بلندی داشت و صدایش در میان مأمومین میپیچید. درس را خیلی خوب القا میکرد و نیاز به بلندگو نداشت. حماسی و شجاعانه حرف میزد. وقتی کسی شعرخوبی میخواند، بسیار اظهار شوق و شعف میکرد. بسیار اهل کتاب و سخنشناسی بود. هر بار هم که به ایران میآمد، به منزل حاج حسین آقا ملک وارد میشد که کتابخانه مفصلی داشت و مرد لغتشناس و سخن شناسی بود.
□ رحلت ایشان چه تأثیری در کشورهای اسلامی داشت؟
مرحوم کاشفالغطاء در کشورهای مختلف از جمله هند، پاکستان، سوریه، لبنان، افغانستان و بلاد شیعهنشین عالم مقلدان فراوان داشت، لذا رحلت ایشان در عراق و ایران و هر جا که ایشان مقلدی داشت، تأثیرات عمیق و گستردهای داشت و مراسم عزاداری زیادی برای ایشان برگزار شدند.رحمتالله علیه
□ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.