«آیتالله مهدوی کنی واحیای موقوفات حوزه علمیه مروی»درگفت وشنود با محمدجواد کیانینیا
روزهایی که برما می گذرد، تداعیگر سومین سالگرد ارتحال عالم ربانی آیتالله حاج شیخ محمدرضا مهدوی کنی است. آن بزرگوار پس از ارتحال آیتالله حاج شیخ محمدباقرآشتیانی و به حکم رهبرکبیرانقلاب به عنوان متولی مدرسه مروی منصوب شد ودرطول این مدت، دراحیای موقوفات این مدرسه وارتقای سطح تحصیلی طلاب، خدماتی ارجمند را به انجام رساند.
درگفت وشنودی که پیش روی شماست، جناب محمدجوادکیانینیامعاونت سابق اداری مدرسه مروی در این باره سخن گفته است. امید آنکه مقبول افتد.
□ در ابتدای گفتگو، شمّهای از سوابق و فعالیتهای خودتان بفرمایید تا مخاطبان این گفت و شنود با شما بیشتر آشنا شوند.
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده محمدجواد کیانینیا هستم و در سال 1318 در تهران به دنیا آمدم. در دانشگاه تهران در رشته مدیریت تحصیل میکردم که انقلاب شد و دیگر دنباله آن را نگرفتم. مدتی در سازمان امور اداری و وزارت راه و بنیاد شهید کار میکردم. مدتی هم در شورای هماهنگی نهادها در خدمت مرحوم آیتالله مهدویکنی بودم. بعد از بنیاد شهید مدتی معاون اداری و مالی بنیاد مهاجران جنگ تحمیلی بودم و سرپرست آنجا شدم. در این زمان در حین انجام مأموریت تصادف شدیدی کردم و بستری شدم. در مدت بیماری مرحوم آیتالله مهدویکنی واقعاً به من محبت کردند.
□ همکاری جنابعالی با دانشگاه امام صادق(ع) به چه زمانی برمیگردد؟
در دوران بیماری، زیر نظر وزارت کشور کار میکردم و آقای علیاکبر ناطقنوری وزیر کشور بودند. شش ماه در ایران و چهار ماه در آلمان بستری بودم. پس از آنکه بهبودی پیدا کردم، مرحوم آقای مهدویکنی به من فرمودند: به دانشگاه امام صادق(ع) بروم و در آنجا مسئول امور اداری شدم. در آن دوره، آقای دکتر اژهای داماد شهید بهشتی سرپرست سازمان بهزیستی بودند. بنده ارادت خاصی به شهید بهشتی داشتم و وقتی آقای دکتر اژهای از من خواستند مدیریت یکی از مناطق بهزیستی را به عهده بگیرم، بلادرنگ پذیرفتم. در عین حال به دلیل علاقه به مرحوم آیتالله مهدویکنی دانشگاه امام صادق(ع) را هم رها نکردم، لذا سه روز در هفته به بهزیستی میرفتم و سه روز در دانشگاه کار میکردم. تا اینکه نهایتاً همه این کارها را رها کردم و به مدرسه مروی رفتم. مدتی هم عضو هیئت امنای مرکز توانبخشی نمونه در جاده شهریار بودم.
□ از دوره مسئولیتتان در مدرسه مروی برایمان بگویید. درآنجا چه مسئولیتی را برعهده گرفتید؟
بنده به مرحوم آیتالله مهدویکنی ارادت خاصی داشتم و احساس میکردم در اواخر عمر دارم نوکری یکی از نوکرهای امام زمان(عج) را میکنم، لذا در خدمت ایشان بودم تا هر روزی که ایشان بگویند انجام وظیفه کنم و روزی هم که بگویند برو، تکلیف از من ساقط است. بنابراین در مدرسه مروی ماندم و در زنده کردن موقوفات آنجا بسیار موفق بودم.
□ ظاهراً آیتالله مهدویکنی در روزهای چهارشنبه به مدرسه مروی میآمدند. برنامههای ایشان در آنجا چه بود؟
بله، ایشان چهارشنبهها به مدرسه مروی تشریف میآوردند. یادم هست ظهرها که وقت ناهار میشد، پول ناهار خود و اطرافیانشان را از حقالتولیه خودشان میپرداختند. اوایل که به مدرسه مروی آمدم، میخواستم کیف بخرم. ایشان فرمودند: «واقف نگفته است که از پول وقف کیف بخرید». گفتم: «من که نمیتوانم پروندههای مدرسه را در بقچه بگذارم و این طرف و آن طرف ببرم!» ایشان از جیب خودشان پول دادند که کیف بخرم! همچنین برای تردد به جاهای مختلف به ماشین نیاز داشتیم. ایشان میفرمودند: واقف ذکر نکرده است که با این پول میتوانید مرکب یا ماشین بخرید و با هزینه خودشان ماشین خریدند و در اختیار ما قرار دادند.
همیشه میفرمودند: از کل طلبههایی که درس میخوانند، فقط یک نفرشان هم آیتالله بروجردی شود، برای ما کافی است. البته امیدوارم همه اینطور شوند.
□ کی و چگونه مسئولیت اداره موقوفات مدرسه مروی به عهده شما قرار گرفت؟
اشاره کردم بنده در دانشگاه امام صادق(ع) به عنوان مدیر امور اداری مشغول خدمت بودم که در دی ماه سال 1365 مرحوم آقای مهدویکنی مرا خواستند و گفتند: به مدرسه مروی بیایید، با شما کار دارم. بنده به مدرسه مروی رفتم و ایشان فرمودند: بروید و دفتر موقوفات مروی را تحویل بگیرید. در آنجا آقای سید مهدی گلپایگانی امور جاری دفتر را انجام میداد. برادر ایشان در دوران ریاست جمهوری مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی، وزیر علوم بود. رفتم و دیدم پرونده زیادی آنجا نیست. آقای گلپایگانی گفتن: تمام پروندهها در اداره اوقاف است و ما اینجا پرونده زیادی نداریم! مراتب را به عرض مرحوم آقای مهدویکنی رساندم و ایشان فرمودند: همانهایی را که هست تحویل بگیرید.
ابتدا مکاتبات و پروندههای موجود دفتر را مطالعه و سپس به آقای حاج عباسی که رئیس اداره اوقاف شرق تهران بود مراجعه کردم و گفتم در دفتر مدرسه مروی پروندهای برای پیگیری مسائل وجود ندارد و گفتهاند همه پروندهها اینجا هستند. بعد هم پیام مرحوم آقای مهدویکنی را مبنی بر دریافت پروندههای مدرسه مروی به ایشان رساندم و راهنمایی و کمک خواستم. ایشان هم انصافاً از هیچ کمکی دریغ نکردند و تمام پروندههای مدرسه مروی را به من دادند.
□ چرا پروندههای مدرسه مروی در خود مدرسه نبودند؟
در رژیم سابق اداره اوقاف به این شکل کار میکرد که تمام پروندهها به اداره اوقاف میرفتند و متولی وقف، عملاً کارهای نبود! درآمد موقوفات را هم خود اداره وقف جمعآوری میکرد، اما طبق وقفنامه مدرسه مروی باید اعلم علمای تهران متولی آنجا و صاحب اختیار کامل باشد. در رژیم گذشته اداره اوقاف از مستأجران اجارهها را میگرفت و خودش به مدرسه مروی بودجه میداد. همه این مطالب را به عرض مرحوم آقای مهدویکنی رساندم.
مرحوم آقای مهدویکنی با آقای امام جمارانی ــ که آن زمان نماینده ولیفقیه و سرپرست سازمان اوقاف بودند ــ تماس گرفتند و ایشان بودند که دستور دادند همه پروندههای مدرسه مروی به من تحویل داده شود. بنده به کار کدبندی موقوفه وارد نبودم و آقای حاجعباسی نهایت همکاری را کردند و همه پروندهها را کدگذاری کردیم.
□ موقوفات شامل چه مواردی بودند؟
بازار بزرگ، پامنار، قمیآباد، دماوند، کوچه مروی، خیابان حرم حضرت عبدالعظیم(ع)ــ که موقوفه مرحوم حاج ابوالحسن معمار بود ــ کوچه اسدی شمیران. بنده با کمک چند کارمند کاربلد مستأجران را شناسایی کردیم و برای همه آنها پرونده تشکیل دادیم تا بتوانیم حقوق موقوفه را دریافت کنیم و برای این کار، فیشهایی را چاپ کردیم. بعد به نام مرحوم آقای مهدویکنی حسابهای جداگانه ــ که هر کدام مربوط به یک موقوفه بودند ــ باز کردیم. مثلاً اجاره کوچه مروی متعلق به مدرسه بزرگ و اجاره پامنار متعلق به مدرسه کوچک است. به مستأجران هم اعلام کردیم بدهیهای معوقه و اجارههای خود را حداکثر تا موعد معینی به این حسابها واریز کنند و قبض بانک را برای ما بیاورند. رسیدها هم در چهار برگ صادر شدند. یک برگ را به مستأجر میدادیم، یکی را در پرونده مخصوص خودش بایگانی میکردیم. یک نسخه را به امور مالی میدادیم و نسخه اضافی را برای کنترل در جای دیگری بایگانی میکردیم. به این ترتیب همه پروندهها کامل شدند.
بعد شروع به شناسایی موقوفاتی کردیم که در رژیم گذشته از بین رفته بودند. موقوفاتی مثل سرچشمه شمیران یا یکی دو مغازه در بازار یا مغازههایی که سعی میکردند خود را معرفی نکنند و اجاره نمیدادند.
□ اشارهای هم به اقدامات مرحوم آیتالله مهدویکنی در مدرسه مروی کنید.
روزی که این مدرسه راه افتاد، ایشان حتی شهریه 45 طلبه آنجا را هم به سختی میپرداختند، چون مدرسه درآمدی نداشت، اما ایشان با چنگ و دندان مدرسه را نگه داشتند. اقداماتی که ایشان در مدرسه مروی انجام دادند، از دوره مرحوم حاج ملا علی کنی سابقه نداشت. مدارس به شکل اساسی تعمیر شدند. قبل ازآن کسی طبق وقفنامه عمل نمیکرد و حجرهها و مغازهها را عدهای طلبه و کاسب اشغال کرده بودند، اما پس از حضور ایشان حجرهها به طلبهها تعلق پیدا کرد و وقفنامه مو به مو اجرا شد. ایشان دستور دادند برای مدرسه سند تهیه شود و بنده کسی را که به امور ثبتی کاملاً وارد بود، به کار گرفتم. مدرسه حدود 200 سال بود که سند ثبتی نداشت و برایش سند گرفتیم.
□ مبلغ اجاره موقوفات چگونه تعیین میشدند؟
طبق قانون اداره اوقاف، هر سه سال یک بار، یک کارشناس رسمی دادگستری به محل املاک موقوفه میرفت و اجاره آنجا را به نسبت تورم تعیین میکرد و ما هم طبق نظر کارشناس رسمی دادگستری اجارهها را تعیین و قراردادهای جدید را تنظیم میکردیم. به این ترتیب اکثر مستأجران قرارداد رسمی محضری داشتند.
□ آیا توانستید همه موقوفات را احیا کنید؟
خیر، پرونده بعضی از آنها فوقالعاده پیچیده بود. مثلاً موقوفهای در حضرت عبدالعظیم(ع) بود که مربوط به مدرسه حاج ابوالحسن معمار بود و از قدیم آن را به شخصی به نام مرحوم آقای مشیری اجاره داده بودند. یا کاروانسرایی در پامنار بود که نصف آن موقوفه مدرسه کوچک مروی و در دست شخصی به نام مرحوم آقای صفییاری و بعد هم به دست فرزندانش بود. این پرونده هم در پیچ و خمهای اداری گیر کرد. در ناصرخسرو آقایی به اسم حمیدین ملک موقوفه مدرسه مروی را در ملک خود داخل کرده و تغییر کاربری داده و بعد هم از دنیا رفته بود. بعد ملک دست برادرش بود و مرحوم آقای مهدویکنی با او صحبت کردند. او ظاهراً گفت: چشم، ولی عملاً کاری نکرد!بعضیها هم اجاره نمیدادند و موقوفه را تغییر کاربری میدادند که حقوق موقوفه را ندهند! البته ما در کوچه مروی توانستیم حکم تخلیه بعضی از متخلفان را بگیریم، اما مرحوم آقای مهدویکنی فرمودند: اگر حقوق موقوفه را پرداختند، ملک را به آنها برگردانید. آنها هم وقتی دیدند ما حکم قانونی تخلیه را گرفتیم، آمدند و حقوق موقوفه را پرداختند. در دماوند عدهای از مستأجران حاضر نبودند قرارداد رسمی ببندند. با صحبتهایی که مرحوم آقای مهدویکنی با آنها کردند و مسائل شرعی را برایشان توضیح دادند، عدهای از آنها آمدند و قرارداد را امضا و اجاره را پرداخت کردند، ولی عدهای هم نیامدند.
□ دقت نظر و احتیاطهای مرحوم آیتالله مهدویکنی در مورد موقوفات فوقالعاده زیاد بوده است. تحلیل شما چیست؟
انصافاً ایشان مو را از ماست بیرون میکشیدند و حتی روی غباری که از محل وقفی بر لباس و کفش ایشان بنشیند، حساسیت داشتند. همیشه میگفتند: «فردا من و شما از این دنیا میرویم و مردم در باره کارهایمان قضاوت خواهند کرد. نمیتوانیم ذرهای به میل خود عمل کنیم و باید همه کارها طبق وقفنامه و دقیق انجام شوند، وگرنه مسئول خواهیم بود».خدایش رحمت کند.
□ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.