دکتر تقی ارانی از اعضای برجسته گروهی بود که از اواخر سال 1315ش تا اوایل سال 1316ش به تدریج دستگیر و در زندان قصر زندانی شدند. این گروه که به گروه 53 نفر معروف شدند متهم بودند که از مرام اشتراکی و کمونیستی پیروی میکنند و با بیگانگان (که مقصود طرفداری از شوروی و نظام سیاسی حاکم بر آن کشور بود) ارتباط یافته سر و سرّی پیدا کردهاند. این گروه عمدتاً زیر شکنجههای جانکاه مأموران...
دکتر تقی ارانی از اعضای برجسته گروهی بود که از اواخر سال 1315ش تا اوایل سال 1316ش به تدریج دستگیر و در زندان قصر زندانی شدند. این گروه که به گروه 53 نفر معروف شدند متهم بودند که از مرام اشتراکی و کمونیستی پیروی میکنند و با بیگانگان (که مقصود طرفداری از شوروی و نظام سیاسی حاکم بر آن کشور بود) ارتباط یافته سر و سرّی پیدا کردهاند. این گروه عمدتاً زیر شکنجههای جانکاه مأموران اداره آگاهی (تأمینات) شهربانی رضاشاه به جرم خود اعتراف کردند و با پروندهسازیهایی که کمتر مقرون به واقعیت بود به زندانهای طویلالمدتی محکوم شدند و راهی زندان قصر گردیدند. بررسی فجایع وشکنجههای مرگبار جسمی و روانی و نیز وضعیت بسیار اسفبار بهداشتی، مکانی و غذایی زندان قصر مجالی دیگر میطلبد. فقط همین اندازه قابل ذکر است که دکتر تقی ارانی طی بیش از دو سال و نیمی که در زندان محبوس بود بارها تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت و اهانتهای وقیحانه پرشمار مأموران زندان را تحمل کرد و اوضاع اسفبار بهداشتی و غذایی زندان شامل او هم شد.
دکتر تقی ارانی بین روزهای 10 تا 14 بهمن ماه 1318 به طرز مشکوکی درگذشت. اولیای بهداری زندان گواهی دادند که او در اثر ابتلا به بیماری تیفوس (که مرض بسیار شایع زندانهای مخوف عصر رضاشاه کبیر بود) جان خود را از دست داده است. ماجرای مرگ دکتر ارانی را از لا به لای نوشتههای
بزرگ علوی دنبال میکنیم که خود از یاران او بود و جزو 53 نفری محسوب میشد که در زندان قصر محبوس بود و بعدها خاطراتش را در کتابی به همین نام ” 53 نفر “ منتشر کرد:
.... مرگ دکتر ارانی از آن مصیبتهایی است که کلیه کسانی که در زندان بوده و اسم او را شنیده و یا یک بار او را در سلولهای مرطوب کریدر سه و چهار زندان موقت دیده بودند هرگز فراموش نخواهند کرد... چطور دکتر ارانی مرد؛ جزو اسراری است که بعداً کشف خواهد شد، جزو رمزهایی است که حل آن با سرنوشت ملت ایران توأم است. هر روزی که ملت ایران توانست قاتلین دکتر ارانی را به کیفر برساند و مجازاتی را که شایسته این گونه مردم اوباش است درباره آنها اعمال نماید یک قدم در سیر ترقی و تکامل فراتر نهاده.... روز چهاردهم بهمن 1318 نعش دکتر ارانی را به غسالخانه بردند. یکی از دوستان نزدیک دکتر ارانی، طبیبی که با او از بچگی در فرنگستان معاشر و رفیق بود، نعش او را معاینه کرد و علایم مسمومیت در جسد او تشخیص داد. مادر پیر دکتر ارانی، زن دلیری که با خون دل وسایل تحصیل پسرش را فراهم کرده، روز چهاردهم بهمن 1318 لاشه پسر خود را نشناخت. بیچاره زبان گرفته بود که این پسر من نیست. این طور او را زجر داده و از شکل انداخته بودند همین مادر چندین مرتبه دامن پزشک معالج دکتر ارانی را گرفته و از او خواسته بود که پسرش را نجات دهد و به او اجازه دهد دوا و غذا برای پسرش بفرستد. دکتر زندان در جواب گفته بود که این کار میسر نیست. برای آنکه به من دستور دادهاند که او را معالجه نکنم. مادر دکتر اجازه نداشت حتی گلابی برای بچهاش بفرستد... بنابر این اولیای زندان و شهربانی از رفتاری که با دکتر ارانی کردند هیچ قصدی جز قتل او را نداشتهاند. اگر مسموم کردن دکتر ارانی مسلم نیست به طور قطع منظور آنها از این شکنجه و آزار هیچ چیز دیگری جز نابود کردن او نبوده است .... ما آن روز احساس کردیم که بزرگترین قوة خود را از دست دادهایم، زندان و حکومت سیاه بزرگترین ضربت را بر ما وارد کرد....
لازم به ذکر است که دکتر ارانی در امامزاده عبدالله مدفون است.