با کمی اغماض میتوان گفت از منظر اقتدار سیاسی، اقتصادی و امنیتی نیز بعد از دوران صفوی و در واقع پس از مرگ شاه عباس صفوی، دوران انحطاط ایران شروع و باز با شروع نهضت مشروطه تغییراتی در آن صورت گرفته است. پس از سقوط صفوی به دست افغانها، تا چندین سال حکومت یکپارچه در ایران شکل نگرفت و این محمدخان قاجار بود که برای نخستین بار بعد از دوران صفویه، دوباره ایران را یکپارچه کرد. با این حال در همین دوران قاجار شاهد دو اتفاق هستیم؛ از طرفی با وقوع انقلاب صنعتی در غرب و پیشرفت تکنولوژی، شاهد ظهور کشورهای استعمارگر هستیم که به طرق مختلف اقدام به استعمار کشورهای عقب مانده مینمایند. از این رو در حوزه روابط خارجی، کشورهایی همچون انگلیس و روسیه ظالمانهترین قراردادها و عهدنامهها را در همین دوران با ایران امضا و یا به ایران تحمیل کردند.
از منظر داخلی نیز باید گفت که شرایط ایران در دوران حکومت پادشاهان قجری، دورانی بسیار اسفبار را تجربه کرد به حدی که خبری از هیچگونه فعالیت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی همسو با کشورهای روبه رشد اتفاق نیفتاد. این شرایط در نهایت منجر به تحمیل قراردادهای زیادی به وسیله کشورهایی نظیر انگلیس و روسیه از جمله قرارداد آخال بر ایران شد. بسیاری بر این باورند که قراردادهای گلستان و ترکمنچای، ننگینترین قراردادهای تحمیل شده به ایران در دوران قاجار بوده است. با این حال با کمی تأمل مشخص میشود که ایران در قرارداد آخال که در دوران ناصرالدینشاه با روسیه بسته است، سرزمینها و موقعیتهای ممتازی را از دست داد که کمتر از دو نمونه دیگر نیست. در این یادداشت برآنیم به بررسی مختصر چرایی و چگونگی وقوع قرارداد آخال بپردازیم.
زمینههای انقعاد قرارداد آخال
آنچه از همان ابتدای استقرار حکومت قاجار نمایان بود، بینظمی و بیساختاری شالوده اصلی این حکومت بوده است. قاجارها مانند دوران پیش از حکمرانی، با منش قبیلگی خود زندگی میکردند از این رو تا سالها ارتش منظمی در اختیار نداشتند. در زمینه مدیریت سایر مسائل از قبیل اقتصاد، فرهنگ و سیاست نیز بدون ساختار مشخصی حکمرانی میکردند و تنها چیزی که از پادشاهی و اداره کشور یاد گرفتند، تاج بر سرگذاشتن و نشستن بر تخت پادشاهی بود.1
این مسائل از یک سو، و نفوذ کشوری همچون روسیه که پس از جنگ چالدران در دوران شاه اسماعیل صفوی، همواره رد پای آن را در تحولات ایران مشاهده میکنیم باعث شد پادشاهان قاجار از موضعی پایین نسبت به تحولات بینالمللی عمل کنند. اگرچه انگلیس عموما با انعقاد قراردادهای تجاری ثروت و منابع ایران را به یغما میبرد ولی روسیه به واسطه هم مرز بودن با ایران، به دلایل مختلف درگیریهای نظامی با ایران پیدا میکرد. این درگیریها در نهایت به انعقاد قراردادهایی همچون ترکمنچای، گلستان و آخال منجر شد که در هر کدام از این موارد، بخشی از سرزمین و ثروت ایران به یغما رفت.
همین ضعف نیروی نظامی و نبود یک ارتش منظم یکی از مهمترین دلایل انعقاد پیمان آخال نیز شد. امپراتوری روسیه حتی پس از انعقاد قرارداد ترکمنچای و گلستان، به بهانههای مختلف اقدام به تصرف و حمله به مناطق مرزی با ایران از جمله سمرقند، تاشکند، آرال، بخارا و خوارزم مینمود. ایران نیز به دلیل ضعف نظامی و عدم وجود استحکامات دفاعی در مرزهای خود، عموما توان مقابله با این تهاجمات را نداشت و یا در صورت ایستادگی، شکست میخورد. در این میان بخش شمال خراسان بزرگ که محل زندگی ترکمنها محسوب میشد، از گذشته بسیار دور به صورت کامل تحت تصرف ایران قرار نداشت. ترکمنها نیز به واسطه شرایط جوی خاصی که داشتند برای رفع مایحتاج خود، شورشهای به درون شهرهای ایران انجام میدادند.
ناصرالدینشاه قاجار و پادشاهان پیش از وی، هیچگاه موفق به کنترل و شکست ترکمنها نشدند. از این رو عملا این منطقه که از منظر استراتژیک و جغرافیایی بسیار مهم بود، دارای نوعی خودمختاری خاص بود. در این میان و در مسیر دست اندازیهای روسیه به خاک ایران، این کشور توانست با غلبه بر ترکمنها عملا این منطقه را که در واقع متعلق به ایران بود و در نتیجه ضعف قاجار تحت حاکمیت دولت مرکزی قرار نگرفته بود، به خاک خود اضافه کند. ناصرالدین شاه نیز از سر ناچاری و ضعف پذیرایی انعقاد معاهدهای شد که این منطقه برای همیشه از قلمرو ایران جدا شد.2
روسیه طوری مرزها را در معاهده آخال ترسیم کرده بود که علاوه بر انتقال بهترین ناحیه آن منطقه به کشور خود، خطر بسیار بزرگی برای صنعت و کشاورزی خراسان ایران نیز بهوجود میآورد. جالب اینجاست که ناصرالدینشاه قاجار حتی به این بخش از پیماننامه توجه نکرد و بدون هیچ اعتراضی آن را پذیرفت.
ناصرالدین شاه که در این برهه از زمان، تمام تمرکزش بر حل منازعات با انگلیس در مرزهای جنوب شرقی سپری میشد، به کلی اهمیت نوار شمالی کشور را از یاد برده بود. روسیه نیز اگرچه به واسطه ضعف ایران نیازی به ارائه دلیل نداشت ولی به بهانه اینکه ترکمنها شرایط را برای تجارت سخت کرده و امکان داد و ستد فراهم نیست، اقدام به تصرف این منطقه کردند. انقعاد این قرارداد از این جهت بسیار حائز اهمیت است که از این پس روسیه مرزهای خود را تا شمال خراسان کشیده بود و دارای مرز قابل توجه زمینی با ایران شده بود که این مسأله به خودی خود یک تهدید جدی برای ایران محسوب میشد.3
مهمترین محورهای قرارداد آخال و نتایج آن
پیمان آخال به ظاهر تفاوتهای زیادی با قراردادهای ترکمنچای و گلستان داشت؛ ولی از یک منظر نمونه به مراتب بدتری از آن دو بود. دو قرارداد ترکمنچای و گلستان در شرایطی به پادشاهان قاجار تحمیل شد که نظامیان ایران در مقابل ارتش روسیه شکست خوردند و توانایی مقابله دوباره با این کشور را نداشتند. ولی در پیمان آخال، هیچگونه برخورد جدی میان ایران و روسیه اتفاق نیفتاده بود و فشار نظامی از سوی روسها به ایران وارد نشده بود. در نهایت به واسطه ضعف ساختار دفاعی و مدیریتی حکومت قاجار و شخص ناصرالدینشاه، این پیمان که دارای چهار محور بود با امضای مؤتمنالملک (وزیر خارجه ایران) و ایوان زینوویف (فرستاده روسیه) در 23 آذر سال 1260 ه. ش. به صورت رسمی به اجرا درآمد. نکته قابل تأمل در خصوص این معاهده این است که روسها با بهانه برقراری امنیت در منطقه ترکمنها و آخال شاه قاجار را راضی به انعقاد قرارداد کردند، ولی تا سالیان دراز شاهد آن بودیم که این کشور نتوانست به طور کلی شورشهای ترکمنها را سرکوب کند.4
محور نخست و بنیادی این قرارداد که فلسفه انعقاد آن نیز محسوب میشد، مشخص شدن سرحد مرزها میان ایران و روسیه بود. بر این اساس مرز ایران و روسیه که پیش از آن عملا دریایی بود، به مرزهای شمال خراسان و منطقه زندگی ترکمنها و آخال کشیده شد. این مسأله بدان معنا بود که از این پس ایران برای همیشه حقی در رابطه با منطقه آخال و ترکمنها ندارد. در فصل دوم پیمان، موضوع ترسیم دقیق مرزها و علامتگذاری آن مطرح شده بود. مسألهای که هرچند در زمان ناصرالدین شاه به امضا رسید ولی تا سالیان دراز در مورد جزئیات آن مجادله و اختلاف نظر بود. محورهای سوم و البته چهارم این معاهده جایی است که تعدی روسها و حماقت حکمرانان قاجار را نشان میدهد.
به طور کلی باید گفت محورهای این قرارداد در دو بخش تعریف میشود: بخش نخست آن به مسأله تعیین مرزها و علامتگذاری آنان مربوط میشود. در توضیح این بخش باید گفت که این بخش به خودی خود بخش قابل توجهی از سرزمینهایی که به ایران تعلق داشت برای همیشه از ایران گرفته شد. در ادامه این بخش نیز یک مسأله قابل تأمل دیگر وجود دارد و آن اینکه روسیه برای ضربه زدن به ترکمنها، مرز را طوری ترسیم کرد که قبایل و طوایف ترکمنها از هم پاره شده و بخشی تحت حاکمیت ایران و بخشی نیز در کشور روسیه قرار گرفت.5
از دست دادن بخشی از مرزهای متعلق به ایران به خودی خود قابل تأسف و زیان بار است. ولی این بخش دوم معاهده آخال است که خسارت جبران ناپذیری به ایران وارد میکند. روسیه طوری مرزها را در معاهده آخال ترسیم کرده بود که علاوه بر انتقال بهترین ناحیه آن منطقه به کشور خود، خطر بسیار بزرگی برای صنعت و کشاورزی خراسان ایران نیز به وجود میآورد. جالب اینجاست که ناصرالدینشاه قاجار حتی به این بخش از پیماننامه توجه نکرد و بدون هیچ اعتراضی آن را پذیرفت.
بر این اساس، روسیه کوههای مرتفع را در مرزهای خود قرار داده بود و به این ترتیب آب و چشمههای حاصله از این کوهها نیز متعلق به روسیه بود. چنین ترسیمی این امکان را به روسیه میداد که در هر زمانی، مانع از انتقال آب به ایران شود. علاوه بر اینها، دولت ایران نیز متعهد شده بود در مسیر آب نه روستای جدیدی دایر کند و نه بیش از حد مجاز کشاورزی تعیین شده آب مصرف کند. در واقع ناصرالدین شاه یکی از بهترین نواحی که میتوانست آب کشاورزی خراسان را فراهم آورد و یک منطقه اقتصادی، صنعتی و کشاورزی پیشرفته ایجاد کند را بدون هیچ دردسری به روسیه تقدیم کرد. 6
سخن پایانی
در خصوص پیمان آخال یک نکته قابل ذکر وجود دارد و آن هم تأثیر انگلیس در انقعاد آن است. در آن زمان، کشمکش انگلیس و روسیه بر سر مستعمرات فروکاسته بود و انگلیس این امکان را به روسیه داد که تا حد ممکن در منطقه قفقاز پیشروی کند و توجهش از هند برداشته شود. این در حالی بود که ناصرالدین شاه در تصور کمک انگلیس به خودش بود.
به طور کلی باید گفت پیمان آخال دستاورد مثبتی برای ایران نداشت که هیچ، این نتایج را برای ایران به همراه داشت: نخست اینکه در ازای هیچ منفعتی، بخش قابل توجهی از زمینهای ایران به روسیه واگذار شد. ناصرالدین شاه با تصور اینکه شورش ترکمنها با این قرارداد برای همیشه از بین خواهد رفت، اقدام به امضای آن نمود، این در حالی است که حداقل تا پایان حیات وی هیچگاه ترکمنها سرکوب نشدند. مسأله دیگر اینکه منطقه آخال و ترکمننشین شمال خراسان، معبر داد و ستد ایران با قفقاز بود. واگذاری این مناطق به روسیه منجر به باجدهی ایران به آن کشور و از دست دادن فرصتهای مناسب اقتصادی بود.
مسأله پایانی و قابل توجه اینکه، سرزمینهای واگذار شده به روسیه از نظر کشاورزی و دامپروری آنقدر مستعد بود که نه تنها به خودی خود خسارت جبران ناپذیری برای اقتصاد ایران محسوب میشد، بلکه مناطق مطلوب کشاورزی در خراسان، از آن پس به دلیل عدم دسترسی به آن خشک و بلا استفاده شدند.
نمای بیرونی عمارت سلطنتآباد در زمان ناصرالدینشاه
شماره آرشیو: 1662-1ع
پی نوشت:
1.یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی، تهران، نشر نی، چاپ یازدهم، 1377، ص67_68.
2.امینالله گلی، تاریخ سیاسی و اجتماعی ترکمنها، تهران، نشر علم، 1366، ص163_165.
3.علیاصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، نشر بهزاد، 1387، ص 255.
4.جلالالدین مدنی، تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، قم، نشر دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، 1386، ص400_.401
5. امینالله گلی، تاریخ سیاسی و اجتماعی ترکمنها. تهران، نشر علم، 1366، ص163_165.
6.لرد کرزن، ایران و قضیه ایران، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، نشر بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1340، ج اول، ص 197_198.