کم نبودند اشخاصی چون شاهرخ ضرغام، اصغر بنایی، حاج اسماعیل رضایی و طیب حاج رضایی که گوهر ذاتی خویش را دوباره بازیافتند و در مسیر حق گام برداشتند. اما گاهی لوطیان در مواجهه با حاکمیت و مردم نقشی را برعهده میگرفتند که وجهی منفی را در اذهان برجای میگذاشت که مصداق بارز آن در شعبان جعفری و بعینه مشاهده میکنیم.
پدیده لوطیگری و فرهنگ عیاری، پیشینهای به درازای گستره تاریخ ایران دارد و میتوان آن را در میان اسطورههای ادبی و تاریخی ایران مشاهده کرد. در تاریخ معاصر ایران پدیده لوطیگری هم کارکردهای مثبت مثل برقراری امنیت، نظم، دستگیری از محرومان داشته است و هم کارکردهای منفی مثل بسیج سیاسی در راستای منافع حکومتها، خلاف خواست مردم عمل کردن، برهم زدن و ضرب و شتم مخالفان. بنابراین نقش دوگانه لوطیها در جریانهای سیاسی میتواند قابل تامل باشد. این جستار قصد دارد این نقشها را در دو وجه مثبت و منفی مورد بررسی و واکاوی قرار دهد و در این میان نگاه ویژهای به دو شخصیت اصلی آن، یعنی شعبان جعفری و طیب حاج رضایی خواهد داشت.
چیستی لوطیگری
فتیان، عیاران، لوطیان و از طرف دیگر، لومپنها، پنطیها و لاتها مفاهیم متداخل و درهمتنیدهای هستند که تمایزگذاری و تعریف مشخصی از آنان را با مشکل مواجه میسازد. اما با مشاهده مصادیق و اجماعی که پژوهشگران بر مفهوم لوطی دارند میتوان کارویژهها و رفتاری چون جوانمردی، رکگویی، دفاع از مظلوم و دستگیری و کمک به نیازمندان، حمایت از بیسرپرستان و غیره را در آنها مشاهده کرد و آن را فصل مشترک رفتار لوطیگری به حساب آورد. این قشر از اجتماع، بنا بر خردهفرهنگی که در میان جمع خود پدید میآورند، دارای سلوک و راه و روش مخصوص به خود در قبال محله «خودی» و «غیرخودی» و دیگران دارند.
در واقع اگر به ریشه اولیه و تاریخی آن نگاهی بیفکنیم «پاتوقداری» و «عیاری» منتسب به کسی است که به گروه، هممحلی و همشهریهای خود کمک میکند و آنان را در مسائلی چون حل اختلاف خانوادگی، مالی، مراسم اولیه تشییع و تدفین، برگزاری مراسم مذهبی در ایام محرم، سرپرستی خانوادههای بیسرپرست و زنان ازکارافتاده و ناتوان را به عهده دارد.1به سخنی دیگر، پاتوقداران و لوطیها، دست روحانیت در محله اند، زیرا با شناختی که از نزدیک با محله و کسبه دارند به راحتی میتوانند اختلافات را حل کنند و از بروز و ورود افراد غریبه و شرور جلوگیری نمایند و اگر مغتنم شد به مبارزه و ایستادگی در برابر آنان اقدام نمایند. در واقع «حقگویی» و «طرفدار حق» بودن و «داد مظلوم را از ظالم» ستاندن از خصال نیکوی لوطیان و رادمردان است. این «نمونه خالص» از رفتار لوطی؛ همیشه در جهت مثبت نبوده است و با بررسی مصادیق آن در تاریخ معاصر، گاه نتیجه عکسی را میتوان مشاهده کرد که لوطیان در برابر حاکمیت و مردم رفتاری دوگانه در پیش گرفتهاند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
طیب حاج رضایی، یا با نام اصلی «طیب میرطاهری» یکی از لوطیان بنام تهران در عصر پهلوی بود که اگر چه پیشینه درستی از خود ندارد ولی عاقبت خوبی برجای گذاشت و با تحول درونیای که دچار شد و همیشه میگفت: «خدایا پاکم کن، خاکم کن»، طیب وار؛ پاکیزه شد و به «حر نهضت امام خمینی» تبدیل گشت.
پیوستاری از لومپن تا لوطی
لوطیان زمانیکه از دایره مردانگی و اخلاق خارج میشوند و به نوچهپروری و ضعیفکشی روی میآورند برچسب «لات» و «لمپن» را بر خود هموار میکنند. درواقع اگر این علل را به دو قسمت درونی و بیرونی تقسیم کنیم، لاتها و لمپنها، از هر دو جهت، نقش و اخلاقی منفی و فاسدشونده در جامعه بازی میکنند و برای برآورده کردن نیازهای خود تن به هر کار ناشایست و غیرانسانی میدهند. اما در مقابل، لوطیان، دارای شغل و درآمدند و به اصول مروت و ارزشهای اخلاقی و انسانی مقید بوده و در ماههای عزاداری سیدالشهدا، دسته سینه زنی و عزاداری برپا میکنند. اگرچه در بعضی مواقع در کشمکش با دیگر رقبای خود دست به چاقو هم خواهند شد و پایشان به زندان نیز خواهد کشید.
طیب حاج رضایی، یا با نام اصلی «طیب میرطاهری»2 یکی از لوطیان بنام تهران در عصر پهلوی بود که اگر چه پیشینه درستی از خود ندارد ولی عاقبت خوبی برجای گذاشت و با تحول درونیای که دچار شد و همیشه میگفت: «خدایا پاکم کن، خاکم کن» 3، طیب وار؛ پاکیزه شد و به «حر نهضت امام خمینی» تبدیل گشت.4 کم نبودند اشخاصی چون شاهرخ ضرغام، اصغر بنایی، حاج اسماعیل رضایی و طیب حاج رضایی که گوهر ذاتی خویش را دوباره بازیافتند و در مسیر حق گام برداشتند.5 اما گاهی لوطیان در مواجهه با حاکمیت و مردم نقشی را برعهده میگرفتند که وجهی منفی را در اذهان برجای میگذاشت که مصداق بارز آن را در شعبان جعفری و بعینه مشاهده میکنیم.
الف) سیاسی
به نظر میرسد، خلاء قدرت و یا ناتوانی قدرت مرکزی در رشد و نمو لوطیان و لمپنها نقش موثری بازی میکند. همچنانکه در «دوره همپاشیدگی ایران»، «جنگ جهانی و اشغال ایران»، «دهه بیست و پادشاهی ضعیف پهلوی دوم»، شاهد اوجگیری لوطیها و لمپنها هستیم. این شرایط، عدم نیروی کافی پرسنل انتظامی و نهادهای امنیتی را در رشد افراد «یکه بزن» و لوطی محلات، نشان میدهد. درواقع، از نگاهی مثبت، میتوان لوطیها را افرادی دانست که به طور غیر رسمی نظم محله و امنیت منطقه را در دست میگرفتند و در مواقع نیاز به یاری دولت و مقامات میشتافتند. یکی از این موارد «انتخابات» مجلس و یا اصناف محل بود. به عنوان مثال، در جریان انتخابات، کاندیداهای درباری افرادی را مامور کرده بودند که از روستاهای اطراف، لاتها و اوباش را بیاورند تا کنترل تمامی حوزهها را در دست داشته باشند.6 شعبان جعفری میگوید: «میرفتیم مردم را جمع میکردیم تا رای بدهند. بچهها را با اتوبوس جمع میکردیم.»7 این افراد بدون آنکه آگاهی سیاسی داشته باشند، فقط ابزار قدرتهای سیاسی و متنفذ درباری بودند. همچنانکه در بازجوییهای ساواک از طیب می خوانیم وی بهکرات اظهار میدارد که به هیچیک از جمعیتهای سیاسی و باندها بستگی ندارد و درواقع سیاسی نیست.8
ب) اقتصادی
لوطیانی چون طیب حاج رضایی و دیگران که در قبال خدمتی که به شاه در جهت طرفداری، حفظ و پشتیبانی از وی میکردند به القابی چون «تاجبخش» مفتخر میشدند و با دریافت کلت کمری و «مدال رستاخیز» میتوانستند بسیاری از موانع اداری و دست و پاگیر بوروکراسی را دور بزنند و در جهت خود و یا دیگران اقدام کنند. طیب حاج رضایی از جمله کسانی بود که در 28 مرداد به طرفداری از شاه برخاست و درقبال آن امتیازات زیادی در میدان ترهبار دریافت نمود و به سلطان موز ایران معروف گشت، اما وی درآمد حاصله از آن را به افراد مستمند، فقیر و بیسرپرست اعطاء میکرد و در یک اقدام عامالمنفعه، با کمک «حاج اسماعیل رضایی»، زمینی را در یکی از مناطق مرکزی تهران خریداری و حدود 300 دستگاه ساختمان دو اتاقه برای افرادی ساخت که بیخانمان بودند. همچنین زنان آلودهای که در سطح شهر بودند توسط چند خانم متدین و با معلومات، ارشاد میشدند و سرانجام به عقد کارگران مجرد میدان بار درمیآورد. و به آنها میگفت: «این خانه ات، این زنت و این شغلت، برو در میدان [تره بار و میوه] کار بکن».9
ج) مذهبی
یکی از صفات مشخص لوطیان، احترام به امام حسین(ع)، سادات و روحانیون است. در ماههای محرم و صفر با برقراری تکیه و دستههای سینهزنی و عَلَم و کُتل، به بازنمایی شعائر مذهبی و هویت شیعی اقدام مینمایند. مثلا طیب ده شب اول محرم را با دعوت از سخنرانان مشهور مذهبی حرمت مینهاد و خود پابرهنه و سیاهپوش جلودار بزرگترین دسته سینه زنی شهر میشد.
حرمت ماه محرم و تکریم و احترام بزرگانی چون آیت الله بروجردی، آیت الله کاشانی و امام خمینی در نزد طیب نشان از نهاد پاک آئین اوست. برای همین است که وقتی شاه از وی و دوستانش برای حمله به مدرسه فیضیه درخواست نمود، وی آن را قبول نکرد و این نقش، به عهده شعبان جعفری و دار و دستهاش محول شد. طیب در محرم سال 42، بر روی عَلم دستهاش تصویری از امام نصب کرد و همین اقدام کینه اسدالله علم و شاه را برانگیخت و پس از چندی او را دستگیر و زندانی نمودند.
فرجام
پدیده لوطیگری و نقشهای چندگانه آنان، همبستگی معتنابهی با ضعف و توان قدرت مرکزی و تجلیات نهادی و امنیتی آن دارد. در مواقعی که دولت، قوی است و از وضعیت اقتصادی و ثبات سیاسی برخوردار است، لوطیان و دار و دستههای اینچنین؛ نقششان از توزیع ثروت، عدالت و امنیت به دخالت و تخریب و تهدید تبدیل میشود. بدینسان، طیب حاج رضایی (در وجه مثبت) و شعبان جعفری (در وجه منفی)، اگر دچار تحولی شوند، این تحول بر ضد حاکمیت و به نفع مردم است که نمونه آن را در رادمردی، مردانگی و شرافت طیب دیدیم آنگاه که نتوانستند وی را در برابر امام ترغیب نمایند و بهناچار تیربارانش کردند!
شهید طیب حاج رضایی در حال ایراد دفاعیات در دادگاه
پی نوشت:
1. از عیاری تا لمپنیسم، مصاحبه با آقای حسین شاه حسینی راجع به شعبان جعفری و طیب حاج رضایی، گفت و گو کننده: علی ابوالحسنی(منذر)، بازیابی شده از: http://www.iichs.ir/s/3077
2. علی اکبر مسگر و مجتبی غفوری، رادمرد: زندگینامه شهید طیب حاج رضایی، 1395، تهران: موسسه فرهنگی و هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 17.
3. مهدی محمدی سرشت، رخصت بده پهلوون: برگرفته از زندگی شهید طیب حاج رضایی، 1393، تهران: فاتحان، ص 46.
4. گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، طیب: زندگینامه و خاطرات حر نهضت امام خمینی (ره) شهید طیب حاج رضایی، چاپ سوم، تهران: امینان، ص 173.
5. گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، شاهرخ: حر انقلاب اسلامی: زندگینامه و خاطرات شهیدشاهرخ ضرغام، 1394، تهران: امینان. ص 33.
6. مجتبی زاده محمدی، لومپنها در سیاست عصر پهلوی (1304-1342)، 1385، تهران: مرکز، ص 116.
7. هما سرشار، خاطرات شعبان جعفری، 1380، تهران: آبفام، ص 78.
8. آزادمرد: شهید طیب حاج رضایی به روایت اسناد ساواک، 1378، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص 112.
9. علی اکبر مسگر و مجتبی غفوری، همان، ص 125.