«خاطرهها و ناگفتههایی از آغازین روزهای ورود امام خمینی به عراق»درگفت وشنود با حجتالاسلام والمسلمین سید محمد رئیسی گرگانی
52 سال پیش در چنین روزهایی، امام خمینی رهبر کبیر انقلاب پس از استقرار درشهر نجف، با موجی از استقبال مراجع و فضلا مواجه گشت و چندی بعد، محفل تدریس خویش راآغاز نمود. گفت وشنودی که پیش روی دارید، با هدف بازخوانی حاشیه و متن این رویداد، با زنده یاد حجتالاسلام والمسلمین سید محمد رئیسی گرگانی انجام شده و در بردارنده نکاتی بدیع و شنیدنی است. امید آنکه مقبول افتد.
□ با تشکر از جنابعالی به لحاظ شرکت در این گفت وشنود، شاید مناسب باشید که این گفت وشنود را از این موضوع آغاز کنیم که پس از تبعید حضرت امام به ترکیه، بیت ایشان توسط چه کسی اداره میشد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. پس از آنکه رژیم شاه بعد از اعتراض حضرت امام به قضیه کاپیتولاسیون، ایشان را بازداشت و سپس به ترکیه تبعید کرد، اداره بیت ایشان زیر نظر برادر بزرگ ایشان، آیتالله پسندیده انجام میشد. هر روز هم عدهای از طرفداران حضرت امام به آنجا میآمدند و جلسات بحث و گفتگو درباره مسائل شرعی و علمی را در حضور آیتالله پسندیده برگزار میکردند تا بیت از رونق نیفتد.
□ اشارهای هم به علما و فضلایی که در بیت حضور پیدا میکردند، داشته باشید.
بله،آقای آذریقمی، آقای مولائی، شیخ حسن صانعی، شیخ یوسف صانعی، سید محمد ابطحیکاشانی، شیخ رضا توسلی، آقای ربانیشیرازی، آقای فاضل لنکرانی، آقای محمدیگیلانی، حاج صادق خلخالی و عدهای دیگر.
□ پرداخت شهریه امام چگونه صورت میگرفت؟
پرداخت شهریه امام در قم ممنوع شده بود و آیتالله حاج میرزا احمد آشتیانی به نیابت از ایشان، شهریه طلاب را میپرداختند که بسیار موجب خشنودی طرفداران امام بود، چون آیتالله شیخ احمد آشتیانی خودشان مجتهدی بزرگ و از نظر سابقه همردیف مرحوم آیتالله بروجردی بودند و حدود نود سال سن داشتند، لذا چنین تواضعی از طرف ایشان ــ که از نظر سن و سابقه مقدم بر امام بودند اما وکیل و نماینده ایشان شدند ــ امری بیسابقه و نشانه فروتنی و لطف ایشان بود.
□ محبوبیت و مقبولیت حضرت امام در آن مقطع، در بین عامه مردم در چه حد بود؟
ایشان چه در حوزه، چه در بازار و چه بین مردم، فوقالعاده محبوب شده بودند. حتی کسانی که از مراجع دیگر هم تقلید میکردند، حضرت امام را عاشقانه دوست داشتند و هر نوع ارتباطی با ایشان، حتی در حد دریافت یک نامه از معظمله، اسباب فخر و مباهات افراد بود چه رسد به وکالت یا اجازه از ایشان. لذا آیتالله آشتیانی با آن جایگاه و مرتبت، وکالت ایشان برای توزیع شهریه طلاب را پذیرفتند، در حالی که چنین امتیازی برای هیچ مرجع تقلیدی وجود نداشت.
□ در حوزه نجف چه کسانی برای زنده نگهداشتن یاد و نام حضرت امام تلاش میکردند و چگونه؟
در نجف، شهید آیتالله سید اسدالله مدنی و دکتر محمد صادقیتهرانی هر چند وقت یکبار، شور و هیجانی ایجاد میکردند و علما را به واکنش در قبال تبعید حضرت امام وا میداشتند. مرحوم حاج رضا گاسچی پس از تبعید امام نزد مراجع تقلید میرفت و گریه و زاری میکرد که فکری به حال این قضیه بکنند.
□ ایشان روحانی بود؟
خیر، ایشان از بازاریان تهران بود و با علما و مراجع حشر و نشر داشت. هر سال هم به زیات عتبات در عراق می رفت. ظاهر جالبی هم داشت. یک قبای کوتاه تا سر زانو میپوشید و شال سفید کوچکی را شبیه عمامه روی سرش میگذاشت. بعضی از علما و مراجع نجف میگفتند که: او حد خودش را نمیشناسد و پایش را از گلیمش درازتر میکند! اما او اهل عقبنشینی نبود و دست از حمایت از امام برنمیداشت. هر کاری که به نظرش میرسید، میکرد و به سراغ مراجع درجه اول و اگر نمیشد، درجه دوم و سوم میرفت و اصرار میکرد که به وضعیت امام توجه داشته باشند و کاری بکنند. انسان با دل و جرئت و خوبی بود، اما درعین حال، به موقعیت و جایگاه خود توجه نداشت.
□ از علمای بزرگ مشخصا چه کسانی ً در این زمینه اقدام کردند؟
در سال1344، آقازاده آیتالله سیدعبدالله شیرازی، آقای سیدمحمدعلی شیرازی سفری به ایران داشت و در قم با آیتالله گلپایگانی و آیتالله شریعتمداری دیدار کرد و آنان را در جریان وضعیت امام در ترکیه قرار داد. ایشان وقتی به عراق برگشت، اعلام کرد که: این دو مرجع از سرنوشت امام نگرانند. این خبر به سرعت در نجف پیچید و طرفداران امام این خبر را به گوش عامه مردم رساندند. حتی این خبر هم پخش شده که امام را به جای دور دستی بردهاند تا طی یک توطئه، ایشان را از بین ببرند و بعد بگویند کار اشرار بوده است!
شهید آیتالله مدنی و دکترمحمد صادقی طلاب جوان را جمع کردند و همراه با حاج رضا گاسچی به منزل مراجع بزرگ رفتند. ابتدا نزد آیتالله خوئی رفتند که روحیه انقلابی و مبارزاتی داشت و اعلامیهها و تلگرافهایش تند و صریح بودند و لذا به افراد انقلابی و پرشور میدان میداد. دکتر صادقی از آیتالله خوئی خواست که از امام خبری بگیرد. طلبهها با شنیدن سخنان دکتر صادقی به گریه افتادند و آیتالله خوئی نیز تحت تأثیر قضای حاکم متأثر شد و گفت:« شما نزد آقایان دیگر بروید و موضوع را به آنها بگوئید، هر تصمیمی که بگیرند، من تابع هستم».ایشان در آن مقطع جزو بزرگان درجه سه نجف بود. آقای حکیم درجه اول و آقای شاهرودی درجه دوم بودند.
طلاب همراه با دکتر صادقی نزد آیتالله شاهرودی رفتند و مطلب را به عرض ایشان رساندند. آیتالله شاهرودی گفت که:« آقای حکیم در رأس امور است و هر تصمیمی که ایشان بگیرد، تبعیت خواهد کرد». آقای شاهرودی شخصیتا آدمی بود که سلسله مراتب و شأن شخصیتها را بسیار رعایت میکرد و برای آقای حکیم هم احترام خاصی قائل بود.
فردا صبح طلاب به همراه شهید مدنی، دکتر صادقی و حاج رضا گاسچی نزد آیتالله حکیم رفتند. در آنجا شهید مدنی صحبت کرد. حاج رضا گاسچی میخواست صحبت کند که آقای حکیم اجازه نداد و به او گفت که: شما بهتر است بروی حرم و مفاتیح بخوانی! منظورش این بود که حد خودت را نگه دار! بعد از شهید مدنی، دکتر صادقی شمّهای درباره وضعیت امام خمینی صحبت کرد.
□ واکنش آیتالله حکیم چه بود؟
ایشان گفت:« چندین روز است که طلاب مرا از درس و بحث انداختهاید و آنها را این طرف و آن طرف میبرید. ما خودمان متوجه مسائل هستیم و در وقت مقتضی، اقدام لازم را خواهیم کرد. شما از چه کسی شنیدهاید که جان آقای خمینی در خطر است؟». دکتر صادقی گفت که:« آقای سیدمحمدعلی شیرازی این را از آیتالله شریعتمداری شنیده است». آیتالله حکیم گفت:« آیا به نظر شما منطقی و معقول است که جان یک مرجع تقلید در خطر باشد و خود آقای شریعتمداری با ما مکاتبه نکند و بگذارد که سید محمدعلی شیرازی به دیدنش برود و این حرف را به او بزند؟ اگر وضع تا این حد بحرانی بود، ایشان حتماً توسط فردی برای ما پیغام میفرستاد. به هر حال من در این زمینه اقدام خواهم کرد و از شما هم میخواهم درس و بحث را تعطیل نکنید و به فکر آینده باشید، چون ما برای آینده به طلاب باسواد و اهل فضل نیاز زیادی داریم».
□ علمای قم اقدامی نکردند؟
چرا.آیتالله شیخ عبدالجلیل جلیلیکرمانشاهی میگفت که: آیتالله شریعتمداری هئیتی را که ایشان و آقای صابریهمدانی هم در آن بودند، به ترکیه اعزام کرد تا ایشان را از وضعیت امام خمینی با خبر کنند. در آن زمان چون ترکیه در پیمان سنتو همپیمان ایران بود، بدیهی است که دولت ایران باید اجازه ملاقات این هئیت با امام را میداد.
□ آیتالله حکیم چه اقدامی کرد؟
ایشان سفیر ایران در عراق، آقای پیراسته را خواست و به او گوشزد کرد که: ماندن آیتالله خمینی در ترکیه دیگر صلاح نیست. پیراسته در کابینه اسدالله علم وزیر کشاورزی بود و با دربار رابطه نزدیکی داشت. پیراسته با یکی از علمای تهران ــ که سیاستمدار کهنهکار دوره پهلوی بود ــ ارتباط داشت و ایشان به او پیشنهاد داد که: آیتالله خمینی را از ترکیه به عراق و نجف بفرستند تا زیر سنگینی سایه مراجع و علمای بزرگ آنجا و در رقابت با آنان تضعیف شود. شاه این فکر را پسندید و دستور داد امام را از ترکیه به عراق تبعید کنند.
□ اما عملاً قضیه برعکس شد؟
همین طور است. امام هرگز در نجف با هیچ مرجع و عالمی به رقابت نپرداخت و همواره گوشزد میکرد که:« من در اینجا مسافر و مهمان موقتی هستم». لذا در هیچ کاری هم مداخله نمیکرد. ایشان برای مراجع نجف نهایت احترام را قائل بود، لذا موقعیت و احترام خاصی در بین حوزویان پیدا کرد و درس خارج ایشان، بسیار درس آبرومند و محبوبی بود.
□ در واقع آن عالم مقیم تهران، شاه و دربار را به نوعی فریب داد.اینطور نیست؟
بله. آن روحانی محترم مقیم تهران، به امام خمینی ارادت داشت و میخواست به هر نحو ممکن، ایشان را به مهد علم و حوزه نجف برساند، لذا با طرح این مسئله که ایشان در نجف در کنار مراجع دیگر تضعیف میشود و شکست میخورد، در واقع شاه را فریفت! ایشان به نزدیکان خود گفته بود:« با شناختی که من از آیتالله خمینی داشتم، میدانستم که در نجف قوی خواهد شد و روزی صدای خود را به گوش همه جهان خواهد رساند و گوی سبقت را از همه علما و مراجع خواهد ربود».
□ جنابعالی در هنگام ورود امام به عراق در آنجا بودید. از آن روزها و از استقبال باشکوهی که از امام شد برایمان بگویید؟
امام بدون مقدمه و به شکلی ناگهانی به عراق آمدند. حاج آقا مصطفی به شیخ نصرالله خلخالی ــ که از دوستان نزدیک امام در نجف بود ــ ورودشان را خبر داد. امام بلافاصله از بغداد به کاظمین رفت. ابتدا در هتل اقامت کرد و کمی بعد خانه سادهای را در کنار حرم امام موسیبن جعفر(ع) اجاره نمود. حاج شیخ نصرالله خلخالی با ورود امام به عراق، فعالیتهای گستردهای را شروع کرد. او هر روز اتوبوسها و مینیبوسهای زیادی را کرایه میکرد و طلاب را به دیدار امام میفرستاد. از جمله خود من جزو مستقبلین امام در کاظمین، کربلا و نجف بودم. امام هم درآن روزها تصمیم داشت چند روزی در کاظمین بماند. آیتالله سیدمحمد شیرازی نیز بسیار فعالیت میکرد و مرتباً از کربلا هئیتهای مذهبی و دینی و علما و خطبا و اصناف مختلف را تشویق میکرد که برای دیدار با امام به کاظمین بروند. امام پس از چند روز به سامرا رفت و پس از زیارت به کاظمین بازگشت. سپس تصمیم گرفت به کربلا برود که در آنجا استقبال بسیار باشکوهی از ایشان صورت گرفت، به طوری که مردم از کربلا تا شهرک مسیّب در40 کیلومتری آنجا، به استقبال آمده بودند. آیتالله سیدمحمد شیرازی و برادرهای ایشان در ترتیب دادن این استقبال باشکوه، نقش بیبدیلی داشتند.
□ ظاهراً ایشان اقامه نماز جماعت خود درحرم امام حسین(ع) را هم به عهده امام گذاشت.
بله، ایشان محل نماز جماعت خود در صحن امام حسین(ع) را به امام خمینی واگذار کرد، در حالی که قبلاً هرگز و برای هیچ کسی چنین کاری نکرده بود. در هر حال در مدتی که امام در کربلا بود، هر روز عده زیادی برای دیدار با ایشان میآمدند. امام بعد از چند روز اقامت در کربلا عازم نجف شد. در آنجا هم استقبال باشکوهی از امام به عمل آمد.
□ واکنش مراجع و علمای نجف به ورود امام چه بود؟
آیات عظام خوئی و شاهرودی نمایندگان خود را برای استقبال فرستادند. آیتالله میرزا حسن بجنوردی ــ که فوقالعاده به امام علاقه داشت ــ سه ماشین را برای استقبال ایشان فرستاد. من هم به همراه مرحوم پدرم مرحوم آیتالله سیدعلی رئیسی، آیتالله سیدمحمد بجنوردی، آیتالله سیدمهدی بجنوردی وآقای سید محمد فیروزآبادی داماد آقای بجنوردی، برای استقبال از امام به« خانالنص» رفتیم. دکتر صادقی و حاج سیدموسی موسوی، نوه آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی، در واقع مدیریت و اجرای آن مراسم را به عهده داشتند. امام با استقبال باشکوهی وارد نجف شد.
□ در نجف هم مراسم خاصی برگزار شد؟
بله، مدرسه آیتالله بروجردی برای استقبال از ایشان آماده شده بود. مرحوم شیخ نصرالله خلخالی برای امام در خیابان الرسول نجف خانهای را اجاره کرده بود که امام کمی در آنجا استراحت کرد و سپس به مدرسه آیتالله بروجردی رفت. آقای خلخالی دستور داده بود حیاط مدرسه را فرش کنند تا نماز مغرب و عشاء به صورت جماعت و به امامت امام در آنجا برگزار شود. بعد هم روحانیون و علما برای دیدار با ایشان گروه گروه آمدند.
□ مراجع تقلید چطور؟
غیر از آیتالله خوئی که شخصاً به دیدار امام آمد، دیگران اکثراً در روزاول نیامدند و نمایندگان خود را فرستاده بودند. حتی شایع شد که بین آیتالله حکیم و آیتالله خمینی کدورت وجود دارد، ولی آقای حکیم بعد از چهار روز، به دیدن امام رفت و به این شایعات پایان داد. در منزل امام عکاسی بود که از این دیدارها عکس میگرفت. اطرافیان آقای حکیم به او اجازه عکاسی ندادند و فیلم عکاسی را هم که مخفیانه از این دیدار عکس گرفته بود، مصادره کردند! آقای حکیم آخرین مرجعی بود که به دیدار امام آمد، اما امام موقع بازدید، قبل از همه به دیدار ایشان رفت.
□ از مراسم مدرسه آیتالله بروجردی میگفتید؟
بله، در آنجا دکتر صادقی از جا برخاست و میخواست درباره امام مفصل صحبت کند که امام فرمود: « کسی حرفی نزند!». ایشان ظاهراً متوجه نشد و لذا شیخ نصرالله خلخالی با صدای بلند گفت که: آیتالله خمینی راضی نیستند کسی سخنرانی کند! دکتر صادقی سخت خجالت کشید و ناراحت شد.
□ امام در ملاقات با آیتالله حکیم از ایشان میخواهند که برای مبارزه با شاه وارد میدان شوند. شما از آن ملاقات چیزی به یاد دارید؟
در آن دیدار فقط حاجآقا مصطفی، شیخ نصرالله خلخالی و سیدیوسف حکیم حضور داشتند و بقیه طلاب را راه ندادند. امام بعدها به آیتالله بجنوردی گفته بود که: من به آیتالله حکیم گفتم: «شما بیایید و سردمدار روحانیون برای مبارزه با شاه بشوید». آقای حکیم گفته بود که: « مردم در وسط معرکه، ما را تنها میگذارند و شاه متوجه میشود که ما تنها هستیم و از این مسئله سوء استفاده خواهد کرد، ما بهتر است که به تذکر بسنده کنیم و هیبت و ابهت خود را از بین نبریم». امام در پاسخ گفته بود که: « امت شیعه طرفدار و تابع شما هستند و مطمئن باشید که مردم در کنار شما خواهند بود. خود بنده اولین کسی هستم که در کنار شما میایستم». آقای حکیم سرش را پایین انداخته و سکوت کرده بود.
□ جلسات درس امام در نجف از چه کیفیتی برخوردار بود؟ آیا استقبال خوبی از آن شد؟
چند ماهی طول کشید تا امام درس فقه را آغاز کرد. همه اطرافیان و دوستداران امام نگران بودند که نکند امام درس را شروع کند و در حوزه نجف ــ که عمدتا شیوه تدریس علمای قم را نمیپسندیدند ــ با استقبال روبرو نشود. اما در فاصله کوتاهی، عده زیادی از طلاب و فضلای قم، چه به صورت رسمی و چه به صورت قاچاقی و از مرز خرمشهر، خود را به نجف رساندند و گرد امام جمع شدند. بیت امام رونق بیشتری گرفت و حضور طلاب قمی که شور انقلابی داشتند، باعث شد که مراجع نجف آنها را به حساب بیاورند و در تصمیمگیریهای خود آنها را مورد ملاحظه قرار بدهند.
امام تدریس خارج فقه را از اول کتاب البیع مکاسب شیخ انصاری، در مسجد شیخ انصاری معروف به مسجد ترکها شروع کرد. جمعیت زیادی به این کلاس میآمد که در بین آنها فضلای برجسته هم دیده میشدند. پس از مدتی تعداد طلاب درس امام به حدود500 نفر رسید. در این قضیه آیتالله میرزا حسن بجنوردی ــ که با امام دوستی صمیمانهای داشت ــ نقش ارزندهای داشت و برای رونق گرفتن درس امام، شاگردان خود را به درس امام میفرستاد. همچنین آیتالله خوئی شاگردانش را که اکثراً فضلای مجتهدی بودند، برای ادای احترام به درس امام میفرستاد.
□ اشارهای هم به فضلای برجسته درس امام داشته باشید.
پدر اینجانب آیتالله سیدعلی رئیسی، آقای سیدحسن مرتضویابرسبحی، شیخ ابوالقاسم روحانی، شیخ مرتضی و شیخ مصطفی اشرفی، حاج سیدمهدی بجنوردی، حاج سیدمهدی تاشی، آیتالله سیدعباس خاتم، آیتالله راستیکاشانی، آیتالله حلیمیکاشانی و ... به هرحال پس از مدتی، موقعیت علمی امام در نجف تثبیت شد که این موفقیت بزرگی برای حامیان ایشان و نهضت اسلامی در ایران به شمار میرفت.
□ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.